القصص ٧٨
کپی متن آیه |
---|
قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً وَ لاَ يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ |
ترجمه
القصص ٧٧ | آیه ٧٨ | القصص ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَلی عِلْمٍ عِندِی»: در پرتو دانشی که دارم. در سایه آگاهی و به سبب علمی که مرا است. «الْقُرُونِ»: (نگا: یونس / ، قصص / و ). «قُوَّةً»: مراد نیروی مادی است. «جَمْعاً»: گردآوری. توان بهرهوری و استفاده از سرمایه در بازرگانی و کشاورزی و راههای دیگر اقتصادی برای افزایش دارائی مراد است. «لا یُسْأَلُ ...»: در آخرت گناهکاران از گناهانشان پرسشی نمیشود که برای تحقیق باشد و بخواهند حال ایشان را هم مراعات دارند و مِهری بدانان ورزند، زیرا همه چیز روشن است. بلکه سؤال توبیخ و تهدید مطرح است که خود یک نوع مجازات روانی برای گناهکاران است (نگا: حجر / ، نحل / ، صافّات / ). برخی هم احتمال دادهاند که چنین امری مربوط به مجازات دنیوی است که چون عذاب الهی فرا رسد، مجال پرسش و پاسخ نیست و عذاب الهی همان و نابودی همان (نگا: تفسیر نمونه).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
فَإِذَا مَسَ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ... (۵) وَ لَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِنَّا... (۲) فَإِذَا مَسَ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ... (۵)
يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ... (۱) فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا کَسَبُوا... (۰)
تفسیر
- آيات ۷۶ - ۸۴، سوره قصص
- بيان آيات مربوط به قارون كه بهره مندى ازمال و ثروت او را از خدا غافل ساخته به هلاكتش انجاميد
- اشاره اى لطيف به كثرت فراوان ثروت قارون ((ان مفاتحة لتنوء بالصبة اولى القوة))
- گفتگوى مؤ منين با قارون و اندرزدادن به او به اينكه سرمستى نكند و با انفاقاموال براى آخرت توشه بياندوزد
- پاسخ مستكبرانه قارون : اموال من حاصل كاردانى و مهارت خودم مى باشد و كسى در آنسهيم نبوده حق مداخله ندارد
- جواب به قارون با يادآورى اينكه خداوند پيش از او كسانى توانگرتر از او را هلاكساخته است بدون اينكه علم و نيرويشان مانع از هلاكتشان شوند
- وجوهى كه در معنااى جواب قارون (انما اوتيته على علم عندى ) گفته شده است
- ديدگاه يكدسته (دنياپرستان ): تمناى داشتن ثروتى چون ثروت قارون
- دسته اى ديگر (مؤ منان ): ((ثوب اللدخير...))
- بعد از هلاكت قارون ، برآرزومندان ثروت او معلوم گشت كه وسعت و تنگى رزق تابعمشيت خدا است .
- بهشت مختص كسانى است كه در اين دنيا خواهان برترى جوئى و فساد نباشند
- اشاره به اينكه ملاك در ثواب و عقاب ، آثارحاصل از اعمال است
- بحث روايتى (رواياتى درباره داستان قارون و آيات مربوط به آن )
- داستان قارون در تورات حاضر
- چند روايت درباره تواضع و بيان اينكه بسا مى شود كه بند كفش كسى موجب عجب واستعلاى او مى شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ «78»
جلد 7 - صفحه 95
(قارون در جواب) گفت: همانا اين (ثروت فراوان) به واسطه دانشى كه نزد من است، به من داده شده، آيا او نمىدانست كه خداوند، قبل از او از ميان نسلها، كسانى را كه از او نيرومندتر و مالاندوزتر بودند، هلاك كرده است؟ و (در آن هنگام حتّى) از گناهان مجرمان (هم) سؤالى نمىشود؟!
نکته ها
سؤال: با اينكه در آيات بسيارى از قرآن مىخوانيم كه سؤالِ قيامت از همه كس؛ «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» «1»، از همه چيز؛ «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» «2»، از همه حال؛ «إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» «3» و از همه جا؛ «إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» «4» خواهد بود، پس چرا در اين آيه آمده است: «لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»؟!
پاسخ: آياتى كه دلالت بر سؤال دارد، مربوط به قيامت است؛ ولى آيه اخير، اشاره به زمان نزول قهر الهى در دنياست كه در آن هنگام ديگر مهلتى براى سؤال و جواب وجود ندارد.
