النمل ١٥
ترجمه
النمل ١٤ | آیه ١٥ | النمل ١٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عِلْماً»: دانش عظیم و فراوان. تنکیر برای تعظیم است. «فَضَّلْنَا ...»: در این آیه، یکی از نعمتهای مهمّ الهی که دانش است، معیار برتری دانسته شده است. چرا که هر قدرتی و هر ارزشی از علم سرچشمه میگیرد. در آیات بالا میبینیم که نعمت مایه غرور فرعون و فرعونیان و قوم عاد گشته است، ولی این آیه میرساند که مؤمنانِ چون سلیمان و داود، نعمت بر شکر و طاعتشان افزوده است.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل
- نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند
- مقصود از ((منطق الطير)) در سخن سليمان عليه السّلام ((علمنا منطق الطير...))
- بيان اينكه مراد از منطق طير در قرآن معناى ظاهرى آن نيست
- طوايف مخصوص از جن و انس و طير لشكريان سليمان عليه السّلام بوده اند
- عبور سليمان و لشكر او بر فراز وادى مورچه گان
- عدم منافات علم سليمان عليه السّلام به منطق الطير با فهميدن كلام مورچه
- سليمان عليه السّلام در دعاى خود، الهام شكر نعمت ، انجام عمل صالح و نيز صلاح ذاتى و نفسانى را مى طلبد
- ذكاتى كه در دعاى سليمان عليه السّلام مورد توجه است
- بيان آيات مربوط به داستان سليمان عليه السّلام و هدهد و ملكه سباء و...
- حكايت ملكه سبا و قوم او از زبان هدهد
- معناى ((خب ء)) و مفاد آيه : ((الا يسجدوا لله الذى يخرج الخب ء فى السموات و الارض...))
- و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است
- واكنش سليمان عليه السّلام درباره اخبار هدهد
- توضيح سخن ملكه بعد از ديدن نامه سليمان عليه السّلام : ((قالت يا ايها الملوا انىالقى الى كتاب ...))
- اشكالات توجيه مفسرين كريم بودن نامه سليمان را
- تفسير مضمون نامه سليمان عليه السّلام به ملكه سبا
- مشاوره ملكه با قوم خود درباره جنگ يا تسليم
- راءى ملكه سبا پس از مشورت با قوم خود
- سبائيان براى سليمان هديه مى فرستند و او هديه آنان را رد مى كند
- تهديد سليمان عليه السّلام خطاب به رئيس هيت اعزامى سبا
- درخواست احضار تخت ملكه توسط سليمان عليه السّلام
- آورده شدن تخت بلقيس به وسيله كسى كه ((عنده علم من الكتاب ))
- اختلاف مفسرين در علم الكتاب و اسم اعظم احضار كننده عرش
- معناى ((ارتداد طرف )) و نقل سخن ديگران درباره آن و مخاطب به آن
- احضار تخت بلقيس اظهار معجزه اى با هر از آيات نبوت سليمان عليه السّلام است
- ورود ملكه به دربار سليمان عليه السّلام و ايمان آوردنش به رب العالمين
- گفتارى پيرامون داستان سليمان (عليه السّلام )
- ۲ - آياتى كه آن جناب را مى ستايد
- ۳ - سليمان (عليه السّلام ) در عهد عتيق
- ۴ رواياتى كه در اين داستان وارد شده
- احتجاج حضرت زهرا سلام الله عليها به آيه ((وورث سليمان داود)) عليه ابوبكر درمسئله غصب فدك
- اشاره به وجوهى درباره آوردن تخت بلقيس ((قبل ان يرتد اليك طرفك ))
- آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15»
و به راستى به داوود و سليمان دانشى (ويژه) عطا كرديم، و آن دو گفتند:
ستايش، مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.
«1». كافى، ج 2، ص 389.
