المعارج ٤٠

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۶ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
کپی متن آیه
فَلاَ أُقْسِمُ‌ بِرَبِ‌ الْمَشَارِقِ‌ وَ الْمَغَارِبِ‌ إِنَّا لَقَادِرُونَ‌

ترجمه

سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم...

|پس به پروردگار خاوران و باختران سوگند كه قطعا ما تواناييم
[هرگز،] به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مى‌كنم كه ما تواناييم،
چنین نیست، سوگند به خدای مشرق‌ها و مغرب‌ها که ما قادریم.
به پروردگار مشرق ها و مغرب ها سوگند که ما تواناییم،
پس سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما تواناييم‌
به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها سوگند می‌خورم که ما تواناییم‌
پس سوگند به خداوند خاورها و باخترها كه هر آينه ما تواناييم،
سوگند به پروردگار خاورها و باخترها که توانائیم!
پس به پروردگار خاوران و باختران سوگند یاد نمی‌کنم (که) بی‌گمان ما تواناییم،
پس سوگند یاد نکنم به پروردگار خاورها و باخترها که مائیم توانایان‌

I swear by the Lord of the Easts and the Wests, that We are Able.
ترتیل:
ترجمه:
المعارج ٣٩ آیه ٤٠ المعارج ٤١
سوره : سوره المعارج
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمَشَارِقِ و الْمَغَارِبِ»: (نگا: رحمن / ، صافّات / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ «40» عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ «41» فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ «42» يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ «43» خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ «44»

به پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها سوگند مى‌خورم كه ما تواناييم. بر اين كه بهتر از آنان را به جاى ايشان بياوريم و ما قطعاً مغلوب و ناتوان نيستيم. پس آنان را به حال خود واگذار، ياوه بگويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده داده شده‌اند، ملاقات كنند. روزى كه شتابان از قبرها بيرون آيند، چنان كه گويى به سوى نشان‌هايى نصب شده مى‌دوند. چشمانشان فرو افتاده و ذلّتى (وصف‌ناپذير) آنان را فرا گرفته است. اين است آن روزى كه به ايشان وعده داده مى‌شد.

نکته ها

مراد از «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»، مشرق و مغرب‌هاى خورشيد است، زيرا خورشيد در هر روز از ايّام سال، مشرق و مغربى جداگانه دارد و از نقطه‌اى طلوع و در نقطه‌اى ديگر غروب‌

جلد 10 - صفحه 224

مى‌كند و هيچ گاه از مشرق ديروزش طلوع و در مغرب ديروزش غروب نمى‌كند. «1»

مراد از «خَيْراً مِنْهُمْ» بهتر بودن در ايمان است. يعنى ما قادريم منافقان را از ميان برداريم و به جاى آنان مردمانى با ايمان بياوريم كه پيرو حق باشند و آن را انكار نكنند.

در باره‌ى مشرق و مغرب، در قرآن سه گونه تعبير آمده است:

به صورت مفرد: «الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» «2»*، به صورت تثنيه: «الْمَشْرِقَيْنِ* و الْمَغْرِبَيْنِ» «3» و به صورت جمع. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

در نگاه كلّى يك سمت مشرق و يك سمت مغرب است.

در نگاه ديگر، تغيير مدار در تابستان و زمستان است كه مدار تابستان در شمال و مدار زمستان در جنوب است پس خورشيد، دو مشرق و دو مغرب دارد.

و در نگاه دقيق‌تر، هر روز يك نقطه طلوع و غروب دارد كه در واقع 365 مشرق و 365 مغرب مى‌شود. حديثى از حضرت على عليه السلام نيز مؤيّد اين معناست. «4»

همانند آيه 41، خداوند در آيات ديگر نيز كافران و مشركان و منافقان را تهديد كرده كه قادر است آنان را از ميان بردارد و بهتر از آنان را بياورد: «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ» «5»*، «إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» «6»

آيه 42 اين سوره، همانند آيه 83 سوره زخرف است. فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا ...

خروج از قبرها همراه با سراسيمگى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً» چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» «7» و يا «مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‌ رَبِّهِمْ‌


«1». تفسير الميزان.

«2». بقره، 115.

«3». الرّحمن، 17.

«4». تفسير نورالثقلين.

«5». فاطر، 16.

«6». محمّد، 38.

«7». قمر، 7.

