الفتح ٧
ترجمه
الفتح ٦ | آیه ٧ | الفتح ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ ِللهِ جُنُودُ ...»: (نگا: آیه .
تفسیر
- آيات ۱ - ۷، سوره فتح
- اشاره به مضامين سوره مباركه فتح و انطباق آن با ماجراى صلح حديبيه
- توضيح و توجيه اينكه مقصود از فتح مبين در آيه : ((انا فتحنا لك فتحا مبينا)) صلح حديبيه است
- صلح حديبيه مؤ ثرترين عامل براى فتح مكه در قرن هشتم هجرى بود
- توجيه بعضى از مفسرين براى فرار از عدم ارتباط فتح مذكور با آمرزش گناهان
- شرح مقصود از غفران ذنب متقدم و متاءخر پيامبر (ص ) در آيه : ((يغفر لك اللّه تقدم منذنبك و ما تاءخر...)) و ارتباط آن با فتح مبين
- وجود متعددى كه در بيان معنى و مفاد آيه فوق گفته شده است
- اشكال سوم : آمرزش گناهان بطور مطلق لازمه اش جايز بودن ارتكاب گناهان غيرقابل آمرزش همچون شرك به خدا است
- نظريه سيد مرتضى در توجيه غفران نبوت پيامبران
- مراد و مقصود از ((نصر عزيز)) در آيه ((ينصرك الله نصرا عزيزا))
- مراد از ((سيكينت )) و انزال آن بر قلوب مؤ منين
- سخن بعضى كه گفته اند مراد از ((انزل )) اسكان و قرار دادن است و رد سخن آنان
- (بيان اينكه ايمان علم و عمل - با هم - است و شدت و ضعف ايمان ناشى از شدت و ضعف علمو عمل است )
- سخن كسانى كه گفته اند: ايمان شدت و ضعف نمى پذيرد وعمل ربطى به ايمان ندارد و بيان ضعف و بى پايگى اين سخن
- بيان ضعف و بى پايگى اين سخن
- سخن بعضى از مفسرين درباره زيادت ايمان در آيه ((ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم ))
- معناى اينكه فرمود: جنود آسمانها و زمين از آن خدا است
- روايتى پيرامون ماجراى صلح حديبيه و نزول آيات : ((انا فتحنا لك فتحا مبينا...))
- روايتى از ابن عباس در شر واقعه صلح حديبيه
- روايتى ديگر درباره جريان صلح حديبيه
- مضمون عهدنامه صلح حديبيه
- كاتب رسول خدا در معاهده صلح حديبيه على بن ابى طالب عليه السلام بود
- روايتى به نقل از تفسير ((الدرا المنثور)) در بيان شاءننزول سوره فتح
- دو روايت در بيان معناى آيه : ((ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاءخر...))
- روايتى در باره مراد از ((سيكينت )) و روايتى درباره اينكه ايمانعمل است و شدت و ضعف و زيادت و نقصان دارد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7»
و لشكريان آسمانها و زمين براى خداوند است و خدا شكستناپذير حكيم است.
نکته ها
«دائِرَةُ السَّوْءِ» به معناى حادثهى تلخ و فراگير است. «1»
پس از بيان الطاف چهارگانه خداوند بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و همچنين بر مؤمنان در آيات قبل، در اين آيه، چند تهديد براى منافقان و مشركان بيان شده است.
در اين آيه، نام منافق قبل از مشرك آمده، گويا نفاق از شرك و منافق از مشرك بدتر است.
ممكن است مراد از عذاب منافقان و مشركان، عذاب آخرت نباشد، بلكه عذاب و تنگناهاى خط نفاق و شرك باشد كه پس از صلح حديبيّه و فتح مكّه گريبانگير آنان مىشود.
در حديث مىخوانيم: خداوند هيچ بندهاى را پس از توبه و استغفار، عذاب نمىكند مگر به خاطر سوء ظنّ به خدا و اميدوار نبودن به او. آنگاه امام اين آيه را تلاوت فرمودند. «2»
عبارتِ «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» يكبار براى لطف به مؤمنان در آيه 4 آمد و يكبار نيز در اين آيه براى قهر و عذاب آمده است.
امّا آنجا كه خداوند لشكريانى براى خير رسانى به مؤمنان مىفرستد، خود را با كلمه «عَلِيماً
«1». مفردات راغب.
«2». بحار، ج 67، ص 399.
جلد 9 - صفحه 119
حَكِيماً» توصيف فرموده، ولى آنجا كه لشكريان را براى قهر و عذاب مىفرستد، خود را با «عَزِيزاً حَكِيماً» ستوده است، و اين به خاطر آن است كه به مؤمنان بگويد: تمام كارهاى شما را مىدانم و به مخالفان بگويد: سر و كار شما با قدرتى شكستناپذير است. ولى در هر دو حال، كار ما حكيمانه است نه از روى انتقام و كينه و عقده و امثال آن.
