يس ٤٧
کپی متن آیه |
---|
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ |
ترجمه
يس ٤٦ | آیه ٤٧ | يس ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَآءُ اللهُ أَطْعَمَهُ»: کافران از راه تمسخر به مؤمنان میگفتند: اگر رازق خداوند است، پس چرا از ما میخواهید که به فقیران خوراک دهیم؟ و اگر خدا خواسته است که آنان محروم بمانند، پس چرا ما کسانی را از دارائی خود بهرهمند سازیم که خداوند ایشان را محروم ساخته است؟ این منطق جاهلانه، علاوه از تمسخر مؤمنان، به آن میماند که افرادی بگویند: چه ضرورتی دارد که ما درس بخوانیم، و یا به دیگری درس بدهیم؟ اگر خدا میخواست همه را عالم و باسواد میکرد.
تفسیر
- آيات ۳۳ - ۴۷ سوره يس
- توضيح مفردات و مفاد آيات شريفه اى كه آيات مربوط به تدبير امر رزق مردم را بيان مى كنند
- توضيح جمله : و ما عملته ايديهم در آيه : لياءكلوا من ثمره و ما عملته ايديهم ...
- بيان مفاد آيه : سبحان الذى خلق الازواج كلها مما تُنبِتُ الارض ...
- مراد از بيرون كشيدن روز از شب و آية لهم الليل نسلخ منه النهار
- معناى آيه : والشمس تجرى لمستقرلها
- مقصود از اينكه فرمود: والقمر قدرناه حتى عاد كالعرجون القديم
- شمس و قمر تابع تدبير خدا و ملازم مسير خود هستند و خورشيد به ماه نمى رسد و شب ازروز جلو نمى افتد
- معناى جمله اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم و جواب كفار به دعوت به تقوى پروا از خالق
- عكس العمل كفار در برابر دعوت به انفاق شفقت و خدمت به خلق
- رواياتى در ذيل آيه : والشمس تجرى لمستقرلها...
- و رد سخنى از آلوسى درباره روايتى از امام رضا (ع ) راجع به تقدم روز بر شب
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «47»
و هرگاه به آنان گفته شود: از آن چه خداوند روزى شما كرده بخشش كنيد، كسانى كه كفر ورزيدند به كسانى كه ايمان آوردهاند مىگويند: آيا به كسانى غذا دهيم كه اگر خداوند مىخواست خودش به آنها غذا مىداد؟
شما در گمراهى آشكارى هستيد.
نکته ها
افرادى كه بينش صحيح ندارند يا مىخواهند از زير بار مسئوليّت شانه خالى كنند، تمام انحرافات و عملكرد زشت خود را به گردن ديگران مىاندازند:
1. گاهى مىگويند: مقصّر خداست، اگر او نمىخواست ما مشرك نبوديم: «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» «1»، «لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ» «2»
2. گاهى مىگويند: مقصّر جامعه است، اگر اين بزرگان نبودند، ما مؤمن بوديم. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «3»
3. گاهى مىگويند: مقصّر نياكان ما هستند. «إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا» «4»
«1». انعام، 148.
«2». زخرف، 20.
«3». سبأ، 31.
«4». زخرف، 22.
جلد 7 - صفحه 544
در اين آيه نيز مىگويند: اگر لازم بود خدا خودش به فقرا روزى مىداد. غافل از آن كه خداوند مسئوليّت سير كردن فقرا را به دوش اغنيا گذاشته است.
سؤال: چرا خداوند خود فقرا را رزق نمىدهد و به مردم دستور انفاق مىدهد؟!
پاسخ: رشد انسان، در سايهى گذشت و ايثار و سخاوت و نوعدوستى و دلسوزى و صرفهجويى و الفت و تعاون و محبّت و تفقّد است. اگر همهى مردم از امكانات يكسان برخوردار باشند، نه زمينهاى براى بروز اين كمالات باقى مىماند و نه بسترى براى صبر و زهد و قناعت محرومان.
