الأنفال ٦٣
ترجمه
الأنفال ٦٢ | آیه ٦٣ | الأنفال ٦٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلَّفَ»: انس و الفت انداخت. دلهایشان را به هم پیوند داد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
این آیه درباره اوس و خزرج نازل گردیده که از انصار بودند و میان ایشان در جاهلیت عداوت و دشمنى بود و خداوند به نعمت اسلام میان دلهاى آنها الفت و دوستى برقرار نمود.[۱]
تفسیر
- آيات ۶۶ - ۵۵، سوره انفال
- بدترين جنبندگان نزد خداوند كسانى هستند كه در كفر خود استوار بوده ايمان نمىآورند (يهود)
- دستور مقابله به مثل در برابر پيمان شكنان و مقاتله و نبرد با آنان
- توضيح مفردات آيه شريفه : (( واعدوا لهم ما استطعتم من قوه ... )) و معناى آن و بيان اينكه خطاب در در آن عام است و متوجه تمامى مسلمين مى باشد
- معناى اينكه فرموده است : آنچه در راه خدا انفاق كنيد (ازمال و جان ) به شما بازگردانده مى شود
- صلح با دشمن ، با توكل بر خداى سميع عليم
- شرحى در مورد غريزه حب و بغض و تاءييد نمودن خداوند پيامبر (ص ) را با ايجاد الفتبين قلوب مؤ منين
- مبانى تربيتى اسلام كه با توجيه مؤ منين به سوى حيات حقيقى و جاودان و تمتعاتمعنوى ، بين ايشان الفت و برادرى برقرار مى سازد
- معناى جمله : (( حسبك الله و من اتبعك من المؤ منين ))
- رمز اينكه يك نفر مؤ من صابر مى تواند بر ده نفر كافر چيره گردد
- اثر مستقيم ضعف روحى در كاستن از ميزان توان در كسب پيروزى بر دشمن
- اشاره به اينكه هر قدر بر عزت و شكوت ظاهرى مسلمين افزوده مى گشت از درجه ايمان و قوت معنويات آنان كاسته مى شده است
- سير اجمالى در حوادث و وقايعى كه بعد از هجرت رسول الله (ص ) به مدينه در مدت هفت سال بين آن حضرت و طوائف يهود جريان يافت
- رواياتى در تفسير آيه : (( واعدوا لهم ما استطعتم من قوه ... ))
- دستور پذيرش صلح در: (( و ان جنحوا للسلم فاجنح لها )) موقت بوده و نسخ گرديده است
- چند روايت درباره مراد از (( من اتبعك )) در آيه شريفه : (( يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المؤ منين ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ «63»
و (خداوند) ميان دلهاى آنان (مؤمنان) الفت داد، اگر تو همهى آنچه را در زمين است خرج مىكردى، نمىتوانستى ميان قلوبشان محبّت و الفت پديد آورى، ولى خداوند ميان آنان پيوند داد، چرا كه او شكستناپذير و حكيم است.
پیام ها
1- دلها و پيوند بين آنها به دست خداست. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
2- وحدت و الفت و محبّت، از نعمتهاى الهى است كه خدا از آن ياد كرده و آن را بر مردم و پيامبر، منّت نهاده است. «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
3- مهمتر از اتّحاد ظاهرى، پيوند قلبى و باطنى است، «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» وگرنه كافران هم در ظاهر متّحدند، ولى دلهايشان پراكنده است. «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى» «1»
4- زمانى مردم بازوى رهبرند كه با هم متّحد باشند، وگرنه كمر رهبر را مىشكنند.
«أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ»
5- قبايل عرب تا پيش از گرايش به اسلام، گرفتار دشمنى عميق با يكديگر بودند. أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ... ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ
6- ثروت و مقام، همه جا محبّتآور نيست. لَوْ أَنْفَقْتَ ... ما أَلَّفْتَ
7- ايجاد محبّت و پيوند بين مؤمنان، پرتوى از عزّت و حكمت خداوند است. وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ ... عَزِيزٌ حَكِيمٌ
«1». حشر، 14.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 351
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (63)
وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ: و الفت انداخت و پيوند نمود به دوستى ميان قلوب ايشان، يعنى دو قبيله اوس و خزرج كه ميانشان صد و بيست سال تعصب و عداوت و هميشه به قتل و غارت مشغول بودند، خداوند سبحان به بركت تو، دلهاى ايشان را الفت و نفاق را به وفاق مبدل و اتحاد تمام ميان آنها متحقق شد.
و اين از معجزات آن حضرت بود. لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً: اگر خرج مىكردى به جهت اصلاح احوال ايشان، همه آنچه در زمين است از متاع
«1» مجمع البيان، صفحه 556.