پیام ها
1- غرور علمى، گاهى آنچنان انسان را خودمحور مىسازد كه ديگر نقش هيچ كس يا هيچ چيز را قبول ندارد. «إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
2- به علم خود نازيدن، اخلاق قارونى است. «عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
3- ثروت و قدرت را احسان الهى بدانيم، نه محصول علم و تلاش خود. (مردم مىگفتند: اين خداوند است كه به تو ثروت داده است، قارون مىگفت: خودم بر اساس علم، آن را پيدا نمودهام.) «أَحْسَنَ اللَّهُ- عَلى عِلْمٍ عِنْدِي»
4- آشنايى با تاريخ، بهترين درس عبرت است. أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ ... مِنْ قَبْلِهِ
5- قلع و قمع گردنكشان، از سنّتهاى خداوندى است. (قدرت و ثروت، مانع
«1». اعراف، 6.
«2». نحل، 93.
«3». بقره، 284.
«4». لقمان، 16.
جلد 7 - صفحه 96
نزول قهر الهى نيست.) «أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ»
6- قدرت وثروت، سعادتآفرين نيست. أَهْلَكَ ... أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً
7- دست بالاى دست بسيار است. «مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ»
8- هشدار! اگر قهر الهى فرا رسد، ديگر فرصتى براى سؤال و جواب و چون و چرا نخواهد بود. «لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)
قارون پس از شنيدن اين مواعظ شافيه، عوض تنبه و تدبر و آگاهى و هشيارى، غرور و غفلت و مستى به شهوت او را بر آن داشت كه در مقام عناد و انكار و لجاج و استكبار برآمده:
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي: گفت جز اين نيست كه داده شدهام اين مال را بر دانشى كه نزد من است، يعنى علم تورات، زيرا من اعلم بنى اسرائيل
«1» بحار الانوار، ج 14، ص 94 روايت 3 بنقل از من لا يحضره الفقيه، ص 139- 138. و نظير همين حديث در روضه كافى عربى ج 8، ص 246، روايت 344.
جلد 10 - صفحه 182
هستم به آن و به جهت آن تفضيل بر ايشان، مستحق تفوق شدهام به مال و جاه. نزد بعضى مراد علم تجارت و زراعت بود. على بن ابراهيم قمى روايت نموده يعنى به علم كيميا اينها را تحصيل كردهام «1».
بعد از آن حق تعالى از روى تعجب و توبيخ بر اغترار او به قوت و كثرت مال مىفرمايد: أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ: آيا ندانست قارون، يعنى دانسته چه در تورات خوانده و از مورخان شنيده بدرستى كه خداى، قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ: به تحقيق هلاك فرموده پيش از قارون از اهل روزگار، مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً: كسانى را كه سختتر بودند از قارون از جهت قوت و توانائى، وَ أَكْثَرُ جَمْعاً: و بيشتر از جهت مال، يا به كثرت جماعت و عدد مانند قوم عاد و ثمود و قوم لوط و غيره. حاصل معنى آنكه چرا قارون بشدت و بطشت و كثرت مال خود مغرور مىگردد، و حال آنكه مىداند ما كسانى را كه از او قويتر و جاه و جلالشان زيادتر بود هلاك كرديم. ممكن است كه ذكر اين كلام براى ردّ ادعاى علم و رد تعظم او باشد به نفى اين علم، يعنى آيا نزد او مثل اين علم است كه دعوى مىكند و به جهت آن خود را مستوجب هر نعمت مىداند، و حال آنكه مىداند احوال كسانى را كه در قوت و جمعيت از او بيشتر بودند و ما آنها را هلاك كرديم و بدين جهت نفس خود را در مهالك ايشان مىاندازد؛ پس از روى تهديد فرمايد:
وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ: و پرسيده نخواهد شد از گناهان خود، گناهكاران، يعنى مشركان، زيرا آنها را به سيماى خود خواهند شناخت چنانچه فرمايد «يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ» «2» يا ايشان را سؤال و استعلام نخواهد بود، زيرا حق تعالى مطلع است به تمام كليات و جزئيات آن. يا ايشان را سؤال معاتبه نخواهد بود، زيرا بىحساب وارد جهنم كنند آنها را.
