الزمر ٤٩
ترجمه
الزمر ٤٨ | آیه ٤٩ | الزمر ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَوَّلْنَاهُ»: (نگا: انعام / ، زمر / . «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ»: این نعمت را بر اثر فرزانگی و در پرتو دانش و کاردانی به دست آوردهام. «فِتْنَةٌ»: امتحان. آزمایش.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر
- احتجاج عليه مشركين بر وحدانيت خداى تعالى در خلقت و ربوبيت
- معناى توفى انفس و وجه اسناد آن به خداوند در جايى ، و به ملك الموت ورسل در جاهاى ديگر
- اشاره به تغاير نفس و بدن و اينكه مردن و خواب هر دو توفى و قبض روح است
- توضيح اينكه شفاعت كننده بايد، مالك باشد، پس همه شفاعت ها از آن خدا و منتهى بهاوست كه مالك همه چيز است
- اشاره به اينكه شفيع حقيقى تنها خداوند است
- وصف عذابى كه ظالمان منكران معاد در قيامت مى بينند
- ناسپاس بودن آدمى ، كه چون خدا نعمتى به او داد مى گويد: اوتيته على علم
- دو جواب به انسان ناسپاس متنعمى كه برخوردارى مستند به خود مى داند
- رواياتى درباره توفى انفس ، خواب و رؤ يا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «49»
پس چون سختى و ضررى به انسان رسد ما را مىخواند، سپس همين كه از جانب خود نعمتى به او عطا كنيم گويد: «بر اساس علم و تدبيرم نعمتها به من داده شده» (چنين نيست) بلكه آن نعمت وسيلهى آزمايش است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
جلد 8 - صفحه 184
نکته ها
در قرآن بارها از اين مطلب سخن به ميان آمده است كه انسان هنگام خطر به خداوند رو مىكند ولى همين كه از خطر رهايى يافت، خدا را فراموش مىكند كه اين نشانه ناسپاسى انسان است.
پیام ها
1- انسان موجودى آسيبپذير است. «مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ»
2- انسان به قدرى عاجز است كه به مجرّد رسيدن خطر فرياد مىزند. «مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا»
3- تلخىها، نتيجهى عملكرد انسان و مايهى آزمايش است، ولى نعمتها لطف الهى است. مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ ... خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا
4- فشارها و حوادث انسان را به ناتوانى خود معترف و فطرت خداجويى را در انسان بيدار و شكوفا مىكنند. «فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا»
5- نيايش خالصانه سبب جلب رحمت خداست. دَعانا ... خَوَّلْناهُ نِعْمَةً
6- رفاه و آسودگى، بستر غفلت و غرور است. خَوَّلْناهُ نِعْمَةً ... إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ
7- انسان، موجودى ناسپاس است. خَوَّلْناهُ نِعْمَةً ... إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ
8- آنچه مورد انتقاد است ناديده گرفتن لطف خداست، نه آنكه علم و دانش در رشد و توسعه زندگى بىاثر است. «قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ»
9- بيشتر مردم نمىدانند كه نعمتها و تلخىها وسيله آزمايش هستند تا سپاسگزار و ناسپاس از هم شناخته شوند. «بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (49)
فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ: پس هرگاه برسد جنس انسانى را سختى از فقر و فاقه و مرض، دَعانا: خواند ما را در رفع آن، يعنى احوال خود را منعكس ساخت و به نقيض مطلوب خود ميل نمود، ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ: پس چون ما عطا فرموديم او را از روى تفضل نه بر وجه استحقاق، نِعْمَةً مِنَّا: بخششى از جانب خود، يعنى فقر و فاقه و مرض را به ثروت و صحت بدل كرديم، همان طريقه عناد و انكار پيش گرفته، قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ: گويد جز اين نيست كه عطا شدهام به اين نعمت، عَلى عِلْمٍ: بر دانشى از من، يعنى اين نعمت به جهت معرفت به وجوه كسب و كياست و كفايت من در آن حاصل شد. حق تعالى رد قول او فرمايد كه نه چنين است كه گويد: بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ: بلكه اين نعمت امتحان و آزمايش است او را تا ظاهر گردد كه از شاكران است يا كافران، يا نيست آن نعمت مگر عقوبت به جهت سلب آن از منعم حقيقى، وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ: و لكن بسيارى از ايشان نمىدانند كه همه اصناف نعم از جانب حضرت عزت است، اگرچه حصول آن به اسباب بنده است. يا علم ندارند به آنكه آن مقاله، علت تامّه عقوبت است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (46) وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (47) وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (48) فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (49) قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (50)