پیام ها
1- تشويق خوبان و تهديد منحرفان، در كنار هم لازم است. لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ ... وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ ...
2- ممكن است حادثهاى براى عدّهاى مفيد و براى ديگران عذاب باشد. فتح مبين براى مؤمنان لطف الهى و براى ديگران عذاب بود. لِيَغْفِرَ ... لِيُدْخِلَ ... يُعَذِّبَ
3- زنان، در كسب فضايل يا رذايل، مانند مردانند. الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ... الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ
4- سوء ظنّ به خدا، كار منافقان و مشركان است وگرنه مؤمنان، اميد و عشق و توكّل به خدا دارند. «الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»
5- منافقان و مشركان، در شيطنت و انحراف، همفكر و همراه يكديگرند.
«الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ»
6- مؤمن به خاطر ايمانش، در سكينه و آرامش است، ولى مشرك و منافق به دليل انحراف و سوء ظنّ به خدا، گرفتار اضطراب و ناآرامى هستند. «دائِرَةُ السَّوْءِ»
7- منافق و مشرك، در دنيا و آخرت از رحمت الهى به دور هستند. «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً»
8- خداوند، كار خود را از طريق اسباب و علل انجام مىدهد. لِلَّهِ جُنُودُ ...
9- خداوند هم براى لطف به مؤمنان لشكريان فراوان دارد و هم براى نزول قهر بر غضبشدگان. لِلَّهِ جُنُودُ ...
10- مانور قدرت الهى، براى ايجاد تقوا و عشق، كارساز است. «لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 120
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7»
وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و مر خداى راست لشگرهاى آسمانها و زمينها، يعنى ماسواى او همه مسخر فرمان و ملوك اويند مانند عساكر منقاد سردار خود باشند؛ پس از انتقام كفار و اهل نفاق، عاجز نخواهد بود.
بيان: تكرار اين جمله براى آنست كه اول متصل به ذكر مؤمنان به جهت وعده آنان به فتح تا به نصرت الهى موثق و مطمئن باشند، و اعاده آن در ثانى به احوال مشركان و منافقان، به جهت وعيد آنان تا از عقوبت ربانى ترسان شده
جلد 12 - صفحه 148
توبه نمايند و لذا اينجا اثبات صفت عزت نموده در مقام صفت علم و فرمود: وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً: و هست خداى غالب در قهر و انتقام خود از اعداء، دانا به حكمت و مصالح در آنچه كند و فرمايد، چه جميع افعال سبحانى معلل به غرض و فايدهاى راجع به بندگان است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً «6» وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7» إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «8» لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً «9» إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «10»
ترجمه
و تا عذاب كند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك را كه گمان برندگانند بخدا گمان بد بر آنها است گردش بدو خشم كرد خدا بر آنها و لعنت نمودشان و مهيّا كرد براى آنها دوزخ را و بد باز بازگشتگاهى است آن
و براى خدا است لشگرهاى آسمانها و زمين و بوده است خدا غالب درست كردار
همانا ما فرستاديم تو را گواه و بشارت آورنده و بيم دهنده
تا ايمان آوريد بخدا و رسولش و يارى كنيد او را و بزرگ داريدش و تسبيح گوئيد او را بامداد و شبانگاه
همانا آنانكه بيعت ميكنند با تو جز اين نيست كه بيعت ميكنند با خدا دست خدا بالاى دستهاى آنها است پس هر كه پيمان شكنى نمود پس جز اين نيست كه مىشكند بزيان خود و هر كه وفا كند بآنچه پيمان بست بر آن با خدا پس بزودى ميدهد
جلد 5 صفحه 23
باو پاداشى بزرگ.