جلد 4 صفحه 371
و مال، ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ: تأليف نمىدادى و قادر نبودى بر الفت دادن بين دلهاى ايشان از غايت عداوت و نهايت كينه و ستيزه كه با هم داشتند، وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ: و لكن خداى تعالى به حكمت بالغه خود الفت داد ميان ايشان، زيرا ذات احديت سبحانه مقلب القلوب است به هر چه خواهد. إِنَّهُ عَزِيزٌ: بتحقيق حق تعالى قادر و غالب است به هرچه اراده فرمايد، حَكِيمٌ:
دانا است به حكم و مصالح آنچه را فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (61) وَ إِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ (62) وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (63)
جلد 2 صفحه 546
ترجمه
و اگر ميل كردند بصلح پس ميل كن بآن و توكل نما بخدا همانا او شنواى دانا است
و اگر بخواهند كه خدعه كنند با تو پس بدرستيكه كافى است تو را خدا او است كه تأييد نمود تو را بنصرتش و باهل ايمان
و الفت انداخت ميان دلهاشان اگر صرف مينمودى آنچه در زمين است تمامى الفت نمىافكندى ميان دلهاشان ولى خدا الفت افكند ميان ايشان همانا او است تواناى درست كردار.
تفسير
دستورى است از خداوند به پيغمبر اكرم كه اگر كفار مايل بصلح با مسلمانان شدند قبول فرمايد و نترسد از خدعه و مكر آنها كه خواسته باشند مسلمانان را اغفال نمايند تا از جنگ دست بكشند و خودشان بتدريج تكميل قوّه نمايند و بىخبر حمله كنند و توكل بلطف الهى فرمايد نسبت به مسلمانان چون خداوند شنوا است اقوال بندگانرا و دانا است به نيّات آنها و پيغمبر خود را مؤيد فرموده است بنصرت بر كفار و اتحاد اهل ايمان كه آنها جماعت انصارند كه مركّب از دو قبيله اوس و خزرج بودند چنانچه در مجمع و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده و بين اين دو قبيله در زمان جاهليت هميشه نزاع و جدال و خون ريزى شديد بود و ببركت وجود ختمى مرتبت و قبول اسلام مبدل بكمال الفت و مودت و اتحاد گرديد و عداوت آنها بقدرى شديد بود كه اگر پيغمبر (ص) تمام اموال روى زمين را صرف در اصلاح بين آنها مينمود ممكن نبود با يكديگر دوست و مهربان شوند ولى خداوند بيد قدرت خود اين عمل را انجام داد كه موجب حيرت خلق گرديد چون مقلب القلوب او است عزت و قدرت و توانگرى و توانائى بر هر امرى از امور از آن او و اجراء آن بر وفق علم و حكمت بنحو اكمل و اتم مخصوص بذات اقدس او است پس او است كافى از براى دفع مكر هر مكار و غدر هر غدار و قمى ره فرموده آيه اول منسوخ است بقول خداوند و لا تهنوا و تدعوا الى السّلم و انتم الا علون و بعضى گفتهاند منسوخ است بقول خداوند اقتلوا المشركين حيث وجدتموهم و قول خداوند قاتلوا الّذين لا يؤمنون و بنظر حقير منسوخ نيست چون منافات با هيچ يك از آن آيات ندارد زيرا آيه اول از آياتيكه دعوى ناسخيّت آنها شده است دلالت بر منع از پيشنهاد صلح از طرف مسلمانان دارد و اين منافى با قبول پيشنهاد از طرف كفار كه مدلول آيه است كه دعوى منسوخيت آن شده ندارد و دو آيه ديگر
جلد 2 صفحه 547
دستور حرب است با كفار حربى و منافى با تجويز صلح لدى الاقتضاء و معاهده و ذمّه نيست و در كافى و عياشى از امام صادق (ع) نقل نموده كه پرسيدند سلم چيست فرمود دخول در امر ما و ارجاع ضمير مؤنّث بآن در قول خداوند باعتبار حمل بر نقيض آن است كه حرب است يا باعتبار معنى مسالمت است و قمى ره از امام باقر (ع) نقل نموده كه كسانيكه اراده خدعه داشتند قومى از قريش بودند كه با آن حضرت بودند و معلوم است مراد امام (ع) منافقين اين امّتند كه بر حسب ظاهر سابقين در اسلام بودند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَلَّفَ بَينَ قُلُوبِهِم لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً ما أَلَّفتَ بَينَ قُلُوبِهِم وَ لكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَينَهُم إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (63)
و خداوند الفت و محبت انداخت بين قلوب مؤمنين با يكديگر که اگر شما انفاق ميكردي آنچه که در روي زمين است نميتوانستي بين آنها الفت بيندازي و لكن خداوند بقدرت كامله خود الفت انداخت بين آنها زيرا خداوند محققا قادر ريزهكار است و عالم بجميع حكم و مصالح است.