ترجمه
بگو خداوندا اى پديد آورنده آسمانها و زمين اى داناى پنهان و آشكار تو حكم ميكنى ميان بندگانت در آنچه بودند كه در آن اختلاف ميكردند
و اگر آنكه بود براى آنها كه ستم كردند آنچه در زمين است تمامى و مانندش با آن هر آينه فديه دهند بآن براى آزادى خودشان از بدى عذاب روز قيامت و آشكار شود براى آنها از خدا آنچه نبودند كه گمان ببرند
و آشكار شود براى آنها
جلد 4 صفحه 502
بديهاى آنچه كسب كردند و احاطه نمايد بآنها آنچه بودند بآن استهزاء مينمودند
پس چون برسد بانسان بدى و ضررى ميخواند ما را پس چون داديم باو نعمتى از خودمان گويد جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانش خودم بلكه آن آزمايشى است ولى بيشترشان نميدانند
بتحقيق گفتند آن كلام را كسانيكه بودند پيش از آنها پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كسب ميكردند.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر ادلّه و افيه و مواعظ شافيه و عدم تأثير آن در قلوب قاسيه كفار پيغمبر خود را مأمور بدعا و توسل بدرگاه خدا براى فصل خصومت بين او و اعداء فرمود با اشاره بآنكه خداوند قادر است حكم فرمايد ميان اهل حق و باطل بغلبه و دولت و بين ظالم و مظلوم بكشيدن انتقام در دنيا و آخرت و البته خواهد كشيد و اهل حق را مثاب و اهل باطل را معاقب خواهد فرمود و اگر تمام دنيا و ما فيها و بعلاوه مانند آن براى كفار باشد در روز قيامت حاضرند بدهند و از سختى عذاب جهنم خود را آزاد نمايند چون فديه مالى است كه شخص ميدهد و جان خود را بآن ميخرد ولى آن روز از آنها فديه قبول نميشود علاوه بر آنكه چيزى ندارند كه بدهند و مىبينند از انواع عذاب الهى و اقسام آن آنچه را كه در خاطرشان خطور نكرده بود تا در دنيا بودند و پديدار ميشود براى آنها بديهاى اعمال بدشان كه تا در دنيا بودند متوجه بآن نبودند كه چقدر بد بوده و چه مجازاتى داشته و احاطه ميكند بآنها عذاب آنچه را بآن استهزاء مينمودند از شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و احكام خداوند و وعده و وعيد او و چون بهمه چيز بوده عذابش هم از همه طرف است و يكى از اخلاق بد مردمان نادان كه انسان مجبول بر آن است خود پسندى است كه بايد شخص برياضت و تعقّل و تفكر آن را از خود دور نمايد لذا وقتى بانسان سختى و مرض و بلائى برسد متوجه بدرگاه الهى ميشود و رفع آنرا از او ميخواهد چون بالفطره ميداند كه زمام امور بدست يك خداوند قادر خبير بصير است ولى بعد از تفضل الهى بر او بنعمت صحت و سلامت و رفاهيت ميگويد من بعلم و دانش خودم باين مقام رسيدم كه دفع ضرر و كسب منفعت نمودم يا خدا مرا مستحق تفضّل و انعام دانست كه باين نعمت و اصل و آن محنت را از من زائل نمود ولى اين اشتباه و خلاف ادب است در پيشگاه احديّت
جلد 4 صفحه 503
از بنده ناچيزيكه از خود هيچ ندارد و اگر علم و دانش كمى هم در او وجود داشته باشد از خداوند باو انعام شده وظيفه بنده آنستكه هر محنتى از او زائل و بهر نعمتى و اصل ميشود بگويد خدا اين بلا را از من رفع نمود و اين نعمت را بمن عطا فرمود پس آن نعمت براى چنين بنده بىادبى امتحان و يا بلا است كه بايد بوبال آن مبتلا گردد ولى بيشتر مردم متوجه باين نكات اخلاقى و آثار سوء بداخلاقى در اين موارد نيستند و نميدانند وظيفه خود را در مرتبه عبوديّت و مقام الوهيّت چنانچه در احوال قارون كه از بنى اسرائيل و امم ماضيه نسبت باين امّت بود گذشت كه چنين اظهارى نمود و مورد غضب الهى شد و كسان ديگرى هم بودند كه بمال و منال دنيوى مغرور و از ياد خدا غافل شدند و از اين قبيل اظهارات نمودند و آنمال جز و بال براى آنها ثمرى نداشت و بىنياز نكرد آنانرا از توجه بخدا و توسل بذيل عنايت اولياء او.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلناهُ نِعمَةً مِنّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلمٍ بَل هِيَ فِتنَةٌ وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ (49)
پس زماني که مساس پيدا كرد انسان را ضرر و بلائي متوجه بما ميشود و دعا ميكند و ميخواند ما را پس از آن زماني که عنايت كرديم و تفضل نموديم و عطا كرديم او را نعمتي از جانب ما ميگويد جز اينکه است که اينکه نعمت را من از روي علم خود تحصيل كردم بلكه اينکه نعمت امتحان او است و لكن اكثر آنها نميدانند.