پیام ها
1- توجّه به اين كه «آن چه داريم رزق الهى است نه ملك ما» بخشش را آسان مىكند. «أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ»
2- كفر، سبب خود دارى از انفاق است. قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ
3- كافر، رازق بودن خدا را مسخره مىكند. «لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ»
4- انفاق، نشانه ايمان است. (زيرا ترك انفاق از ويژگىهاى كفّار شمرده شده است). قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا ... أَ نُطْعِمُ ...
5- كار انسان به جائى مىرسد كه كفر و بخل را راه درست و ايمان و انفاق را انحراف مىشمرد. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47)
شأن نزول:
فقراى صحابه مشركان قريش و زنادقه عرب را گفتند آنچه به زعم شما مال خدا باشد به ما اطعام كنيد. جواب دادند: خدا بر اطعام شما قادر است، چون او طعام نداد ما نيز اطعام نكنيم به كسانى كه خدا ايشان را محروم ساخته؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا: و چون گفته شود مشركان را نفقه كنيد بر فقرا و ضعفا، مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ: از آنچه روزى فرموده شما را خداى تعالى از اموال دنيويه، قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا: گويند آنانكه كافر شدند به خدا، لِلَّذِينَ آمَنُوا: مر آنانكه ايمان آوردهاند، يعنى كافران از روى سرزنش به مؤمنان گويند: أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ: آيا طعام دهيم آنان را كه اگر خدا خواستى، أَطْعَمَهُ: اطعام فرمودى او را، إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا: نيستيد شما اى مؤمنان مگر، فِي ضَلالٍ مُبِينٍ: در گمراهى آشكارا. يا «ان انتم» قول مؤمنان باشد، يعنى مؤمنان در جواب كافران گفتند: نيستيد شما مگر در گمراهى آشكارا.
تبصره:
شبهه كفار خطا و خلاف باشد، زيرا خداى تعالى به حكمت بالغه بعضى را توانگر و بعضى را فقير به جهت امتحان و رسيدن به ثواب آن جهان، و حكم فرمود كه اغنياء از مال خدا فقرا را بهرهاى بدهند، پس: مشيت را بهانه
جلد 11 - صفحه 84
ساختن و امر الهى را به انفاق فرو گذاشتن، غلط محض و محض غلط و از ميزان عقل دور است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (41) وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ (42) وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ (43) إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ (44) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (45)
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (46) وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (48) ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ (49) فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ (50)
ترجمه
و دليلى است براى آنها كه ما حمل نموديم نسل آنها را در كشتى پر كرده شده
و آفريديم براى آنها مانند آن آنچه سوار ميشوند
و اگر بخواهيم غرق ميكنيم آنها را پس نيست فرياد رسى براى آنها و نه آنها رهانيده ميشوند بسببى
مگر رحمتى از ما و برخوردارى تا وقت مقدّر
و چون گفته شود بآنها بپرهيزيد از آنچه پيش روى شما است و آنچه پشت سر شما است باشد كه شما رحم كرده شويد
و نميآيد آنها را دليلى از دليلهاى پروردگارشان مگر آنكه ميباشند از آن روى گردانندگان
و چون گفته شود بآنها انفاق كنيد از آنچه روزى داد شما را خداوند گويند آنها كه كافر شدند بآنان كه ايمان آوردند آيا اطعام كنيم كسيرا كه اگر ميخواست خدا اطعام ميكرد او را نيستيد شما مگر در گمراهى آشكار
و ميگويند كى خواهد بود اين وعده اگر هستيد راستگويان
انتظار نميبرند مگر يك بانك بلندى كه ميگيرد آنها را با آنكه آنها با يكديگر منازعه مينمايند
پس استطاعت ندارند وصيّت نمودن را و نه بسوى كسان خود برميگردند.