جلد 8 - صفحه 154
اگر كسي تاريخ زمان جاهليت قبل از اسلام را در قسمت جزيرة العرب بداند که چه اندازه عداوت بين قبائل عرب بود که گفتند اگر كسي از يك قبيله يك لطمه بصورت يك نفر از قبيله ديگر ميزد دو قبيله چه اندازه خونريزي و قتل و غارت از يكديگر ميكردند و اينکه عداوت و بغضاء را دولت قاهري مثل كسري و خسرو و پرويز نتوانستند برطرف كنند لكن خدايي که مقلّب القلوب است ببركت تشرف آنها باسلام و ايمان و اخلاق فاضله و اعمال صالحه وَ أَلَّفَ بَينَ قُلُوبِهِم و اينکه از اعاظم آيات الهي است و از قدرت بشر خارج است و خود يك معجزه بزرگ و دليل واضح بر حقانيت دين مقدس اسلام است که لَو أَنفَقتَ ما فِي الأَرضِ از جواهرات و فلزات و حبوبات و فواكه و غير اينها جميعا تمام آنها را ما أَلَّفتَ بَينَ قُلُوبِهِم با آن اخلاق حميده و صفات پسنديده که در وجود مباركت بود که ميفرمايد وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ قلم آيه 4، که گفتند سه چيز باعث ترويج دين شد: مال خديجه براي طمع بمال، و شمشير علي عليه السّلام براي ترس، و اخلاق پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم براي طالبان حق وَ لكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَينَهُم بتصرف در قلوب حتي دارد هر كدام از آنها اگر احتياج مالي پيدا ميكرد ميرفت از جيب برادر مؤمن هر مقدار احتياج داشت برميداشت إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ تفسيرش مكرر بيان شده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 63)- به علاوه این مؤمنان مخلصی که گرد تو را گرفتهاند و از هیچ گونه فداکاری مضایقه ندارند قبلا مردمی از هم پراکنده و با یکدیگر دشمن بودند خداوند نور هدایت بر آنها پاشید «و در میان دلهای آنها الفت ایجاد کرد» (وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ).
سالیان دراز در میان طایفه اوس و خزرج در مدینه جنگ و خونریزی بود و هیچ کس باور نمیکرد روزی آنها دست دوستی و محبت به سوی هم دراز کنند ولی خداوند قادر متعال این کار را در پرتو اسلام و در سایه نزول قرآن انجام داد.
سپس اضافه میکند فراهم ساختن این الفت و پیوند دلها از طرق مادی و عادی امکان پذیر نبود «اگر تمام آنچه را که در روی زمین است خرج میکردی هیچ گاه نمیتوانستی در میان دلهایشان الفت ایجاد کنی» (لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ).
«ولی این خدا بود که در میان آنها به وسیله ایمان الفت ایجاد کرد» (وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ).
ج2، ص167
و در پایان آیه اضافه میکند: «او توانا و حکیم است» (إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).
عزّت او ایجاب میکند که هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل او نباشد و حکمتش سبب میشود که همه کارهایش روی حساب باشد و لذا با برنامه حساب شدهای دلهای پراکنده را متحد ساخت و در اختیار پیامبرش گذاشت تا نور هدایت اسلام را به وسیله آنها در همه جهان پخش کند.
