هود ٤٩
ترجمه
هود ٤٨ | آیه ٤٩ | هود ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَنبَآءِ»: جمع نَبَأ، اخبار.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَا کُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِ... (۲)
وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا... (۰) إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ (۰) وَ إِنَ جُنْدَنَا لَهُمُ... (۰) إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ... (۱) يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۴۹ - ۳۶، سوره هود
- قطع اميد از ايمان آوردن قوم نوح (ع )
- مراد از خطاب خداوند به نوح (ع ): كشتى را پيش چشمان ما و به وحى ما بساز و...
- مسخره كردن قوم نوح (ع )، كشتى ساختن او را و جواب آن حضرت به آنان
- معناى جمله : ((و فار التنور)) و اقوال مختلفى كه در معناى تنور و فوران آن گفته اند
- معناى جمله : ((بسم اللّه مجريها و مرسيها)) و احتمالاتى كه درباره مفردات اين جمله ومعناى آن ذكر شده است
- گفتگوى نوح (ع ) كه از كفر درونى پسرش اطلاع نداشت ، با او
- اتمام عذاب ، و امر تكوينى خداى تعالى به سكون و آرامش زمين و آسمان (يا ارض ابلعىماءك و...)
- نكات ادبى و بلاغت شگفتى كه در آيه : ((وقيل يا ارض ابلعى ماءك و يا سماء اقلعى ...)) ديده مى شود
- دلسوزى نوح (ع ) براى پسرش در قالب استفسار از خداى تعالى و ادبى كه آنحضرت در سخن گفتن درباره پسرش ، در برابر احكم الحاكمين به كار برده است
- مراد از اينكه پسر نوح (ع ) از اهل آن حضرت نبوده است (انه ليس من اهلك )
- چند قول ديگر پيرامون مراد از جمله : ((انه عمل غير صالح ))
- منظور از اينكه پسر نوح (ع )، عملى غير صالح است (انهعمل غير صالح )
- نمونه هايى از نهى از عملى كه واقع نشده است
- بيان اينكه اين كلام نوح (ع ) كه به خدا عرض كرد: ((و الا تغفر لى و ترحمنى اكن منالخاسرين )) اظهار شكر است
- خطاب و امر به هبوط به نوح (ع ) و همراهانش ، دومين امر به هبوط به بشر، بعد از امربه هبوط آدم (ع ) بوده است
- مراد از جمله : ((و على امم ممن معك )) در خطاب خداوند به نوح (ع )
- بحث روايتى (رواياتى در مورد داستان نوح و قوم او، درذيل آيات شريفه گذشته )
- داستان حضرت نوح (ع ) از زبان مبارك امام صادق (ع )
- روايتى در ارتباط با فوران تنور از امير المؤ منين (ع )
- دو روايت از امام باقر (عليه السلام ) درباره حضرت نوح (ع ) و شريعت او
- رواياتى درباره پسر نوح (ع ) و تفسير اينكه به نوح (ع ) فرمود: او ازاهل تو نيست و عمل غير صالح است
- ۱ - اجمالى از اصل داستان
- ۲ - داستان نوح (عليه السلام ) در قرآن انحراف تدريجى بشر از فطرت انسانى وپيدايش اختلاف طبقاتى بعد از حضرت آدم (ع ) و بعثت و رسالت حضرت نوح (ع
- دين و شريعت نوح (ع )
- زحمات طاقت فرسايى كه آن حضرت در كار دعوتمتحمل شد
- مدت زيستن نوح (ع ) در ميان قوم خود
- كشتى ساختن آن حضرت
- نزول عذاب و آمدن طوفان
- پايان ماجرا و پياده شدن نوح و همراهانش از كشتى
- داستان پسر غرق شده نوح (ع )
- ۳- خصايص نوح (ع ): اولين پيامبر اولوالعزم ، پدر دومنسل حاضر بشر و...
