الرعد ٤١
کپی متن آیه |
---|
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا وَ اللَّهُ يَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ |
ترجمه
الرعد ٤٠ | آیه ٤١ | الرعد ٤٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أوَلمْ یَرَوْا»: آیا نمیدانند. مراد از دیدن، دانستن است. «الأرْضَ»: مراد سرزمین ظالمان و کافران است (نگا: انعام / . یا این که مضاف محذوف است و مراد اهل آن است. مراد خود کره زمین نیز میتواند باشد. «أَطْرَافِ»: دَور و بَر. نواحی. «نَنقُصُ مِنْ أطْرَافِهَا»: از اطراف آن میکاهیم. این کاهش ممکن است اشاره به فتوحات اسلامی یا این که تخریب ممالک ستمگران و هلاک کردن ملحدان و مشرکان باشد. و شاید اشاره به این کشف علمیباشد که میگوید: سرعت گردش زمین به دور محور خود، و نیروی گریز از مرکز، سبب شدهاند که در دو قطب از برآمدگی کره زمین کاسته شود. یا اشاره به این نکته دانش جدید باشد که میگوید: هرگاه سرعت انطلاق بخشی از گازهائی که همچون غلافی کره زمین را احاطه کردهاند، از قوّه جاذبهای که زمین نسبت بدانها دارد افزونتر باشد، مقداری از آن گازها از جو زمین خارج و راهی پهنه هستی میگردند. این انطلاق که نوعی کاهش از اطراف کره زمین بشمار است، هر روزه به طور مستمرّ انجام میپذیرد (نگا: تفسیر المنتخب). «مُعَقِّبَ»: تعقیب کننده و بازپرس. به تعقیب اندازنده و بازدارنده. «لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ»: کسی نمیتواند فرمان او را بازپرسی و پیگردی کند، یا از اجرا فرمانش جلوگیری به عمل آورد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا مَا حَوْلَکُمْ... (۰)
فَجَعَلْنَاهَا نَکَالاً لِمَا بَيْنَ... (۰) وَ الَّذِينَ سَعَوْا فِي آيَاتِنَا... (۰) وَ تَرَى الْمَلاَئِکَةَ حَافِّينَ... (۱) غَافِرِ الذَّنْبِ وَ قَابِلِ... (۱)
تفسیر
- آيات ۴۲ - ۳۶، سوره رعد
- توضيحى در مورد خوشحال شدن اهل كتاب از نزول قرآن
- وجوه ديگرى كه در بيان مراد از: ((و الذين آتيناهم الكتاب يفرحون بماانزل اليك )) گفته شده است
- نهى شدن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از پيروى خواسته هاىاهل كتاب
- انبياء (عليهم السلام ) در آوردن آيه و معجزه داراى اختيار واستقلال نبوده اند
- معناى جمله ((يمحو اللّه ما يشاء و يثبت ))
- مراد از جمله ((و عنده ام الكتاب )) در دنباله آيه
- خلاصه مضمون آيه ((يمحو اللّه ما يشاء و يثبت )) و نكاتى كه از آن استفاده مى شود
- معناى آيه شريفه : ((اولم يروا انّا ناءتى الارض ننقصها من اطرافها))
- بحث روايتى
- رواياتى درباره محو و اثبات احكام و قضاياى الهى درذيل جمله : ((يمحوا لله ما يشاء و
- رواياتى در مورد ((بداء)) و توضيحى در مورد اينكه حصول بداء مستلزم تغير علم خداى تعالى نيست
- چند روايت در مورد اينكه : ((انّا ناءتى الارض ننقصها من اطرافها)) اشاره به مرگ علما واختيار است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ «41»
(حساب همه با ماست و ما به سرعت حساب همه را مىرسيم) مگر نديدى كه ما به سراغ زمين مىآييم و دائماً از اطراف آن (با گرفتن جان ساكنانش) مىكاهيم. خداوند حكم مىكند و هيچ تجديدنظر كنندهاى براى حكم او نيست و او سريعاً به حساب همه مىرسد.
نکته ها
در روايات متعدّد مىخوانيم كه مراد از كم شدن اطراف زمين، مرگ و فقدان علما و دانشمندان بزرگ است. «1»
پیام ها
1- از تاريخ و عاقبت گذشتگان درس عبرت بگيريم و در وعده و وعيدهاى الهىشك نكنيم. «أَ وَ لَمْ يَرَوْا»
2- پايان عمر حكومتها و شخصيّتها، با خواست الهى است. نَأْتِي ... نَنْقُصُها
«1». تفسير نورالثقلين. شبيه اين آيه در سوره انبياء، آيه 44 نيز آمده است.
