الأنبياء ٦٦
ترجمه
الأنبياء ٦٥ | آیه ٦٦ | الأنبياء ٦٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مِن دُونِ اللهِ»: به جای خدا.
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه تسميه ((تورات (( به : فرقان ، ضياء و ذكر
- مقصود از اينكه قرآن ((ذكر مبارك (( است
- مقصود از اينكه فرمود: ما به ابراهيم رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم (عليه السلام ) با قوم بت پرست خود
- ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را
- محاجه آن جناب (عليه السلام ) با قوم خود بعد از شكستن بتها:((قال بل فعله كبيرهم ...((
- تنبه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم (ع )
- اشاره به اينكه ((برد(( و ((سلام (( شدن آتش براى ابراهيم (عليه السلام ) به امرتكوينى خداى تعالى خارج از محدوده اطلاعات ما از سلسله علل و اسباب است
- بيان اينكه در جمله :((و جعلنا هم ائمة يهدون بامرنا(( مراد از هدايت رساندن به مقصد ومراد از ((امر(( امر تكوينى است
- توضيح اينكه مراد از وحى در آيه : ((واوحينا اليهمفعل الخيرات ...(( وحى تسديد است نه وحى تشريع و مؤ يد بودن ائمه به تسديد وتاءييد الهى را افاده مى كند
- بحث روايتى
- چند روايت راجع به اينكه خداوند امامت را در ابراهيم (عليه السلام ) و ذريه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ «66»
(ابراهيم) گفت: پس آيا شما بجاى خداوند چيزى را مىپرستيد كه هيچ سودى براى شما ندارد و هيچ زيانى به شما نمىرساند؟!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (66)
قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: گفت آيا پس مىپرستيد غير از ذات خداى تعالى. ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً: چيزى را كه فايده ندهد شما را هر چه ستايش و پرستش كنيد آنها را. وَ لا يَضُرُّكُمْ: و ضرر و زيان نرسانند شما را هر چند اعراض كنيد و رو برگردانيد از آنان، زيرا اگر قادر بر نفع و ضرر شما بودند، هر آينه از خود دفع ضرر مىكردند غير از خداوند كه قادر است بر نفع و ضرر.
گذشته از اين هر قادر بر نفع و ضرر، سزاوار و شايسته پرستش نيست، بلكه آن ذاتى مستحق ستايش و پرستش باشد كه قدرت تامه دارد بر اصول نعم كه حيات و قدرت و كمال عقل است و قادر است بر رساندن ثواب و عقاب به بندگان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا يا إِبْراهِيمُ (62) قالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ (63) فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (64) ثُمَّ نُكِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ يَنْطِقُونَ (65) قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لا يَضُرُّكُمْ (66)
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (67) قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ (68) قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ (69) وَ أَرادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِينَ (70)
ترجمه
گفتند آيا تو كردى اين كار را با خدايان ما اى ابراهيم
گفت بلكه كرد آنرا بزرگشان اين، پس بپرسيد از آنها اگر هستند كه سخن ميگويند
پس رجوع كردند بخودهاشان پس گفتند همانا شما خودتانيد ستمكاران
پس سرنگون شدند و گفتند بتحقيق ميدانستى تو كه نباشند اينها كه سخن گويند
گفت آيا پس ميپرستيد غير از خدا آنچه سود نميدهد شما را چيزى و زيان نميرساند بشما
افّ بر شما و بر آنچه ميپرستيد غير از خدا آيا تعقل نميكنيد
گفتند بسوزانيد او را و يارى كنيد خدايان خود را اگر هستيد كار كنندگان
گفتيم اى آتش بوده باش سرد و سلامت بر ابراهيم
و خواستند واقع سازند باو تدبيرى در هلاكش پس قرار داديم آنها را زيانكارترين زيانكاران.
