الشعراء ٢٠٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۲۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
ثُمَ‌ جَاءَهُمْ‌ مَا کَانُوا يُوعَدُونَ‌

ترجمه

سپس عذابی که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید...

آن‌گاه عذاب موعود بر سرشان بيايد
و آنگاه آنچه كه [بدان‌] بيم داده مى‌شوند بديشان برسد،
سپس به عذابی که بر آنان وعده شده یکسر هلاک شوند.
سپس آن عذابی که به آن تهدید می شدند، به سراغشان آید.
باز هم عذابى كه به آنها وعده شده بود بر سرشان آمد،
سپس آنچه از آن بیمشان داده‌ایم، به سراغ آنان آید
سپس آنچه وعده داده مى‌شدند بديشان آيد،
سپس عذابی که به آنان وعده داده می‌شود، دامنگیرشان گردد.
(و) سپس آنچه (که) وعده داده شده‌اند به سراغشان آمد؛
پس بیایدشان آنچه وعده داده می‌شوند

Then there comes to them what they were promised.
ترتیل:
ترجمه:
الشعراء ٢٠٥ آیه ٢٠٦ الشعراء ٢٠٧
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا»: فاعل فعل (جَآءَ) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۲.۵ تا ۲.۷:

محمد بن یعقوب کلینى بعد از پنج واسطه از على بن عیسى القماط او از عم خویش و او از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که فرمود: پیامبر در خواب دید که بنى‌امیه بعد از خودش بر منبر او بالا می‌روند و مردم را به قهقرى و گمراهى سوق می‌دهند، از خواب بیدار شد در حالتى که محزون و غمگین بود.

جبرئیل نزد وى آمد و گفت: یا رسول‌ الله چرا غمگین و محزونى؟ پیامبر موضوع خواب خود را براى جبرئیل بیان فرمود: جبرئیل به آسمان عروج کرد پس از چند لحظه این آیات را از طرف خداوند نازل نمود که مونس پیامبر و تسکین دهنده آلام اندرونى او باشد و نیز سوره قدر را هم از براى او نازل کرد.[۱]

ابو جهضم گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در حالت تحیرى قرار گرفت دلیل تحیر را از وى سؤال کردند، فرمود: چرا متحیر نباشم در حالتى که مى بینم عده اى از امت بعد از من دشمن من مى گردند سپس این آیات نازل شد و پیامبر بعد نزول این آیات شاد خاطر گردید و خاطرى آرام یافت.[۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ «205» ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ «206»

آيا ديدى كه اگر سال‌ها هم آنان را (از نعمت‌هاى خود) برخوردار كنيم، آنگاه عذاب موعود به آنها خواهد رسيد.

نکته ها

در روايات مى‌خوانيم: رسول خدا صلى الله عليه و آله در خواب ديدند كه بنى‌اميّه از منبرش بالا مى‌روند و

جلد 6 - صفحه 372

مردم را منحرف مى‌كنند، چون از خواب برخاستند غمگين بودند، در اين وقت جبرئيل اين آيات را آورد: «أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ. ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ» «1»

پیام ها

1- خداوند حتّى با كفّار اتمام حجّت مى‌كند و قرآن را بر آنان عرضه مى‌كند و بر دلشان عبور مى‌دهد. «سَلَكْناهُ»

2- اگر قابليّت نباشد، قرآن هم كارساز نيست. «سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ لا يُؤْمِنُونَ»

3- جرم و گناه، زمينه‌ى هدايت را در انسان محو مى‌كند. «الْمُجْرِمِينَ لا يُؤْمِنُونَ»

4- همان گونه كه اگر قرآن به زبان اعجمى نازل مى‌گرديد، عرب‌هاى مشرك مكّه ايمان نمى‌آوردند، اكنون هم كه به زبان عربى روشن نازل ومطالب آن بر دل آنان وارد مى‌شود، باز هم ايمان نمى‌آورند. «لا يُؤْمِنُونَ بِهِ»

5- ايمان در لحظه‌ى اضطرار سودى ندارد. «لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ»

6- به مهلت دادن خداوند مغرور نشويم، زيرا مرگ و عذاب الهى به صورت ناگهانى مى‌آيد. «فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً»

7- مجرم، در لحظه‌ى مرگ تقاضاى مهلت دارد. «هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ»

8- روزى وجدان‌هاى خفته بيدار خواهد شد. «هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ»

9- كسانى كه در ديدن عذاب الهى عجله دارند، روزى براى در امان بودن از عذاب، مهلت خواهند خواست. «مُنْظَرُونَ‌- يَسْتَعْجِلُونَ»

10- مهلت براى سيه دلان سودى ندارد. مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ‌ ... جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ‌


«1». تفسير الميزان.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 373

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)

ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ‌: پس بيايد ايشان را آنچه بودند كه وعده داده شدند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)

أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‌ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)

فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)

ما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى‌ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)

ترجمه‌

و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است‌

فرود آورد آنرا روح الامين‌

بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان‌

بزبان تازى واضح‌

و همانا آن در كتب پيشينيان است‌

آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل‌

و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان‌

پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان‌

همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

با آنكه ايمان نمى‌آورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را

پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند

پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان‌

آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند

آيا پس دانستى كه اگر بهره‌مند سازيمشان سالها

پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند

كفايت نكند آنها را آنچه بهره‌مند كرده ميشوند بآن‌

و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان‌

براى تذكّر و نباشيم ستمكاران‌

و فرود نياوردند آنرا شيطانها

و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند

همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند.