تفسير
و يكى از دلائل علم و قدرت الهى براى نوع بشر آنستكه خداوند ذريّه و نسل آن نوع را بدوا در كشتى نوح عليه السّلام كه پر بود از نوع انسان و ساير حيوانات يا مجهّز بود بلوازم كشتىرانى حمل فرمود و از غرق نجات داد و اينكه تعبير بذريّه فرموده با آنكه محمول خود آن نوع بوده براى آنستكه از ابتداء خلقت نوع بشر كشتى نبوده خداوند ذريه و نسل آدم عليه السّلام را بوسيله آن حمل نموده مانند آنكه فرموده باشد ما بنى آدم را حمل نموديم و بعدا اين سنّت در آن ذريّه جارى گرديد و باقى خواهد بود و بعضى گفتهاند ذريّه بمعناى آباء است چون ذرء بمعناى خلق است و اولاد از آباء خلق ميشود و به اين جهت آنرا ذريّه گويند و اينجا مراد آنستكه خداوند آباء آنها را حمل نمود در كشتى و بعضى گفتهاند مراد از ذريّه كه خدا ميفرمايد حمل نموديم ذرياتى است كه در اصلاب پدرانشان بوده و در كشتى نوح عليه السّلام حمل شدند و باين وسيله خداوند اين نوع را حفظ فرمود و
جلد 4 صفحه 410
بعضى گفتهاند مراد از ذريه اطفال و اولاد است كه با خودشان بكشتى مينشانند يا بتجارت ميفرستند و تخصيص آنها بذكر براى آسانتر بودن ركوب كشتى است براى كودكان از ساير مراكب و بالنّسبه بسائر مردم و بنابراين اختصاص بكشتى نوح عليه السّلام ندارد و بنظر حقير بهترين معانى همانستكه بدوا ذكر شد و نديدم كسى متعرّض آنشده باشد چون هر بندهئى نصيبى دارد اينهم نصيب بنده بوده و ذريات بصيغه جمع نيز قرائت شده است و خداوند براى بنى آدم مراكب ديگرى را هم خلق فرمود كه مانند كشتى است در سهولت رفتار چون شتر را هوار كه آنرا كشتى بيابان خواندهاند و ساير سيّارات بحرى و برّى و هوائى كه اخيرا اختراع شده و همه بحول و قوّه الهى بوده كه موادّ آنرا براى بشر آماده و علم تأليف آنرا بآنها داده است و مانند كشتى جمعى در آن مىنشينند و بسهولت مسافرت ميكنند و اگر بخواهد خدا همه را يك مرتبه غرق و هلاك مينمايد و دادرسى براى آنها نيست و نجات داده نخواهند شد و اينهم از شواهد معناى اوّل است كه بنظر حقير رسيد چون معلوم است كه مربوط بكشتى نوح عليه السّلام نيست و با معناى اخير هم موافق است ولى آن معنى از جهات ديگرى خلاف ظاهر است و نجات داده نخواهند شد مگر بوسيله رحمت خدا و براى برخوردار شدن از نعم الهيّه در دنيا مدّتيكه از عمرشان باقى مانده تا اجلشان برسد و كلمه رحمة يا مفعول مطلق است يعنى مگر آنكه رحمت نمائيم آنها را رحمتى يا مفعولله است يعنى مگر براى رحمتى و چون گفته شود بكفّار كه بترسيد از گناهان گذشته و آينده خودتان يا از گناهان حاضر در مقابل خودتان و عذاب آخرت كه در پشت سر داريد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده تا مورد ترحّم الهى شويد اعراض مينمايند چون عادت كردهاند كه هر آيهئى از آيات الهى براى آنها تلاوت شود يا هر معجزه و حجّتى براى آنان اظهار و اقامه گردد اعراض نمايند و تفكّر و تدبّر در آن ننمايند و تصديق نكنند و اينكه در آيه قبل جواب شرط حذف شده براى دلالت ذيل كلام است بر اعراض آنها و چون گفته شود بآنها كه از اموال خودتان بفقراء انفاق نمائيد گويند اگر خدا ميخواست بآنها چيزى برسد خودش بآنها ميداد و چون نداده معلوم است كه نميخواهد آنها داراى چيزى باشند و شما در گمراهى و اشتباه واضح و آشكارى هستيد كه ما