تنبيه: وجه اتصال اين آيه به ما قبل، آنكه چون حق تعالى تذكر قارون فرمود اهلاك قرون گذشته را كه قويتر و غنىتر از او بودند، بعد از آن تهديد فرمود به آنكه حق سبحانه مطلع است بر تمام گناهان جميع مجرمان و احتياج ندارد به سؤال و
«1» تفسير قمى، ج 2، ص 144. (چ نجف 1387 هجرى)
«2» سوره الرحمن، آيه 41.
جلد 10 - صفحه 183
استعلام از آنها، و قادر است بر عقاب و عذاب همه ايشان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (76) وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (77) قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي أَ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (78)
ترجمه
همانا قارون بود از قوم موسى پس ستم كرد بر آنان و داديم او را از گنجها مقدارى كه همانا كليدهايش گرانى ميكرد بگروهى صاحبان قوّت هنگاميكه گفتند باو قومش شاد مباش همانا خداوند دوست ندارد بسيار شادمانان را
و طلب كن به آنچه داد تو را خدا سراى آخرت را و فراموش مكن بهرهات را از دنيا و نيكى كن همچنانكه نيكى كرد خدا بتو و مخواه فساد را در زمين همانا خدا دوست نميدارد فساد كنندگانرا
گفت جز اين نيست كه داده شدم آنرا براى دانشى كه نزد من است آيا ندانست كه خدا بتحقيق هلاك كرد پيش از او از اهل اعصار گذشته كسيرا كه شديدتر بود از او از حيث قوّت و زيادتر بود از جهت ثروت و پرسيده نميشوند از گناهانشان گناهكاران.
تفسير
خداوند متعال براى بيان بىاعتبارى مال دنيا و سوء عاقبت مغرورين
جلد 4 صفحه 206
بآن شمّهاى از احوال قارون را كه پسر خاله حضرت موسى بروايت مجمع از امام صادق عليه السّلام بوده ذكر فرموده كه بر بنى اسرائيل بزرگ منشى و تكبر و تفرعن بنا حق مينمود و حق آنها را ادا نميكرد و خداوند بقدرى مال و ثروت باو عنايت فرموده بود كه صندوقهاى اموالش سنگينى مينمود در وقت حمل و نقل بر جماعتى از مردم نيرومند و قمى ره فرموده از ده نفر تا نوزده نفر كليدهاى خزانههاى او را حمل مينمودند و اينمعنى بالغت موافقتر است ولى در مجمع نسبت بأكثر مفسرين داده كه مراد از مفاتح اينجا خزائن است چنانچه در قول خداوند و عنده مفاتح الغيب به اين معنى استعمال شده و آن با اعتبار موافقتر است چون كليد مخزنها اين قدر باشد مستبعد است در هر حال گفتهاند او پسر عموى حضرت موسى يصهر بن فاهت بن لاوى و از مؤمنين بآنحضرت بود و اين منافات با روايت مجمع ندارد چون ميشود هر دو نسبت را داشته باشد و قوم او را ملامت نمودند كه اينقدر سرگرم و دلخوش بزخارف دنيا نباش خداوند اين نوع دلخوشى و مسرّت را دوست ندارد در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند بموسى عليه السّلام وحى فرمود كه خوشحال مباش بزيادى مال و وامگذار ياد مرا در هر حال همانا زيادى مال موجب فراموشى گناهان شود و ترك ياد من سبب قساوت قلب گردد و در توحيد از آن حضرت نقل نموده كه اگر عقوبت از خداى تعالى حق باشد پس خوشحالى براى چيست و نيز او را نصيحت نمودند كه مال دنيا براى صرف در تحصيل عقبى خوب است حال كه خدا بتو ثروت و مكنت عنايت فرموده آنرا در طلب رضاى خدا و بدست آوردن اجر اخروى صرف كن و بهره خود را از دنيا كه مزرعه آخرت است از دست مده يا بقدر لازم براى توسعه بر خود و اهل و عيالت خرج كن و ما بقى را در راه خدا انفاق نما و نيكى كن به بندگان خدا چنانچه خداوند بتو نيكى كرد و مال داد يا شكر خدا را بجا آور چنانچه او بتو نعمت داد و اين ثروت و مكنت را وسيله فتنه و فساد در زمين قرار مده چون خداوند اهل فتنه و فساد را دوست ندارد در معانى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فراموش نكن صحت و قوّت و فراغت و جوانى و نشاط خود را كه طلب نمائى بآنها آخرت را و اين مؤيد معناى اول است كه براى و لا تنس نصيبك من الدّنيا ذكر شد و در مجمع آنرا باكثر مفسرين نسبت