جلد 4 - صفحه 376
4- حكومت و فرمان الهى شكست ناپذير است. «لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ»
5- تمام افراد و قدرتها به تدريج از زمين برچيده مىشوند، ولى قدرت الهى ثابت و پابرجاست. نَنْقُصُها ... وَ اللَّهُ يَحْكُمُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ (41)
بعد از آن تنبيه بر اين معنى نموده مىفرمايد:
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ: آيا نمىبينند و نمىدانند اهل مكه و سايرين آنكه فرمان ما مىآمد بر زمين كفار. نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها: كم مىكنيم از اطراف آن، يعنى كم كم از تصرف كفار بيرون مىكنيم و به تصرف آنان در مىآوريم. يا ويران مىكنيم زمين را به موت و هلاك آن.
نزد ابن عباس نقصان و خرابى زمين به موت علما باشد چنانچه احاديث
جلد 6 - صفحه 404
بسيار است: «1» 1- تفسير على بن ابراهيم فرمايد: موت علماء. «2» 2- «من لا يحضر» از حضرت صادق عليه السّلام از اين آيه سؤال، فرمود:
موت علماء «3».
3- ابو الفتوح رازى (قدس الله سره) در تفسير خود از ابو الدرداء روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: خذ العلم قبل ان يذهب فرا گيريد علم را پيش از آنكه برود. عرض كردند: رفتن علم چگونه باشد و حال آنكه قرآن در ميان ما و در دلهاى ماست و پيوسته آن را مىخوانيم و به فرزندان تعليم كنيم؟ حضرت در غضب شده فرمود:
انّ اللّه لا يقبض العلم بين النّاس بنزعه و لكن يقبض العلماء حتّى اذا لم يبق عالم اتّخذ النّاس رؤسا جهّالا فافتوا بغير علم فضلوا و اضلّوا.
خداى تعالى علمى كه مرحمت فرموده ميان مردم باز نگيرد، بلكه علما را قبض فرمايد تا آنكه باقى نماند عالمى كه پيشواى مردمان باشد؛ در آن وقت فراگيرند مردم پيشوايان جاهل، فتوى دهند «4» فرمود: اذا مات المؤمن الفقيه ثلم فى الاسلام ثلمة لا يسدّها شيئى: هرگاه بميرد مؤمن عالم، رخنهاى در اسلام وارد شود كه هيچ چيز آن را سد ننمايد. «5» ايضا عن ابى جعفر عليه السّلام قال: كان علىّ بن الحسين عليه السّلام: يقول:
انّه يسخّى نفسى فى سرعة الموت و القتل فينا قول اللّه عزّ و جلّ: «أ و لم يروا أنا نأتى الارض ننقصها من اطرافها» و هو ذهاب العلماّء. «6» 5- بعضى از بزرگان فرموده: موت الانبياء يقرح به العين و موت الاباء مصيبة
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 300.
«2» تفسير قمى ج 1 ص 367.
«3» من لا يحضره الفقيه.
«4» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 502.
«5» كافى ج 1 ص 38، حديث 2.
«6» همان مصدر، حديث 6.
جلد 6 - صفحه 405
للبنين و موت الابناء يقطع الوتين و موت الاكفّاء يعرق منه الجبين و موت العلماء ثلمة فى الّدين. «1» انس بن مالك روايت نموده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
مثل عالم در زمين مثال ستاره است در آسمان كه به او راه يابند در برّ و بحر. «2» وَ اللَّهُ يَحْكُمُ: و خداى تعالى حكم فرمايد و فصل نمايد امر را. لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ: ناقضى نيست مر حكم او را، و رد كننده و تغيير دهندهاى نيست مر قضاء او را. يا كسى مخالفت فرمان الهى نتواند نمايد به چيزى كه بشكافد آن را. وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ: و خداى متعال زود حساب نماينده و به جزا رساننده باشد، يعنى زمان بسيار از عذاب دنياى ايشان نگذشته باشد كه حق تعالى حساب ايشان فرمايد در آخرت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الْحِسابِ (41) وَ قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعاً يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ (42) وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ (43)
ترجمه
آيا نديدند كه ما ميآئيم در زمين كم ميكنيم از جوانب آن و خدا حكم ميكند نيست ردّ كنندهاى مر حكم او را و او است زود حساب
و همانا مكر نمودند آنانكه بودند پيش از آنها پس مر خدا را است تمامى مكر ميداند آنچه را كسب ميكند
جلد 3 صفحه 216
هر نفسى و زود باشد كه بدانند كافران كه مر كه را است انجام آنسراى
و ميگويند آنانكه كافر شدند نيستى فرستاده شده بگو كافى است خدا گواه ميان من و شما و كسيكه نزد او است علم كتاب.