جلد 10 - صفحه 225

يَنْسِلُونَ» «1»

«نُصُبٍ» به علامتى گويند كه در راهها نصب مى‌شود تا راه گم نشود. البتّه برخى مفسّران با توجّه به آيه‌ «وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ» «2» كه در مورد قربانى كردن در پاى بت‌هاست، مراد از «نُصُبٍ» در اين آيه را نيز بت‌ها دانسته‌اند كه اين معنا از كلام خدا به دور است. «3»

در سوره قلم آيه 44 مى‌خوانيم: «فَذَرْنِي وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ وَ أُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» مرا با تكذيب كنندگان اين قرآن واگذار تا از جايى كه فكرش را هم نمى‌كنند آنها را با قهر خود مى‌گيريم و البتّه به آنان مهلت مى‌دهم و تدبير من قوى است.

جبهه‌گيرى در برابر پيامبر سبب ذلّت در دنيا: «يُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ» «4» و آخرت است. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

آنان كه در دنيا قصد دارند با چشمان خود به پيامبر آسيبى بزنند، «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» «5» در آخرت چشم‌هاى فرو افتاده و شرمنده دارند. «خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ»

پیام ها

1- سوگند خداوند به مشرق و مغرب، بايد انسان را به فكر درباره آن‌ها وادار كند.

«فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

2- مشرق و مغرب، تحت ربوبيّت الهى قرار دارند. «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

3- نظام هستى، بر پايه نظم و حكمت استوار است، به گونه‌اى كه مى‌توان طلوع‌ها و غروب‌هاى هر روز در هر مكان را دقيق حساب كرد. «الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»

4- هم آفرينش به دست اوست و هم تبديل آن. خَلَقْناهُمْ‌ ... نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ‌

5- هيچگاه خود را بهترين ندانيد كه خداوند بهتر از شما را بياورد. «نُبَدِّلَ خَيْراً»

6- تا احتمال اثر هست، ارشاد لازم است، امّا بعد از يأس از هدايت بايد آنان را رها كرد. «فَذَرْهُمْ»

7- سخنان ياوه و بى‌پايه درباره دين و رهبران دينى، انسان را در باتلاق گناه‌فرومى‌برد و او را گرفتار و مشغول مى‌سازد. «يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

8- وظيفه دعوت و ارشاد، مادامى است كه زمينه‌اى براى پذيرش باشد، امّا اگر


«1». يس، 51.

«2». مائده، 3.

«3». تفسير الميزان.

«4». مجادله، 20.

«5». قلم، 51.

جلد 10 - صفحه 226

آنان ياوه‌گويى مى‌كنند و همه چيز را به بازى گرفته‌اند، بايد به حال خود رها شوند. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا»

9- رها كردن مردم لجوج، همان مهلت دادن به آنهاست. «فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا»

10- معاد، جسمانى است. «يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ»

11- سرعت در جمعيّت انبوه، نشانه وحشت و اضطراب كافران در قيامت است.

«سِراعاً»

12- رسوايى و ذلّت در قيامت، سراسر وجود كافران را فرامى‌گيرد. «تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ»

13- انبيا، همواره مردم را نسبت به قيامت هشدار مى‌دادند. يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ‌ ...

الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ‌

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 228

سوره نوح‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)

فَلا أُقْسِمُ‌: پس نه چنان است كه كفار گويند، سوگند مى‌خورم، بِرَبِّ الْمَشارِقِ‌: به آفريدگار مشرقها كه براى آفتاب است و هر روز از نقطه ديگر از آن طلوع مى‌كند، وَ الْمَغارِبِ‌: و به پروردگار مغربها كه آفتاب است و هر روز به نقطه ديگر از آن غروب مى‌نمايد؛ چه مقرر است كه آفتاب سيصد و شصت مطلع و مغرب دارد، و هر روز از ايام سال از مطلعى طلوع مى‌كند و به مغربى غروب نمايد بر حسب حكمت و بر وفق مصلحت حضرت عزت. يا مراد مشارق و مغارب نجوم است كه هر يك محل شروق و غروب از دائره افق نقطه ديگر هست. به هر تقدير حق تعالى قسم ياد كند، إِنَّا لَقادِرُونَ‌: بدرستى كه ما توانائيم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ (36) عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ (37) أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ (38) كَلاَّ إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِمَّا يَعْلَمُونَ (39) فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ (40)

عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ خَيْراً مِنْهُمْ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (41) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (42) يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلى‌ نُصُبٍ يُوفِضُونَ (43) خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كانُوا يُوعَدُونَ (44)

ترجمه‌

پس چيست آنانرا كه كافر شدند نزد تو شتابندگانند

از راست و چپ دسته‌هاى متعدّده حلقه زدگان‌

آيا طمع دارد هر مردى از آنها كه داخل شود در بهشت پر نعمت‌

نه چنين است همانا ما آفريديم آنها را از آنچه ميدانند

پس سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها همانا ما هر آينه توانائيم‌

بر آنكه بدل آوريم بهتر از آنها را و نيستيم ما آنكه پيشى گيرد بر ما ديگرى‌

پس واگذار آنها را كه در آيند در باطل و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند

روزى كه بيرون مى‌آيند از گورها شتاب كنندگان گوئيا آنها بسوى بتهاى منصوب خود ميشتابند

با آنكه از ترس بزير افكنده باشد چشمهاشان فرا ميگيردشان خوارى اين است آنروزى كه بآن وعده داده ميشدند.

تفسير

در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه هميشه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با منافقان الفت ميفرمود و آنها را نزديك بخود و در جانب راست و چپش مينشاند تا خداوند اذن فرمود كه آنها را از خود دور فرمايد آنجا كه فرموده و اهجرهم هجرا جميلا و فرموده فما للّذين كفروا قبلك مهطعين تا آخر آيات و گفته‌اند وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قرائت قرآن ميفرمود مردمان متفرّقه دسته دسته در طرف دست راست و چپ حضرت حلقه ميزدند و با ديده عداوت باو نظر مينمودند و با خود ميگفتند اگر اين بهشتى كه محمّد ميگويد راست باشد ما بآن سزاوارتريم و بنابر اين ظاهر آيات شريفه آنستكه چيست و چه موجب و باعث شده براى كفّار واقعى كه اهل‌


جلد 5 صفحه 275

نفاقند كه نزد تو بشتاب جمع ميشوند يا بعداوت بر تو نظر مينمايند چون مهطعين در هر دو معنى استعمال مى‌شود و از راست و چپ تو دسته دسته و فرقه فرقه دور هم حلقه ميزنند و تماشا ميكنند و هر يك از آنها طمع دارند بدون ايمان و عمل صالح داخل در بهشت كه دار نعمت جاويد الهى است شوند نه چنين است آرزوى محالى نموده‌اند ما بنى آدم را از نطفه و آب گنديده نجسى خلق نموديم كه همه ميدانند و چيزى باين پستى بخودى خود قابل دخول در بهشت نميگردد بايد بايمان و عمل صالح خود را از آلودگيهاى مادّه پاك كند تا قابل بهشت گردد پس قسم نميخورم چون محتاج بقسم نيست يا پس نه چنين است كه شما تصوّر نموديد قسم ياد ميكنم بپروردگار مشرقها و مغربها و كلمه لا در فلا اقسم براى نفى مقاله آنها است يا سوگند ياد ميكنم بپروردگار و لا زائده است و اين اظهر است چنانچه قمى ره نقل فرموده و آنكه مراد از مشارق و مغارب مشارق و مغارب تابستان و زمستان است و از امير المؤمنين عليه السّلام بمشارق و مغارب روزانه از ايّام سال شمسى كه سيصد و شصت روز است تفسير شده و فرموده خورشيد در هر روز از ايّام سال مشرق و مغربى دارد كه عود نميكند بآن تا سال ديگر و متعلّق قسم آنستكه خدا قدرت دارد تمام آنها را نيست و نابود فرمايد در يك آن و بجاى آنها مردمى ايجاد فرمايد كه مؤمن و خداشناس و مخلص باشند و كسى نميتواند بر عذاب خدا سبقت گيرد بفرار بطوريكه دست انتقام الهى باو نرسد و مسبوق گردد پس امر فرموده به پيغمبر اكرم كه آنها را بحال خودشان وا گذارد تا در درياى جهالت و غوايت غوطه‌ور شوند و بلهو و لعب كودكانه موقت مشغول گردند تا بملاقات وعده گاه الهى كه روز قيامت است و عذاب آنروز واصل گردند و آن روزى است كه آنها از قبورشان بيرون ميآيند و بسرعت در محشر حاضر ميشوند مانند آنكه در دنيا بجانب بتهائيكه براى عبادت خودشان آنها را نصب نموده‌اند بسرعت ميروند و بر يكديگر سبقت ميگيرند يا بجانب علمى كه براى خودشان در لشگرگاهشان بپا داشته‌اند ميشتابند و نصب بفتح نون و سكون صاد نيز قرائت شده و بضمّتين كه قرائت مشهوره است محتمل است جمع باشد مانند سقف و سقف و ميشود هر يك لغتى جداگانه باشد و استعمال گردد و


