الشعراء ١٨٨
ترجمه
الشعراء ١٨٧ | آیه ١٨٨ | الشعراء ١٨٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَبِّی أَعْلَمُ ...»: این سخن بر نهایت تفویض و توکّل شعیب، و غایت تهدید ایشان دلالت دارد.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «187» قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ «188» فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «189»
پس اگر تو از راستگويانى، پارههايى از آسمان را بر سر ما بيفكن! (شعيب) گفت: پروردگار من به آنچه انجام مىدهيد آگاهتر است. پس شعيب را تكذيب كردند و عذاب روز ابر (آتشبار) آنان را فراگرفت. البتّه آن عذاب روز بزرگ و هولناكى است.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188)
قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ: گفت شعيب: پروردگار من داناتر است به آنچه مىكنيد از پرستش بتان و احتكار طعام و كمفروشى و ساير نافرمانى و عذابى كه مكافات اين اعمال قبيحه باشد، خواهد آمد در وقت مقدر، اگرچه
جلد 9 - صفحه 496
امهال باشد اما امهال نخواهد بود. خلاصه استكبار آنها به حدى رسيد كه حضرت شعيب عليه السّلام را شهيد نمودند؛ چنانكه علامه مجلسى در حياة القلوب به سند معتبر از سهل بن سعيد نقل نموده كه هشام بن عبد الملك مرا فرستاد براى كندن چاهى در صافه، چون دويست قامت كنديم، سر مردى پيدا شد، چون اطرافش را كنديم، ديديم مردى است به روى سنگى ايستاده و جامههاى سفيد پوشيده و دست راستش را بر سرش گذاشته بر روى ضربتى كه بر سرش زده بودند، هرگاه دستش را از آن موضع برمىداشتيم خون جارى مىشد، چون دستش را رها مىكرديم بر روى ضربت مىگذاشت خون بند مىشد و بر جامهاش نوشته شده بود كه: منم شعيب بن صالح پيغمبر، خدا مرا به رسالت فرستاد بر قوم، پس ضربتى بر من زدند و مرا در اين چاه انداختند و خاك بر روى من ريختند. چون قصه را به هشام نوشتيم، در جواب نوشت آن چاه را پر كنيد چنانكه پيشتر بود، و در جاى ديگر چاه بكنيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلِينَ (176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَيْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ (177) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (179) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ (180)
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ (181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ (182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (183) وَ اتَّقُوا الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الْجِبِلَّةَ الْأَوَّلِينَ (184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (185)
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّكَ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (186) فَأَسْقِطْ عَلَيْنا كِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (187) قالَ رَبِّي أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ (188) فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (189) إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (190)
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (191)
ترجمه
تكذيب كردند اهل بيشه و جنگل خاصّى فرستادگان را
هنگامى كه گفت بآنها شعيب آيا نمىپرهيزيد
همانا من براى شما پيمبرى امينم
پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا
و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان
تمام كنيد پيمانه را و نباشيد از زيان رسانندگان
و وزن كنيد با ترازوى راست
و كم مكنيد از مردمان چيزهاشان را و بتعدّى سعى نكنيد در زمين با آنكه باشيد فساد كنندگان
و بترسيد از آنكه آفريد شما را و خلق پيشينيان را
گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان
و نيستى تو مگر انسانى مانند ما و بدرستيكه گمان ميبريم بتو كه از دروغگويانى
پس فرود آور بر ما پارههائى از جانب آسمان اگر هستى از راستگويان
گفت پروردگار من داناتر است بآنچه ميكنيد
پس تكذيب كردند او را پس گرفتشان عذاب روز سايبانى از جنس ابر همانا آن بود عذاب روزى بزرگ
همانا در اين آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان
و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.
تفسير
خداوند متعال بحضرت شعيب كه مبعوث بر اهل مدين بود مأموريت ديگرى هم داد و آن ارشاد و انذار اهل أيكه بود كه بيشه و جنگلى است از اشجار نرم و نازك پيچيده بهم و آنها بتكذيب او تمام انبيا را تكذيب نمودند
جلد 4 صفحه 125