تفسير
در اين آيه نيز ظاهرا اشاره بجواب اشكال اخير كفّار در آيات سابقه شده است كه ميگفتند چرا خبرى از نصرت پيغمبر و عذاب ما نيست باين تقريب كه چگونه خبرى نيست با آنكه مىبينند ما بتدريج و تفريق وارد در اراضى آنها ميشويم و از اطراف و جوانب آن تصرف ميكنيم و كفّار را ميكشيم و مسلمان ميكنيم و بر عده و عده خودمان ميافزائيم و آنها بهيچ وجه نميتوانند از مقدرات الهى سرپيچى كنند و او زود بحساب بندگان رسيدگى ميكند و تمامى را بجزاى كامل خواهد رسانيد اگر دلخوشى آنها بتصرّف مكّه است آنهم عمّا قريب فتح خواهد شد و معقّب تعقيب كننده چيزيرا گويند براى ردّ و ابطال آن و اين معنى بر حسب ظاهر و مناسبت آيات سابقه است ولى قمّى ره فرموده مراد موت علماء است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه مراد هلاكت اهل هر زمانى است و در فقيه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود مراد فقد علماء است و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اين آيه رفتن دانشمندان است و بعضى گفتهاند مراد خرابى بلاد است و بنابراين آيه مربوط بجواب اشكال سابق نيست و شايد مراد آن باشد كه آيا نمىبينند ما هلاك ميكنيم اهل زمين را ببردن علماء و دانشمندانشان و ويرانى عمارات و خرابى بلادشان پس نبايد كفّار ايمن باشند از ورود اين بليّات و آفات بر آنها بنابر آنكه اتيان ارض اشاره بهلاكت اهل آن و نقص اطراف زمين كنايه از فوت علماء و خرابى عمارات باشد و كفّاريكه قبل از اينها در دنيا زندگى ميكردند چه مكرها با انبياء و اهل ايمان زمان خودشان نمودند و خداوند تمام آنها را باطل نمود چون تمام تدبيرات و نتيجه گرفتن از آنها بدست قدرت و اراده الهى است ميداند نيّات و اعمال مردم را و بر طبق آن جزا خواهد داد و بالاخره كفّار خواهند دانست كه عاقبت محمود و بهشت موعود نصيب كه خواهد بود و در آيه اخيره دستور به پيغمبر اكرم داده شده است كه در جواب كسانيكه منكر نبوّت تو شدند بگو خداوندى كه كتاب و معجز بمن عطا فرمود بىنياز كرد مرا از اقامه
جلد 3 صفحه 217
شاهد بر ادّعاء خودم پس كافى است خدا كه شاهد باشد ميان من و شما بر صدق ادّعاء من و كسيكه نزد او حاضر است علم بهر كتاب آسمانى كه او على بن أبي طالب عليه السّلام است چون شهادت چنين شخصى بر نبوّت كسى اقوى دليل بر صدق او است در كافى و خرائج و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد مائيم و على عليه السّلام اوّل ما و افضل ما و بهتر ما است بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در مجمع از امام صادق عليه السّلام مانند اين حديث را نقل نموده و در احتجاج نقل نموده كه مردى از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال نمود از بالاترين منقبت او حضرت اين آيه را قرائت نمود و فرمود مقصود از من عنده علم- الكتاب مائيم و در مجالس از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود مراد برادرم على بن أبي طالب است و بعضى گفتهاند مراد از من عنده علم الكتاب علماء از اهل كتابند كه مسلمان شدند از قبيل عبد اللّه بن سلام و سلمان فارسى و تميم الدارى ولى عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند پسر عبد اللّه بن سلام چنين ادّعائى ميكند فرمود دروغ ميگويد مراد على بن أبي طالب عليه السّلام است در باره او نازل شده او عالم اين امّت است بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در چند روايت ديگر اين معنى تأكيد شده و قريب باين مضمون فرمودهاند كه مثل الّذى عنده علم من الكتاب كه خداوند در سوره نحل فرموده در مقابل من عنده علم الكتاب كه در اين سوره ميفرمايد مثل قطره و دريا است و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه همانا علمى كه آدم از آسمان بزمين آورد و آنچه موجب فضيلت انبياء شد تا خاتم ايشان در عترت آنحضرت است و اللّه علم كتاب تمامش نزد ما است سلام اللّه عليهم اجمعين و بعضى گفتهاند مراد از من عنده علم الكتاب خداوند است بدليل آنكه بعضى من عنده بكسر ميم و دال قرائت نمودهاند و ضعف مدعا و دليل آنها بر ارباب خرد واضح است در ثواب الاعمال و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه زياد سوره رعد را قرائت نمايد هرگز صاعقه باو نخواهد رسيد اگر چه ناصبى باشد و اگر اهل ايمان باشد بدون حساب داخل بهشت ميشود و شفاعت ميكند هر كسى را بشناسد از اهل بيت و برادران خود و الحمد للّه ربّ العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطّاهرين.