تفسير
خداوند سبحان بعد از بشارت اهل ايمان ببهشت جاويد و فوز عظيم در آيات سابقه تهديد فرموده است منافقين از اصحاب نامبرده و مشار اليهم مذكور در قضيّه صلح و نحر و امثال ذالك و مشركين مكّه و غيرها را بعذاب و غضب و لعنت و مهيّا شدن جهنّم براى آنها و سوء خاتمت و عاقبت و تصريح فرموده كه آنها گمان بد بردند بخدا كه يارى نميكند پيغمبر خود و دين اسلام را و وعده او تخلّف شده و ميشود و احكام او بر طبق حكمت و مصلحت نيست و بايد اطاعت نشود و اين خرافات كه موجب دوران حوادث بد دنيوى و عذاب اخروى بر آنها است و كلمه سوء بفتح ظاهرا مصدر و سوء بضمّ اسم مصدر است و هر دو قرائت شده و خداوند بهر نحو بخواهد آنها را مخذول و منكوب نمايد ميتواند چون عساكر آسمانى و زمينى خدا از ملائكه و جنّ و انس و غيره زياد است و او غالب و قاهر و مقتدر بر خلق است و بر طبق حكمت و مصلحت حكم فرمائى و كارگزارى ميفرمايد و نكته تكرار را گفتهاند كه جنود در آيات سابقه براى يارى مسلمانان و اينجا براى انتقام از كفّار است و بنظر حقير چنانچه در اول كتاب ذكر نمودم تكرار در مقام وعظ و خطابه نكته لازم ندارد بلكه مقام اقتضاء آنرا دارد و كلام با تكرار مؤثر واقع ميشود و خداوند پيغمبر اكرم را مبعوث فرموده كه شاهد و ناظر و گواه و آگاه باشد بر اعمال و عقائد بندگان در دنيا و آخرت و بشارت دهد آنها را ببهشت جاويد و بترساندشان از عذاب جهنّم تا ايمان بياورند بخدا و پيغمبر و ائمه اطهار و تقويت و يارى كنند و توقير و تعظيم نمايند و تسبيح و تقديس كنند او را و براى اشاره بآنكه يارى پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم يارى خدا و تعظيم و تنزيه او تعظيم و تنزيه خدا است ضمائر به اجمال باقى گذارده شده تا صلاحيّت براى رجوع بهر دو داشته باشد بلى ظاهر در ضمير اوّل رجوع به پيغمبر و در ضمير اخير رجوع بخدا است ولى اختلاف مرجع در ضمائر مرتّبه كه بعضى گفتهاند خلاف ظاهر است و بكرة و اصيلا محتمل است مراد صبح و شام باشد چون ابتداء شروع بكار و وقت فراغت از آن است و احتمال ميرود كنايه از تمام اوقات باشد يعنى روز و شب مشغول بذكر خدا باشند و افعال اربعه
جلد 5 صفحه 24
بصيغه مغايب نيز قرائت شده است و در آيه اخيره اشاره به بيعت رضوان شده كه در آيات سابقه ذيل نقل قمّى ره ذكر شد اجتماع اصحاب گرد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم و اعتذار از آنحضرت و گفتهاند اين قضيّه بيعت خوانده شده براى آنكه فروختند خودشان را به پيغمبر كه بكوشند تا بشهادت برسند و ببهشت بروند و بنظر حقير براى آن بوده كه پيمان بستند بر آنكه ديگر تخلّف از فرمان پيغمبر ننمايند و آيه لقد رضى اللّه عن المؤمنين كه آيه رضوان خوانده شده نازل شد و بيايد انشاء اللّه تعالى در هر حال بيعت با پيغمبر بيعت با خدا است و دست پيغمبر كه فوق دست آنها است در وقت بيعت بمنزله دست خدا است و قدرت خداوند در نصرت اسلام برتر و بالاتر از عزم آنها است بر ترك تخلّف از فرمان پيغمبر و آنحضرت بايد بوعده او اميدوار باشد نه بعهد اينها كه قوم عهد شكنى هستند و بضرر آنها تمام ميشود كه مخلّد در جهنّم ميگردند و كسيكه بعهد خود با خدا وفا نمايد مانند پيروان امير المؤمنين عليه السّلام اجر آنها بهشت جاويد است و قمّى ره فرموده نازل شد اين آيه در بيعت رضوان بعد از نزول آيه آن و شرط شد كه ديگر اعتراض به پيغمبر ننمايند و تخلّف از فرمان او نكنند و باين شرط خدا قبول فرمود توبه آنها را كه نقض عهد با خدا و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم ننمايند و در قرآنها مقدّم و مؤخّر تأليف شده حقير عرض ميكنم حال خوب معلوم ميشود حال استدلال اهل سنّت بآيه رضوان بر قبول توبه منافقين و رئيس آنها با آنكه معلوم است منافق مؤمن واقعى نيست و قبول توبهاش مانند قبول اسلامش ظاهرى است و خداوند از مؤمنين راضى ميشود نه از منافقين و از صدر و ذيل قضايا خوب واضح ميشود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم در تمام امور با آنها مدارا ميفرموده و اللّه اعلم بأسرارها.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لِلّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ كانَ اللّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «7»
تكرار اينکه جمله ممكن است براي اينکه باشد که اول براي جنود الهي که نصرت مؤمنين ميكنند و دفع معاندين. و دوم براي عذاب معاندين است. و ممكن است براي اينکه باشد که اول براي نزول بلاها و هلاكت آنها در دنيا بانحاء عقوبات. و دوم بعذابهاي اخروي باشد که ملائكه عذاب و نفس عقوبات که تمام جنود الهيه هستند و همچنين براي مؤمنين در دنيا ملائكه رحمت که آنها را ياري ميكنند و در آخرت بنعم بهشتي منعم ميكنند.
