الفرقان ٤٢
ترجمه
الفرقان ٤١ | آیه ٤٢ | الفرقان ٤٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِن کَادَ ...»: نزدیک است که. حرف (إِنْ) مخفّف از مثقّله است، و اسم آن محذوف و اصل آن: (إِنَّهُ کَادَ) است. «لَیُضِلُّنَا عَنْ ...»: منصرفمان کند از. گمراهمان کند از.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ کُلٌ مُتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُوا... (۱)
وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْکَ أَ... (۰) وَ إِذَا رَآکَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۲)
تفسیر
- آيات ۴۱ ۶۲، سوره فرقان
- بيان استهزاء كفار و پاسخ خداوند به اين عمل آنها
- مراد از معبود گرفتن هواى نفس و توضيحى درباره جمله : ((اتخذ الهه هويه ))
- نفى سمع و عقل از كفار و تشبيه آنان به چهار پايانبل هم اضل سبيلا
- تشبيه و تنظير جهل و ضلالت مردم و هدايت آنان به وسيله انبياء، به كشيدن سايه و...
- معناى ((مد الظل )) از نظر ديگر مفسرين
- اشاره به نعمت باد و آب باران
- مقصود از اينكه فرمود با قرآن با دشمنان جهاد كن (جاهدهم به جهادا كبيرا)
- تشبيه انقسام مردم به مؤ من و كافر، به آب دو دريا (يكى گوارا و ديگرى ناگوار) وبه خلقت زن و مرد از نطفه
- مقصود از استثنا ((الا من شاء ان يتخذ الى زبه سبيلا)) در آيه :((قل ما اسئلكم عليه من اجر الا من شاء...))
- نظر مفسرين درباره استثناء مذكور
- تنها وكيل و متصرف در امور بندگان خدا است كه داراى حيات و ملك و علم مطلق است
- معناى جمله ((الرحمن فسئل به خبيرا)) و اقوال مختلف مفسرين در اين باره
- حكايت استكبار مشركين از سجده براى خداوند و فزونى نفرتشان از آن
- بيان استغنا و تعزز خداوند در مقابل استكبار مشركين
- تنظير روشنگرى عالم روحانى و معنوى انسانها باارسال رسل ، به روشنگرى عالم طبيعت با شمس و قمر
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا «42»
اگر ما بر پرستش بتها مقاومت نمىكرديم، نزديك بود كه (اين شخص) ما را از خدايانمان منحرف كند. آن گاه كه عذاب را ببينند خواهند دانست كه چه كسى گمراهتر است.
پیام ها
1- مشركان به تأثير سخنان پيامبر اسلام اعتراف دارند. «لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»
2- گاهى انسان چنان واژگون فكر مىكند كه هدايت را گمراهى مىپندارد. «لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا»
3- كسانى كه يك خداى با شعور را نپذيرند، چندين بت بىشعور را به عنوان خدا خواهند پذيرفت. «آلِهَتِنا»
4- صبر و مقاومت در همه جا ارزش نيست، گاهى يكدندگى و لجاجت است، همچون صبر و مقاومت در گمراهى و انحراف. «صَبَرْنا»
5- برنامههاى اسلام، انسانهاى غير لجوج را جذب مىكند وتنها لجوجان محروم مىمانند. «لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها»
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 260
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42)
إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا: نزديك بود كه محمد گمراه گرداند و بازدارد ما را از پرستش خدايان ما به سخن دلفريب خود و بسيارى جهد در دعوت و كثرت آنچه ايراد مىنمايد از دلايل بر مدعاى خود، كه سبقت مىكند به ذهن به آنكه آن حجج و معجزات باشد. لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها: اگر نه آن بودى كه ما صبر نموديم بر پرستش بتان و ثابت قدم و راسخ نبوديم بر عبادت آنان، هر آينه اين شخص ما را باز مىداشت از آن به جهت بسيارى جديت و كوشش در دعوت به توحيد.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر فرط مجاهده حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در دعوت و بذل وسع و طاقت در استعطاف نمودن به ايشان و نهايت جديت در هدايت مردمان، با وجود عرض و اظهار آيات باهره و معجزات قاهره بر ايشان تا به مرتبهاى كه نزديك شده بود كه ترك بت پرستى كنند و به دين اسلام مشرف شوند، لكن فرط لجاج و عناد و انكار و رسوخ در كيش باطل خود، آنها را مانع اين سعادت شد و به سوء اختيار در شقاوت ابدى و هلاكت اخروى باقى ماندند.