جلد 5 صفحه 276

در هر حال با كمال خوارى و مذلّت سر بزير چشمها از شدّت ترس بزمين دوخته شده ببارگاه عدل الهى حاضر ميگردند و آنروز همان روز موعود الهى است كه در دنيا بتوسط انبياء و اولياء بآنها وعده داده ميشد و باور نميكردند. در ثواب الاعمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سوره سئل سائل را زياد بخوانيد چون كسى كه آن را زياد بخواند خداوند روز قيامت از گناهش سؤال نميكند و با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در بهشت او را جاى ميدهد و در مجمع مانند اين حديث را از امام باقر عليه السّلام نقل نموده است و الحمد للّه و سلام على عباده الّذين اصطفى.


جلد 5 صفحه 277

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلا أُقسِم‌ُ بِرَب‌ِّ المَشارِق‌ِ وَ المَغارِب‌ِ إِنّا لَقادِرُون‌َ (40) عَلي‌ أَن‌ نُبَدِّل‌َ خَيراً مِنهُم‌ وَ ما نَحن‌ُ بِمَسبُوقِين‌َ (41)

جلد 17 - صفحه 198

‌پس‌ قسم‌ نميخورم‌ ‌به‌ پروردگار مشارق‌ و مغارب‌ محققا ‌هر‌ آينه‌ ‌ما قدرت‌ داريم‌ ‌بر‌ اينكه‌ تبديل‌ فرمائيم‌ ‌اينکه‌ كفار و منافقين‌ ‌را‌ باشخاص‌ بهتر ‌از‌ اينها و نيستيم‌ ‌ما كسي‌ ‌که‌ احدي‌ بتواند ‌بر‌ ‌ما سبقت‌ بگيرد. چه‌ بسيار ‌در‌ نسل‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ اولادهاي‌ مؤمن‌ صالح‌ بوجود آيند مثل‌ ‌محمّد‌ ‌بن‌ أبي‌ بكر و چه‌ بسيار كفار و مشركين‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شوند: إِن‌َّ اللّه‌َ فالِق‌ُ الحَب‌ِّ وَ النَّوي‌ يُخرِج‌ُ الحَي‌َّ مِن‌َ المَيِّت‌ِ وَ مُخرِج‌ُ المَيِّت‌ِ مِن‌َ الحَي‌ِّ انعام‌ ‌آيه‌ 95 و آيات‌ ديگر و مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ اسراري‌ ‌که‌ خداوند ‌بر‌ ‌اينکه‌ كفار و منافقين‌ و اهل‌ ضلالت‌ عذاب‌ نازل‌ نميفرمايد ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ نسل‌ اينها مؤمنين‌ صالحين‌ بوجود ميآيند لذا ميفرمايد:

فَلا أُقسِم‌ُ ‌پس‌ قسم‌ نميخورم‌ زيرا گذشت‌ ‌که‌ گفتيم‌ قسم‌ ‌براي‌ اثبات‌ امري‌ ‌است‌ مجهول‌ اما امري‌ ‌که‌ ‌از‌ شدت‌ وضوح‌ ‌بر‌ تمام‌ مكشوف‌ ‌است‌ احتياج‌ بقسم‌ ندارد.