جلد 6 - صفحه 399
نکته ها
ممكن است مراد از علمى كه به حضرت داود و سليمان داده شده علم قضاوت باشد، به دليل آيهى «وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ» «1» يعنى ما به داوود حكمت و قضاوت مرحمت كرديم. و نيز به دليل آيهى «كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً» «2» و شايد هم مراد از علم، علم گفتگو با پرندگان باشد به دليل آيهى «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» «3» و شايد علم زرهبافى باشد؛ «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ» «4» امّا بهتر اين است كه علم را به طور عام معنا كنيم، يعنى علم ادارهى كشور.
سؤال: چرا خداوند به بعضى از بندگان خود نعمتهاى ويژهاى عطا مىكند؟ آيا اين كار با عدالت سازگار است؟
پاسخ: اوّلًا معناى عدالت اين نيست كه به همه يكسان بدهيم. آيا معلّمى كه به هر شاگردى نمرهاى مىدهد و يا پزشكى كه براى هر بيمارى دارويى تجويز مىكند، ظالم است؟ ثانياً نعمتهاى ويژه، مسئوليّتهاى ويژهاى را نيز بدنبال دارد. ثالثاً ما از خدا طلبى نداريم، تا هر چه بخواهيم به ما عطا كند. رابعاً الطاف الهى بر اساس حكمت و شرايطى است كه انسان يا جامعه آن را بوجود مىآورد. به قول شاعر:
چون چنان بوديم، بوديم آن چنان
چون چنين گشتيم گشتيم اين چنين
افرادى با اخلاص، تلاش، علم، تدبير، صرفهجويى، عدالت و وحدت كلمه، شرايطى را در خود ايجاد مىنمايند كه زمينهى دريافت الطاف الهى و نعمتهاى ويژه مىشود.
البتّه گاهى الطاف ويژه به خاطر پاداش عملى است كه والدين انسان داشتهاند و خداوند مزد كارشان را به نسل آنان عطا مىكند. همان گونه كه در داستان موسى و خضر، خداوند آن دو پيامبر را مأمور مىكند ديوارى را كه گنجى زير آن بود و از آنِ كودكان يتيمى بود تعمير كنند تا در آينده از آن گنج استفاده نمايند، زيرا والدين كودكان نيكوكار و صالح بودهاند. «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» «5»
«1». ص، 20.
«2». انبياء، 79.
«3». نمل، 16.
«4». انبياء، 80.
«5». كهف، 82.
جلد 6 - صفحه 400
تعليمات ويژهى الهى
خداوند علوم خاصّى را به افراد خاصّى داده ودر قرآن از آنها ياد كرده است از جمله:
1. آدم، علوم همهى اشيا. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» «1»
2. خضر، علوم باطنى وتأويل. (تا موسى شاگردش شود) هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ ... «2»
3. يوسف، علم تعبير خواب. «عَلَّمَنِي رَبِّي» «3»
4. داوود، علم زرهسازى. «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ» «4»
5. سليمان، علم زبان پرندگان. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» «5»
6. معاون سليمان، علمى كه با آن تخت سلطنتى را از كشورى به كشور ديگر مىآورد. «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ» «6»
7. طالوت، علوم نظامى. «وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» «7»
8. رسولاكرم وساير انبيا، علوم غيب. «فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ» «8»
پیام ها
1- علم انبيا لدنّى است و به الهام الهى به آنان عطا شده است. «آتَيْنا»
2- احترام و شئون افراد را حفظ كنيم. (اوّل نام پدر آمده است بعد نام پسر) «داوُدَ وَ سُلَيْمانَ»
3- در ميان نعمتهاى الهى، حساب علم جداست. آتَيْنا ... عِلْماً
4- علم، زمانى ارزش دارد كه در اختيار افراد صالح قرار گيرد. «آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً»
5- بهترين جمله براى شكر الهى، «الْحَمْدُ لِلَّهِ» است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ» 6- علم، يكى از ملاكهاى برترى است. آتَيْنا ... عِلْماً ... فَضَّلَنا
7- برخى از بندگان خداوند از داوود و سليمان هم برترند. «فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ»
«1». بقره، 31.