- ۴- داستان آن حضرت در تورات فعلى
- موارد مخالفت و تفاوت داستان نوح (ع ) در تورات با آنچه در قرآن آمده است
- ۵- داستان طوفان نوح (ع ) در تواريخ و اسطوره هاى سايرملل
- ۶- آيا نبوت نوح (ع ) جهانى و براى همه بشر بوده است ؟
- شرحى در مورد نبوت و بعثت انبياء و جواب به بعضاهل سنت كه منكر عموميت رسالت نوح (ع ) هستند
- انسان در مسير كمالى خود (به طبع ثانوى ) ناچار از حيات اجتماعى و تعاونى است
- ضرورت وجود قانون در حيات اجتماعى بشر
- علاوه بر بهره مندى او از عقل و تفكر، هدايت تشريعى انسان از راه وحى و نبوت ، براىرسيدن به كمال و سعادت ضرورى و لازم است
- عمل نكردن بشر به تعاليم وحى ، نمى توانددليل بر لغو بودن ارسال رسل و انزال كتب باشد
- شريعت نوح (ع ) كه نخستين شريعت الهى بوده ، لزوما جهانى و همگانى بوده است
- آيا طوفان نوح همه كره زمين را دربرگرفت ؟ سخن صاحب المنار در اين باره
- بيان نادرستى سخن صاحب المنار و اشاره به اينكه آيات قرآنى ظاهر در اين است كهطوفان نوح همه زمين را فرا گرفته بوده است
- ۱- زمين هاى رسوبى
- ۲- عامل پيدايش قشرها و طبقات زمين ، همان طبقات رسوبى بوده اند
- ۳- توسعه و گسترش درياها به علت سرازير شدن سيلابها به طرف آنها
- ۴- در عهد طوفان چه عواملى باعث زياد شدن آبها و شدتعمل آنها شدند؟
- ۵- نتيجه بحث و انطباق مباحث گذشته از زمين شناسى با وقوع طوفان نوح
- ۸- عمر طولانى نوح (ع )
- ۹- كوه جودى كجا است ؟
- و چرا حيوانات هم دچار طوفان شده اند؟
- ۱- گرايش و اطمينان انسان به حس و تمايل او به تشبيه وتمثيل غير محسوس به محسوس
- ۲ - توجه به خدا از راه عبادت ، بر مبناى اصل كلى و فطرى خضوع ضعيف در برابرقوى
- در قرآن كريم ، نهى از پرستش اصنام و آلهه ، مترتب بر اثبات ضعف و ناتوانى آنهااست
- ۳ - وثنيت از كجا سرچشمه گرفته و به چه صورت آغاز شد؟
- ۴- چرا براى ارباب انواع و خدايان ديگر مجسمه ساختند ولى براى خداى تعالى مجسمهنساختند؟
- ۵- وثنيت صائبه
- ۶- وثنيت برهميه
- ۷- وثنيت بودايى ، شخصيت و تعاليم بودا
- ۸- وثنيت عرب
- ۹- دفاع اسلام از توحيد و مبارزه اش با وثنيت
- ۱۰- بناى سيره رسول خدا (ص ) بر توحيد و نفى شركاء
- ۱- تناسخ در نظر وثنى مذهبان
- ۲ - سرايت شرك در عبادت از وثنى ها به ساير اديان
- ۳- اسلام گرايش به وثنيت و شرك را چگونه اصلاح كرد؟
- ۴- پاسخ به يك شبهه در مورد توسل به معصومين و اولياءاللّه (عليهم السلام ) و اظهارمحبت به ايشان
- فرق بين شرك و استشفاع
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ «49»
(اى پيامبر!) اينها از اخبار غيبى است كه ما آنها را به تو وحى مىكنيم (و) پيش از اين نه تو و نه قوم تو از آنها خبرى نداشتيد، پس (تو نيز مانند نوح) صبر كن كه همانا عاقبت (پيروزى)، براى متّقين است.
نکته ها
داستان حضرت نوح عليه السلام در 6 سوره از قرآن كريم آمده است، اعراف، هود، مؤمنون، شعرا، قمر، نوح كه مفصّلترين آنها در همين سوره (هود) است.