بِرَب‌ِّ المَشارِق‌ِ وَ المَغارِب‌ِ مشرق‌ محل‌ طلوع‌ آفتاب‌ ‌است‌ و مغرب‌ محل‌ غروب‌ ‌آن‌ و تعبير بجمع‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ نقطه‌ ‌از‌ زمين‌ و بلاد و ممالك‌ محل‌ طلوع‌ و غروب‌ آفتاب‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌حتي‌ بعضي‌ نقاط مشرق‌ ‌آنها‌ مغرب‌ نقطه ديگر ‌است‌ و بالعكس‌ لذا تعبير بجمع‌ فرمود. لكن‌ ‌در‌ اخبار نحو ديگري‌ تفسير فرموده‌ باختلاف‌ ‌از‌ ‌منه‌ ‌در‌ دوره سال‌ ‌که‌ محل‌ طلوع‌ و غروب‌ شمس‌ مختلف‌ ميشود ‌حتي‌ دارد: ‌إبن‌ كوا سؤال‌ كرد ‌از‌ امير المؤمنين‌ (ع‌) ‌که‌: ‌در‌ قرآن‌ تناقض‌ ‌است‌ يك‌ جا ميفرمايد: رَب‌ُّ المَشرِق‌ِ وَ المَغرِب‌ِ شعراء آيه 27، و يك‌ جا ميفرمايد: رَب‌ُّ المَشرِقَين‌ِ وَ رَب‌ُّ المَغرِبَين‌ِ الرحمن‌ آيه 16 و 17، يك‌ جا ميفرمايد: بِرَب‌ِّ المَشارِق‌ِ وَ المَغارِب‌ِ حضرت‌ جواب‌ دادند: ‌در‌ مورد افراد اشاره‌ بهمان‌ زمان‌ و مكان‌ ‌است‌ ‌هذا‌ مشرق‌ و ‌هذا‌ مغرب‌، و ‌در‌ مورد تثنيه‌ اشاره‌ بفصل‌ شتاء و صيف‌ ‌است‌، و ‌در‌ مورد جمع‌ اشاره‌ باختلاف‌ دوره سال‌ و اختلاف‌ بروج‌ ‌است‌.

إِنّا لَقادِرُون‌َ خداوند قدرتش‌ عين‌ ذات‌ ‌او‌ ‌است‌ مثل‌ علمش‌ حدي‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ نه‌ اول‌ دارد نه‌ آخر و تعبير بكل‌ شي‌ء ‌از‌ ضيق‌ عبارت‌ ‌است‌ زيرا اشياء كلها محدود هستند و قدرت‌ نامتناهي‌ ‌است‌ و همچنين‌ علم‌.

جلد 17 - صفحه 199

عَلي‌ أَن‌ نُبَدِّل‌َ خَيراً مِنهُم‌ معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ اينها ‌هم‌ خوب‌ هستند و تبديل‌ ميكنيم‌ ‌به‌ بهتر ‌از‌ اينها هيچ‌ خيريتي‌ ‌در‌ اينها نيست‌، و ‌اينکه‌ مثل‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ گويي‌ بهشت‌ بهتر ‌از‌ جهنم‌ ‌است‌ شكر بهتر ‌از‌ زهر ‌است‌، عبادت‌ بهتر ‌از‌ معصيت‌ ‌است‌، ايمان‌ بهتر ‌از‌ كفر و ضلالت‌ ‌است‌ مشاهده‌ كنيد چند سالي‌ بيشتر نگذشت‌ ‌که‌ ميفرمايد: إِذا جاءَ نَصرُ اللّه‌ِ وَ الفَتح‌ُ وَ رَأَيت‌َ النّاس‌َ يَدخُلُون‌َ فِي‌ دِين‌ِ اللّه‌ِ أَفواجاً نصر آيه 1 و 2، و بيايد ‌در‌ دوره ظهور و رجعت‌ ‌که‌ زمين‌ ‌از‌ لوث‌ كفر و شرك‌ و ضلالت‌ و فسق‌ و فجور و طغيان‌ و ظلم‌ پاك‌ شود و ايمان‌ و تقوي‌ و عدل‌ و داد جايگير شود.

وَ ما نَحن‌ُ بِمَسبُوقِين‌َ كيست‌ بتواند ‌بر‌ خداي‌ متعال‌ سبقت‌ بگيرد و ‌در‌ مقابل‌ قدرت‌ ‌او‌ قدرت‌ نمايي‌ كند و بتواند جلوگيري‌ كند ‌از‌ تقديرات‌ الهي‌.

چراغي‌ ‌را‌ ‌که‌ ايزد ‌بر‌ فروزد

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 40)- سپس برای تأکید این مطلب می‌افزاید: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها که ما قادریم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).

ج5، ص283

نکات آیه

۱ - سوگند أکید خداوند، به ربوبیت خویش نسبت به مشرق ها (خاورها) و مغرب ها (باخترها) (فلاأُقسم بربّ المشرق و المغرب) درباره «لا» در «لا اُقسم» و امثال آن، مفسران توجیهات چندى ذکر کرده اند; از جمله این که «لا» زاید و براى تأکید «اُقسم» مى باشد.