جلد 4 صفحه 207
داده و فرموده حقيقت نصيب انسان از دنيا آنستكه صرف در تحصيل آخرت شود چون آن باقى و باقى فانى است و در مصباح الشريعه از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بزرگترين فساد آنستكه بنده راضى شود بغفلت از ياد خدا و اين فساد متولد ميشود از درازى آرزو و حرص و تكبر چنانچه خداوند خبر داده در قصه قارون در قول خود و لا تبغ الفساد فى الارض انّ اللّه لا يحبّ المفسدين كه اين صفات در او بود و اصل آنها حب دنيا و جاه و مال آن و متابعت هواى نفس و شهوات آن و گامهاى شياطين است و قارون در جواب آنها گفت اين اموال را من براى علم و دانشى كه دارم پيدا كردم كه شما آنعلم را نداريد و نميتوانيد پيدا كنيد چون گفتهاند او از تمام بنى اسرائيل بصيرتر بود بطرق كسب و تجارت و زراعت و قمى ره فرموده او كيمياگر بود و بعضى گفتهاند مرادش آن بود كه خداوند اين مال را براى مزيّت علمى و فضلى من بر شما بمن عطا فرموده و بشما نداده و من مستحق آن بودم نه شما و در هر حال جوابى خارج از رسم ادب بنده در پيشگاه مولى داد لذا خداوند براى توبيخ و ملامت او فرموده آيا قارون با اينكه ادعاى علم و دانش داشت ندانست كه خداوند اهل اعصار سابقه بر او را بعذاب خود هلاك فرمود با آنكه بمراتب قوّت و قدرت و ثروت و مكنتشان بيش از او بود پس نبايد بتوانائى و توانگرى مغرور و مأمون از مكر خدا شد و در وقت نزول عذاب كسى از گناهكاران نميپرسد گناه شما چه بود كه بعذاب الهى گرفتار شديد تا آنها عذرخواهى نمايند يا در قيامت بدون سؤال و حساب بجهنم ميروند چون بسيماشان شناخته و بدوزخ كشيده ميشوند و قمى ره فرموده مراد آنستكه سؤال كرده نميشوند مجرمين قبلى از گناهان حاضرين كه فعلا معذب شدهاند و اللّه اعلم بمراده.
جلد 4 صفحه 208
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلمٍ عِندِي أَ وَ لَم يَعلَم أَنَّ اللّهَ قَد أَهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرُونِ مَن هُوَ أَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَ أَكثَرُ جَمعاً وَ لا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ المُجرِمُونَ (78)
قارون در جواب قوم گفت اينکه دولت و ثروتي که پيدا كردم و بمن داده شده در اثر علم و صنعت خود پيدا كردم که صنعت طلا باشد و علم كيمياء چنانچه امروز نوع اغنياء هستند بعمليات خود و اسباب ظاهريه ميدانند و غافل از اينكه مسبب الاسباب كيست و غافل از اينكه غناء و فقر از صفات خاصه حق است در باب توحيد افعالي چه بسيار اشخاصي که تمام اسباب بر آنها فراهم است و هر چه بكار ميزنند نتيجه نميگيرند و چه بسيار اشخاصي که هيچگونه اسبابي در دست ندارند و دولت و ثروت بر آنها ميبارد «اي سبب از تو مسبب هم زتو».
قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلمٍ عِندِي و چه كساني که داراي علم هم نبودند و ثروت آنها بمراتب بالاتر از اينها بود در اثر طغيان و فساد بچه هلاكتها افتادند مثل نمرود و عاد و ثمود و شداد و فرعون چنانچه ميفرمايد أَ لَم تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ العِمادِ الَّتِي لَم يُخلَق مِثلُها فِي البِلادِ وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ وَ فِرعَونَ ذِي الأَوتادِ الَّذِينَ طَغَوا فِي البِلادِ فَأَكثَرُوا فِيهَا الفَسادَ فَصَبَّ عَلَيهِم رَبُّكَ سَوطَ عَذابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ (فجر آيه 6
جلد 14 - صفحه 278
6 الي 14) لذا ميفرمايد:
أَ وَ لَم يَعلَم أَنَّ اللّهَ قَد أَهلَكَ مِن قَبلِهِ مِنَ القُرُونِ مَن هُوَ أَشَدُّ مِنهُ قُوَّةً وَ أَكثَرُ جَمعاً و اينها بدون پرسش و سؤال داخل در جهنم ميشوند.
