الرعد ٣٥
ترجمه
الرعد ٣٤ | آیه ٣٥ | الرعد ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَثَلُ»: مانند و شبیه. مجازاً به معنی صفت عجیب و شگفت. این واژه مبتدا و خبر آن محذوف است. «أُکُل»: (نگا: بقره / رعد / . «ظِلّ»: سایه. کنایه از رفاهیّت و عزّت و نعمت و راحت دائم است. «تِلْکَ»: آن. مراد (این) و مرجع جنّت است. «عُقْبَی»: (نگا: رعد / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا... (۵) مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ... (۷) إِنَ هٰذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِنْ... (۰) وَ ظِلٍ مَمْدُودٍ (۱)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ... (۰) وَ ظِلٍ مَمْدُودٍ (۱) وَ فَاکِهَةٍ کَثِيرَةٍ (۰) لاَ مَقْطُوعَةٍ وَ لاَ مَمْنُوعَةٍ (۰) لاَ يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَ... (۲) وَ دَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلاَلُهَا وَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۳۵ - ۲۷، سوره رعد
- هدايت به دست خدا است و صرف وجود آيت معجزه سبب ايمان آوردن نيست
- ايمان صرف ادراك نيست بلكه بايد تواءم با تسليم وقبول قلبى باشد
- حقيقت ترس از خدا و عدم منافات آن با اطمينان به خدا
- مراد از ((ذكر)) اعم از ذكر لفظى است
- توضيحى درباره اينكه دلها فقط به ذكر خدا آرام مى گيرند
- مراد از حيات طيبه و ((معيشت طوبى )) كه از آثار آرامش و اطمينان قلب است
- بيان اقوال مختلف در ذيل ((طوبى لهم )) به نقل از مجمع البيان
- معناى جمله : ((اليه متاب ))
- بدون مشيت خداوند شگفت ترين آثار الهى نيز اثرى در هدايت گمراهان نخواهد داشت
- وجوهى كه در معناى آيه شريفه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ... بل لله الامر جميعا)) گفته شده است
- سه وجه در معناى آيه : ((افلم يياءس الذين امنوا ان لو يشاء الله لهدى الناس جميعا))
- تهديد كفارى كه در ابتداى دعوت اسلام انكار و دشمنى پيشه كردند به نزول مصيبتها
- معناى قائم بودن خداى تعالى بر هر نفس و به هر آنچه مى كند
- احتجاجى بى سابقه عليه مشركين : اوصاف وفضائل شركاى خدا را بيان كنيد...
- وعده به مؤ منان در مقابل وعيدى كه به كافران داده شد
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل جمله : ((الا بذكر الله تطمئن القلوب )) و بيان اينكه پيامبر (صلىالله عليه و آله ) و اهل بيت او (عليهم السلام ) مصاديق ذكر خدايند
- چند روايت درباره شجره طوبى در ذيل جمله : ((طوبى لهم و حسن ماب ))
- رواياتى در ذيل آيه : ((و لو ان قرانا سيرت بهالجبال ...))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ «35»
مثال بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (چنين است كه) نهرها از زير آن جارى است. ميوهها و سايهاش دائمى است اين است. عاقبت كسانىكه تقوا پيشه كردند و سرانجام كافران آتش است.
نکته ها
از جمله شيوههاى تعليم و تربيت در قرآن، مقايسه و سنجش ميان افراد، حالات و سرانجامِ حقّ و باطل است. از اين جهت چون در آيهى قبل، آينده مشركان بيان شده بود، لذا در اين آيه به عاقبت افراد با تقوا اشاره مىفرمايد تا انسانها با مقايسهى اين دو سرنوشت، با درك و آگاهى بيشتر و بهترى بتوانند راه خود را انتخاب نمايند.
پیام ها
1- آنچه را كه مىتوان از بهشت درك كرد، شبيه و مثل آن است، «مَثَلُ الْجَنَّةِ» و گرنه بهشت براى وجود محدودى مانند ما، به درستى قابل درك نيست.