تفسير
پس از حضور حضرت ابراهيم نزد قوم گفتند آيا تو چنين عمل ناروائى را نسبت بخدايان ما بجا آوردى فرمود بلكه بزرگ آنها اينكه تبر بدوش دارد اين كار را كرده اگر بتها سخن ميگويند پس بپرسيد از آنها يعنى اگر بتها سخن نميگويند بت بزرگ اينكار را نكرده پس آنها سخن نگفتند و حضرت ابراهيم هم خلاف واقع و دروغ نفرموده چنانچه در عيون از امام صادق عليه السّلام اينمعنى را نقل نموده و در كافى از آن حضرت نقل نموده كه اين فرمايش را ابراهيم عليه السّلام براى اصلاح حال آنها فرمود كه متوجّه شوند بآنكه بتها كار كن نيستند و نميتوانند حلب نفع و دفع ضررى از خودشان بنمايند چه رسد از پرستش كنندگانشان و قسم بخدا آنحضرت دروغ نگفت و انها هم كارى نكرده بودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كسيكه مصلح است دروغگو نيست خدا دوست دارد دروغ را در اصلاح و دوست ندارد در غير آن اين دو معنى مستفاد از چند روايت است كه در تفسير اين آيه در اين دو كتاب نقل شده با تفاوت مختصرى كه ناشى از تقديم و تأخير بعضى جملات است و حاصلش آنستكه از اشكالى كه بر ظاهر آيه نمودهاند كه چگونه حضرت ابراهيم پيغمبر اولو العزم خبر خلاف واقعى داد دو جواب دادند يكى آن كه خلاف واقع نفرمود چون فرموده اين كار بت بزرگ است اگر بتها نطق
جلد 3 صفحه 561
دارند و چون بتها نطق ندارند پس كار او نيست يعنى اگر آنها ادراك داشتند شما بايد بگوئيد اين كار بت بزرگ است كه تبر در گردن او است و چون ميدانيد آنها شعور ندارند و نكردند از من سؤال ميكنيد و با وصف اين چگونه آنها را خدا ميدانيد و پرستش ميكنيد مانند آنكه بگويند فلانى راست ميگويد اگر زير آسمان راه نميرود يعنى چون راه ميرود پس دروغ ميگويد و بنابراين جمله فاسئلوهم بين شرط ذيل آيه و جزاء مستفاد از صدر آن كه ففعله كبيرهم هذا باشد معترضه واقع شده و كلام مفيد حجّت بر مطلوب و صدق است و اشكالى ندارد ديگر آنكه آنحضرت اين كلام را بقصد اخبار نفرموده تا صدق و كذب در آن راه داشته باشد بلكه بقصد الزام و اراده اصلاح حال آنها فرموده كه تعقّل كنند و متوجّه بعمل ناشايسته خودشان شوند كه چنين موجوداتى لايق ستايش و پرستش نيستند و بنابراين هم كلام دروغ نيست علاوه بر آنكه اگر دروغ هم باشد چون مصلحت آميز است جائز است و قبيح نيست بلكه حسن است اگر چه گوينده پيغمبر باشد خصوص در اين مقامات كه معلوم است قصد اخبار ندارد چون هيچ كس چنين نسبتى را بجماد نميدهد لذا آنها هم نگفتند چرا چنين نسبت ناروائى را بخداى بزرگ ما دادى بلكه مراجعه بعقول خود نمودند و فهميدند كار ناشايستهئى مينمايند و گفتند با يكديگر همانا شما خودتان ظلم بخودتان نموديد كه بعبادت بتها پرداختيد و به ابراهيم كه عبادت خداى ناديده را مينمايد و شما نسبت ظلم باو داديد ولى تعصّب و نفس امّاره نگذاشت آنها مطيع عقولشان شوند و يكباره از عقيده حقّى كه پيدا كرده بودند سرنگون بباطل شدند و از استقامت به اعوجاج روى نمودند مانند كسيكه سرش بجاى پا و پايش بجاى سرش برگردد و ممكن است از شدّت خجلت و حيرت و سر بزيرى باين صورت درآمده باشند در هر حال در اين حال بحضرت ابراهيم گفتند تو ميدانستى كه بتها شعور ندارند و سخن نميگويند چرا بما گفتى از آنها بپرسيم و حجّت آنحضرت بر آنها تمام شد چون خودشان اقرار به بىشعورى آنها نمودند حال ملاحظه كنيد اگر حضرت ابراهيم آن نسبت را به بت بزرگ نداده بود ممكن بود چنين اقرارى از آنها بگيرد كسانيكه در طريق استنطاق وارد شدهاند ميدانند كه ممكن نبود لذا ميدان محاجّه براى
جلد 3 صفحه 562