نکات آیه
۱- مؤمنان عصر بعثت برخوردار از نعمت الفت و دوستى نسبت به یکدیگر (و ألف بین قلوبهم)
۲- خداوند ایجادکننده الفت و محبت میان مؤمنان صدر اسلام (و ألف بین قلوبهم)
۳- امتنان الهى بر پیامبر(ص) به سبب ایجاد الفت در قلب مؤمنان نسبت به یکدیگر (و ألف بین قلوبهم ... ما ألفت بین قلوبهم)
۴- الفت و محبت عمیق مؤمنان صدر اسلام نسبت به یکدیگر، از عوامل تقویت پایگاه پیامبر(ص) (هو الذى أیدک بنصره و بالمؤمنین. و ألف بین قلوبهم)
۵- وحدت و الفت قلبى میان افراد جامعه، زمینه ساز پیروزى آنان در مبارزه با دشمنان خویش (هو الذى أیدک بنصره و بالمؤمنین. و ألف بین قلوبهم)
۶- قبایل عرب تا پیش از گرایش به اسلام گرفتار دشمنىِ عمیق و دیرپاى نسبت به یکدیگر بودند. (و ألف بین قلوبهم ... ما ألفت بین قلوبهم)
۷- ایجاد الفت و محبت بین قبایل عرب با صرف تمامى ثروت دنیا، امرى ناممکن و غیر قابل دستیابى، حتى براى پیامبر(ص) (لو أنفقت ما فى الأرض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم)
۸- ایجاد الفت و محبت میان مؤمنان عصر بعثت، امرى خدایى و غیر قابل دستیابى به وسیله امکانات مادى (و ألف بین قلوبهم لو أنفقت ما فى الأرض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم و لکن اللّه ألف)
۹- خداوند علاوه بر ایجاد محبت میان مؤمنان، آنان را در یک منطقه گرداگرد پیامبر(ص) مجتمع ساخت.* (و ألف بین قلوبهم ... و لکن اللّه ألف بینهم) برداشت فوق از مقایسه بین دو جمله «ألف بین قلوبهم» و «ألف بینهم» به دست آمده است. جمله نخست بیانگر تألیف قلوب است و جمله دوم بیانگر تألیف خود مؤمنان است. یعنى آنان را در کنار یکدیگر قرار داد و همگان را گرداگرد پیامبر(ص) مجتمع ساخت.
۱۰- عوامل دشمنى زا، ناپایدار در مقابل اراده خداوند بر ایجاد محبت و دوستى میان انسانها (و لکن اللّه ألف بینهم إنه عزیز) جمله «لو أنفقت ... » اشاره به این دارد که عوامل دشمنى زا در میان قبایل عرب بسیار شدید بوده است. و جمله استدراکیه «و لکن اللّه ... » اشاره به این دارد که آن عوامل در برابر اراده خدا نمى توانست اثرى داشته باشد. یعنى اگر چه آنان داراى دشمنیهاى دیرپاى بودند و امکان الفت بین آنها نبود، ولى خداوند چنین خواست که آنان با یکدیگر الفت یابند.
۱۱- انسانها و قلبهاى ایشان در اختیار خداوند است. (و ألف بین قلوبهم ... و لکن اللّه ألف بینهم)
۱۲- خداوند، شکست ناپذیر و بسیار کاردان است. (إنه عزیز حکیم)
۱۳- ایجاد الفت و محبت بین مؤمنان، پرتوى از عزت و حکمت خداوند (و ألف بین قلوبهم ... و لکن اللّه ألف بینهم إنه عزیز حکیم)
۱۴- حاکمیت الهى بر قلبها و ایجاد الفت میان مؤمنان، نمودى از عزت و حکمت الهى (و لکن اللّه ألف بینهم إنه عزیز حکیم)
۱۵- تألیف قلوب مؤمنان، کارى است حکیمانه. (ألف بین قلوبهم ... إنه عزیز حکیم)
موضوعات مرتبط
- اتحاد: آثار اتحاد ۵
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۴، ۸، ۹
- اعراب: قبل از اسلام ۶ ; تألیف قلوب اعراب ۷ ; دشمنى اعراب ۶، ۷
- امکانات مادى: نقش امکانات مادى ۸
- انسان: عوامل دوستى انسان ها ۱۰ ; قلب انسان ها ۱۱
- پیروزى: زمینه پیروزى ۵
- تألیف قلوب: آثار تألیف قلوب ۵ ; عوامل تألیف قلوب ۲، ۳، ۷، ۸، ۱۳ ; نعمت تألیف قلوب ۱
- خدا: اراده خدا ۱۰ ; افعال خدا ۲، ۹ ; حاکمیت خدا ۱۴ ; حکمت خدا ۱۲، ۱۳ ; شکستخناپذیرى خدا ۱۲ ; عزت خدا ۱۳ ; قدرت خدا ۱۱ ; منت خدا ۳ ; نشانه هاى حکمت خدا ۱۴ ; نشانه هاى عزت خدا ۱۴
- دشمنان: پیروزى بر دشمنان ۵
- دشمنى: سستى عوامل دشمنى ۱۰
- دوستى: نعمت دوستى ۱
- عمل: حکیمانه ۱۵
- قلب: حاکمیت بر قلب ها ۱۴
- مؤمنان: اجتماع مؤمنان صدر اسلام ۹ ; تألیف قلوب مؤمنان ۱۴، ۱۵ ; دوستى مؤمنان ۲، ۳، ۴، ۹، ۱۴ ; دوستى مؤمنان صدر اسلام ۱ ; عوامل دوستى مؤمنان ۸، ۱۳ ; نعمتهاى مؤمنان ۱
- محمد(ص): عوامل تقویت محمد(ص) ۴ ; منت بر محمد(ص) ۳ ; نقش محمد(ص) ۹
منابع
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.