جلد 15 - صفحه 327
انسان در هر بلاء و مصيبتي گرفتار ميشود گردن خدا ميگذارد بلكه بسا كفريات ميگويد و رو بخدا ميرود و الحاح و التماس و دعاء ميكند که بسا يكي از حكم مصائب همين باشد که متوجه شود و بخود بيايد چنانچه ميفرمايد فَأَخَذناهُم بِالبَأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُونَ انعام آيه 42 لكن چون دفع آن بلاء و مصيبت از او شد بكلي فراموش ميكند که ميفرمايد وَ إِذا مَسَّ الإِنسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنبِهِ أَو قاعِداً أَو قائِماً فَلَمّا كَشَفنا عَنهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَم يَدعُنا إِلي ضُرٍّ مَسَّهُ يونس آيه 12 ولي غافل از اينكه منشأ اينکه بلاء و مصيبت و ضرر خود او است که ميفرمايد وَ ما أَصابَكُم مِن مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت أَيدِيكُم شوري آيه 29 لذا ميفرمايد:
فَإِذا مَسَّ الإِنسانَ ضُرٌّ دَعانا ولي اگر نعمتي باو عنايت شد مستند به خود ميداند.
ثُمَّ إِذا خَوَّلناهُ نِعمَةً مِنّا عطا فرموديم باو نعمتي از جانب خودمان.
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلمٍ خود تحصيل كردم و زحمت كشيدم و به علم و تدبير خود بدست آوردم چنانچه قارون گفت إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلمٍ عِندِي قصص آيه 78.
بَل هِيَ فِتنَةٌ امتحان است که آيا شكرگزار ميشود يا كفران ميكند وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7.
وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ که اگر بلائي متوجه شد توبه و انابه و تضرع كنند و اگر نعمتي عنايت شد قدردان و شكرگزار باشند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در سختیها به یاد خدا هستند، اما ...! باز در اینجا موضوع سخن،
ج4، ص236
افراد بیایمان و ظالمانند، و چهره دیگری از چهرههای زشت آنها را منعکس میکند.
نخست میفرماید: «هنگامی که انسان را زیانی (و درد و رنج و فقری) رسد، ما را (برای حل مشکلش) میخواند» (فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا).
اما آن هم موقتی است «سپس هنگامی که از جانب خود به او نعمتی دهیم (و درد و رنجش را بر طرف سازیم لطف و عطای ما را به دست فراموشی میسپارد، و) میگوید: این نعمت را به خاطر کاردانی خودم به من دادهاند» (ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ).
این غافلان بیخبر هیچ فکر نمیکنند که آن علم و دانش نیز موهبتی از سوی خداست.
سپس قرآن در پاسخ این افراد خودبین و کم ظرفیت که چون به نعمتی رسند به زودی خود را گم میکنند چنین میگوید: «ولی این (نعمت) وسیله آزمایش (آنها) است ولی بیشترشان نمیدانند» (بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
هدف این است که با بروز حوادث سخت، و به دنبال آن رسیدن به نعمتهای بزرگ، آنچه را در درون دارند آشکار کنند.