حضرت ابراهيم بعد از اين اقرار مفتوح گشت و با كمال شهامت و شجاعت يكتنه در مقابل نمرود و نمروديان فرمود آيا پرستش ميكنيد غير از خداوند يگانه جماداتى را كه نفع و ضررى بهيچ وجه نميتوانند بشما برسانند افّ و تف بر شما و دينتان و خدايانتان آيا عقل و شعور نداريد و تعقّل و تفكّر در كار خودتان نمىنمائيد كه چه عمل بىجاى ناروائى مينمائيد و افّ كلمهئى است كه عرب در مقام انزجار و تنفّر از چيزى ميگويد چنانچه در عجم هم معمول است و چون از محاجّه عاجز شدند چنانچه رسم جهّال است در مقام معارضه بر آمدند و گفتند بسوزانيد او را و يارى كنيد خدايان خودتان را بانتقام كشيدن از شكننده آنها اگر مرد كاريد و گفتهاند نمرود كه پادشاه مقتدر آنها بود آنحضرت را حبس نمود و تا چهل روز مردم هيزم جمع ميكردند در ميدان وسيعى خارج شهر و روغن زيادى هم روى هيزمها ريختند و باين اعمال تبرّك و تقرّب به بتها ميجستند و آتش زدند و بطورى مشتعل شد كه پرندهها در اطراف آن نميتوانستند پرواز كنند و ميسوختند و روايت شده كه نمرود وقتى كه ميخواست حضرت ابراهيم را در آتش بيندازد در قصر خود نشسته و تماشا ميكرد و مردم از شدّت حرارت نميتوانستند نزديك آتش بروند پس شيطان براى آنها منجنيق را ترتيب داد و آنحضرت را باين وسيله در آتش انداختند و زمين بدرگاه خدا ناليد كه كسى جز ابراهيم عليه السّلام بر پشت من نيست كه عبادت تو را نمايد و او را ميسوزانند و ملائكه عرضه داشتند پروردگارا اين خليل تو ابراهيم عليه السّلام است كه ميسوزد و جبرئيل عرض كرد خدايا در زمين كسى نيست كه عبادت كند تو را جز ابراهيم عليه السّلام كه خليل تو است و مسلّط نمودى بر او دشمنش را كه بسوزاند او را خدا فرمود ساكت شو اين سخن را كسى ميگويد كه مانند تو بنده باشد و بترسد كه امر از او فوت شود او بنده من است هر وقت بخواهم نجات ميدهم او را و اگر بخواند اجابت ميكنم او را پس خواند حضرت ابراهيم پروردگار خود را بسوره اخلاص يا اللّه يا واحد يا احد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفؤا احد نجّنى من النّار برحمتك و اين وقتى بود كه او را در منجنيق نشانده بودند پس ملاقات نمود جبرئيل با او در هوا و بعد از سلام عرضه داشت بآنحضرت كه آيا حاجتى دارى فرمود امّا بتو خير ولى بپروردگارم بلى و انگشترى باو داد كه نوشته
جلد 3 صفحه 563
بود در آن لا اله الا اللّه محمّد رسول اللّه الجأت ظهرى الى اللّه و أسندت امرى الى اللّه و فوّضت امرى الى اللّه پس خداوند بآتش فرمود اى آتش بوده باش سرد پس بلرزه در آمد دندانهاى حضرت ابراهيم از سرما تا خدا فرمود و سلامت بر ابراهيم كه جبرئيل فرود آمد و با او در آتش نشست و مشغول صحبت شدند و نمرود نگاه ميكرد بحضرت ابراهيم ديد در باغ سبزى وسط آتش با پير مردى نشسته صحبت مىكند گفت كسى كه بخواهد خدائى براى خود اختيار كند بايد مانند خداى ابراهيم باشد و حضرت لوط باو ايمان آورد و بحكم نمرود بشام هجرت نمودند و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كه حضرت ابراهيم عليه السّلام وقتى در آتش افتاد عرضه داشت بار الها ميخواهم از تو بحقّ محمد و آل محمد كه نجات دهى مرا از آتش پس خداوند آتش را براى او سرد و سلامت فرمود و آنها خواستند در باره حضرت ابراهيم تدبير و حيلهئى نمايند كه ببدترين عقوبت انتقام بتها را از او كشيده باشند ولى خداوند مكر آنها را باطل فرمود و زيانكارترين زيانكاران شدند چون بطلان عقيده و طريقه آنها بر عالميان ظاهر گرديد و مورد ملامت خلق و مستحق عقوبت حق شدند و نام نامى و اسم گرامى حضرت ابراهيم در عالم بخوبى و بزرگى مشهور گرديد و تا انقراض دنيا باقى و برقرار خواهد بود و گفتهاند سنّ مبارك آنحضرت در آنوقت شانزده سال بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ أَ فَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ما لا يَنفَعُكُم شَيئاً وَ لا يَضُرُّكُم (66) أُفٍّ لَكُم وَ لِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ أَ فَلا تَعقِلُونَ (67)
فرمود: آيا پس از اينکه که دانستيد اينکه اصنام و آلهه شما نطق نميكنند عبادت ميكنيد و ميپرستيد از غير خداوند متعال اللّه چيزي را که به شما نفعي نميرسانند و ضرري به شما وارد نميكنند اف بر شما و بر آنچه عبادت ميكنيد از غير اللّه آيا پس از اينکه تعقل نميكنيد و درك نمينمائيد!
(قالَ أَ فَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ): پرستش مختص به خداوندي است که قادر بر همه چيز باشد: «أَنَّ اللّهَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ و بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ» خدايي که به توسط يك تبر از بين برود و ريز ريز شود و نتواند از خود دفع ضرر كند چه لياقت خدايي دارد.