«2». كهف، 66.
«3». يوسف، 37.
«4». انبياء، 80.
«5». نمل، 16.
«6». نمل، 40.
«7». بقره، 247.
«8». جنّ، 26- 27.
جلد 6 - صفحه 401
8- در هيچ مقامى خود را برتر از همگان ندانيم. «عَلى كَثِيرٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15»
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً: و هر آينه بتحقيق داديم حضرت داود و پسر او سليمان عليهما السّلام را دانشى از احكام شرايع.
على بن ابراهيم قمى روايت نموده كه عطا شدند داود و سليمان آنچه عطا نشده
جلد 10 - صفحه 20
بود هيچكس از پيغمبران خدا از آيات؛ تعليم شدند آن دو، گفتار حيوانات و نرم شدن آهن و روى بدون آتش. و قرار داده شد كوهها كه تسبيح مىنمودند با حضرت داود، پس نازل فرمود خدا بر او زبور را، در آن بود توحيد و تمجيد و ثناء الهى و اخبار حضرت خاتم و امير المؤمنين و آل طاهرين از ذريّه آن دو و اخبار رجعت و ذكر قائم عليه السّلام لقوله تعالى وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ «1» وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي: و گفتند آن دو بعد از اعطاى علم به ايشان: سپاس و ستايش خاصه ذات خداوندى است كه: فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ: برترى داد ما را بر بسيارى از بندگان ايمان آورده خود.
تنبيه: آيه شريفه دالّ است بر فضيلت علم و شرافت اهل آن؛ زيرا داود و سليمان به وظايف شكر قيام نموده و آن را اساس فضل خود گردانيده و غير آن را از نظر اعتبار انداخته كه آن پادشاهى عظيم بود كه غير ايشان دارا نبوده. و نيز دال است بر تحريض عالم بر آنكه حمد خدا نمايد بر علم و فضل كه به او مرحمت شده و شيمه تواضع را مرعى داشته اعتقاد نمايد كه او فضيلت دارد بر بسيارى از مردمان و مقام شامخى را دارا شده، به شكرانه آن اقدام نمايد يعنى عمل به علم خود نمايد.
كافى شريف- حضرت صادق عليه السّلام فرمايد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من سلك طريقا يطلب فيه علما سلك اللّه به طريقا الى الجنّة و أنّ الملئكة لتضع اجنحتها لطالب العلم رضا به و انّه يستغفر لطالب العلم من فى السّماء و من فى الارض حتّى الحوت فى البحر، و فضل العالم على العابد كفضل القمر على ساير النّجوم ليلة البدر و أنّ العلماء ورثة الانبياء، أنّ الانبياء لم يورثوا دينارا و لا درهما و لكن ورّثوا العلم فمن اخذ منه اخذ بحظّ وافر. «2» هر كه برود راهى را كه طلب كند در آن علم را، خدا راه نمايد او را به راهى كه برساند او را به بهشت. و به تحقيق ملائكه هر آينه پهن مىكنند بالهاى خود را براى
«1» تفسير على بن ابراهيم، ج 2، ص 126.
«2» اصول كافى، ج 1، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم، روايت 1، ص 34.