نکات آیه
۱ - نیایش خالصانه انسان با خدا، به هنگام گرفتارى ها و مصیبت ها (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا) «ضرّ» (ضد «نفع») به معناى مطلق آسیب است.
۲ - توحید ربوبى، باورى فطرى و غریزى انسان (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا) از این که انسان ها در مواقع اضطرار و هنگامه هاى دشوار، به خدا پناه مى برند و نجات خود را تنها در گرو مشیت او مى دانند، روشن مى شود که این باورى غریزى و ایمانى فطرى است.
۳ - گرفتارى ها و مصیبت ها، مایه بیدارى و تجلى فطرت توحیدى انسان (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا)
۴ - انسان ها، هنگام گرفتارى و رنج، روى به خدا آورده و او را به فریادرسى مى خوانند. (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا)
۵ - انسان ها، هنگام گرفتارى و رنج، به ناتوانى خود و قدرت یارى رسانى خداوند پى برده و اعتراف مى کنند. (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا)
۶ - نیایش شرک پیشگان به درگاه خداوند، هنگام گرفتارى و مصیبت ها، دلیلى روشن بر پوچى اندیشه شرک و حقانیت عقیده توحیدى (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا) برداشت یاد شده از آن جا است که مخاطبان آیه شریفه، مشرکان مکه هستند و این آیه، در مقام بیان یکى از دلایل روشن بر اثبات توحید الهى و پوچى اندیشه شرک است.
۷ - نیایش به درگاه خداوند، عامل جلب رحمت او و برطرف کننده گرفتارى ها است. (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا) «تخویل» (مصدر «خول») به معناى اعطا و بخشش است و مقصود از جمله «ثمّ إذا خوّلناه نعمة منّا» رفع گرفتارى و اعطاى نعمت آسودگى است که پس از دعا و نیایش بندگان به درگاه الهى تحقق مى پذیرد.
۸ - رهایى انسان از گرفتارى ها و مصیبت ها، در گرو مشیت خدا و بسته به لطف و رحمت او است. (فإذا مسّ الإنسن ضرّ دعانا ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا)
۹ - انسان، در معرض انواع گرفتارى ها و مصیبت ها (فإذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا)
۱۰ - آسایش و دور ماندن از گرفتارى ها و رنج ها، نعمتى است الهى. (فإذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا)
۱۱ - انسان ها، آسودگى و برخوردارى از نعمت ها را، نتیجه دانش و تلاش خود مى دانند. (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا قال إنّما أُوتیته على علم)
۱۲ - آسودگى از گرفتارى ها به همراه برخوردارى از نعمت ها، زمینه غرور انسان و غفلت وى از نقش خداوند در عرصه تحولات زندگى (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا قال إنّما أُوتیته على علم)
۱۳ - انسان ها در برابر نعمت ها و الطاف خداوند، موجوداتى ناسپاس اند. (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا قال إنّما أُوتیته على علم) مؤثر دانستن دانش و تلاش خود به عنوان عامل اصلى برخوردارى، نوعى ناسپاسى در برابر صاحب اصلى نعمت ها (خداوند کریم) است.
۱۴ - علم و آگاهى، زمینه توسعه اقتصادى و برخوردارى از رفاه و آسایش (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا قال إنّما أُوتیته على علم) از آهنگ این آیه استفاده مى شود که آنچه محکوم و مردود است، نادیده گرفتن نقش خدا به عنوان منشأ اصلى نعمت ها و تکیه کردن بر تلاش و دانش خود است; نه این که آیه شریفه درصدد نفى نقش دانش و تلاش بشر در توسعه اقتصادى و رفاه است.
۱۵ - آسودگى از گرفتارى و برخوردارى از نعمت ها، وسیله آزمایش الهى براى بشر است. (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا ... بل هى فتنة) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که «فتنة» به معناى امتحان و آزمایش باشد.
۱۶ - آسودگى ها و نعمت ها، عرصه شناخت سپاس گزاران و ناسپاسان (فإذا مسّ الإنسن ضرّ ... ثمّ إذا خوّلنه نعمة ... بل هى فتنة) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که هر نعمتى، اقتضاى شکر وسپاس گزارى دارد. بنابراین آزمایش بودن نعمت هاى الهى، مى تواند در ارتباط با همین مسأله باشد.