وَ لا يُسئَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ المُجرِمُونَ نظير قوله تعالي فَيَومَئِذٍ لا يُسئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لا جَانٌّ (الرحمن آيه 39) که بدون سؤال وارد جهنم ميشوند زيرا حساب و ميزان و نامه عمل و پرس و سؤال براي كسانيست که نيك و بد داشته باشند اما يك دسته بدون حساب وارد بهشت ميشوند زيرا هيچ عمل زشتي نداشتند و يك دسته جهنم زيرا هيچ عمل صالحي نداشتند و اگر حساب و سؤال شود براي اينست که بر خود او و بر ديگران معلوم گردد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 78)- اکنون نوبت آن رسیده است که ببینیم مرد یاغی و ستمگر بنی اسرائیل به این واعظان دلسوز چه پاسخ گفت؟
قارون با همان حالت غرور و تکبری که از ثروت بیحسابش ناشی میشد چنین «گفت: من این ثروت را به وسیله دانشی که نزد من است به دست آوردهام»! قالَ إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی.
این مربوط به شما نیست که من با ثروتم چگونه معامله کنم! در اینجا قرآن پاسخ کوبندهای به قارون- و قارونها- میدهد که «آیا او نمیدانست خداوند اقوامی را قبل از او هلاک کرد که از او نیرومندتر (و آگاهتر) و ثروتمندتر بودند»؟. أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعاً.
تو میگویی آنچه داری از طریق علم و دانشت داری، اما فراموش کردی که از تو عالمتر و نیرومندتر و ثروتمندتر فراوان بودند، آیا توانستند از چنگال مجازات الهی رهایی یابند؟
و در پایان آیه با یک جمله کوتاه و پرمعنی هشدار دیگری به او میدهد و میفرماید: به هنگام نزول عذاب الهی «مجرمان از گناهانشان سؤال نمیشوند» وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ اصلا مجالی برای پرسش و پاسخ نیست، عذابی است قاطع و دردناک و کوبنده و ناگهانی.
یعنی امروز آگاهان بنی اسرائیل به قارون نصیحت میکنند و مجال اندیشه و پاسخ به او میدهند اما هنگامی که اتمام حجت شد و عذاب الهی فرا رسید، دیگر مجالی برای اندیشه یا سخنان ناموزون و کبرآلود نیست، عذاب الهی همان و نابودی همان!
نکات آیه
۱ - تأثیرناپذیرى قارون در برابر اندرزهاى قوم خویش (إذ قال له قومه لاتفرح ... و ابتغ فیما ءاتیک اللّه الدار الأخرة ... قال إنّما أُوتیته على علم عندى)
۲ - اعتقاد قارون به نقش تعیین کننده دانش و ابتکار در دستیابى انسان به مال و ثروت و نه لطف و احسان خداوند (إذ قال له قومه ... أحسن کما أحسن اللّه إلیک ... قال إنّما أُوتیته على علم عندى)
۳ - قارون، مدعى بهره مندى از دانش و خلاقیت ویژه براى تحصیل ثروت بود. (قال إنّما أُوتیته على علم عندى)
۴ - مؤثر دانستن دانش و ابتکار فردى در فزونى ثروت، توجیه قارون براى ترک انفاق و احسان نکردن خود (إذ قال له قومه ... و أحسن ... قال إنّما أُوتیته على علم عندى) از این که قارون در پاسخ به توصیه قومش به انفاق و احسان، گفت: این ثروت ها، ناشى از دانش و ابتکار من است; مى توان استفاده کرد که او با این پاسخ، درصدد توجیه کار خود (ترک احسان) برآمده بود.