جلد 3 صفحه 218
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ وَ لَم يَرَوا أَنّا نَأتِي الأَرضَ نَنقُصُها مِن أَطرافِها وَ اللّهُ يَحكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكمِهِ وَ هُوَ سَرِيعُ الحِسابِ (41)
آيا مشاهده نميكنند و نميبينند که محققا ما ميائيم زمين را که نقص ميكنيم آن را از اطراف آن و خداوند حكم ميفرمايد و كسي نيست که روي حكم او و بر خلاف حكم او حكم كند و نقض حكم او را بكند و خداوند سريع الحساب است زود بحساب بندگان ميرسد.
أَ وَ لَم يَرَوا أَنّا نَأتِي الأَرضَ يعني فرمان ميدهيم و دستور و حكم ميكنيم در زمين نَنقُصُها مِن أَطرافِها مفسرين براي اينکه جمله تفسيرات مختلف دارند تمام تفسير برأي است و مدرك ندارد و اخبار زيادي داريم در كافي مسندا از جابر از حضرت باقر از حضرت زين العابدين (ع) تفسير فرمود بفقد علماء در مجمع از حضرت صادق عليه السّلام بذهاب علمائها و فقهائها و خيارها، صدوق در فقيه از حضرت صادق (ع) بفقد العلماء، علي بن ابراهيم در تفسير بموت العلماء و در اخبار دارد که
(اذا مات العالم ثلم في الاسلام ثلمة لا يسدها شيئي ما اختلف الليل و النهار)
توضيح كلام اينكه يكي از عقوبات بر اهل زمين پس از آنكه طغيان و سركشي و فسق و فجور و ملهيات رواج پيدا كرد خداوند علماء را از آنها ميگيرد و جهّال را بر آنها مسلط ميكند که هر چه بتوانند بآنها ظلم و شكنجه وارد كنند و جلوگيري نداشته باشند.
جلد 11 - صفحه 352
وَ اللّهُ يَحكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكمِهِ يعني پس از حكم الهي احدي قدرت ندارد بر خلاف آن حكمي كند که اگر حكم كرد ببردن كسي در جهنم احدي نيست جلوگيري كند و كذا ساير احكامش.
وَ هُوَ سَرِيعُ الحِسابِ قدرت دارد در طرفة العين بحساب تمام بندگانش رسيدگي كند زيرا
لا يشغله شأن عن شأن
إِنَّما قَولُنا لِشَيءٍ إِذا أَرَدناهُ أَن نَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ نحل آيه 40.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 41)- انسانها و جامعهها از میان میروند و خدا میماند: از آنجا که در آیات گذشته روی سخن با منکران رسالت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود در اینجا نیز همان بحث تعقیب شده است.
نخست میگوید: این مغروران لجوج «آیا ندیدند که ما پیوسته به سراغ زمین میآییم و از اطراف (و جوانب) آن کم میکنیم»؟! (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها).
روشن است که منظور از «زمین» در اینجا «اهل زمین» است، یعنی، آیا آنها به این واقعیت نمینگرند که پیوسته اقوام و تمدّنها و حکومتها در حال زوال و نابودی هستند؟
و این هشداری است به همه مردم اعم از نیک و بد حتی علماء و دانشمندان که ارکان جوامع بشری هستند و با از میان رفتن یک تن آنها گاهی دنیایی به نقصان میگراید، هشداری است گویا و تکان دهنده! سپس اضافه میکند: «حکومت و فرمان از آن خداست و هیچ کس را یارای ردّ احکام او یا جلوگیری از فرمان او نیست» (وَ اللَّهُ یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ).
«و او سریع الحساب است» (وَ هُوَ سَرِیعُ الْحِسابِ).
نکات آیه
۱- خداوند پى در پى از حاکمیت کفرپیشگان بر زمین مى کاست و بر سرزمینهاى اسلامى و حاکمیت آن مى افزود. (أولم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها) مفسّران در تفسیر آیه فوق چند نظر ابراز کرده اند. برخى گفته اند: مراد از «الأرض» مطلق زمین است و مقصود از کاستن از نواحى آن، میراندن و هلاک کردن اهل زمین در اطراف و نواحى گوناگون آن مى باشد. و برخى گفته اند: مراد از «الأرض» سرزمینهاى تحت نفوذ کفر است و منظور از کاستن نواحى آن، کوتاه کردن سیطره کفرپیشگان از آن است که طبعاً به حاکمیت اسلام بر آن جا مى انجامد.
