سبإ ٢٠
ترجمه
سبإ ١٩ | آیه ٢٠ | سبإ ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ»: ابلیس گمان و آرزوی خود را درباره ایشان واقعیّت بخشید. شیطان پنداری که درباره آنان داشت، محقّق یافت. «عَلَیْهِمْ»: واژه (عَلی) به معنی (فی) است. «ظَنَّهُ»: اشاره به آرزو و قصد ابلیس در حق انسانها، به هنگام طرد شیطان از آستانه یزدان است (نگا: اعراف / - ، حجر / - ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ... (۰) أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ... (۲)
ثُمَ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ... (۰) قَالَ أَ رَأَيْتَکَ هٰذَا الَّذِي... (۰)
نزول
ابن سنان از امام صادق علیهالسلام نقل کند که وقتى که خداوند به پیامبر خود طى آیه نازله «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» دستور داد که على را براى امامت نصب نماید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله در غدیر خم در حضور جمع زیادى فرمود، «من کنت مولاة فهذا علىّ مولاه» در این وقت بود که پیروان ابلیس نزد وى آمده و از او چارهجوئى نمودند و گفتند: پیامبر با نصب این مرد (على) گرهى در کار ما ایجاد کرده که تا روز قیامت گشادنى نیست.
ابلیس به آنان گفت: این طور که شما تصور مى کنید، نیست بلکه در اطراف او کسانى هستند که به من وعده هائى داده اند که هرگز از آن تخلف نمى ورزند سپس این آیه را خداوند نازل فرمود، چنان که نظیر این حدیث را قتادة بن دعامة از امام باقر علیهالسلام نقل نموده و در مورد سؤالى که از امام درباره نزول این آیه نموده بود، موضوعات فوق را از امام روایت کرده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۱، سوره سباء
- بيان آيات مربوط به نعمت هايى كه خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) داده موهبتفرموده بود
- كوهها و مرغان به امر خدا مسخر داود(ع ) بودند
- بيان موهبت هاى الهى به حضرت سليمان (ع )
- اشاره به مرگ سليمان (ع ) در حالى كه به عصاى خود تكيه داده بود
- داستان قوم ((سباء)) كه متنعم بودند و كفران نمودند و هلاك و نابود گشتند
- قوم سبا خود پيشنهاد عذاب مى دهند!
- پيروى از شيطان اختيارى بوده و معيارى براى تميز مؤ من به آخرت از شاك در آن است
- بحث روايتى (روايتى در باره مواهب خداوند به داوود و سليمان (عليه السلام ) و داستانقوم سباء)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» و البتّه ابليس گمان خود را (كه مىگفت: من اولاد آدم را گمراه مىكنم) بر آنان تحقّق يافته ديد، پس همگى از او پيروى كردند، جز گروه اندكى از مؤمنان.
پیام ها
1- كفران نعمت، راه نفوذ و موفقيّت ابليس است. رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا ... وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ
2- ابليس به موفقيّت خود در انحراف كشاندن مردم يقين ندارد. «ظَنَّهُ»
«1». تفسير نمونه.
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 438
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20»
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ: و هر آينه به تحقيق محقق ساخت و راست يافت بر كافران، شيطان گمان خود را؛ يعنى چون شيطان گمان برده بود كه بر بنى آدم به سبب شهوت و غضب كه در آنها است دست يابد و گمراه نمايد، گمان او در باره اهل كفر و ضلالت راست شد. فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ: پس پيروى كردند او را در كفر و شرك و معصيت مگر گروهى از مؤمنان كه مستثنى و تابع او نيستند. تقليل مؤمنان در مقابل كفار است، يا معنى آنكه مگر فريقى از فرق مؤمنان تابع شيطان نشدهاند در عصيان، كه آنها بندگان مخلصانند كه انبياء و ائمه هدى عليهم السّلاماند چنانچه فرمايد: (الّا عبادك
«1» مجمع البيان، ج 4، ص 387 و كشاف ج 3، ص 257.
جلد 10 - صفحه 527
منهم المخلصين).