سيماى نوح عليه السلام در قرآن «1»
با اينكه نام حضرت نوح عليه السلام 40 مرتبه در قرآن آمده، امّا از محلّ تولّد، مسكن، شغل، وفات و محل دفن او چيزى نيامده است. زيرا آنچه براى ما درس و بهره است، همان رفتار و برخوردهاى اوست.
او اوّلين پيامبر اولوالعزم است كه رسالت جهانى و كتاب و شريعت داشت.
بعثت اين پيامبر اولوالعزم، بعد از حضرت آدم و به هنگام شيوع شرك و بتپرستى و ظلم بوده و برنامهى او را توحيد، نماز، امر به معروف و نهى از منكر، عدالت و صدق و وفا تشكيل مىداده است.
مدّت رسالت آن حضرت، 950 سال بوده است، وقتى در پايان، خداوند به او فرمود: كسى به رسالت تو ايمان نخواهد آورد، مأيوس شد و نفرين كرد و در نتيجه، حتّى زن و فرزندش كه در راه او نبودند، به همراه كفّار غرق شدند.
حضرت نوح عليه السلام، كه به پدر دوّم بشر شهرت گرفته، خداوند او را به پيامبرى برگزيده، إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً ... عَلَى الْعالَمِينَ «2» و در ميان جهانيان بر او سلام فرستاده است.
«سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «3»
«1». تفسير الميزان.
«2». آلعمران، 33.
«3». صافّات، 79.
جلد 4 - صفحه 70
داستان حضرت نوح عليه السلام با تفاوتهايى در تورات نيز آمده است. كتبِ كلدانيان، هنديان، چينىها، يونانيان و پارسيان، طوفان نوح را قهر خداوند به سبب ظلم و فساد مردم دانستهاند. در اوستا، كتاب مقدّس زردشتيان نيز خطر طوفانى عالمگير كه به واسطه آن همهى مردم غرق مىشوند مطرح است، بدين صورت كه به جمشيد وحى مىشود كه حائطى عظيم بساز و همهى مردان و زنان صالح و از هر حيوان يك جفت را در آن قرار بده.
رسالت حضرت نوح عليه السلام جهانى بوده است، چون زمين بدون حجّت نمىشود و غرق شدن همهى كفّار با نفرين حضرت نوح عليه السلام كه فرمود: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً» «1» شاهد بر آن است و از طرفى اگر رسالت آن حضرت منطقهاى و سيل هم در همان محدوده بوده، ديگر به سوار كردن يك جفت از هر حيوانى نيازى نبوده است، در حالى كه اين كار براى حفظ نسل حيوانات در كرهى زمين انجام گرديده است. «2»
سرگذشت حضرت نوح عليه السلام؛ تاريخى هزار سالهاست، كه داستان يك سيل عالمگير، ماجراى انقراض يك نسل و آغاز جامعهاى نوين، تابلويى از پيروزى حقّ بر باطل، جلوهاى از مستجاب شدن نفرين پيامبر، نمونهاى از قطع رابطهى پدر و پسر به خاطر مكتب، آيتى از تسليم هستى در برابر فرمان خداوند، حفظ نسل حيوانات و كشتى سازى دور از دريا را در خود جاى داده است.
اين داستان نشان مىدهد كه گاه انسان به حدّى سقوط مىكند كه موعظهى انبيا عليهم السلام هم در او كارساز نمىشود، بلكه به پيروان آنها نسبتِ اراذل مىدهد و در برابر قهر الهى به كوه پناه مىبرد!
پیام ها
1- قرآن بهترين منبع براى آشنايى با تاريخ بشر است. تِلْكَ ...
2- بسيارى از بخشهاى تاريخ، براى انسان پنهان مانده كه يكى از آنها تاريخ
«1». نوح، 26.