2- نعمتهاى بهشتى، موسمى، موضعى و فاسد شدنى نيست و قطع و وصل و آفت در آن راه ندارد. «دائِمٌ»
3- بهشت، بهاى تقواست و بىجهت به كسى داده نمىشود. پاداش پرهيز موقت دنيوى، كاميابى دائم اخروى است. الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ... أُكُلُها دائِمٌ
4- به ظاهر افراد نگاه نكنيد، زيرا كه پايان كار مهم است. «عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا»
5- مؤمن بايد باتقوا باشد. در مقابل «الْمُتَّقُونَ»، «الْكافِرِينَ» آمده است.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 368
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ (35)
جلد 6 - صفحه 394
چون حق تعالى ذكر فرمود عقاب كفار و آنچه مهيا شده براى آنان از سختى عذاب و اينكه نگهدارندهاى از عذاب نخواهد بود، در عقب آن ثواب متين و آنچه مهيا فرموده براى ايشان از نعم بيان فرمايد:
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ: مثل يا صفت بهشتى كه وعده داده شدهاند پرهيزكاران، مثل بستانى است پر درخت كه: تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ: مىرود پيوسته از جلو مساكن آنان يا از زير درختان نهرها. چهار قسم نهر جارى است: آب و شير و خمر و عسل خالص، به طورى كه هيچيك داخل و مخلوط به ديگرى نشود. و صف بهشت را فرمود به صفات سهگانه:
اول جريان نهرها در زير درختان.
و صف دوم: أُكُلُها دائِمٌ: ميوجات آن بستان هميشه باشند و هرگز منقطع نشوند به خلاف ميوههاى دنيا. نعيم و لذت آن انقطاع نيابد به موت و آفت.
صفت سوم: وَ ظِلُّها: و سايه آن مستمر باشد، يعنى سرما و گرما و آفتاب و ماه و ظلمت در آن نباشد. قشيرى گفته: مؤمنين امروز در ظل رعايت و فردا در ظل حمايتند.
تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا: آن بهشت موصوف مآل حال و منتهاى كار آنانست كه پرهيزكارى نمودند در دنيا از شرك و معاصى و مخالفت، لكن؛ وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ: و عاقبت مهم كافران آتش جهنم است.
تنبيه: مركز ترقيات انسانى، پرهيزكارى از شرك و معاصى است؛ هر كه آن را پيشه خود سازد، هرآينه روز جزا انديشه ندارد. و آنكه عارى از آن باشد، خسران ابدى را براى خويش فراهم نمايد. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد: «1» الا و انّ التّقوى مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمّتها فاوردتهم الجنّة حق و باطل.
«1» نهج البلاغه فيض خطبه 16 ص 67.
جلد 6 - صفحه 395
و لكن آگاه باشيد بتحقيق پرهيزكارى مثل شترانيند كه مركبهاى رام باشند و سوار كرده باشند بر آن صاحبان آن را و داده باشند به دستهاى ايشان مهارشان را پس وارد سازند سواران خود را به بهشت عنبر سرشت. (استعاره فرموده شتر را براى تقوى، يعنى چنانچه شتران رام راكب خود را به سهولت و اختيار به سر حد مرام رساند، همچنين تقوى صاحب خود را بدار السلام وارد كند). و اين تقوى راهى است راست و درست، و گناه و خطا راهى است نادرست، و هر يك را اهلى است: اهل تقوى مقبولانند، و اهل خطا مردودانند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْكافِرِينَ النَّارُ (35) وَ الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَفْرَحُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مِنَ الْأَحْزابِ مَنْ يُنْكِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ إِلَيْهِ أَدْعُوا وَ إِلَيْهِ مَآبِ (36) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ حُكْماً عَرَبِيًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا واقٍ (37)
ترجمه
صفت بهشتيكه وعده داده شدند پرهيزكاران آنستكه ميرود از زير قصرهايش نهرها ميوجاتش هميشگى است و سايهاش، اين است انجام كار آنانكه پرهيزكار شدند و انجام كار كافران آتش است
و آنانكه داديم ايشانرا كتاب شاد ميشوند بآنچه فرستاده شد بسوى تو و از دستههاى مخالف كسانى هستند كه انكار ميكنند بعضى از
جلد 3 صفحه 211
آنرا بگو جز اين نيست كه مأمور شدم پرستش كنم خدا را و شرك نياورم باو بسوى او ميخوانم و بسوى او است بازگشت من
و همچنين فرستاديم آنرا فرمانى عربى و اگر پيروى كنى خواهشهاى آنها را بعد از آنچه آمد تو را از دانش نباشد مر تو را از امر خدا هيچ ياور و نه نگهدارى.