۵ - قدرت طلبى و زراندوزى، داراى دیرینه اى بسیار طولانى در تاریخ بشر (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۶ - تاریخ بشر، شاهد عذاب و هلاکت جوامعى قدرتمندتر و زراندوزتر از قارون بوده است. (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۷ - تعلق اراده الهى بر نابودسازى جوامع قدرت طلب و زراندوز پیش از قارون، با خشم و قهر خود (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون...و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون)
۸ - حاکمیت اراده خداوند بر تحولات تاریخ (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون)
۹ - قدرت طلبى و زراندوزى، از موجبات هلاکت و بدفرجامى (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک ... من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۱۰ - زورمداران و زراندوزان، داراى فرجامى شوم و ناخوشایند (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک ... من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۱۱ - سرانجام شوم زورمداران و زراندوزان تاریخ، درس عبرتى است براى دیگران. (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۱۲ - قارون، فرد قدرتمند و زورمدار جامعه خویش بود. (من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۱۳ - نکوهش قارون از سوى خدا، به خاطر درس نگرفتن از فرجام شوم زراندوزان پیش از خود (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون من هو أشدّ منه قوّة و أکثر جمعًا)
۱۴ - زراندوزان قارون صفت، عناصرى مجرم و تبه کاراند. (قال إنّما أُوتیته على علم عندى... و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون)
۱۵ - ترک انفاق و احسان، جرمى هلاکت آفرین (أحسن ... قال إنّما أُوتیته على علم عندى أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله ... و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که خداوند، قارون را به خاطر ترک احسان از مجرمان شمرده و او را تهدید به هلاکت کرد.
۱۶ - مجرمان و تبه کاران، سزاوار کیفر مرگ در پیشگاه عدل الهى (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون...و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون)
۱۷ - تبه کارى، عامل نابودى جوامع پیشین با عذاب قهر الهى (أوَلم یعلم أنّ اللّه قد أهلک من قبله من القرون...و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون)
۱۸ - لزوم فرصت ندادن به تبه کاران و به کیفر رساندن بى درنگ آنان (و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون) از مفاد این آیه به دست مى آید که بازجویى و محاکمه، به خاطر اخذ اقرار از گناه کاران و اثبات جرم، صورت مى گیرد و چون مجرمان گناهشان مشهود است، نیازى به بازجویى و پرسش نیست. از این رو بدون فوت وقت باید آنان را به کیفر رساند.
۱۹ - کیفر دادن تبه کاران، بدون بازجویى، محاکمه و اخذ اقرار در بینش الهى جایز است. (و لایسئل عن ذنوبهم المجرمون)
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: آثار افساد اقوام پیشین ۱۷; تاریخ اقوام پیشین ۶، ۱۷; عوامل هلاکت اقوام پیشین ۱۷
- انفاق: آثار ترک انفاق ۱۵
- بنى اسرائیل: بى تأثیرى موعظه بنى اسرائیل ۱; تاریخ بنى اسرائیل ۱
- تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۸
- ثروت: زمینه ثروت ۲
- ثروت اندوزان: افساد ثروت اندوزان ۱۴; عبرت از فرجام ثروت اندوزان ۱۱; فرجام شوم ثروت اندوزان ۱۰، ۱۱، ۱۳; هلاکت ثروت اندوزان ۶، ۷
- ثروت اندوزى: آثار ثروت اندوزى ۹; تاریخ ثروت اندوزى ۵
- خدا: آثار اراده خدا ۷; حاکمیت اراده خدا ۸; سرزنشهاى خدا ۱۳
- عبرت: عوامل عبرت ۱۱
- علم: آثار علم ۲
- فرجام: عوامل فرجام شوم ۹
- قارون: آثار علم قارون ۳، ۴; ادعاى قارون ۳; تأثیرناپذیرى قارون ۱; توجیه قارون ۴; زمینه ترک انفاق قارون ۴; سرزنش قارون ۱۳; ظلم قارون ۱۲; عبرت ناپذیرى قارون ۱۳; عقیده قارون ۲; قدرت طلبى قارون ۱۲; منشأ ثروت قارون ۳، ۴
- قدرت طلبان: هلاکت قدرت طلبان ۷
- قدرت طلبى: آثار قدرت طلبى ۹; تاریخ قدرت طلبى ۵
- قدرتمندان: عبرت از فرجام قدرتمندان ۱۱; فرجام شوم قدرتمندان ۱۰، ۱۱; هلاکت قدرتمندان ۶
- مجرمان :۱۴ اقرار مجرمان ۱۴ ۱۹; تعجیل در هلاکت مجرمان ۱۴ ۱۸; روش برخورد با مجرمان ۱۴ ۱۸; کیفر مجرمان ۱۴ ۱۶، ۱۹; محاکمه مجرمان ۱۴۱۹; هلاکت مجرمان ۱۴ ۱۶
- مغضوبان خدا :۷
- مفسدان :۱۴
- هلاکت: زمینه هلاکت ۱۵; عوامل هلاکت ۹
منابع