جلد 4 صفحه 411
را بر خلاف خواسته خدا امر ميكنيد غافل از آنكه خدا بفقراء نداده و باغنياء داده و امر نموده باينها كه بآنها بدهند تا ببركت آن مستحقّ ثواب شوند پس خواسته بآنها چيزى برسد نهايت آنكه آنچيز بوسيله اينها باشد پس اينها در گمراهى آشكارى هستند اگر اين جمله خطاب الهى بامساك كنندگان از انفاق باشد باين تسويلات شيطانى ولى ظاهر آنستكه جزء كلام آنها است چنانچه بيان شد و بطور استهزاء ميگويند كه چه زمان وعده عذاب ما انجاز ميشود اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد كه ما عذابى در پيش داريم و خداوند جواب فرموده كه اينها منتظر يك بانك صور اسرافيلند در دميدن اولى كه مردم بآن ميميرند و ناگهان آنها را ميگيرد در حاليكه آنها با يكديگر مخاصمه و مجادله مينمايند در سر متاع دنيا و ابدا آخرت بخاطرشان خطور نميكند و اصل يخصّمون يختصمون بمعناى يتخاصمون است در مجمع نقل نموده كه دو نفر لباسشان را پهن كردهاند كه معامله نمايند مجال جمع كردن نيابند و يكى لقمه را برداشته بخورد هنوز در دهن نگذارده كه صيحه بلند ميشود و ديگرى گوسفندان خود را كنار حوض آورده تا آب دهد كه قيامت برپا گردد و مجال خوردن و خورانيدن پيدا نميكنند و لذا خداوند فرموده نه مجال وصيّت نمودن پيدا ميكنند و نه آنكه از بازار بخانه نزد اهل و عيال خود مراجعت نمايند بلكه ناگهان و بىخبر مرگ همه را دريابد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا قِيلَ لَهُم أَنفِقُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللّهُ أَطعَمَهُ إِن أَنتُم إِلاّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47)
و زماني که گفته شد از براي آنها که انفاق كنيد از آنچه خداوند روزي شما كرده گفتند كساني که كافر شدند از براي كساني که ايمان آوردهاند آيا اطعام كنيم كسي را که اگر خدا ميخواست او را اطعام ميكرد نيستيد شما مگر در گمراهي آشكارا.
وَ إِذا قِيلَ قائل مؤمنين هستند بقرينه جواب آنها.
لَهُم بغير مؤمنين و مراد خصوص كفار نيست بلكه غير معتقد بوجوب
جلد 15 - صفحه 83
انفاق مثل زكاة و خمس و صدقات واجبه كفارات نذور و امثال اينها بدليل قوله تعالي وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ الي قوله تعالي إِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ الايه انفاق آيه 42 چون انكار ضروري مورث كفر ميشود و امروز بسياري منكر زكاة و خمس و غير اينها هستند.
أَنفِقُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ چيزهايي که بآنها زكاة تعلق ميگيرد نه چيز است غلات اربعه انعام ثلاثه نقدين و چيزهايي که بآنها خمس تعلق ميگيرد هفت چيز است غنائم دار الحرب معادن آنچه از دريا بغوص بدست ميآيد ما زاد از مئونه اكتساب مال مختلط بحرام که صاحبش و مقدارش معلوم نباشد كنز که گنج باشد زمين مشتري از اهل كتب ارث من لا يحتسب و ساير انفاقات واجبه و مستحبه بالاخص مالي که براي حفظ اسلام و اساس دين باشد.
قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللّهُ أَطعَمَهُ غافل از اينكه نه غني دليل بر خوبيست و نه فقر دليل بر بدي است چه بسا غناء اسباب خلود در عذاب ميشود فَلا تُعجِبكَ أَموالُهُم وَ لا أَولادُهُم إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِها فِي الحَياةِ الدُّنيا وَ تَزهَقَ أَنفُسُهُم وَ هُم كافِرُونَ توبه آيه 55 و نيز ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ يَبخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ هُوَ خَيراً لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَومَ القِيامَةِ آل عمران آيه 175 و چه بسا فقر باعث سعادت ميشود که در خبر دارد فرداي قيامت خداوند از فقراء مؤمنين عذر- خواهي ميفرمايد که من در دنيا بشما ندادم چون لايق شما نبود و امروز بعوض آن بشما چه درجات و مقاماتي عنايت ميكنم و بسا غني و فقر امتحان خود غني و فقير و امتحان ديگران نسبت به آنها است بعلاوه چه بسيار عباداتيست که ممكن است از مال انجام گيرد مثل تشرف بحج و زيارات و صرف دين اسلام و دست گيري از بيچارهها و ساير عبادات ماليه که غني بخيل محروم از اينکه فيوضات ميشود بعلاوه در حديث است
(السخاء شجرة في الجنة اغصانها متدليه فمن تمسك بغصن منها يجرّه الي الجنة و البخل شجرة في النار اغصانها متدليه فمن تمسك
جلد 15 - صفحه 84
بغصن منها يجره الي النار
و نيز دارد
السخي قريب الي اللّه و الي الجنة و الي النّاس و البخيل بعيد عن اللّه و عن الجنة و عن النّاس.
إِن أَنتُم إِلّا فِي ضَلالٍ مُبِينٍ اينکه جمله را سه نحوه تفسير كردند: «1» كلام كفار باشد بمؤمنين که بگويند شما در ضلال هستيد که ميگوييد انفاق كنيد بكساني که خدا آنها را فقير كرده «2» كلام مؤمنين است که بكفار ميگويند شما در ضلالت هستيد که انفاق نميكنيد «3» كلام الهيست بكفار که در ضلالت آشكارا هستيد لكن تفسير اول بنظر اقرب ميآيد بقرينه كلام قبل و آيه بعد که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 47)- سپس قرآن انگشت روی یکی از موارد مهم لجاجت و اعراض آنها گذارده، میگوید: «و هنگامی که به آنها گفته شود از آنچه خدا به شما روزی کرده است (در راه او) انفاق کنید کافران به مؤمنان میگویند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را سیر میکرد، شما تنها در گمراهی آشکارید»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلالٍ مُبِینٍ).
این همان منطق بسیار عوامانهای است که در هر عصر و زمان از ناحیه افراد خودخواه و بخیل مطرح میشود که میگویند: اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا میخواهد فقیر بماند، و اگر ما غنی هستیم لا بد عملی انجام دادهایم که مشمول لطف خدا شدهایم، بنابر این نه فقر آنها و نه غنای ما هیچ کدام بیحکمت نیست! غافل از این که جهان میدان آزمایش و امتحان است، خداوند یکی را با تنگ دستی آزمایش میکند، و دیگری را با غنا و ثروت، و گاه یک انسان را در دو زمان با این دو، در بوته امتحان قرار میدهد که آیا به هنگام فقر، امانت و مناعت طبع و مراتب شکر گزاری را به جا میآورد؟ یا همه را زیر پا میگذارد، و به هنگام غنا
ج4، ص99
از آنچه در اختیار دارد در راه او انفاق میکند یا نه!
نکات آیه
۱ - کافرانِ برخوردار از ثروت در صدراسلام، از انفاق به مستمندان و گرسنگان خوددارى مى کردند. (و إذا قیل لهم أنفقوا ممّا رزقکم اللّه قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم) برداشت یاد شده با توجه به دو نکته به دست مى آید: ۱- همزه در «أنطعم» براى استفهام انکارى است; ۲- آیه شریفه در مکه نازل شده و مربوط به کافران صدراسلام است.