تفسير
مثل در اصل لغت بمعناى مانند است ولى در صورت و صفت چيزى استعمال ميشود ميگويند مثل او چنين است يعنى صورت و صفت او از اين قرار است و در اينجا مراد صفت بهشتى است كه خداوند باهل تقوى وعده فرموده كه ايشان كسانى هستند كه ترك معصيت نمودهاند از ترس خدا و يكى از اوصاف آن بهشت موعود آنستكه نهرهاى آب شيرين و شير و شراب طهور و عسل مصفّى از زير قصرها و كنار درختان آن جارى است و ميوه درختان آن دائمى است قطع و منع نميشود و همچنين ساير نعم و لذائذ آن هميشگى است و از آن جمله سايه آنست كه مانند باغهاى دنيا نيست كه گاهى سايه و گاهى آفتاب باشد آنجا هميشه سايه است اين بهشت با اين اوصاف عاقبت امر اهل تقوى است و مئال كار كافران آتش جهنم است و كسانيكه خداوند براى آنها كتاب آسمانى فرستاده و بآن ايمان آوردهاند مانند مسلمانان صدر اسلام خواه از اهل كتاب باشند مانند عبد اللّه سلام و اصحابش خواه نباشند خوشحال ميشوند باحكاميكه خداوند براى صلاح ايشان بر پيغمبر نازل فرموده بطوريكه در موقع تلاوت قرآن بر آنها گريه شوق ميكنند چون مىيابند كه حقّ است و همانستكه در كتب سماوى از آن خبر داده شده و بعضى از دستجات مخالف با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه در مقام تجهيز و اعلان جنگ با آنحضرت بودند از اهل كتاب مانند كعب بن اشرف و پيروانش و ساير كفّار هر مقدار از قرآن را كه مخالف با شرائع آنها بود منكر ميشدند و حضرت مأمور شد بآنها بفرمايد كه مأموريّت من از طرف خدا دعوت بتوحيد و عبادت خداوند يكتا و نفى شرك و بت پرستى است مبدء و مرجع امر من از اين مقصد شروع و باين مقصود ختم ميشود و اين قدر مشترك و مورد اتّفاق تمام انبياء و كتب آسمانى و شرائع حقّه است و در آن شما با من مخالف نيستيد پس نبايد براى مخالفت بعضى از احكام كتاب من با شرايع سابقه منكر آنشويد چون خودتان اقرار داريد كه هر پيغمبرى كه مبعوث شود و كتابى بياورد بعضى از احكام خواهد آورد كه در كتب
جلد 3 صفحه 212
انبياء گذشته نبوده و چنانچه آن كتب بلسان هر قومى بود كه بر آنها نازل شده بود قرآن هم كه مجموعه احكام و معارف الهيّه است بلسان عربى نازل شد تا اهل عربستان كه در بدو امر مكلّف بعمل بر طبق آن شدند بتوانند از آن اخذ احكام نمايند و بنابراين اطلاق حكم بر قرآن باعتبار اشتمال آنست بر احكام حلال و حرام كه محكم و واجب العمل و ناسخ شرائع سابقه است و بعضى گفتهاند باعتبار اشتمالش بر حكمت اطلاق حكم بر آن شده است در هر حال پيغمبر اكرم مأمور شد كه بهيچ وجه با افكار و عقايد آنها در اصول و فروع موافقت نفرمايد و خواهش آنها را حتى در تغيير يكى از حدود الهى اجابت ننمايد چون آنحضرت ميدانست كه شريعت آنها نسخ شده و صلاح در ابقاء آن نيست و موافقت با آنها مخالفت با خدا است كه موجب استحقاق عقابى است كه هيچ ناصر و معين و نگهبان و نگهدارى نميتواند از آن جلوگيرى نمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلكَ عُقبَي الَّذِينَ اتَّقَوا وَ عُقبَي الكافِرِينَ النّارُ (35)
مثل بهشتي که وعده داده شده باهل تقوي جاري ميشود از زير آنها نهرهايي و خوراك آن بهشت دوام دارد و سايههاي بهشت اينست عاقبت كساني که داراي تقوي باشند و عاقبت كفار آتش است.