جلد 4 صفحه 127

تفسير

خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مى‌فرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مى‌شنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مى‌شنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نموده‌اند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورنده‌اش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل‌


جلد 4 صفحه 128

بر صحّت قرآن و نبوّت آورنده‌اش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريف‌ترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مى‌فرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهره‌مند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال‌


جلد 4 صفحه 129

مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمى‌نموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمى‌رسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكه‌ئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَ فَرَأَيت‌َ إِن‌ مَتَّعناهُم‌ سِنِين‌َ (205) ثُم‌َّ جاءَهُم‌ ما كانُوا يُوعَدُون‌َ (206) ما أَغني‌ عَنهُم‌ ما كانُوا يُمَتَّعُون‌َ (207)

آيا ‌پس‌ مي‌بيني‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سالهايي‌ متمتع‌ كنيم‌ بلذائذ دنيوي‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بيايد ‌آنها‌ ‌را‌ آنچه‌ ‌که‌ بودند ‌به‌ ‌آنها‌ وعده‌ داده‌ ‌شده‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ بي‌ نياز نميكند ‌آنها‌ ‌را‌ و نجات‌ بخش‌ نيست‌ ‌از‌ ‌آنها‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بودند متمتع‌ ميشدند.

يكي‌ ‌از‌ تفضلات‌ الهي‌ ‌براي‌ كفار و مشركين‌ و فساق‌ و فجار تعجيل‌ ‌در‌ مرگ‌ ‌آنها‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ ‌هر‌ چه‌ بمانند ‌در‌ دنيا بار ‌خود‌ ‌را‌ سنگين‌تر ميكنند و عذاب‌ ‌خود‌ ‌را‌ زيادتر وَ لا يَحسَبَن‌َّ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ خَيرٌ لِأَنفُسِهِم‌ إِنَّما نُملِي‌ لَهُم‌ لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم‌ عَذاب‌ٌ مُهِين‌ٌ (آل‌ عمران‌ ‌آيه‌ 178) بعلاوه‌ ديگران‌ ‌را‌ ‌هم‌ بكفر و ضلالت‌ و معاصي‌ دلالت‌ ميكنند و عقوبت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ دارند و ظلم‌ و فساد و تعدي‌ نسبت‌ بمؤمنين‌ ميكنند عذاب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ دارند، بلي‌ طول‌ عمر خوب‌ ‌است‌ ‌براي‌ كساني‌ ‌که‌ اهل‌ عبادت‌ هستند بيشتر عبادت‌ كنند و ‌در‌ مقام‌ هدايت‌ ديگران‌ باشند ‌که‌ مثوبات‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ داشته‌ باشند و احسان‌ بديگران‌ كنند ثواب‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌هم‌ دست‌ بياورند.

بالجمله‌ جميع‌ نعم‌ الهيه‌ ‌اگر‌ بمصرف‌ منظور الهي‌ صرف‌ شد نعمت‌ و تفضل‌ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌بر‌ خلاف‌ مرضي‌ الهي‌ صرف‌ شد بلا و نقمة ‌است‌ چه‌ نعم‌ داخليه‌ جوارح‌ و اعضاء چشم‌ گوش‌، دست‌ و پا، عقل‌ قوه‌ و قدرت‌ و چه‌ نعم‌ خارجيه‌ ‌از‌ دولت‌ و ثروت‌ و مكنت‌ و ‌غير‌ اينها.

و يكي‌ ‌از‌ حكم‌ امهال‌ اينها اينست‌ ‌که‌ بسا ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ و ‌لو‌ هفتاد واسطه‌ ‌باشد‌ يك‌ مؤمن‌ پيدا ميشود چنانچه‌ ‌در‌ جهاد امير المؤمنين‌ و حضرت‌ سيد الشهداء همين‌ نظر ‌را‌ داشتند باري‌ بودن‌ ‌آنها‌ ‌در‌ دنيا رفع‌ عذاب‌ آخرت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نميكند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 206)- «سپس عذابی که به آنها وعده داده شده به سراغشان بیاید» ...

(ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ).

ج3، ص401

نکات آیه

۱ - عذاب و کیفر کافران جرم پیشه، وعده اى حتمى و تخلف ناپذیر است; هر چند پس از تأخیر و مهلتى محدود باشد. (أفرءیت إن متّعنهم سنین . ثمّ جاءهم ما کانوا یوعدون)

۲ - کیفر کافران، به دنبال اتمام حجت هاى مکرر بر آنان (ثمّ جاءهم ما کانوا یوعدون) «کانوا یوعدون» ماضى استمرارى و بیانگر آن است که خداوند، حجت خویش را بر کافران بارها تمام کرده و مرتباً آنان را به فرجام شوم کفرورزى هشدار داده است.

۳ - برخوردارى از امکانات مادى، دلیل محبوبیت انسان در نزد خدا نیست. (أفرءیت إن متّعنهم سنین . ثمّ جاءهم ما کانوا یوعدون)

موضوعات مرتبط

  • اتمام حجت: آثار اتمام حجت ۲
  • امکانات مادى: آثار برخوردارى از امکانات مادى ۳
  • تقرب: عوامل تقرب ۳
  • کافران: اتمام حجت بر کافران ۲; حتمیت عذاب کافران ۱; قانونمندى کیفر کافران ۲
  • گناهکاران: حتمیت عذاب گناهکاران ۱

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.
  2. تفسیر ابن ابى حاتم.