النجم ٥٥

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن جزییات آیه)
کپی متن آیه
فَبِأَيِ‌ آلاَءِ رَبِّکَ‌ تَتَمَارَى‌

ترجمه

(بگو:) در کدام یک از نعمتهای پروردگارت تردید داری؟!

|پس در كدام يك از نعمت‌هاى پروردگارت ترديد مى‌كنى
پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مى‌دارى؟
پس (ای بشر) به کدام یک از نعمتهای پروردگارت جدل و انکار می‌کنی؟
پس [ای انسان!] در کدام یک از نعمت های پروردگارت تردید می کنی [که آیا از سوی خدا هست یا نیست؟!]
پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت شك مى‌كنى؟
پس به کدامیک از نعمتهای پروردگارت شک و شبهه داری؟
پس [اى آدمى‌] به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت شك مى‌آرى و ستيزه مى‌كنى؟
پس (ای کافر نعمت) آیا به کدامیک از نعمتهای پروردگارت شک و تردید می‌ورزی؟
پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارت تردید داری‌؟
پس به کدام نعمتهای پروردگار خویش می‌ستیزی‌

So which of your Lord's marvels can you deny?
ترتیل:
ترجمه:
النجم ٥٤ آیه ٥٥ النجم ٥٦
سوره : سوره النجم
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«آلآءِ»: جمع إِلْی، نعمتها (نگا: اعراف / ). «تَتَمَاری»: شک و تردید داری. از (مِرْیَة) به معنی شک و گمان (نگا: فصّلت / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ «55» هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ «56»

پس در كداميك از نعمت‌هاى پروردگارت ترديد ايجاد مى‌كنى؟ اين (پيامبر) هشدار دهنده‌اى از سنخ هشدار دهندگان پيشين است.

جلد 9 - صفحه 339

نکته ها

«مؤتفكة» از «ائتفاك»، به معناى زير و رو شده و دگرگون شده است. از آنجا كه شهرهاى محلّ سكونت قوم عاد در اثر عذاب، زير و رو شد و فرو ريخت، اين عنوان درباره آنها به كار رفته است.

«أَهْوى‌» ساقط كردن و فرو ريختن و «تَتَمارى‌» به معناى مجادله همراه با ايجاد شك و ترديد است.

جمله‌ «إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌» ممكن است مربوط به قوم نوح باشد كه ظالم‌تر از عاد و ثمود بودند و ممكن است مربوط به قوم عاد و ثمود و نوح باشد، يعنى اين سه قوم از ساير اقوام هلاك شده، ظالم‌تر و طاغى‌تر بوده‌اند.

پیام ها

1- مجازات‌ها منحصر به قيامت نيست، خداوند برخى اقوام را در دنيا هلاك مى‌كند. «أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌»

2- از بدعاقبتى و هلاكت پيشينيان منحرف عبرت بگيريم. أَهْلَكَ عاداً ... وَ ثَمُودَ ... وَ قَوْمَ نُوحٍ‌

3- ظلم و طغيان به خصوص استمرار آن، عامل نابودى است. أَهْلَكَ‌ ... كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌

4- در مطالعه تاريخ و حوادث و تحوّلات آن، به علت و فلسفه‌ى آنها بايد توجّه كرد. «كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌»

5- هلاك شدن ستمگران، يكى از نعمت‌ها و الطاف الهى است. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ»

6- وظيفه اصلى همه‌ى پيامبران و كتب آسمانى، هشدار و انذار بوده است. «هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 340

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌: پس به كدام نعمتهاى پروردگار خود شك مى‌كنى. در اينكلام اگرچه مخاطب آن حضرت است اما مقصود آن استماع غير است و مخاطب فى الحقيقه غير است، زيرا آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب، پس تذكر باشد بر عموم مردمان در هر عصر و زمان تا روز قيامت. و امور معدوده اگرچه عذاب و نقمت‌اند، اما از حيثيت آنكه متضمن عبر و مواعظ و زواجر باشند مر اهل اعتبار را و مشتملند بر انتقام انبياء و مؤمنان از كفار و تسلى خاطر مبارك حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله است، از اين جهت به نعم مسمى گشته.

تتمه: ابن عباس نقل نموده كه چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مأمور شد كه على بن ابى طالب عليه السّلام را نصب نمايد در امر خلافت و به خلقان برساند كه امام بر حق او است و نيابت شايسته آن حضرت است. از قوم و اقرباى خود خائف بود به حدى كه مى‌ترسيد آسيبى به آن حضرت برسانند تا جبرئيل نازل و آيه‌ «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «2» آورد. پس حضرت آنچه مأمور بود در غدير خم بجا آورد از مردم بيعت گرفت. پس جبرئيل نازل و اين آيه آورد:

«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌» «3». پس اى شنونده از خواب غفلت بيدار و از ضلالت هشيار شو كه حق از جانب حق بر پيغمبر به حق در امامت به حق هويدا و آشكار گرديد.


«1» نور الثقلين ج 5 ص 172.

«2» سوره مائده آيه 67.

«3» منهج الصادقين، ج 9، ص 94- 95؛ بطور مبسوطتر.