مثل الجنة گفتند مثل بمعني صفت و صورت است يعني صورت بهشت و صفت او اينست که لكن مثل بمعني تشبيه است چون اوصاف بهشت و جهنم را نميشود بيان كرد لذا بايد براي تقريب بذهن بآنچه در دنيا مشاهده شده مثل زد پس اگر كسي در دنيا باغستاني بسيار وسيع داشته باشد و تمام مشجر باشد که سايه انداخته باشد تمام صفحه آن را و نهرها در خلال آنها جاري باشد و در تمام فصول پر از فواكه و ميوهها باشد و دائما سبز و خرّم باشد آن بهشتي است که الَّتِي وُعِدَ المُتَّقُونَ اينکه نحوه است و بدين صورت و خصوصيات است که
جلد 11 - صفحه 345
تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ يعني از پاي اشجار نهرها جاريست که انهار بهشت را بيان ميفرمايد مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ المُتَّقُونَ فِيها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ وَ أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمُهُ وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ وَ أَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفًّي محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آيه 5.
أُكُلُها دائِمٌ که تمام ميوهها و ساير مأكولات تمام شدني نيست هر چه بردارند باز جاي خود هست الي الابد و ظلها سايههاي اشجار هم دوام دارد تغيير نميكند بلكه زير سايه عرش الهي هستند.
تِلكَ عُقبَي الَّذِينَ اتَّقَوا مراتب تقوي مكرر ذكر شده: تقواي از عقائد فاسده، از اخلاق رذيله، از معاصي كبار، از كليه معاصي، از مكروهات از خطورات شيطاني، از زخارف دنيوي، از ما زاد از مقدار ضرورت از توجه بغير خدا وَ عُقبَي الكافِرِينَ النّارُ آتش جهنم و ساير عذابها.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- بار دیگر در این آیه سخن از معاد و مخصوصا از نعمتهای بهشتی و کیفرهای دوزخی به میان آمده است.
نخست میگوید: «توصیف بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده (این است که) نهرهای آب از زیر درختانش جاری است» (مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
دومین وصف باغهای بهشت این است که: «میوههای آن دائمی و همیشگی است» (أُکُلُها دائِمٌ).
نه همچون میوههای این جهان که فصلی است و هر کدام در فصل خاصی آشکار میشود بلکه گاهی بر اثر آفت و بلا ممکن است در یک سال اصلا نباشد.
و همچنین «سایه آنها» نیز همیشگی است (وَ ظِلُّها).
از این جمله روشن میشود که باغهای بهشت خزان ندارند، و نیز از آن معلوم میشود که تابش نور آفتاب یا همانند آن در بهشت هست.
و در پایان آیه بعد از بیان این اوصاف سه گانه بهشت میگوید: «این است سر انجام پرهیزکاران، ولی سر انجام کافران آتش است»! (تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَی الْکافِرِینَ النَّارُ).
در این تعبیر زیبا، نعمتهای بهشتی با لطافت و به تفصیل بیان شده، اما در مورد دوزخیان در یک جمله کوتاه، و خشک و خشن میگوید: «عاقبت کارشان جهنم است»!
نکات آیه
۱- بهشت ، وعده و نوید خداوند به تقواپیشگان (مثل الجنة التى وعد المتقون)
۲- آنان که از شرک بپرهیزند و از استهزاى پیامبران و از کفر به ایشان حذر کنند ، به بهشت خواهند رفت. (مثل الجنة التى وعد المتقون ... تلک عقبى الذین اتقوا) مقصود اولى از «متقون» و «الذین اتقوا» - به قرینه آیات گذشته - کسانى اند که از شرک ، استهزاى پیامبران و کفر به آنان حذر کنند.