خلاصه حق تعالى از روى وعيد در جواب قول آنها فرمود: وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ: و زود باشد كه بدانند اين جماعت، حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ: آن هنگام كه معاينه
جلد 9 - صفحه 343
ببينند عذاب را، مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا: كيست گمراهتر از راه هدايت و كيست از اهل ايمان.
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه حق تعالى اهمال ننمايد در عذاب كفار، اگرچه امهال فرمايد نسبت به آنان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولاً (41) إِنْ كادَ لَيُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَيْها وَ سَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلاً (42) أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً (43) أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (44) أَ لَمْ تَرَ إِلى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساكِناً ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلاً (45)
ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً (46) وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً (47) وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً (48) لِنُحْيِيَ بِهِ بَلْدَةً مَيْتاً وَ نُسْقِيَهُ مِمَّا خَلَقْنا أَنْعاماً وَ أَناسِيَّ كَثِيراً (49) وَ لَقَدْ صَرَّفْناهُ بَيْنَهُمْ لِيَذَّكَّرُوا فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً (50)
ترجمه
و چون بينند تو را نميگيرندت مگر باستهزاء آيا اينست آنكه برانگيخت او را خدا برسالت
همانا نزديك بود كه گمراه كند ما را از خدايانمان اگر نبود آنكه صبر كرديم بر آنها و زود باشد بدانند وقتى كه بينند عذاب را كه كيست گمراهتر
آيا ديدى آنرا كه گرفت خدايش را خواهش نفس خود آيا پس تو ميباشى بر او نگهبان
يا مىپندارى كه بيشتر آنها ميشنوند يا بعقل در مىيابند نيستند آنها مگر مانند چهار پايان بلكه آنها گمراهترند
آيا نظر نكردى بسوى پروردگارت كه چگونه گسترده گردانيد سايه را و اگر خواسته باشد هر آينه بگرداند آنرا ثابت پس قرار داديم آفتاب را بر آن راهنما
پس كشيديم آنرا بسوى خود كشيدنى آسان
جلد 4 صفحه 78
و او است آنكه قرار داد براى شما شب را پوشش و خواب را آسايش و قرار داد روز را زمان انتشار
و او است آنكه فرستاد بادها را بشارت دهندگان پيشاپيش رحمتش و فرو فرستاديم از آسمان آبى پاك
تا زنده كنيم بآن ديار بائرى را و سيراب كنيم بآن از آنچه آفريديم چهارپايان و مردمان بسيارى را
و هر آينه بتحقيق دوران داديم آنرا ميانشان تا متذكر شوند پس ابا نمودند بيشتر مردم مگر ناسپاسى و كفران را.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب احوال كفار مكه فرموده كه و چون تو را به بينند فقط وسيله استهزاء و سخريّه براى خودشان قرار ميدهند و بطور تمسخر با يكديگر ميگويند آيا اين مرد فقير آنچنان كسى است كه خدا او را مبعوث به پيغمبرى نمود نزديك بود بسحر بيان و گفتار شيرين و ارائه خوارق عادات ما را از پرستش بتهامان منصرف و از راه آباء و اجدادمان باز دارد و خوب شد ما گول نخورديم و باقى مانديم بدين خودمان و صبر نموديم بر عبادت بتهامان ولى زود باشد كه بدانند وقتى كه عذاب سخت ما را به بينند كه حق با كه بود و چه كسانى در طريق ضلالت و گمراهى مشى