روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۹
آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة
محمد بن علي و غيره عن احمد بن محمد بن عيسي عن علي بن الحكم عن رجل عن حبيب بن ابي ثابت قال :
الکافی جلد ۱ ش ۱۰۵۸ | حدیث | الکافی جلد ۱ ش ۱۰۶۰ | |||||||||||||
|
ترجمه
کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۱۴۵
حبيب بن ابى ثابت گويد: خدمت امير المؤمنين عسل و انجير از همدان و حلوان (شهرى در كردستان بوده است در حدود خانقين) آوردند، آن حضرت به كدخدايان دستور داد يتيمان را حاضر كردند و آنها را بر سر خيكهاى عسل نشانيد تا بخورند و او با قدح آنها را ميان مردم تقسيم مىكرد. و به او عرض شد: يا امير المؤمنين براى چه يتيمان را مأمور ليسيدن در مشكها كرديد؟ فرمود: امام پدر يتيمان است و من به حساب پدرها آنها را به ليسيدن در خيكهاى عسل واداشتم.
مصطفوى, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۲۶۳
حبيب بن ابى ثابت گويد: از همدان و حلوان (شهريست نزديك بغداد) براى امير المؤمنين عليه السلام عسل و انجير آوردند، حضرت بنقيبان و رؤساء اصحابش دستور داد تا يتيمان را حاضر كنند، سپس سر مشكهاى عسل را در اختيار آنها گذاشت تا بليسند و خود عسلها را قدح، قدح، بمردم تقسيم ميكرد. بحضرت عرض شد: اى امير مؤمنان! چرا بايد يتيمان سر مشكها را بليسند؟ فرمود: زيرا امام پدر يتيمانست و من بحساب پدرها ليسيدن آنها را بايشان واگذاشتم.
محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۳۹۱
محمد بن يحيى و غير او، از احمد بن محمد بن عيسى، از على بن حَكم، از مردى، از حبيب بن ابى ثابت روايت كردهاند كه گفت: عسل و انجيرى از جانب قبيله همْدان و حُلوان به نزد امير المؤمنين عليه السلام آمد و آن حضرت كدخدايان و سرشناسان قبيله و محلّه را امر فرمود كه يتيمان را بياورند، و چون آن اطفال را آوردند، ايشان را بر سر خيكها نشانيد و ايشان از آن خيكها با انگشت عسل مىخوردند، و حضرت مشغول تقسيم آنها بود و قدَح قدَح به مردم مىداد. به آن حضرت عرض شد كه: يا امير المؤمنين چرا اين اطفال در اينجا نشسته با انگشت از اين خيكها عسل مىخورند و انگشت خود را مىليسند؟ فرمود: «زيرا كه امام پدر يتيمان است، و جز اين نيست كه من ايشان را در اين لُپ ليس انداختم، به جهت مراعات پدرى (يا پدران) ايشان».