۳- بهشت داراى نهرهاى بسیار است. (مثل الجنة ... تجرى من تحتها الأنهر) برداشت فوق از جمع بودن کلمه «أنهار» استفاده شده است. قابل ذکر است که از معانى «مَثَل» صفت و ویژگى است.
۴- نهرهاى بهشت از زیر درختان آن جارى است. (تجرى من تحتها الأنهر)
۵- بهشت دربردارنده میوه و خوراکى و داراى هوایى مطبوع است. (أُکلها دائم و ظلّها) «أُکل» به معناى میوه و ثمره است و گاهى به مطلق خوراکى نیز اطلاق مى شود. «ظلّ» به معناى سایه و در آیه شریفه کنایه از خوش آب و هوا بودن است.
۶- میوه ها و خوراکیهاى بهشت و هواى مطبوع آن ، دائمى و زوال ناپذیر است. (أُکلها دائم و ظلّها) «ظلّها» مبتداست و خبر آن (دائم) در تقدیر است.
۷- آدمیان در حیات دنیا از تصور و درک صحیح بهشت و ویژگیهاى آن ، ناتوانند. (مثل الجنة التى وعد المتقون) برخى برآنند که کلمه «مثل» در آیه شریفه به معناى شبیه و مانند مى باشد و به این نکته اشاره دارد که آنچه در بیان بهشت ذکر مى شود به عنوان مشابه است و گرنه واقعیت و حقیقت آن چیزدیگرى است که نمى توان آن را توصیف کرد; زیرا بشر در تنگناى حیات دنیا از ادراک آن ناتوان است.
۸- بهشت فرجام تقواپیشگان است. (تلک عقبى الذین اتقوا)
۹- آتش دوزخ فرجام کافران است. (و عقبى الکفرین النار)
۱۰- مشرکان از زمره کافران و موحدان از زمره تقواپیشگانند. (تلک عقبى الذین اتقوا و عقبى الکفرین النار)
روایات و احادیث
۱۱- «قال أبوعبدالله(ع): إن نارکم هذه جزؤ من سبعین جزءاً من نار جهنم وقد أطفئت سبعین مرّة بالماء ثم التهبت... ;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: همانا این آتش شما [در دنیا] جزئى از هفتاد جزء آتش جهنم است که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده ، سپس شعله ور گردیده است».
موضوعات مرتبط
- انبیا: آثار اجتناب از استهزاى انبیا ۲
- انسان: عجز انسان ها ۷
- بهشت: جاودانگى خوردنیهاى بهشت ۶; جاودانگى میوه هاى بهشت ۶; جاودانگى نعمتهاى بهشت ۶; جاودانگى هواى بهشت ۶; خوردنیهاى بهشت ۵; عجز از ادراک بهشت ۷; موجبات بهشت ۲; میوه هاى بهشت ۵; نعمتهاى بهشت ۳، ۵; نهرهاى بهشت ۳، ۴; ویژگیهاى بهشت ۳، ۴، ۵، ۶; هواى مطبوع بهشت ۵، ۶
- بهشتیان: ۱، ۲، ۸
- جهنم: آتش جهنم ۹; عظمت آتش جهنم ۱۱
- جهنمیان: ۹
- خدا: بشارتهاى خدا ۱; وعده هاى خدا ۱
- شرک: آثار اجتناب از شرک ۲
- کافران: ۱۰ فرجام کافران ۹ کفر: آثار اجتناب از کفر ۲
- متقین: ۱۰ بشارت به متقین ۱; فرجام متقین ۸; وعده بهشت به متقین ۱
- مشرکان: کفر مشرکان ۱۰
- موحدان: تقواى موحدان ۱۰
منابع
- ↑ تفسیرقمى ، ج ۱ ، ص ۳۶۶ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۵۰۸ ، ح ۱۴۵.