مينمودند پيروان تو يا آنها و براى قوّت قلب در انجام وظيفه و تسلّاى خاطر پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرموده آيا ديدى تو كسيرا كه فقط دلخواه خود را مانند خدا مطاع و متبوع خود قرار داده يا بدلخواه خود هر چندى خدائى براى خود اتّخاذ ميكند چون گفتهاند بتپرستان مكه چنين بودند تا پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اقرار كند كه چنين كسيرا ديده و بعدا فرموده آيا تو ميتوانى او را نگهدارى كنى و مانع شوى از هوا پرستى يا بتپرستى او يقينا نميتوانى چون تو چنين قدرتى ندارى و او گوش بحرف حساب نميدهد و فكر نميكند تا چيزى بفهمد وظيفه تو فقط دعوت و موعظه و نصيحت و نتيجه آن اتمام حجّت است و گفتهاند استفهام اول براى تقرير و تعجب است و استفهام دوم براى انكار ولى بنظر حقير محتمل است أ رأيت بمعناى اخبرنى باشد و يك استفهام انكارى بيش نباشد يعنى بگو بمن كسيكه هواپرست شد و گوش بسخن حق نداد تو ميتوانى بقوه خود او را خداپرست كنى نه چنين است بلكه گمان ميكنى كه
جلد 4 صفحه 79
بيشتر آنها گوش بحرف حق ميدهند و تعقل و تفكر مينمايند لذا اهتمام بشأن آنها و طمع بايمانشان دارى ولى آنها مانند چهارپايانند در نشنيدن حق و نداشتن عقل و فكر بلكه گمراهترند از آنها بجهات عديده از آن جمله آنكه آنها مطيع و منقاد مالك و مربّى و ولىّ نعمت خودشانند و اينها مطيع و منقاد پروردگار و منعم خودشان نيستند و آنها تميز ميدهند كسانيرا كه بآنها احسان ميكنند از كسانيكه بآنها اسائه نمايند و اينها اين تميز را هم ندارند و آنها منافع خودشان را جلب مينمايند و مضار خودشان را دفع ميكنند باندك الهامى كه از حق بآنها ميشود و اينها با اين همه آيات بيّنات و معجزات ظاهرات از خدا و پيغمبر او براى بيان مضار و منافع دنيوى و اخروى آنها ابدا اعتنائى نميكنند و متوجه بصلاح و فساد كار خودشان نيستند و آنها قادر بر تحصيل علم و كمال و ترقى و تعالى بمقامات عاليه نيستند لذا طلب نميكنند و اينها با آنكه قادرند خود را ببلندترين مقامات خلق برسانند رو باسفل السافلين ميروند و آنها مرض جهلشان مسرى نيست و بكسى ضرر نميرساند و اينها عالمى را بجهالت و ضلالت و غوايت و گمراهى مياندازند و اينكه خداوند فرموده بيشتر آنها گوش بسخن حق نميدهند و تعقل نميكنند براى آنستكه بعضى از آنها گوش ميدهند و ميفهمند و ميدانند ولى تكبر و عناد و رياست دو روزه دنيا آنها را از قبول حق باز ميدارد و اينها حال و مئالشان بمراتب بدتر از سايرين است چون كفرشان جحودى است كه بدترين اقسام كفر است و قمى ره فرموده نازل شد در باره قريش براى آنكه امر معاش بر آنها سخت شد و از مكه بيرون آمدند و متفرق شدند و چون يكنفر از آنها درخت خوب يا سنگ خوبى را ميديد و خوشش ميآمد پرستش مينمود آنرا و قربانى مينمودند براى آن و بخونش آنرا آلوده ميكردند و چون شتر و گوسفندشان مريض ميشد آنرا براى شفاء بمعبودشان مىماليدند تا روزى مردى شترش را آورد بمالد بچنين سنگى كه آنرا سعد صخره ميناميدندرم كرد و پرت شد و اعضائش متفرق گشت و دو شعر از او نقل نموده كه حاصلش آنستكه ما آمديم بوسيله سعد بسعادت برسيم بشقاوت رسيديم اين سنگ بى ثمرى است كه سعادت و شقاوت را تميز نميدهد و ديگرى براى تبرك آمد ديد روباهى بر سر آن بول ميكند و شعرى از او نقل نموده كه
جلد 4 صفحه 80