چون اصول مرام پيغمبران متّحد است و همه مصدّق يكديگرند و مكذّب يكى از ايشان مكذّب همه است و اين وقتى بود كه آنحضرت بدوا آنچه را انبياء سابق فرموده بودند فرمود و بعدا چون در ميان آنها كم فروشى و تعدّى بحقوق و اموال و قتل و غارت و فتنه و فساد رواج داشت فرمود تمام كنيد و پر نمائيد پيمانه را در وقت وفا و اداء مال غير و ضرر نرسانيد بكسيكه آنرا از شما خريدارى نموده و تحويل نگرفته بناقص گذاردن و پر ننمودن پيمانه در صورتى كه بكيل معامله نموديد و بسنجيد متاع را با ترازوى راست درست عدل و كم و كسر نكنيد اشيائى را كه مردم از شما خريدارى نمودند از ميزان استحقاق آنها بانواع حيله و مكر در صورتى كه بوزن معامله نموده باشيد و طغيان نكنيد در زمين بفتنه و فساد و قتل و غارت و تعدّى باموال و نواميس مردم و قطع طريق بر آنها و امثال اينها و بپرهيزيد از غضب خداوندى كه خلق فرمود شما و مردم قبل از شما را از آباء و اجدادتان و غير آنها و اهل ايكه كه اجنبى از آنحضرت بودند لذا خداوند بر خلاف اقوام سابقه آنها را برادر نخوانده با كمال جرئت و جسارت گفتند تو از اشخاصى هستى كه زياد برايت سحر نمودهاند لذا عقلت زائل شده يا اجوف و ميان تهى مانند ساير مردم هستى و احتياج بخوردن و آشاميدن دارى و امتيازى از ما ندارى كه پيغمبر خدا باشى و نيستى مگر بشرى مانند ما و ما گمان ميكنيم تو دروغگوئى باشى از دروغگويان عالم اگر راست ميگوئى پارههائى از آسمان بر سر ما فرود آور كه ما را نابود كند و بعضى كسفا بسكون قرائت نمودهاند و در هر حال جمع كسفه بمعناى قطعه است و حضرت فرمود خداوند بهتر ميداند كه اعمال شما چه اقتضا دارد اگر مقتضى براى عذاب فورى باشد البتّه شما را معذّب خواهد فرمود و چون تكذيب كرده بودند پيغمبر خدا را و اصرار بكفر داشتند خداوند همان مسئول آنها را مرزوقشان فرمود باين نحو كه چند شبانه روز هوا را بر آنها بشدت گرم و حبس نمود كه از منازل خودشان بيرون نميآمدند تا يكروز قطعه ابرى براى آنها نمايان شد كه از آن احساس خنكى و روحانيّت ميشد لذا همه از منازلشان بيرون آمدند و زير آن جمع شدند ناگهان صيحه آسمانى رسيد و آن ابر مبدّل بآتش شد و بر سرشان
جلد 4 صفحه 126
ريخت و سوختند و خاكستر شدند و آن روز از بزرگترين روزهاى عذاب الهى بود و در آن سايبان ابرى نشانه قدرت خدا بود كه چگونه ميتواند فورا خوشى را بنا خوشى مبدّل فرمايد و مسئول متجاسرين را بطرز شگفتآورى اجابت فرمايد و هميشه اكثريت در دنيا با كفار بوده و اهل ايمان كم بودهاند چنانچه گفتهاند از اهل ايكه كه در حوالى مدين بود كسى بحضرت شعيب ايمان نياورد ولى از اهل مدين جمعى ايمان آورده بودند و عزّت و رحمت خدا واضح و مبيّن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّي أَعلَمُ بِما تَعمَلُونَ (188)
فرمود پروردگار من داناتر است بآنچه شما عمل ميكنيد.
تمام اعمال كوچك و بزرگ چه امور قلبيه و خيالات نفسانيه باشد يا اعمال جوارحيه نزد او مكشوف است وَ ما يَعزُبُ عَن رَبِّكَ مِن مِثقالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ الاية (يونس آيه 61) عالِمِ الغَيبِ لا يَعزُبُ عَنهُ مِثقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الأَرضِ الاية (سبا آيه 3) يَعلَمُ خائِنَةَ الأَعيُنِ وَ ما تُخفِي الصُّدُورُ (مؤمن آيه 20) و غير اينها از آيات.
و علم عين ذات است و غير متناهي ازلا و ابدا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 188))- «شعیب» در برابر این سخنان ناموزون، و تعبیرات زشت و زننده، و تقاضای عذاب الهی، تنها پاسخی که داد این بود «گفت: پروردگار من به اعمالی که شما انجام میدهید آگاهتر است» (قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ).
و از میزان استحقاقتان با خبر است هر زمان شما را مستحق مجازات دید عذاب را نازل میکند.
نکات آیه
۱ - هشدار شعیب(ع) به مردم حق ناپذیر «اَیکه»، درباره نظارت خداوند بر رفتار و اعمال ناشایست آنان (قال ربّى أعلم بما تعملون)
۲ - خداوند، داراى احاطه علمى بر تمامى اعمال و رفتار بندگان (قال ربّى أعلم بما تعملون)
۳ - کیفر کافران و نوع، زمان و مقدار آن در اختیار خداوند است; نه به اقتراح کافران. (فأسقط علینا کسفًا ... قال ربّى أعلم بما تعملون) تعبیر «ربّى أعلم...» در پاسخ درخواست کافران، در بر دارنده این معنااست که چون خداوند از هر کس به اعمال بندگان داناتر است; پس تنها او است که نوع، زمان و مقدار کیفر آنان را تعیین مى کند.
۴ - کیفرهاى الهى، متناسب با اعمال آدمیان (فأسقط علینا کسفًا ... قال ربّى أعلم بما تعملون)
۵ - اجابت درخواست هاى کافران از سوى پیامبران، منوط به اذن الهى (فأسقط علینا کسفًا ... قال ربّى أعلم بما تعملون) برداشت یاد شده از آن جا است که شعیب(ع)، پاسخ گویى به درخواست مردم «ایکه» را، به خدا و علم او محول کرد.
موضوعات مرتبط
- اصحاب ایکه: انذار اصحاب ایکه ۱
- انبیا: نقش انبیا ۵
- انسان: عمل انسان ها ۲; ناظر عمل انسان ها ۱
- حق: انذار حق ناپذیران ۱
- خدا: آثار اذن خدا ۵; احاطه خدا ۲; اختصاصات خدا ۳; اختیارات خدا ۳; علم غیب خدا ۲; نظارت خدا ۱; ویژگى کیفرهاى خدا ۴
- شعیب(ع): انذارهاى شعیب(ع) ۱
- کافران: منشأ قبول خواسته هاى کافران ۵; منشأ کیفر کافران ۳; نقش کافران ۳
- کیفر: تناسب کیفر با گناه ۴
- نظام کیفرى :۴