روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۸
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن عبد الرحمن بن حماد و غيره عن حنان بن سدير الصيرفي قال سمعت ابا عبد الله ع يقول :
الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۷ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۴۳
حنان بن سدير صيرفى گويد: من از امام صادق (ع) شنيدم مىفرمود: خبر مرگ پيغمبر را به او دادند و او تندرست بود و هيچ دردى نداشت، فرمود: روح الامين آن خبر را آورد، فرمود: كه پيغمبر جار زد «الصلاة جامعه» و دستور داد همه مهاجر و انصار سلاح برگرفتند و گرد آمدند و پيمبر بر منبر برآمد و خبر مرگ خود را بدانها داد و سپس فرمود: خدا را به ياد آن كس آورم كه پس از من والى بر مسلمانان است، كه مبادا رحم نكند بر جماعت مسلمانان (مگر آن كه مهربان باشد بر جمع مسلمانان خ ل) بايد سالخوردگان و بزرگان امت را احترام گذارد به ناتوانان مهر ورزد و از دانشمند آنان احترام كند و بدانها زيان نرساند تا آنها را خوار كند و آنها را به تهى دستى نيندازد تا از دين به در كند و در خانه خود را به روى آنها نبندد تا تواناى آنان ناتوانشان را ببلعد و آنان را در قشونكشىها به سختى نراند (بسيج عمومى نكند خ ل) (همه را در مرزها ساخلو نكند و در آنجا نگهدارد خ ل) تا نسل امتم را قطع كند. سپس فرمود: من تبليغ كردم و اندرز دادم گواه باشيد، امام صادق (ع) فرمود: اين آخرين سخنى بود كه رسول خدا (ص) بر منبر فرمود.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۶۳
سدير صيرفى گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مىفرمود: بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله خبر وفاتش داده شد، در صورتى كه تن درست بود و دردى نداشت- اين خبر را جبرئيل آورد- حضرت براى نماز همگانى جار زد و مهاجر و انصار را دستور داد تا سلاح برگيرند، مردم جمع شدند و پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بر منبر برآمد و خبر وفات خود را بآنها داد و سپس فرمود:
«خدا را بوالى بعد از خود بياد مىآورم، از اينكه مبادا بر جماعت مسلمين رحم نكند، بايد بزرگشان را احترام كند و بضعيفشان رحم كند و عالمشان را بزرگ شمرد و بآنها زيان نرساند تا خوارشان كند و نيازمندشان نسازد تا از دينشان بدر برد و در خانه خود را بروى آنها نبندد (و از حال آنها بىخبر نماند) تا تواناى آنها ناتوانشان را بخورد و در لشكر كشى آنها سختى روا ندارد [همه را در مرزها نگه ندارد] تا نسل امتم را قطع كند، سپس فرمود: شاهد باشيد كه من ابلاغ كردم و خير خواهى نمودم».
امام صادق عليه السلام فرمود: اين آخرين سخنى بود كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله بالاى منبرش فرمود.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۸۹
چند نفر از اصحاب ما روايت كردهاند، از احمد بن محمد، از عبدالرحمان بن حمّاد و غير او، از حَنان بن سَدير صيرفى كه گفت: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام كه مىفرمود: «خبر مرگ پيغمبر صلى الله عليه و آله به خود آن حضرت رسيد، با آنكه آن حضرت تندرست بود و او را هيچ ناخوشى و دردى نبود» و حضرت فرمود كه: «جبرئيل امين اين خبر را فرود آورد» و فرمود كه: «پس پيغمبر صلى الله عليه و آله ندا در داد كه: به نماز جماعت حاضر شويد، و مهاجرين وانصار را امر فرمود كه: حربه بردارند و مردم جمع شدند. پس، پيغمبر صلى الله عليه و آله بر بالا رفت و خبر مرگ خود را به ايشان داد و فرمود كه:خدا را به ياد كسى مىآورم كه والى است بعد از من بر امّت من. و خليفه را به خدا سوگند مىدهم كه كارى نكند (يا دست از اين يادآورى و سوگند دادن بر نمىدارم)، مگر آنكه رحم كند بر گروه مسلمانان، پس بزرگ ايشان را بزرگ دارد و بزرگقدر گرداند، و بر ناتوان ايشان رحم كند، و عالم ايشان را تعظيم و توقير نمايد و با ايشان ضرر نرساند (كه ايشان را خوار و بى مقدار گرداند) و ايشان را فقير و درويش نگرداند (به گرفتن مال از ايشان) كه ايشان را كافر مىكند، و درِ خود را بر روى ايشان نبندد، و مانع ايشان نشود از داخل شدن بر او و عرض مطالب در نزد او، كه قوى از ايشان، ضعيف ايشان را مىخورد، و ايشان را در لشكرهايى كه ايشان به سوى جهاد مىفرستد، سختترند؛ چنانچه شتر را سخت مىرانند و مىزنند (و مراد اين است كه در فرستادن ايشان به سوى جهاد، از حد تجاوز نكند كه همه ايشان، يا عمده ايشان، كشته شوند كه نسل امّت من منقطع مىگردد). بعد از آن فرمود كه: آنچه بر من بود رسانيدم و خيرخواهى نمودم، پس شما شاهد باشيد». و حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود كه: «اين آخر سخنى بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله بر منبر خود به آن تكلم نمود».