جلد 10 - صفحه 21
طالب علم به خشنودى و بدرستى كه هر آينه استغفار نمايند براى طالب علم هر كه در آسمان و هر كه در زمين است حتى ماهيان دريا، و فضيلت عالم بر عابد مانند فضل ماه است بر تمام ستارهها در شب بدر. و بدرستى كه علما وارث انبياء هستند و به تحقيق پيغمبران ارث نگذاشتند درهم و نه دينارى را و لكن ارث گذاشتند علم را، پس هر كه فرا گيرد چيزى از آن علم را به تحقيق فرا گرفته است بهره بسيارى را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»
ترجمه
و بتحقيق داديم داود و سليمان را دانشى و گفتند ستايش خدايرا است كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگانش كه مؤمنانند
و ميراث برد سليمان از داود و گفت اى مردمان آموخته شديم زبان پرندگان را و داده شديم از همه چيز همانا اين هر آينه مزيّتى است آشكار
و جمع كرده شد براى سليمان لشكرهايش از جنّى و آدمى و پرنده پس آنها مرتّب باز داشته ميشدند
تا وقتى كه وارد شدند در وادى موران گفت مورى اى موران داخل شويد در مسكنهاى خود براى آنكه شكسته و پايمال نكنند شما را سليمان و لشكرهايش در حاليكه آنها درك نكنند
پس تبسّم نمود خندان از سخنش و گفت پروردگار من وادار كن مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام كردى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و داخل كن مرا برحمت خود در بندگانت كه نيكوكارانند.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود و سليمان عليه السّلام علم خاصى عنايت فرمود كه ظاهرا علم معارف و احكام و حكمت و قضاوت و سياست و رياست باشد و هر دو شكر و حمد خدا را بجاى آوردند براى مزيّت علمى خودشان بفضل خدا بر بسيارى از بندگان مؤمن او نه بر تمام آنها مانند پنج پيغمبر اولو العزم و اوصياء پيغمبر خاتم عليهم السلام و از اينجا معلوم ميشود فضيلت علم و شرف اهلش كه آندو بزرگوار با داشتن مال و جاه و جلال و سلطنت و اقبال، بعلم و دانش خرسند بودند نه بغير آن چون علم است كه سر چشمه سعادات و منشأ بركات است و حضرت داود هر چه داشت از مال و ملك و نبوّت و قضاوت باقى گذارد و حضرت سليمان آنها را بارث و وصيّت مالك و متصرّف گرديد و بمردم فرمود خداوند بما انبيا زيان پرندگانرا آموخته و از هر موجودى از موجودات دنيا براى ما بهره و نصيبى قرار داده كه ميتوانيم از آن استفاده نمائيم و مسخّر خود قرار دهيم و اين تمكّن و توانائى فضيلت آشكارى است كه كسى نميتواند منكر
جلد 4 صفحه 143
آن شود و اين معنى را براى اداء شكر از مواهب الهيه و اثبات نبوت خود باعجاز اظهار فرمود در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فضل مبين سلطنت و نبوت است و در مجمع از آنحضرت نقل نموده از پدر بزرگوارش كه خداوند بسليمان بن داود عطا فرمود سلطنت روى زمين از مشرق تا مغرب را در مدت هفتصد سال و شش ماه و او حكم فرما شد بر تمام اهل عالم از جن و انس و شياطين و دواب و پرندگان و درندگان و عطا فرمود باو علم بهر چيزى را و زبان هر چيزيرا و در زمان او صنايع عجيبهئى بروز نمود كه مشهور شد در ميان مردم و اين مراد از آيه است و از روايات متعدّده اين مقام استفاده ميشود كه اين علم اختصاص بحضرت سليمان نداشته بلكه ائمه اطهار هم علم بتمام اشياء و تمام السنه دائره از انسان و حيوان و ساير موجودات حيّه دارند و جمع آورى شد براى آنحضرت لشكريان بسيارى از جن و انس و پرندگان پس آنها با نظم و ترتيب مخصوصى كه مانع از تقديم و تأخير افراد و تفرقه و تزاحم آنها بود بازداشت