نكته: «من» بنابر معنى اول بيانيه و بنابر ثانى تبعيضيه است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقاً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «20» وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ وَ رَبُّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ «21» قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ ما لَهُمْ فِيهِما مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ «22» وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قالُوا ما ذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ «23» قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَ إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلى هُدىً أَوْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24»
قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ «25»
ترجمه
و بتحقيق تصديق كرد بر آنها شيطان گمانش را پس پيروى كردند او را مگر دستهاى از گروندگان
و نبود براى او بر آنها تسلّطى مگر براى آنكه ممتاز كنيم آنرا كه ايمان ميآورد بآن جهان از آنكه او در شك است از آن و پروردگار تو بر همه چيز نگهبان است
بگو بخوانيد آنها را كه گمان برديد غير از خدا مالك نميباشند آنها مقدار ذرهئى را در آسمانها و نه در زمين و نيست براى آنها در آندو شركتى و نباشد مر او را از آنها هيچ مددكارى
و سود نميدهد شفاعت نزد او مگر براى كسى كه اذن دادش تا وقتى كه برده شود از دل آنها بيم گويند چه گفت پروردگار شما گويند راست و درست گفت و او است بلند مرتبه بزرگ مقام
بگو كيست كه روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بگو خدا و همانا ما يا شما هر آينه بر هدايتيم يا در گمراهى آشكار
بگو پرسيده نميشويد شما از آنچه بد كرديم ما و پرسيده نميشويم ما از آنچه ميكنيد شما.
تفسير
خداوند متعال در ضمن بيان احوال كفار متعرّض حال شيطان ملعون شده به بيان لطيفى و آن اينستكه آنها روى شيطان را سفيد نمودند بكردار خودشان چون او قسم ياد كرده بود كه بندگان خدا را اغواء و اضلال نمايد مگر بندگان مخلص را كه ميدانست خدا از آنها نگهدارى ميكند ولى باز اطمينان كامل نداشت كه كاملا موفق باين امر شود و حرفش را سبز كند و قولش را بكرسى بنشاند ولى كردار و پيروى آنها موجب شد كه او بخود باليد و گمان خود را مطابق با واقع يافت چون همه متابعت از او نمودند مگر دستهئى از مردم كه آنان اهل ايمانند در صورتى كه من بيانيّه باشد چون اكثر مردم كفارند يا دستهئى از اهل ايمان
جلد 4 صفحه 359
اگر تبعيضيه باشد كه ايشان انبياء و اوصياء و تالى تلوان آنانند و بقيه كفار و مؤمنين گناهكارند كه پيروى از او نمودند و خداوند مانع از نفوذ اراده و سلطنت شيطان بر آنها نشد مگر براى آنكه بشناسد و معلوم كند بعلم شهودى و خارجى و ممتاز فرمايد كسيرا كه ايمان بآخرت دارد از كسيكه در شك است از آن تا پاداش دهد بمؤمن و بكيفر برساند منافق را با آنكه همه را بخوبى ميشناخت و اعمال آنها را ميدانست چون خداوند نگهبان و حافظ تمام احوال و اعمال بندگان است و همه را در لوح محفوظ ثبت و ضبط فرموده است ولى تا معصيت از بنده در خارج بروز نكند او را عقاب نميفرمايد و كسى كه ايمان بآخرت داشته باشد معصيت نميكند مگر در حال غفلت از آن لذا از بين اصول عقايد مخصوص بذكر شده است و بنابراين كلمه عليهم متعلق است بظنّه و مقدّم شده براى اهتمام باخبار از آنكه مظنّه او بر ضرر آنها بوده و پس از آن خطاب به پيغمبر اكرم فرموده ميفرمايد بگو به بتپرستان مكه و غيرها بخوانيد معبودهاى خودتان را كه قائل بخدائى يا شركت آنها با خدا يا شفاعتشان