الزمر ٥٠
کپی متن آیه |
---|
قَدْ قَالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا کَانُوا يَکْسِبُونَ |
ترجمه
الزمر ٤٩ | آیه ٥٠ | الزمر ٥١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَدْ قَالَهَا ...»: ضمیر (ها) به (مَقالَة) باز میگردد که از جمله سابق استفاده میشود. «الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ»: (نگا: قصص / ). «مَآ أَغْنی عَنْهُمْ»: (نگا: حجر / ، شعراء / .
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر
- احتجاج عليه مشركان بر وحدانيت خداى تعالى، در خلقت و ربوبيت
- چگونگی قبض روح آدمی به وسیلۀ خداوند و فرشتگان او
- اشاره به اين كه شفيع حقيقى، تنها خداوند است
- شرح عذاب سخت منکران معاد، در قيامت
- انسان ناسپاس، چون خدا نعمتى به او می دهد، مى گويد: این، از هنرمندی خودم است
- پاسخ خداوند، به انسان های ناسپاس و کفران پیشه
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ «50»
به راستى كسانى كه قبل از آنان بودند (نيز) اين سخن را گفتند، ولى آن چه را (در دنيا) كسب مىكردند كارى برايشان نكرد.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 185
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (50)
قَدْ قالَهَا: بحقيق گفتند اين مقاله را (انما اوتيته على علم)، الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ: آنانكه پيش از ايشان بودند مثل قارون و قوم او، فَما أَغْنى عَنْهُمْ: پس
جلد 11 - صفحه 255
بازنداشت از ايشان عذاب را، ما كانُوا يَكْسِبُونَ: آنچه بودند كه كسب مىكردند و جمع مىنمودند از امتعه و اموال دنيا بلكه موجب وبال و نكال است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (46) وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (47) وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (48) فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعانا ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (49) قَدْ قالَهَا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (50)
ترجمه
بگو خداوندا اى پديد آورنده آسمانها و زمين اى داناى پنهان و آشكار تو حكم ميكنى ميان بندگانت در آنچه بودند كه در آن اختلاف ميكردند
و اگر آنكه بود براى آنها كه ستم كردند آنچه در زمين است تمامى و مانندش با آن هر آينه فديه دهند بآن براى آزادى خودشان از بدى عذاب روز قيامت و آشكار شود براى آنها از خدا آنچه نبودند كه گمان ببرند
و آشكار شود براى آنها
جلد 4 صفحه 502
بديهاى آنچه كسب كردند و احاطه نمايد بآنها آنچه بودند بآن استهزاء مينمودند
پس چون برسد بانسان بدى و ضررى ميخواند ما را پس چون داديم باو نعمتى از خودمان گويد جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانش خودم بلكه آن آزمايشى است ولى بيشترشان نميدانند
بتحقيق گفتند آن كلام را كسانيكه بودند پيش از آنها پس بىنياز نكرد آنها را آنچه بودند كسب ميكردند.