۱۷ - برخوردارى از آسودگى ها و نعمت ها به همراه غفلت از یاد خدا و ناشکرى، محنت زا و بلاآفرین است. (ثمّ إذا خوّلنه نعمة منّا قال إنّما أُوتیته على علم بل هى فتنة) یکى از موارد کاربرد «فتنة»، محنت و بلا است و برداشت بالا مبتنى بر این معنا است. بر این اساس مى توان گفت: برخوردارى از آسودگى و نعمت ها، به همراه این تصور که آنها ناشى از دانش بشرى است نه لطف الهى، نه تنها براى بشر نعمت نیست; بلکه در دنیا و آخرت نقمت و بلا خواهد بود. گفتنى است آیه بعد - که از روبه رو شدن مرفهان بى خبر از خدا با عذاب و بدبختى و کارساز نبودن برخوردارى هاى آنان، سخن مى گوید - مؤید همین برداشت است.
۱۸ - جهل و بى خبرى بیشتر انسان ها نسبت به آزمایش بودن نعمت ها و آسودگى ها براى انسان (بل هى فتنة و لکنّ أکثرهم لایعلمون) برداشت بالا مبتنى بر این احتمال است که متعلق علم در «لایعلمون»، فتنه بودن نعمت باشد.
۱۹ - بیشتر انسان ها از منشأ اصلى نعمت ها و آسودگى ها (خدایى بودن آنها) و مقدار تأثیر دانش بشرى در پدید آمدن آنها، بى خبر و ناآگاه اند. (قال إنّما أُوتیته على علم بل هى فتنة و لکنّ أکثرهم لایعلمون) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که متعلق علم در «لایعلمون»، مطلبى باشد که از جمله «قال إنّما أُوتیته...» استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- آسایش: آثار آسایش ۱۲، ۱۶; زمینه آسایش ۱۴; منشأ آسایش ۱۱، ۱۹
- اقتصاد: زمینه توسعه اقتصادى ۱۴
- اکثریت: جهل اکثریت ۱۸، ۱۹
- امتحان: ابزار امتحان ۱۵، ۱۸; امتحان با آسایش ۱۵، ۱۸; امتحان با نعمت ۱۵، ۱۸
- انسان: استغاثه انسان ها ۴; اقرار انسان ها ۵; انسان ها در سختى ۴، ۵; بینش انسان ها ۱۱; صفات انسان ۴; عجز انسان ها ۵; فطریات انسان ۲; کفران انسان ها ۱۳
- بلا: زمینه بلا ۱۷
- تکبر: زمینه تکبر ۱۲
- توحید: دلایل حقانیت توحید ۶; فطریت توحید ربوبى ۲
- خدا: آثار مشیت خدا ۸; امتحانهاى خدا ۱۵; رحمت خدا ۸; قدرت خدا ۵; لطف خدا ۱۳; نعمتهاى خدا ۱۰، ۱۳
- دعا: آثار دعا ۷; اخلاص در دعا ۱
- رحمت: زمینه رحمت ۷
- رفاه: زمینه رفاه ۱۴
- سختى: دعا در سختى ۱، ۴، ۵; زمینه رفع سختى ۷
- شاکران: تشخیص شاکران ۱۶
- شرک: بى منطقى شرک ۶
- شناخت: ابزار شناخت ۱۶
- علم: آثار علم ۱۴، ۱۹
- غفلت: آثار غفلت ۱۷; زمینه غفلت از خدا ۱۲; غفلت از خدا ۱۷، ۱۹; غفلت هنگام آسایش ۱۷; غفلت هنگام نعمت ۱۷
- فطرت: زمینه تنبه فطرت ۳
- کفران: کفران نعمت ۱۷
- کفران کنندگان: ۱۳ تشخیص کفران کنندگان ۱۶
- مشرکان: دعاى مشرکان ۶; مشرکان در سختى ۶
- مصیبت: آثار مصیبت ۳; دعا در مصیبت ۱; زمینه مصیبت ۹; منشأ رفع مصیبت ۸
- نعمت: آثار نعمت ۱۶; آثار وفور نعمت ۱۲; منشأ نعمت ۱۱، ۱۹; نعمت آسایش ۱۰