۲ - روزى رسان بودن خداوند براى بشر، بهانه و دستاویز کافرانِ صدراسلام براى خوددارى از انفاق به مستمندان و گرسنگان (و إذا قیل لهم أنفقوا ممّا رزقکم اللّه قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه) استفهام در «أنطعم» استفهام انکارى است; یعنى، «لانطعم من لو شاء اللّه لأطعمهم».
۳ - کفر کافران ثروتمند، موجب خوددارى آنان از انفاق به مستمندان مؤمن (قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه) آمدن اسم ظاهر (قال الذین کفروا) به جاى ضمیر (قالوا) - در حالى که مقام، اقتضاى آمدن ضمیر دارد - مى تواند بیانگر این نکته باشد که آنچه سبب خوددارى کافران از انفاق شد، کفر آنان بود.
۴ - کافرانِ صدراسلام، منکر رازقیت خدا براى بشر بودند و عقیده به آن را به مسخره مى گرفتند. (و إذا قیل لهم أنفقوا ممّا رزقکم اللّه قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه) برداشت یاد شده از آن جا است که کافران، جمله «من لو شاء اللّه أطعمه» (اگر خدا مى خواست او را مى خورانید) را از سر استهزا و تمسخر مى گفتند و به آن باور نداشتند.
۵ - کفر، موجب بخل و مانع از انفاق به مستمندان و دستگیرى از آنان است. (أنفقوا ممّا رزقکم اللّه قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه)
۶ - توجّه و اعتقاد به خدادادى بودن اموال و دارایى ها، برانگیزاننده انسان به انفاق و دورى از بخل است. (و إذا قیل لهم أنفقوا ممّا رزقکم اللّه) برداشت یاد شده براساس این نکته است که آیه شریفه، درصدد ترغیب و تشویق به انفاق است. گفتنى است که تصریح به منشأ خدایى داشتنِ اموالِ انسان، مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد.
۷ - انفاق به مستمندان و گرسنگان، امرى واجب و نشانه ایمان است. (أنفقوا ممّا رزقکم اللّه قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که در آیه شریفه، ترک انفاق به مستمندان و گرسنگان، از ویژگى هاى کافران و دلیل حق ناپذیرى آنان شمرده شده است.
۸ - کافرانِ صدراسلام، عقیده به روزى رسانى خدا براى انسان ها را باطل دانسته و مؤمنان را در گمراهى محض مى پنداشتند. (قال الذین کفروا للذین ءامنوا أنطعم من لو یشاء اللّه أطعمه إن أنتم إلاّ فى ضلل مبین) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که جمله «إن أنتم إلاّ فى ضلال مبین» دنباله گفتار کافران باشد.
موضوعات مرتبط
- احکام :۷
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۴
- امکانات مادى: منشأ امکانات مادى ۶
- انفاق: احکام انفاق ۷; زمینه انفاق ۶; موانع انفاق ۵; وجوب انفاق ۷
- انگیزش: عوامل انگیزش ۶
- ایمان: نشانه هاى ایمان ۷
- بخل: عوامل بخل ۵; موانع بخل ۶
- ثروتمندان: آثار کفر ثروتمندان صدراسلام ۳
- جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۶
- خدا: رازقیت خدا ۲; عطایاى خدا ۶; مکذبان رازقیت خدا ۴، ۸
- کافران: استهزاهاى کافران صدراسلام ۴; بهانه جویى کافران صدراسلام ۲; بینش کافران صدراسلام ۸; ترک انفاق کافران صدراسلام ۱، ۲; ثروتمندى کافران صدراسلام ۱; عوامل ترک انفاق کافران صدراسلام ۳
- کفر: آثار کفر ۵
- مؤمنان: ادعاى گمراهى مؤمنان ۸; استهزاى مؤمنان ۴
منابع