۲ - مشرق ها و مغرب ها، پدیده هایى بس با عظمت در جهان طبیعت و داراى نقش حیاتى در زندگى بشر (فلاأُقسم بربّ المشرق و المغرب) مطلب یاد شده، با توجه به این نکته است که سوگند به هر چیزى، نشانه عظمت آن چیز است.

۳ - ربوبیت خداوند، گسترده در سراسر زمین (بربّ المشرق و المغرب) «مشرق» (مفرد «مشارق») و «مغرب» (مفرد «مغارب») به دو معنا آمده است: الف) مکان طلوع و غروب، ب) جهت طلوع و غروب. در معناى اول، شامل همه مکان هایى است که خورشید از آن طلوع و یا غروب مى کند و مقصود از آن مى تواند بیان گستردگى ربوبیت خداوند در سراسر زمین باشد. در صورت دوم، مى تواند اشاره به تغییر فصول باشد. برداشت یاد شده مبتنى بر معناى نخست است.

۴ - تغییر فصل هاى سال، جلوه اى دیگر از ربوبیت یگانه خداوند (بربّ المشرق و المغرب)

۵ - خورشید، داراى مشرق ها و مغرب ها (بربّ المشرق و المغرب) بسیار از مفسران، برآنند که مقصود از «مشارق» و «مغارب»، مشرق ها و مغرب هاى متعدد خورشید است که در هر روز از سال، از نقطه اى غیر از نقطه روز قبل و بعد، طلوع و غروب مى کند.

۶ - جلوه زیباى طلوع ستارگان در شب و غروب آنها، نشانه ربوبیت یگانه خداوند (بربّ المشرق و المغرب) برداشت یاد شده، مبتنى بر این دیدگاه است که مقصود از «مشارق» و «مغارب»، اعم از طلوع و غروب خورشید و همه ستارگان باشد; نه خصوص خورشید.

۷ - جهان طبیعت (ستارگان و...) داراى روندى رو به رشد و کمال (بربّ المشرق و المغرب) «ربّ» به معناى تربیت کردن است و «تربیت» ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). این معنا بیانگر روند رو به رشد و تکامل است.

۸ - قدرت گسترده خداوند، امرى غیر قابل انکار و تردید (فلاأُقسم بربّ المشرق و المغرب إنّا لقدرون)

روایات و احادیث

۹ - «عن الأَصْبَغ بن نُباتة قال: خطبنا أمیرُالمؤمنین(ع) ... فقام إلیه ابن الکوّاء فقال: یا أمیرالمؤمنین ... یقول: «رب المشارق و المغارب» ... قال(ع) ... أمّا قوله «ربّ المشارق و المغارب» فإنّ لها ثلاث مائة و ستّین بُرجاً تطلُع کلّ یوم من برج و تغیب فى آخر فلاتعود إلیه إلاّ من قابل فى ذلک الیوم...;[۱] اصبغ بن نباته مى گوید: على(ع) براى ما خطبه مى خواند ... ابن کوّاء برخاست و گفت: اى امیرمؤمنان! ...[خداوند ]مى فرماید: (ربّ المشارق و المغارب)... حضرت فرمود: ... اما سخن خداوند (ربّ المشارق و المغارب) [جمع بودن «مشارق» و «مغارب»] به این دلیل است که براى [خورشید ]۳۶۰ برج است، که هر روز از برجى طلوع نموده و در برجى دیگر غایب مى شود و تا سال آینده مثل همین روز، دیگر به آن برج برنمى گردد...».

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: تکامل آفرینش ۷
  • توحید: نشانه هاى توحید ربوبى ۴، ۶
  • خدا: وسعت ربوبیت خدا ۳; وسعت قدرت خدا ۸
  • خورشید: طلوع خورشید ۵، ۹; غروب خورشید ۵، ۹
  • سال: تغییر فصل هاى سال ۴
  • ستارگان: تکامل ستارگان ۷; زیبایى طلوع ستارگان ۶; زیبایى غروب ستارگان۶
  • سوگند: سوگند به ربوبیت خدا ۱
  • قرآن: سوگندهاى قرآن ۱
  • مشرق: تعدد مشرق ۵، ۹; عظمت مشرق ۲; مربى مشرق ۱; نقش مشرق ۲
  • مغرب: تعدد مغرب ۵، ۹; عظمت مغرب ۲; مربى مغرب ۱; نقش مغرب ۲

منابع

  1. احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۳۸۶; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۴۲۰، ح ۴۳.