جلد 12 - صفحه 361


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)

وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)

وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)

أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)

فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)

ترجمه‌

و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر

و بدرستيكه او خنداند و گرياند

و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند

و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌

از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود

و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر

و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد

و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌

و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را

و ثمود را پس باقى نگذارد

و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر

و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌

پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌

پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌

اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌

نزديك شد نزديك شونده‌

نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌

آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد

و مى‌خنديد و نمى‌گرييد

و شما مشغول بلهو و لعبيد

پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌


جلد 5 صفحه 95

عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را


جلد 5 صفحه 96

خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌


جلد 5 صفحه 97

خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 98

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّك‌َ تَتَماري‌ (55)

‌پس‌ بكدام‌ نعم‌ الهي‌ و ادله‌ ‌بر‌ وحدانيّت‌ ‌او‌ و قدرت‌ ‌او‌ شك‌ مي‌آوري‌ و شبهه‌ مي‌كني‌ گفتند: خطاب‌ بانسان‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌خود‌ ‌آيه‌ قبل‌ فرمود: وَ أَن‌ لَيس‌َ لِلإِنسان‌ِ إِلّا ما سَعي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ قبل‌ آثار قدرت‌ ‌خود‌ ‌را‌ بيان‌ فرمود ‌که‌ دال‌ ‌بر‌ وحدانيّت‌ ‌او‌ مي‌كند و جايي‌ ‌براي‌ شك‌ باقي‌ نمي‌ماند ‌که‌ مي‌فرمايد:

فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّك‌َ تَتَماري‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 55)- در پایان این بحث به مجموعه نعمتهائی که در آیات گذشته آمده است، اشاره کرده و در شکل یک استفهام انکاری می‌فرماید: «در کدامیک از نعمتهای پروردگارت تردید داری» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکَ تَتَماری).

آیا در نعمت حیات، یا اصل نعمت آفرینش، و یا این نعمت که خداوند کسی را به جرم دیگری مجازات نمی‌کند و خلاصه آنچه در کتب پیشین آمده و در قرآن نیز تأکید شده است شک و تردید داری؟

درست است که مخاطب در این آیه شخص پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است. ولی مفهوم آن همگان را شامل می‌شود، بلکه هدف اصلی از آن بیشتر افراد دیگرند.

نکات آیه

۱ - توجه به نمودهاى تدبیر و ربوبیت عالى خداوند، زداینده هر تردید درباره نعمت بخشى هاى الهى (فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) فاى تفریع در «فبأىّ...» مى رساند که با توجه به آنچه در آیات پیشین گفته شده، انتظار نمى رود کسى در رابطه با خداوند و آثار رحمت خیز او گرفتار تردید و شک باشد.

۲ - مطالعه جریان مرگ، حیات، نظام آفرینش و روند تحولات تاریخ، راهگشاى انسان به سوى جهان بینى الهى (فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) از ارتباط این آیه با آیات پیشین - به وسیله فاى تفریع - مطلب بالا استفاده مى شود.

۳ - غم، شادى، مرگ، حیات و نیازمندى و غنا، هر یک ضرورت و نعمتى در نظام زندگى انسان * (فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) در صورتى که تعبیر «آلاء» در مورد مطالب آیات پیشین به کار رفته باشد، مطلب یاد شده را مى توان به دست آورد.

۴ - نابودى ملت هاى کافر و ستم پیشه، خود نعمتى الهى بر سایر انسان ها * (و أنّه أهلک ... فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) در صورتى که «آلاء» نظر به هلاکت قوم عاد، ثمود و... داشته و بر این امور عنوان «آلاء» منطبق شده باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.

۵ - تمامى جلوه هاى ربوبیت خداوند، نعمت هایى تردیدناپذیر (فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) از این که «آلاء» به «ربّ» اضافه شده است، مى توان نتیجه گرفت که آنچه از ناحیه «ربّ» صادر مى شود، بى شک خیر، کمال و نعمت است و در نتیجه تمامى افعال و تدابیر الهى، نعمت بر خلق مى باشد.

۶ - تمامى نعمت ها در نظام هستى، بدون هیچ تردیدى از ناحیه خدا است. (فبأىّ ءالاء ربّک تتمارى) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که مراد از «تتمارى»، شک در این جهت باشد که آیا نعمتى هست که غیر خدا در پیدایش آن - به استقلال - دخالت داشته است.

موضوعات مرتبط

  • اندوه: اهمیت اندوه ۳
  • بى نیازى: اهمیت بى نیازى ۳
  • تعقل: آثار تعقل در آفرینش ۲; آثار تعقل در تحولات تاریخ ۲; آثار تعقل در حیات ۲; آثار تعقل در مرگ ۲
  • حیات: اهمیت حیات ۳
  • خدا: عوامل رفع شک از نعمتهاى خدا ۱; نشانه هاى ربوبیت خدا ۵; نعمتهاى خدا ۳، ۴، ۵، ۶
  • ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۱
  • سرور: اهمیت سرور ۳
  • مرگ: اهمیت مرگ ۳
  • نعمت: منشأ نعمت ۶; نعمت اندوه ۳; نعمت بى نیازى ۳; نعمت حیات ۳; نعمت سرور ۳; نعمت مرگ ۳; نعمت نیازمندى ۳; نعمت هلاکت ظالمان ۴; نعمت هلاکت کافران ۴
  • نیازمندى: اهمیت نیازمندى ۳
  • هدایت: زمینه هدایت ۲

منابع