(ما لا يَنفَعُكُم شَيئاً وَ لا يَضُرُّكُم): تا كنون به مقدار خردلي نفعي از پرستش آنها نبردهايد يا ضرري در ترك عبادت آنها به شما متوجه شده!
(أُفٍّ لَكُم): اف گفتند: «كلمة لما تنضجر به» بدا به حال شما و بر شما لذا دارد در خبر:
«اذا قال الرجل لاخيه: اف انقطع ما بينهما من الولاية».
(وَ لِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ).
سؤال: يك جمادي که هيچ گونه حس و حركت ندارد به او اف گفتن چه معني دارد!
جواب: اولا- مكرر تذكر دادهايم که تمام موجودات شعور و ادراك دارند و آيات شريفه بر آن كمال دلالت را دارد.
جلد 13 - صفحه 206
و ثانيا- به مقتضاي آيه شريفه در همين سوره آيه 98: «إِنَّكُم وَ ما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَها وارِدُونَ». و نيز دارد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُم وَ أَهلِيكُم ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ ... الاية» تحريم آيه 6.
و نيز ميفرمايد: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النّاسُ وَ الحِجارَةُ ... الاية» بقره آيه 22.
(أَ فَلا تَعقِلُونَ): بلكه ديوانه و سفيه هم پس از اينکه که فهميد و دانست که يك جمادي هيچ گونه اثري ندارد به آن توجّه نميكند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 66)- اینجا بود که میدانی برای استدلال منطقی در برابر ابراهیم قهرمان گشوده شد تا شدیدترین حملات خود را متوجه آنها کند، و مغزهایشان را زیر رگباری از سرزنش منطقی و بیدار کننده قرار دهد: «فریاد زد: آیا شما معبودهایی غیر خدا را میپرستید که نه کمترین سودی به حال شما دارند و نه کوچکترین ضرری» (قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ).
نکات آیه
۱- ابراهیم(ع) قومش را به خاطر عبادت غیر خداى یکتا، مورد سرزنش قرار داد. (قال أفتعبدون من دون اللّه ) همزه در «أفتعبدون» از نوع استفهام انکارى توبیخى است.
۲- قوم ابراهیم، چیزهایى را مورد پرستش قرار مى دادند که نه هیچ سودى به حال آنان داشت و نه زیانى. (قال أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم)
۳- نفع و ضرر آدمى، در انحصار خداوند است. (أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم ) بیان این حقیقت که معبودها هیچ سود و زیانى به حال انسان ها ندارند، مى تواند اشاره و تعریض به این نکته باشد که سود و زیان تنها در دست خدا است.
۴- حضرت ابراهیم(ع) براى اثبات توحید و بطلان شرک از شیوه آگاه کردن بت پرستان به ناتوانى بت ها و به اعتراف واداشتن آنان بر این حقیقت استفاده کرد. (فسلوهم إن کانوا ینطقون ... لقد علمت ما هؤلاء ینطقون . قال أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم)
۵- آگاه کردن مردم به سودمندىِ دین دارى و یا زیان بى دینى، روشى پسندیده و مفید در تبلیغ دین و هدایت انسان ها (قال أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم )
۶- جواز عبادت خدا، براى دستیابى به منافع آن و دفع ضرر ترک عبادت (أفتعبدون من دون اللّه ما لاینفعکم شیئًا و لایضرّکم ) ابراهیم(ع) براى اثبات بطلان شرک، بى حاصل بودن عبادت غیر خدا را دلیل آورد. از بیان این حقیقت مى توان استفاده کرد که عبادت هر معبودى، باید ثمره اى براى آدمى در بر داشته باشد و انسان مى تواند به انگیزه همین ثمره خدا را عبادت کند.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): روش تبلیغ ابراهیم(ع) ۴; روش شرک ستیزى ابراهیم(ع) ۴; سرزنشهاى ابراهیم(ع) ۱; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۴
- احکام :۶
- بتها: عجز ۴
- تبلیغ: روش تبلیغ ۵
- خدا: اختصاصات خدا ۳
- دن : اعلان زیان بى دینى ۵
- دیندارى: ; اعلان منافع دیندارى ۵
- زیان: منشأ زیان ۳
- سود: منشأ سود ۳
- عبادت: احکام عبادت خدا ۶; عبادت براى منافع دنیوى ۶
- قوم ابراهیم: تنبه بت پرستان قوم ابراهیم ۴; سرزنش قوم ابراهیم ۱; شرک قوم ابراهیم ۱; عجز بتهاى قوم ابراهیم ۲
- هدایت: روش هدایت ۵