يا سير داده ميشدند تا وقتى مشرف شدند بر وادى مورچگان مورى كه گفتهاند از آنها بزرگتر و امتيازاتى داشت و بر آنها فرمانفرما بود گفت اى موران داخل شويد در لانههاى خودتان براى آنكه پايمال نكنند شما را سليمان و لشكريانش وقتى كه ملتفت شما نباشند و باد صوت آن مور را وقتى كه حضرت سليمان بر كرسى خود نشسته بود و در هوا سير ميكرد بگوش او رسانيد و حضرت اولا تعجب فرمود از ملاحظه كارى آن مور و تبسّم فرمود و بعدا خوشحال شد و خنديد از آنكه نسبت ظلم باو و لشكريانش نداد چون مقيّد نمود پايمال نمودن ايشان را بعدم توجه و التفات و اينكه نسبت پايمال نمودنرا باو و لشكريانش داد با آنكه آنحضرت بتوسط باد در هوا سير ميفرمود شايد بملاحظه آن باشد كه لشكريان بامر حضرت سير مينمودند و اسناد فعل بسبب اقوى از مباشر است و شايد براى آن باشد كه حضرت ميخواسته آنجا نزول فرمايد و آن مور متوجه شده و اين مراعات را نموده و لذا بعضى گفتهاند عساكر آنحضرت هم با او در بساط زربفتى كه اجنّه براى آنحضرت تهيه نموده بودند كه يك فرسخ در يك فرسخ وسعت
جلد 4 صفحه 144
داشت جاى داشتند و باد آنرا حركت ميداد و در كنار آن وادى كه از اراضى شام يا طائف باختلاف اقوال بود ميخواستند پياده شوند و آن مور متوجه شد و اين سخن را گفت و حضرت شنيد و او را احضار كرد و فرمود مگر نميدانى من پيغمبرم و بموجودى ظلم نميكنم كه اين سخن را گفتى عرض كرد ميدانم ولى منهم پادشاه اينهايم بايد ملاحظه حال آنها را بنمايم كه بدون اختيار شما پايمال نشوند فرمود لشكريان من در هوا سير ميكردند و بر بساط خودشان جاى داشتند و بشما كارى نداشتند عرض كرد ميخواستم زينت و حشمت تو را نه بينند تا از ياد خدا غافل و بجمال دنيا مغرور نشوند بعد عرض كرد ميدانى خدا چرا باد را مأمور نقل بساط تو فرمود نه ملائكه را حضرت فرمود نميدانم مور عرضه داشت براى آنكه بدانى اعتبار بساط سلطنت تو بر باد است و مانند باد مىآيد و ميرود و در آنوقت حضرت متوجه بشكر خدا براى ادامه نعمت و اعمال صالحه براى آخرت گرديد و عرضه داشت بار الها بازدار مرا از هر امرى غير از شكر خود و وادار مرا تا شكر گزارى نمايم از نعمت علم و نبوت و سلطنت كه بمن و پدرم انعام فرمودى و نعمتهائى كه بمادرم كرم كردى كه نعمت بمن بوده و تا آنكه بجا آورم كار نيكى را كه مورد پسند و خوشنودى تو باشد چون توفيق بعمل خير هم بايد از جانب تو باشد و داخل كن برحمت خود مرا در زمره بندگان صالح خود مانند ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و داود پدرانم و ساير بزرگان و در بهشت با ايشان محشور فرما در حديث است كه نعمت وحشى و فرارى است آنرا بشكر خود در بند كنيد و نگهدارى نمائيد و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سليمان عليه السّلام داراى اسم اكبر خدا بود كه وقتى به آن اسم طلب مينمود عطا ميشد و چون دعا ميكرد باجابت ميرسيد و اگر او در چنين روزى بود محتاج بما ميشد و اخبار در فضيلت آن ذوات مقدّسه بر انبياء عظام غير از حضرت ختمى مرتبت بسيار است و آنكه آنها در مشكلات باهل بيت اطهار توسل ميجستند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد آتَينا داوُدَ وَ سُلَيمانَ عِلماً وَ قالا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلي كَثِيرٍ مِن عِبادِهِ المُؤمِنِينَ «15»
جلد 14 - صفحه 118
و هر آينه به تحقيق داديم ما داود و سليمان را علمي و گفتند حمد، مختص خداونديست که فضيلت داد ما را بر بسياري از بندگان مؤمن خود.