در روز جزا شديد در حوائج خودتان تا بدانيد كه وجودشان اثرى ندارد و مالك و اختياردار ذرهئى از خير و شر در امور آسمانها و زمين نيستند و شركتى هم با خدا ندارند نه در خلق و نه در ملك و نه در عبادت و كمكى هم با خدا ننموده و نخواهند نمود و خدا محتاج بكمك كسى نبوده و نيست و شفاعت نمودن كسى هم نزد خدا فائده ندارد مگر باو اذن داده باشد كه شفاعت كند يا براى كسى اذن داده باشد كه شفعاء شفاعت او را بنمايند و اذن بصيغه مجهول نيز قرائت شده است و اين امر كه شفاعت مخصوص بكسانى است براى كسانى مسلّم است حتى در روز قيامت بعد از تسكين قلوب كفار از بيم و هراس آنروز و قادر شدن بتكلم و معلوم شدن شفعاء آنروز بر مردم بشفعاء ميگويند خداوند در باب ما بشما چه دستور داده بهشتى هستيم يا جهنمى ايشان ميگويند خدا همان فرمايش حقى را كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در دنيا فرمود فرموده است شفاعت مخصوص بآن حضرت و امير المؤمنين عليه السّلام و شيعيان او است و كسى حق شفاعت از مشرك و كافر و منافق را ندارد و فزّع بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و اين ماده چون متعدى بعن شود بمعناى رفع فزع آيد و خدا برتر و بالاتر از آنستكه كسى
جلد 4 صفحه 360
بدون اجازه او شفاعت كند و شفاعت شود و بزرگتر از آنكه بر خلاف فرموده خود در قرآن روز قيامت رفتار فرمايد و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده راجع بذيل اين آيه كه اين براى آن بود كه اهل آسمانها بعد از حضرت عيسى تا بعثت حضرت ختمى مرتبت وحى الهى را نشنيده بودند و چون جبرئيل مأمور نزول وحى بر آنحضرت شد اهل آسمانها صوت وحى قرآن را شنيدند مثل صداى زدن آهن بر سنگ سخت و از ترس بيهوش شدند و چون جبرئيل بجانب زمين سرازير شد بهر چند كه از اهل آسمانها رسيد رفع نمود بيم و ترس آنها را پس بعضى از آنها ببعضى گفتند چه گفت پروردگار شما و آنها جواب دادند حق گفت و او است علىّ كبير و قريب به اين معنى را در مجمع از بعضى از مفسرين نقل نموده و بنابراين بايد در كلام تقديرى باشد تا مربوط شود اينمعنى بصدر آيه و محفوظ ماند معناى حتى در موقع خود و محتمل است آن اين باشد كه و آنچه ذكر شد تمامى حق است تا حدّيكه وقتى ملائكه از ترس بيرون آمدند تصديق نمودند كه هر چه خدا فرمود حق است و ظاهرا جهت ترس ملائكه آن بوده كه تصور نمودند ميخواهد قيامت بر پا شود ولى انصاف آنستكه اينمعنى و معانى ديگرى كه در مجمع نقل نموده چون سابقا ذكرى از ملائكه نشده از ظاهر كلام استفاده نميشود مگر امام عليه السّلام آنرا از باطن خبر داده باشد و اللّه اعلم و قمى ره راجع بشفاعت نقل فرموده كه شفاعت نميكنند هيچ يك از انبياء و اولياء خدا روز قيامت مگر باذن او مگر پيغمبر خاتم كه خداوند اذن داده است باو پيش از روز قيامت كه شفاعت كند و آن شأن او است و ائمه عليهم السلام و بعد از ايشان ساير انبياء و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه نيست احدى از اولين و آخرين مگر آنكه او محتاج است بشفاعت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در روز قيامت و او شفاعت ميكند از امّتش و ما شفاعت ميكنيم از شيعيانمان و شيعيان ما شفاعت ميكنند از اهل و عيالشان تا آنكه مؤمنى ميتواند شفاعت كند از دو قبيله بزرگ و ميكند حتى از خدمتگزارش ميگويد پروردگارا اين مرا از سرما و گرما حفظ ميكرد و اخيرا خداوند باز بطرز شگفتآورى استدلال فرموده بر بيكاره بودن بتها و آن اين است كه بآنها بگو چه كسى روزى ميدهد شما را از آسمانها و زمين بتوسط فرستادن باران و روياندن نباتات و چون جوابش بر همه
جلد 4 صفحه 361