تفسير
خداوند متعال بعد از ذكر ادلّه و افيه و مواعظ شافيه و عدم تأثير آن در قلوب قاسيه كفار پيغمبر خود را مأمور بدعا و توسل بدرگاه خدا براى فصل خصومت بين او و اعداء فرمود با اشاره بآنكه خداوند قادر است حكم فرمايد ميان اهل حق و باطل بغلبه و دولت و بين ظالم و مظلوم بكشيدن انتقام در دنيا و آخرت و البته خواهد كشيد و اهل حق را مثاب و اهل باطل را معاقب خواهد فرمود و اگر تمام دنيا و ما فيها و بعلاوه مانند آن براى كفار باشد در روز قيامت حاضرند بدهند و از سختى عذاب جهنم خود را آزاد نمايند چون فديه مالى است كه شخص ميدهد و جان خود را بآن ميخرد ولى آن روز از آنها فديه قبول نميشود علاوه بر آنكه چيزى ندارند كه بدهند و مىبينند از انواع عذاب الهى و اقسام آن آنچه را كه در خاطرشان خطور نكرده بود تا در دنيا بودند و پديدار ميشود براى آنها بديهاى اعمال بدشان كه تا در دنيا بودند متوجه بآن نبودند كه چقدر بد بوده و چه مجازاتى داشته و احاطه ميكند بآنها عذاب آنچه را بآن استهزاء مينمودند از شخص پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و احكام خداوند و وعده و وعيد او و چون بهمه چيز بوده عذابش هم از همه طرف است و يكى از اخلاق بد مردمان نادان كه انسان مجبول بر آن است خود پسندى است كه بايد شخص برياضت و تعقّل و تفكر آن را از خود دور نمايد لذا وقتى بانسان سختى و مرض و بلائى برسد متوجه بدرگاه الهى ميشود و رفع آنرا از او ميخواهد چون بالفطره ميداند كه زمام امور بدست يك خداوند قادر خبير بصير است ولى بعد از تفضل الهى بر او بنعمت صحت و سلامت و رفاهيت ميگويد من بعلم و دانش خودم باين مقام رسيدم كه دفع ضرر و كسب منفعت نمودم يا خدا مرا مستحق تفضّل و انعام دانست كه باين نعمت و اصل و آن محنت را از من زائل نمود ولى اين اشتباه و خلاف ادب است در پيشگاه احديّت
جلد 4 صفحه 503
از بنده ناچيزيكه از خود هيچ ندارد و اگر علم و دانش كمى هم در او وجود داشته باشد از خداوند باو انعام شده وظيفه بنده آنستكه هر محنتى از او زائل و بهر نعمتى و اصل ميشود بگويد خدا اين بلا را از من رفع نمود و اين نعمت را بمن عطا فرمود پس آن نعمت براى چنين بنده بىادبى امتحان و يا بلا است كه بايد بوبال آن مبتلا گردد ولى بيشتر مردم متوجه باين نكات اخلاقى و آثار سوء بداخلاقى در اين موارد نيستند و نميدانند وظيفه خود را در مرتبه عبوديّت و مقام الوهيّت چنانچه در احوال قارون كه از بنى اسرائيل و امم ماضيه نسبت باين امّت بود گذشت كه چنين اظهارى نمود و مورد غضب الهى شد و كسان ديگرى هم بودند كه بمال و منال دنيوى مغرور و از ياد خدا غافل شدند و از اين قبيل اظهارات نمودند و آنمال جز و بال براى آنها ثمرى نداشت و بىنياز نكرد آنانرا از توجه بخدا و توسل بذيل عنايت اولياء او.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد قالَهَا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم فَما أَغني عَنهُم ما كانُوا يَكسِبُونَ (50)
بتحقيق همين مقاله را گفتند كفاري که قبل از اينها بودند پس بي نياز نكرد آنها را آنچه را که بودند كسب ميكردند.
قَد قالَهَا الَّذِينَ مِن قَبلِهِم كفار و مشركين امم ماضيه که هر نعمتي بآنها ميرسيد مستند بشانس و خوشبختي و عمليات خود ميدانستند و هر بلائي
جلد 15 - صفحه 328
متوجه ميشد مستند بخدا و تطير بانبياء و مؤمنين ميزدند.
اقول: همين نحو كساني که بعد از آنها آمدند الي زمان حاضر که هر بلائي را نسبت بخدا ميدهند بلكه كلمات كفر از آنها صادر ميشود و منشأ آن را علماء و مؤمنين ميدانند که اينها ما را ببدبختي و سيه روزي انداختهاند و اگر نعمتي بدست ميآورند مستند بخود و عمليات خود ميپندارند فَما أَغني عَنهُم ما كانُوا يَكسِبُونَ بجزاي خود ميرسند و بعقوبات اعمال خود گرفتار ميشوند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 50)- در این آیه میافزاید: «این سخن را کسانی که قبل از آنها بودند گفتند (آنها نیز ادعا میکردند که نعمتهای ما زائیده علم و لیاقت ماست) ولی آنچه را به دست میآوردند برای آنها سودی نداشت» (قَدْ قالَهَا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).
آری! قارونهای مغرور اموالشان را مولود لیاقت خودشان میپنداشتند و مواهب الهی را بر خویش فراموش کرده، و تنها چشم به اسباب ظاهری دوخته بودند.