(وَ لَقَد آتَينا داوُدَ وَ سُلَيمانَ عِلماً) علمي که خداوند به اينکه دو پيغمبر عنايت فرمود يكي زبان طيور و دواب الارض و حيوانات يكي نرم شدن آهن در دست داود و تعليم صنعة زره و تسبيح كوهها و طيور با داود و اعطاء زبور و تسخير جن و وادار كردن آنها را بر اعمال شاقه و متمردين آنها را حبس و زنجير ميكرد و تسخير باد بهر جا اراده داشت تخت او را حركت ميداد و چشمه مس گداخته براي سليمان که به تمام اينها در قرآن اشاره دارد که ميفرمايد: وَ لَقَد آتَينا داوُدَ مِنّا فَضلًا يا جِبالُ أَوِّبِي مَعَهُ وَ الطَّيرَ وَ أَلَنّا لَهُ الحَدِيدَ- الي قوله تعالي- وَ لِسُلَيمانَ الرِّيحَ غُدُوُّها شَهرٌ وَ رَواحُها شَهرٌ وَ أَسَلنا لَهُ عَينَ القِطرِ وَ مِنَ الجِنِّ مَن يَعمَلُ بَينَ يَدَيهِ بِإِذنِ رَبِّهِ الاية (سبأ آيه 10 و 11 و 12) و ميفرمايد وَ آتَينا داوُدَ زَبُوراً (نساء آيه 163، اسري آيه 55) و در تفسير علي بن ابراهيم است «فانزل اللّه عليه الزبور فيه توحيده و تمجيده و دعاؤه و اخبار رسول اللّه (ص) و امير المؤمنين و الأئمة من ذريتهما و اخبار الرجعة و ذكر القائم لقوله تعالي: وَ لَقَد كَتَبنا فِي الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ أَنَّ الأَرضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصّالِحُونَ (انبياء آيه 105).
(وَ قالا) داود و سليمان.
(الحَمدُ لِلّهِ) تفسير حمد و اختصاص به خداوند در اول سوره فاتحه مفصلا بيان كردهايم و فرق بين حمد و مدح و شكر مجلد اول طبعة اولي صفحه 97 و 98.
(الَّذِي فَضَّلَنا عَلي كَثِيرٍ مِن عِبادِهِ المُؤمِنِينَ) تعبير به كثير براي استثناء انبياء اولي العزم و محمّد و اوصياء او و صديقه طاهره که افضل از آنها هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 15)- حکومت داود و سلیمان: به دنبال نقل گوشهای از داستان موسی (ع) به بحث پیرامون دو تن دیگر از پیامبران بزرگ الهی، «داود» و «سلیمان» میپردازد، که اینها نیز از پیامبران بنی اسرائیل بودند، و تفاوتی که تاریخ آنها با تواریخ پیامبران دیگر دارد این است که اینها بر اثر آمادگی محیط فکری و اجتماعی بنی اسرائیل توفیق یافتند دست به تأسیس حکومت عظیمی بزنند، و آیین الهی را با استفاده از نیروی حکومت، گسترش دهند، لذا از لحن سر گذشت پیامبران دیگر که با مخالفت شدید قوم خود رو برو میشدند در اینجا خبری نیست.
جالب این که قرآن سخن را از مسأله «موهبت علم» که زیر بنای یک حکومت صالح و نیرومند است شروع کرده، میگوید: «و ما به داود و سلیمان علم قابل ملاحظهای بخشیدیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً).
روشن است که «علم» در اینجا معنی گسترده و وسیعی دارد که علم توحید و اعتقادات مذهبی و قوانین دینی، و همچنین علم قضاوت، و تمام علومی را که برای تشکیل چنان حکومت وسیع و نیرومندی لازم بوده است در بر میگیرد.