معناى آن آنستكه خدائى كه روباه بر سرش بول كند ذليل و ناتوان است و در مجمع از سعيد بن جبير نقل نموده كه معمول بتپرستان مكه اين بود كه سنگ يا بتى را ميپرستيدند و چون بهتر از آنرا ميديدند آنرا دور ميانداختند و ديگرى را اختيار ميكردند و اين معناى من اتّخذا آلهه هواه است و خداوند بعد از نكوهش كفار بطرز بديعى اظهار قدرت خود را براى مردم نموده بمخاطبه جديدى با پيغمبر خود باين تقريب كه آيا نديدى پروردگارت چگونه كشيد و پهن نمود سايه را كه روشنى خالى از حرارت و زنندگى و ملايم با حس و طبع و واجد روح و صفا است از طلوع فجر تا بعد از طلوع آفتاب چنانچه قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در اين آيه كه فرمود سايه ما بين طلوع فجر است تا طلوع آفتاب و اگر ميخواست خدا آنرا ثابت و ساكن و بيك منوال بدون كم و زياد شدن قرار ميداد ولى بمقتضاى حكمت و براى آنكه مردم اين نعمت خدا را بشناسند و قدردانى كنند آفتاب را معرّف و مبيّن و دليل بر وجود او قرار داد چون اگر تابش نور آفتاب نبود وجود سايه معلوم نميشد لذا بتبع حركت آفتاب كم و زياد شد و قدر و قيمتش ظاهر گشت پس خداوند گرفت و كشيد آنرا بسوى خود و عالم غيب بارتفاع آفتاب در وسط روز و غروب آن در شب بگرفتن و كشيدنى آسان و ملايم و بتدريج و تبع حركت غير تا باين بسط و قبض و ارتفاع و انخفاض و طلوع و غروب مصالح و منافع بندگان تأمين و امورشان منظم و مرتب گردد و الحق سايه يكى از نعمتهاى بزرگ خدا است كه بيشتر قدرش در هواى گرم مخصوصا مناطق حاره معلوم ميشود لذا ظلّ ممدود جزء نعم بهشت شمرده شده و در برهان از اين شهر آشوب نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در جحفه نزول فرمود در زير درخت كم سايهئى و اصحاب دور آنحضرت جمع شدند و او ناراحت گرديد پس آندرخت كوچك باذن خداوند بلند شد و همه را سايه كرد و نازل شد الم تر الى ربّك كيف مدّالظّلّ و لو شاء لجعله ساكنا و حكماء باين آيه استشهاد براى وجود منبسط نمودهاند و او است آن خداوندى كه شب را مانند لباس ساتر بندگان و پوشاننده آنها از انظار قرار داد و خواب را راحت ابدان و قاطع اعمال آنها فرمود چون اصل سبت بمعناى قطع است تا استراحت كنند و خستگى آنها رفع شود و روز را
جلد 4 صفحه 81
وقت حشر و نشر براى اداره معاش قرار داد و از اينجا است كه خواب و بيدارى را نمونهئى از مرگ و حشر قرار دادهاند و در حديث نبوى است كه چنانچه ميخوابيد ميميريد و چنانچه بيدار ميشويد برانگيخته ميگرديد و او است آن خداوندى كه فرستاد بادها را در حاليكه بشارت دهندگان يا پراكنده كنندگان ابرند چون نشرا بنون جمع نشور بمعناى ناشر نيز قرائت شده است پيش از نزول باران رحمت خود و نازل نموديم ما از جانب بالا آبيرا كه پاك و پاكيزه و پاك كننده هر چيزى است كه بآن اصابت نمايد براى تكميل نعمت و تتميم منّت در احياء اراضى موات بروئيدن نبات و ابقاء بساتين معموره بمايه حيات و براى آنكه بياشامانيم آنرا ببسيارى از مخلوقاتمان از جنس شتر و گاو و گوسفند و افراد بشر و چون از بلدة بلد و مكان اراده شده موصوف بصفت مذكّر كه ميّت باشد گرديده و ما ذكر اين نعمت بزرگ را در قرآن و ساير كتب به بيانات مختلفه نموديم يا باران را در بلاد مختلفه و اوقات متغايره با صفات متفاوته از ريز و درشت و تند و كند و غيرها نازل نموديم تا مردم متذكر شوند بوفور نعمت و كمال قدرت ما و شكرگزار و فرمانبردار باشند يا بدانند كه ما ميتوانيم آنرا طورى و وقتى و جائى نازل نمائيم كه براى آنها نافع باشد