معلوم و واضح است ولى شايد آنها از ترس الزام تأمّل كنند خودت فورا بگو خدا تا معلوم شود كه نبايد روزىدهنده را گذارد و از بيكاره ستايش و شكرگزارى كرد و بعدا بگو ما يا شما هر آينه بر مركب رفيع هدايت مستقرّيم يا در وادى تاريك ضلالت محبوس و تعيين نكن كه كدام يك بر هدايت و كدام در ضلالتند چون امر بقدرى واضح است كه محتاج به بيان نيست يا باندك تأمّل معلوم ميشود و اين طرز كلام موجب ميشود كه مخاطب تأمّل در تعيين آن نمايد و متكلّم را منصف و بىغرض بفهمد كه اثبات فضلى براى خود ننموده و ادب در كلام را از دست نداده و نيز بگو در قيامت پرسش نميشويد شما از گناه ما و پرسش نميشويم ما از كار شما و در اين آيه ادب را بمنتهى درجه رسانده كه نسبت جرم را بخود و عمل را بآنها داده براى آنكه در انصاف ابلغ و از اعتساف دورتر باشد و فهمانده كه من براى نفع شما سخن ميگويم قبول و ردّ شما براى من نفع و ضررى ندارد كسيرا بگناه كسى مؤاخذه نمينمايند و از بعضى روايات منقوله از ائمه اطهار استفاده ميشود كه تصديق شيطان گمانش را وقتى بود كه پيغمبر از دنيا رحلت فرمود و بعضى گفتند او بهواى دل خود حرف زد و وقتى كه آنحضرت امير المؤمنين عليه السّلام را بامارت نصب فرمود در روز غدير خم و شياطين خاك بر سر ريختند و واقعه را بشيطان بزرگ خبر دادند و او گفت خاطر جمع باشيد اطرافيانش بمن وعدهئى دادند كه تخلّف نميكنند پس خداوند اين آيه را نازل فرمود و اللّه اعلم و مراد از بعضى كه گفتند آنچه گفتند و اطرافيان پيغمبر كه شيطان بوعده آنها مطمئن شده بود معلوم است و اين قبيل موارد از مصاديق جليّه تصديق شيطان است مظّنه خود را و منافات با معناى سابق الذكر ندارد لذا در بعضى از روايات از آن بتأويل تعبير شده است.
جلد 4 صفحه 362
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَيهِم إِبلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاّ فَرِيقاً مِنَ المُؤمِنِينَ «20»
و هر آينه به تحقيق آن چه شيطان در حق آنها گمان كرده بود راست و عملي كرد پس متابعت او را كردند مگر فريقي از مؤمنين.
گفته شيطان اينکه بود که گفت: فَبِعِزَّتِكَ لَأُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ إِلّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ و گفت: لَأُضِلَّنَّهُم وَ لَأُمَنِّيَنَّهُم.
وَ لَقَد صَدَّقَ عَلَيهِم بعضي گفتند: مرجع ضمير اهل سبأ هستند لكن ظاهر به قرينه استثناء و به قرينه كلام خود ابليس جميع افراد بشر هستند و گمان شيطان از روي يقين نبوده بلكه از روي ظن بود که ميفرمايد:
إِبلِيسُ ظَنَّهُ از صدر اول خلقت بشر الي كنون ملاحظه كنيد، اولا با خود آدم چه كرد!
جلد 14 - صفحه 557
سپس با اختلاف هابيل و قابيل و هلم جرا تا امروز از كفار بطبقاتهم و به مسلمين علي اختلاف مذاهبهم و به مؤمنين فساقهم و فجارهم شيطان چه معامله نموده، فقط كساني را که سلطه بر آنها نداشته انبياء و اوصياء آنها و خواص مؤمنين که اغوا نشدند چنان چه ميفرمايد: إِنَّ عِبادِي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الغاوِينَ و در اينکه جا ميفرمايد:
فَاتَّبَعُوهُ إِلّا فَرِيقاً مِنَ المُؤمِنِينَ و اخباري داريم که در مورد نصب امير المؤمنين در غدير خم بوده که پس از رحلت حضرت رسول چه كردند و چه شد و البته اينکه يكي از مصاديق آيه است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 20)- هیچ کس مجبور به پیروی وسوسههای شیطان نیست! در اینجا یک نوع نتیجهگیری کلی از داستان «قوم سبا» کرده، میفرماید: «به یقین ابلیس گمان خود را در باره آنها (و هر جمعیتی که از ابلیس پیروی کنند) محقق یافت»! (وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ).