و به دنبال این جمله از زبان داود و سلیمان چنین نقل میکند: «و آنها گفتند:
حمد و ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید» (وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ).
جالب این که بلا فاصله بعد از بیان موهبت بزرگ «علم»، سخن از «شکر» به میان آمده، تا روشن شود هر نعمتی را شکری لازم است، و حقیقت شکر آن است که از آن نعمت در همان راهی که برای آن آفریده شده است استفاده شود و این دو
ج3، ص414
پیامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشیدن به یک حکومت الهی حد اکثر بهره را گرفتند.
نکات آیه
۱ - اعطاى علم و دانشى عظیم و ویژه از سوى خدا به داوود و سلیمان(ع) (و لقد ءاتینا داود و سلیمن علمًا) آمدن تعبیر «علماً» به صورت نکره، بیانگر عظمت و ویژگى دانشى است که به داوود و سلیمان داده شده بود.
۲ - حمد و ستایش داوود و سلیمان به درگاه خدا به خاطر برخوردارى از عنایت ویژه او (و لقد ءاتینا داود و سلیمن علمًا و قالا الحمد للّه)
۳ - لزوم حمد و ستایش به درگاه خدا، در مقابل برخوردارى از نعمت علم و دانش (و لقد ءاتینا داود و سلیمن علمًا و قالا الحمد للّه)
۴ - همه ستایش ها، مخصوص خداوند است. (و قالا الحمد للّه) «ال» در «الحمدللّه» جنسیه است و افاده استغراق مى کند; یعنى، «کلّ حمد للّه».
۵ - خدا، سرچشمه همه خوبى ها و زیبایى ها است. (و قالا الحمد للّه) ستایش، همواره در برابر کمال ها و زیبایى ها واقع مى شود و به مقتضاى «الحمد للّه» که هر ستایشى را مخصوص خدا قرار داده، استفاده مى شود که هر خوبى و حسن از آن او و او سرچشمه همه آنها است.
۶ - علم، فضیلتى راستین در بینش مردان الهى (و لقد ءاتینا داود و سلیمن علمًا و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا)
۷ - اذعان داوود و سلیمان(ع) به وجود کسانى عالم تر و برتر از ایشان در میان بندگان مؤمن خدا (و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على کثیر من عباده المؤمنین)
۸ - مغرور نشدن مردان الهى به علم و کمالات خود و احتمال وجود کسانى برتراز ایشان در میان بندگان مؤمن خدا (و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على کثیر من عباده المؤمنین)
۹ - علم و آگاهى فزون تر، از ملاک هاى برترى مؤمنان بر یکدیگر (و قالا الحمد للّه الذى فضّلنا على کثیر من عباده المؤمنین)
موضوعات مرتبط
- ارزشها :۶ ملاک ارزشها ۶ ۹
- اولیاءالله: بینش اولیاءالله ۶; خضوع اولیاءالله ۸; علم اولیاءالله ۸; فضایل اولیاءالله ۸
- بندگان خدا: علم بندگان خدا ۷; فضایل بندگان خدا ۸
- حمد: حمد خدا ۲، ۴; زمینه حمد خدا ۳
- خدا: اختصاصات خدا ۴; عطایاى خدا ۱; نقش خدا ۵
- خیر: منشأ خیر ۵
- داود(ع): اقرار داود(ع) ۷; حمد داود(ع) ۲; منشأ علم داود(ع) ۱
- زیبایى: منشأ زیبایى ۵
- سلیمان(ع): اقرار سلیمان(ع) ۷; حمد سلیمان(ع) ۲; منشأ علم سلیمان(ع) ۱
- علم: ارزش علم ۶، ۹
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۲
- مؤمنان: علم مؤمنان ۷، ۹; فضایل مؤمنان ۸
- نعمت: آثار نعمت ۳; نعمت علم ۳