يا مضر و ميتوانيم آنرا از بلد آنها ببلد غير و از بلد غير ببلد آنها و از بيابان ببلد و از بلد به بيابان منتقل نمائيم خلاصه آنكه تمام اختياراتش بدست ما است و بر طبق حكمت و اقتضاء مصلحت گردش ميكند و در فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم روايت نموده كه فرمود هيچ روزى نيامده است بر اهل دنيا از بدو آفرينش مگر آنكه آمده است در آنروز باران و خواهد آمد پس قرار ميدهد خدا آنرا در هر جا كه بخواهد و نيز از آنحضرت روايت شده كه هيچ سالى بارانش بيشتر از سال ديگر نيست ولى چون گروهى گنه كار شوند خدا باران آنها را بر گروه ديگر نازل فرمايد و اگر همه گناه كار باشند بارانشان در بيابان و كويرها ببارد و با اين همه موجبات شكر گذارى از طرف خداوند باز بيشتر مردم كارى نكردند جز كفران نعمت به ناشكرى و معصيت و انكار و استكبار و نسبت دادن باران را بنزول يا طلوع كواكب كه گفتهاند معمول عرب بوده اگر بقصد استقلال باشد از مراتب
جلد 4 صفحه 82
كفران بلكه كفر است و اگر بقصد وساطت و مسخّر بودن آنها باراده الهى باشد ظاهرا عيبى ندارد و اگر مراد بيان اماره نزول آن باشد خالى از اشكال نيست و بهتر آنستكه هر وقت امرى نسبت بوسائط داده شود اسمى از اراده الهى ببرند كه به ادب نزديكتر است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِن كادَ لَيُضِلُّنا عَن آلِهَتِنا لَو لا أَن صَبَرنا عَلَيها وَ سَوفَ يَعلَمُونَ حِينَ يَرَونَ العَذابَ مَن أَضَلُّ سَبِيلاً (42)
نزديك بود هر آينه ما را گمراه كند دست از الهه خود بر داريم و خداي يگانه را پرستش كنيم اگر نبود که ما صبر و تحمل كرديم بر پرستش اصنام خود و زود باشد که بدانند زماني که عذاب الهي را مشاهده ميكنند که كيست گمراهترين ناس در راه حق و صواب.
(إِن كادَ لَيُضِلُّنا عَن آلِهَتِنا) معلوم ميشود که اينکه مشركين مكه دو دسته بودند يك دسته ضعفاء آنها اينها بواسطه تبليغات حضرت رسالت شاك در دين شدند که آيا آنچه ميگويد حق است يا باطل باندازهاي که متمايل شدند به ايمان و دست از شرك بردارند و يك دسته اكابر آنها و رؤساء آنها بودند که اينها را منع كردند و منصرف نمودند.
(لَو لا أَن صَبَرنا عَلَيها) به اينكه اينکه دين آبائي و اجدادي ما است و اينکه ميگويد که آنها در عذاب سخت گرفتارند چگونه ما بپذيريم و از آلهه خود صرف نظر كنيم.
(وَ سَوفَ يَعلَمُونَ) اينكه الآن در ضلالت هستيد و اينکه رسول محترم ميخواهد شما را نجات دهد و هدايت فرمايد چه موقع بر اينها معلوم ميشود!
جلد 13 - صفحه 625
(حِينَ يَرَونَ العَذابَ) فرداي قيامت که گمراهترين مردم اينها بودند.
(مَن أَضَلُّ سَبِيلًا) که شرك به اللّه باشد که از جميع طبقات كفار ضلالت آنها بيشتر و عذاب آنها شديدتر است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 42)- سپس قرآن در ادامه گفتار مشرکان و از زبان آنها چنین نقل میکند:
«اگر ما بر پرستش خدایانمان استقامت نمیکردیم بیم آن میرفت که ما را گمراه سازد» و ارتباطمان را با آنها قطع کند (إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها).
ولی قرآن از چند راه به آنها پاسخ میگوید نخست با یک جمله کوبنده به این گروه که اهل منطق نبودند چنین پاسخ میدهد: «هنگامی که عذاب الهی را ببینند بزودی میفهمند چه کسی گمراهتر بوده است»؟! (وَ سَوْفَ یَعْلَمُونَ حِینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِیلًا).