نکات آیه
۱ - دادن نقش اصلى به دانش و تلاش بشرى در برخوردارى از آسودگى ها و نعمت ها و نادیده گرفتن نقش خداوند در عرصه زندگى، تفکر همه مرفهان و برخورداران در طول تاریخ (قال إنّما أُوتیته على علم ... قد قالها الذین من قبلهم)
۲ - آسودگى و برخوردارى از نعمت ها، همواره در طول تاریخ موجب غرور انسان و غفلت وى از نقش خداوند در عرصه تحولات زندگى بوده است. (قال إنّما أُوتیته على علم ... قد قالها الذین من قبلهم)
۳ - ناسپاسى انسان ها در برابر آسودگى ها و نعمت هاى الهى، داراى پیشینه طولانى در تاریخ قشر مرفه و متنعم جامعه (قال إنّما أُوتیته على علم ... قد قالها الذین من قبلهم)
۴ - همسانى طرز تلقى مرفهان ناسپاس از دنیا و نعمت هاى آن، و یگانگى موضع آنان در برابر اندیشه توحیدى پیامبران (قال إنّما أُوتیته على علم ... قد قالها الذین من قبلهم)
۵ - مؤثر نبودن اموال و برخوردارى هاى انسان هاى ناسپاس در برابر نتایج ناگوار و پیامدهاى هلاکت بار ناسپاسى (عذاب) (فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون) کارساز نبودن دارایى ها و نعمت ها - به قرینه صدر آیه بعد (فأصابهم سیئات ماکسبوا) در ارتباط با عذاب و پیامدهاى هلاکت بار است.
۶ - نیاز بشر در سعادت خود، به چیزهایى غیر از برخوردارى مادى و دانش اقتصادى (ثمّ إذا خوّلنه نعمة ... فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
۷ - سرگذشت هلاکت بار قشر مرفه و ناسپاس جوامع پیشین، مایه عبرت و درس آموزى است. (قد قالها الذین من قبلهم فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیه شریفه، در مقام موعظه و درس آموزى مى باشد.
۸ - قشر مرفه و برخوردار ناسپاس، در معرض عذاب و پیامدهاى هلاکت بار ناشکرى خود (فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که این آیه، علاوه بر آن که درصدد موعظه و درس آموزى است، در مقام تهدید و بازدارندگى نیز مى باشد.
۹ - یاد کردن از نمونه هاى تاریخى، از روش هاى تربیتى و هدایتى قرآن (قد قالها الذین من قبلهم فما أغنى عنهم ما کانوا یکسبون)
موضوعات مرتبط
- آسایش: آثار آسایش ۲; منشأ آسایش ۱
- اقوام پیشین: عبرت از فرجام اقوام پیشین ۷; فرجام مرفهان اقوام پیشین ۷
- امکانات مادى: بى ارزشى امکانات مادى ۵
- امکانات معنوى: اهمیت امکانات معنوى ۶
- انبیا: تاریخ انبیا ۴; روش برخورد با انبیا ۴
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ۶
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۷; فواید نقل تاریخ ۹
- تربیت: روش تربیت ۹
- تکبر: زمینه تکبر ۲
- سعادت: عوامل سعادت ۶
- عبرت: عوامل عبرت ۷
- علم: نقش علم ۱
- عذاب: موجبات عذاب ۵، ۸
- غفلت: زمینه غفلت از خدا ۲; غفلت از خدا ۱
- کفران: آثار کفران نعمت ۸; کیفر کفران نعمت ۵
- کفران کنندگان: امکانات مادى کفران کنندگان ۵; عذاب کفران کنندگان ۸
- مرفهان: بینش مرفهان ۱، ۴; عذاب مرفهان ۸; کفران نعمت مرفهان ۳، ۴; هماهنگى مرفهان ۴
- نعمت: آثار نعمت ۲; منشأ نعمت ۱
- نیازها: نیاز به معنویات ۶
- هدایت: روش هدایت ۹
- هلاکت: زمینه هلاکت ۵، ۸
منابع