وَ كانَ اللّهُ عَزِيزاً قادرا قاهرا حَكِيماً تمام كارهاي او بجا و به موقع است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- در این آیه بار دیگر به عظمت قدرت خداوند اشاره کرده، میگوید: «لشکریان آسمانها و زمین از آن خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است» (وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً).
این سخن یک بار در ذیل مقامات و مواهب اهل ایمان آمد، و یک بار هم در اینجا در ذیل مجازات منافقان و مشرکان، تا روشن شود خداوندی که تمام جنود آسمان و زمین تحت فرمانش قرار دارند هم قدرت بر آن دارد هم توانائی بر این، هر گاه دریای رحمتش موج زند شایستگان را هر جا باشند شامل میشود، و هر گاه آتش قهر و غضبش زبانه کشد مجرمی را قدرت فرار از آن نیست.
نکات آیه
۱ - نیروها و قواى آسمان ها و زمین، ملک خداوند و در خدمت تحقق اراده او (و للّه جنود السموت و الأرض ) «لام» در «للّه» مفید اختصاص و ملکیت است و مى رساند که نیروهاى هستى، مسخّر خدا و در خدمت تحقق اهداف اویند; چه این که اطلاق «جند» بر قواى هستى ممکن است، به همین جهت صورت گرفته باشد; زیرا در این واژه، هدف دارى و قرار داشتن تحت فرماندهى واحد نهفته است.
۲ - تحقق اراده الهى بر انجام دادن امور جهان، از طریق علل و وسایط (و للّه جنود السموت و الأرض ) تعبیر «للّه جنود» مى رساند که قوانین و قواى نهفته در طبیعت مسخّر خدا بوده و در جهت اراده الهى به کار گرفته مى شوند. اصولاً طرح جنود از آن جهت است که در تحقق اراده الهى نقش دارند.
۳ - حاکمیت خداوند بر قواى هستى، نشانگر قدرت او بر پاداش مؤمنان و کیفر منافقان و مشرکان (لیدخل المؤمنین و المؤمنت جنّ-ت ... و یعذّب المنفقین ... و المشرکین ... و للّه جنود السموت و الأرض ) از ارتباط این آیه با آیات پیشین - که درباره پاداش مؤمنان و کیفر منافقان و مشرکان بود - مطلب بالا استفاده مى شود.
۴ - خداوند، داراى عزّت (قدرت شکست ناپذیر) و حکمت (کاردانى) ازلى است. (و کان اللّه عزیزًا حکیمًا)
۵ - شکل گیرى و پیدایش قوانین و قواى هستى، در پرتو عزّت و حکمت ازلى خداوند * (و للّه جنود السموت و الأرض و کان اللّه عزیزًا حکیمًا) از ارتباط دو بخش آیه (و للّه جنود...) با (و کان اللّه...)، مى توان به مطلب بالا ره یافت.
۶ - عزت و شکست ناپذیرى خداوند، آمیخته با حکمت و کاردانى او (و کان اللّه عزیزًا حکیمًا)
۷ - حاکمیت خداوند بر هستى، حاکمیت مطلق و بدون معارض (و للّه جنود السموت و الأرض ) تقدیم خبر (للّه) بر مبتدا (جنود...) افاده حصر مى کند.
۸ - حاکمیت مطلق خداوند بر قواى هستى، نویدى به مؤمنان و هشدارى به منافقان و مشرکان (و للّه جنود السموت و الأرض ) یادآورى قدرت، پس از وعده و وعید، بیانگر مطلب یاد شده است.
موضوعات مرتبط
- آسمان: مالک نیروهاى آسمان ۱
- آفرینش: حاکم نیروهاى آفرینش ۳، ۸; منشأ نیروهاى آفرینش ۵
- اسماء و صفات: حکیم ۴; عزیز ۴
- خدا: آثار حکمت خدا ۵; آثار عزت خدا ۵; حاکمیت خدا ۳، ۸; حکمت خدا ۶; مالکیت خدا ۱; مجارى اراده خدا ۱، ۲; نشانه هاى قدرت خدا ۳; وسعت حاکمیت خدا ۷; ویژگیهاى عزت خدا ۶
- زمین: مالک نیروهاى زمین ۱
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۲
- مؤمنان: بشارت به مؤمنان ۸; حتمیت پاداش مؤمنان ۳
- مشرکان: حتمیت کیفر مشرکان ۳; هشدار به مشرکان ۸
- منافقان: حتمیت کیفر منافقان ۳; هشدار به منافقان ۸