۲- توجه به گسترش اسلام و توسعه روزافزون آن ، دلیلى فراروى کفرپیشگان بر تحقّق وعده هاى الهى (نابودى شرک و پیروزى توحید) به پیامبر(ص) (أولم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها) جمله «أولم یروا ...» به منزله دلیلى است بر پدیدار شدن و تحقق یافتن تهدیدهاى الهى به مشرکان و وعده هاى الهى به اهل ایمان.
۳- خداوند ، آدمیان را به تدریج مى میراند و از میان مى برد. (أولم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها)
۴- خداوند کفرپیشگان و منکران رسالت پیامبر(ص) را به هلاک ساختن آنان و از میان بردنشان تهدید کرد. (أولم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها)
۵- حکومت و فرمانروایى بر هستى از آنِ خداوند است. (والله یحکم)
۶- حکم و فرمان خداوند در هستى نافذ و حتمى الوقوع است. (والله یحکم لامعقّب لحکمه) «تعقیب» (مصدر معقّب) یعنى به منظور انجام کارى در پى کسى یا چیزى رفتن. قرائن حاکى است که مراد از تعقیب در آیه شریفه ، در پى حکم خدا رفتن به منظور باطل کردن آن است که جمله «لامعقّب لحکمه» آن را نفى مى کند.
۷- هیچ کس و هیچ چیز نمى تواند حکم و فرمان خدا در هستى را نقض کند و آن را بى اثر سازد. (لامعقّب لحکمه)
۸- از میان رفتن کفرپیشگان و کوتاه شدن سیطره آنان از زمین ، از فرمانهاى خداوند است که نقض نخواهد شد و تحقق خواهد یافت. (أولم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها من أطرافها والله یحکم لامعقّب لحکمه)
۹- خداوند ، اعمال و رفتار آدمیان را محاسبه مى کند و بر اساس آن ، ایشان را سزا مى دهد. (و هو سریع الحساب)
۱۰- مجازاتهاى الهى قانونمند و داراى نظامى خاص (و هو سریع الحساب)
۱۱- خداوند سریع الحساب است. (و هو سریع الحساب)
روایات و احادیث
۱۲- «عن أبى عبدالله(ع) [فى قوله: «أوَلم یروا أنّا نأتى الأرض ننقصها»]: ننقصها بذهاب علمائها و فقهائها و خیار أهلها ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است: [مراد از«ننقصها» در سخن خدا: «أو لم یروا أنَّا نأتى الأرض ننقصها ...» این است که]: با رفتن علما، فقها و خوبان اهل زمین، از زمین مى کاهیم».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: حاکم آفرینش ۵
- اسلام: آثار گسترش اسلام ۲; وعده پیروزى اسلام ۲
- اسماء و صفات: سریع الحساب ۱۱
- انسان: فرجام انسان ها ۳; مرگ تدریجى انسان ها ۳
- خدا: اختصاصات خدا ۵; افعال خدا ۱، ۹; تهدیدهاى خدا ۴; حاکمیت خدا ۵، ۶، ۷; حتمیت اوامر خدا ۶، ۷، ۸; حسابرسى خدا ۹ ; دلایل تحقق وعده هاى خدا ۲; زمینه پاداشهاى خدا ۹; زمینه کیفرهاى خدا ۹; قانونمندى پاداشهاى خدا ۱۰; قانونمندى کیفرهاى خدا ۱۰
- خوبان: فضایل خوبان ۱۲
- زمین: کاستن از زمین ۱۲
- سرزمینهاى اسلامى: گسترش سرزمینهاى اسلامى ۱
- شرک: وعده شکست شرک ۲
- علما: فضایل علما ۱۲
- عمل: حسابرسى عمل ۹
- فقها: فضایل فقها ۱۲
- کافران: تضعیف حاکمیت کافران ۱، ۸; تهدید کافران ۴; کافران و وعده هاى خدا ۲; هلاکت کافران ۸
- محمد(ص): تهدید مکذبان محمد(ص) ۴; وعده به محمد(ص) ۲
- مسلمانان: گسترش حاکمیت مسلمانان ۱
- موجودات: عجز موجودات ۷
- نظام جزایى: ۹، ۱۰
- هلاکت: تهدید به هلاکت ۴
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۶۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۲۱، ح ۲۰۲.