«پس آنان همگی از او پیروی کردند جز گروه اندکی از مؤمنان» (فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
یا به تعبیر دیگر پیش بینی ابلیس که بعد از سرپیچی از سجده برای آدم و طرد شدن از درگاه کبریایی خداوند گفت: «به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلصت گمراه خواهم کرد» در باره این گروه درست از آب درآمد. (نمل/ 19)
نکات آیه
۱ - ابلیس، گمان خود را درباره گمراه کردن انسان ها، درباره قوم سبأ محقق شده یافت. (و لقد صدّق علیهم إبلیس ظنّه) در این که مرجع ضمیر «علیهم» آیا همه انسان ها هستند و یا قوم سبأ - که در آیات پیش از آنها سخن به میان آمده است - دو احتمال وجود دارد. برداشت یاد شده بنا بر احتمال دوم است. لازم به ذکر است که مراد از ظن ابلیس - چنان که مفسران نیز گفته اند - تصمیمى است که وى در اغواى مردم داشت و آن را اعلام کرده بود.
۲ - تصمیم ابلیس بر اغواى مردم، براساس علم و آگاهى نبود و صرفاً مبتنى بر گمان و حدس بود. (و لقد صدّق علیهم إبلیس ظنّه) تعبیر «راست یافت ابلیس گمانش را...» نشانگر این است که در بدو امر، چنین تصدیقى براى او وجود نداشت و صرفاً حدس و گمان بوده است.
۳ - با پیروى مردم از ابلیس، او گمان و حدسش را درباره اغواى مردم تحقق یافته دید. (و لقد صدّق علیهم إبلیس ظنّه فاتّبعوه)
۴ - جز گروهى از مؤمنان، همه از ابلیس و دعوت او پیروى کردند. (فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین)
۵ - همه مردم سبأ، جز گروهى از مؤمنان، از ابلیس تبعیت کردند. (فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین) در صورتى که ضمیر فاعلى «اتّبعوا» مردم سبأ باشند، استثنا متصل خواهد بود و بر نکته یاد شده دلالت خواهد کرد.
۶ - گروهى از سباییان، مردمانى مؤمن بودند. (فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین)
۷ - در میان مؤمنان نیز افرادى وجود دارند که از ابلیس پیروى مى کنند. (فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین) برداشت یاد شده مبتنى بر تبعیضى بودن «من» در «من المؤمنین» است.
۸ - بیشتر مردم، از ابلیس پیروى مى کنند. (فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین)
۹ - ابلیس، عامل کفران مردم سبأ و برانگیزنده آنان به ظلم به نفس (و لقد صدّق علیهم إبلیس ظنّه فاتّبعوه إلاّ فریقًا من المؤمنین) در عبارت «صدّق علیهم... ظنّه» ایجاز به حذف وجود دارد; براى این که صدق ظن، فرع بر دعوت و جواب مثبت دادن مردم است. بنابراین، معلوم مى شود که ابلیس از آنان خواسته و آنان نیز او را اجابت نموده و نعمت هاى خدا را کفران کرده اند.
موضوعات مرتبط
- ابلیس: آثار پیروى از ابلیس ۳; اغواگرى ابلیس ۱، ۲; بینش ابلیس ۳; پیروان ابلیس ۷; پیروى از ابلیس ۴، ۵; تحقق ظن ابلیس ۱، ۳; زیادى پیروان ابلیس ۸; ظن ابلیس ۲; نقش ابلیس ۹
- انسان: اغواى انسان ها ۲; اکثریت انسان ها ۸
- خود: عوامل ظلم به خود ۹
- قوم سبا: اغواپذیرى قوم سبا ۱; اغواناپذیرى مؤمنان قوم سبا ۵; تاریخ قوم سبا ۵، ۶; ظلم قوم سبا ۹; کفران قوم سبا ۹; مؤمنان قوم سبا ۶
- کفران: عوامل کفران نعمت ۹
- مؤمنان: اغواناپذیرى مؤمنان ۴; مؤمنان و پیروى از ابلیس ۷
منابع
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.