نکات آیه
۱ - اعتراف مشرکان، به تأثیر تلاش هدایت گرانه پیامبر(ص) تا مرز متزلزل شدن پایه هاى عقاید شرک آلودشان (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها)
۲ - ایستادگى و مقاومت شدید مشرکان در برابر دعوت و هدایت پیامبر(ص) (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها)
۳ - لجاجت و روح حق ناپذیرى مشرکان، مانع از تأثیر نهایى دعوت و هدایت پیامبر(ص) در آنان بود. (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها) برداشت فوق، با توجه به این نکته است که صبر و مقاومت در برابر دعوت به حق پیامبر(ص)، معنایى جز لجاجت و عناد ندارد و نشانه وجود روح حق ناپذیرى است.
۴ - مشرکان، به هنگام طلوع خورشید اسلام، به معبودهاى متعددى اعتقاد داشتند. (لیضلّنا عن ءالهتنا) «إله» مفرد «آلهة» به معناى معبود است و جمع آمدن آن حاکى است که مشرکان به چند معبود اعتقاد داشتند.
۵ - صبر و پافشارى بر اندیشه و گرایش باطل، از موانع پیشبرد اهداف و آرمان هاى برگزیده و به حق (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها)
۶ - دست شستن از گرایش هاى شرک آلود و روى کردن به تعالیم پیامبران (همچون یگانه پرستى) و عقیده به قیامت، در دیدگاه اهل شرک، گمراهى و انحراف است. (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا)
۷ - مبارزه با شرک و بت پرستى، در رأس رسالت پیامبر(ص) بود. (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها)
۸ - تعالیم قرآن و پیامبراسلام(ص)، به گونه اى است که همه انسان ها - به جز افراد لجوج و حق ناپذیر - را تحت تأثیر خود قرار داده و مؤمن مى سازد. (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا لولا أن صبرنا علیها)
۹ - مشرکان، به دلیل مقاومت و خیره سرى در برابر دعوت پیامبر(ص)، به عذاب و کیفر الهى تهدید شدند. (و سوف یعلمون حین یرون العذاب من أضلّ سبیلاً) جمله «و سوف یعلمون حین یرون العذاب...» براى تهدید مشرکان لجوج به عذاب، بیان شده است و این عذاب هم مى تواند در دنیا باشد (مانند شکست سخت آنان به دست مسلمانان در جنگ بدر) و هم مى تواند عذاب اخروى باشد.
۱۰ - مشرکان مکّه، پذیراى هیچ سخن حق و منطقى در جهت مخالفت با عقیده شان نبودند. (إن کاد لیضلّنا عن ءالهتنا ... و سوف یعلمون حین یرون العذاب من أضلّ سبیلاً)
۱۱ - مشرکان، در نهایت گمراهى و ضلالت (من أضلّ سبیلاً)
موضوعات مرتبط
- ایمان: ایمان به انبیا ۶; ایمان به توحید ۶; عوامل ایمان ۸
- بت پرستى: تاریخ بت پرستى ۴; مبارزه با بت پرستى ۷
- خدا: تهدیدهاى خدا ۹
- شرک: اعراض از شرک ۶
- عقیده: آثار اصرار بر عقیده باطل ۵; عقیده به قیامت ۶
- قرآن: ویژگیهاى قرآن ۸; هدایتگرى قرآن ۸
- گمراهان ۱۱:
- محمد(ص) : آثار تبلیغ محمد(ص) ۱; دشمنان محمد(ص) ۲; شرک ستیزى محمد(ص) ۷; کیفر دشمنى با محمد(ص) ۹; ممانعت از تبلیغ محمد(ص) ۲; مهمترین رسالت محمد(ص) ۷
- مردم: بت پرستى مردم مقارن بعثت ۴; عقیده مردم مقارن بعثت ۴
- مشرکان: آثار حق ناپذیرى مشرکان ۳; آثار لجاجت مشرکان ۳; استقامت مشرکان ۲; اقرار مشرکان ۱; بینش مشرکان ۶; تهدید مشرکان۹; دشمنى مشرکان ۲; صفات مشرکان ۳; گمراهى مشرکان ۱۱; مشرکان و گمراهى ۶; موانع هدایت مشرکان ۳
- مشرکان مکه: بى منطقى مشرکان مکه ۱۰; حق ناپذیرى مشرکان مکه ۱۰
- معبودان باطل: تعدد معبودان باطل ۴
- هدف: موانع پیشبرد هدف ۵