«2». تفسير المنار مدّعى است كه رسالت حضرت نوح منطقهاى بوده، امّا تفسير الميزان به شدّت آن را ردّ مىكند.
جلد 4 - صفحه 71
حضرت نوح است. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ»
3- پيامبر اسلام ومردم، جز از طريق وحى راهى براى آشنايى با تاريخ نوح عليه السلام نداشتند. «تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
4- سالمترين و مفيدترين اخبار تاريخى را بايد از طريق وحى دريافت كرد، زيرا از سرچشمهى علمِ بىنهايتى است كه هيچ گونه حادثه، فشار و غفلتى در ناقل آن وجود ندارد. «أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
5- ميزان علم غيب انبيا عليهم السلام به همان مقدارى است كه خداوند در اختيار آنان قرار داده است. «أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ»
6- تاريخ وسرگذشت انبياى قبل، بهترين تسلّى براى رهبران بعد است. «فَاصْبِرْ»
7- صبر و تقوى هر دو لازم و شرط پيروزى است. «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ،» به جاى «فاصبر انّ العاقبة للصابرين»
8- سر انجام، حقّ پيروز و باطل رفتنى است. «إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ: اين واقعه نوح كه مذكور شد، از خبرهاى غيب است كه به توسط جبرئيل. نُوحِيها إِلَيْكَ: وحى فرموديم آن را به سوى تو اى پيغمبر.
ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ: نبودى تو كه بدانى آن را تو به حسب ظاهر، يعنى مأمور به اظهار آن نبودى. وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا: و نمىدانستند آن را قوم تو پيش
«1» تفسير مجمع البيان ج 5 ص 168، و تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 430.
«2» در تفسير منهج ج 4 ص 430 گفته.
جلد 6 - صفحه 81
از اين، چه اهل كتاب و سير نبودند.
تنبيه: آيه شريفه تنبيه است بر آنكه پيغمبر اين اخبار را از كسى تعليم نگرفته، چه آن حضرت را به غير ايشان مخالطه نبودى و آنها هم با وجود كثرت آن را نشنيدى؛ و صاحب قرآن، خواندن و نوشتن را نياموخته و مدارست با علما و مجالست با فضلا هم ننموده، بلكه در ميان عبده اصنام و قوم جهال تربيت يافته، كه عارى بودند از علوم عقليه و نقليه، و زمان طويلى هم از قوم غائب نشده كه تعلم از غير در آن ممكن باشد؛ هر آينه برهان ظاهرى است بر اعجاز قرآن و نزول آن از جانب خداوند منان.
فَاصْبِرْ: پس شكيبائى كن بر مشاقّ رسالت و آزار قوم، چنانچه نوح صبر نمود. إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ: بدرستى كه سر انجام نيكو در دنيا به ظفر، و در آخرت به رستگارى براى پرهيزگاران است از شرك و معاصى و مخالفت اوامر سبحانى.
عبرت: علامه مجلسى رحمه الله در بحار از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه: در بنى اسرائيل عابدى بود مكرر مىگفت: (الحمد للّه ربّ العالمين و العاقبة للمتّقين) ابليس از مداومت او بدين گفتار در خشم شده، شيطانى نزد او فرستاد به او گفت (و العاقبة للاغنياء) عاقبت نيكو براى توانگران است. ميان آن شيطان و عابد مؤمن، نزاع، و راضى شدند به حكم اوّل كسى كه پيدا شود به شرطى كه سخن هريك را تصديق نمود، آن شخص يك دست ديگرى را قطع كند.
پس به شخصى رسيدند و از او پرسيدند گفت: (العاقبة للاغنياء) [آن شخص شيطانى بود]. باز عابد ذكر سابق را گفت، شيطان گفت: باز همين را گوئى؟ ثانيا به حكم اول شخص راضى شدند. اين مرتبه هم شيطانى مصور و تصديق شيطان همجنس خود را نمود، دست ديگر عابد را شيطان قطع كرد. عابد باز همان ذكر را تكرار، شيطان گفت: دو دست تو رفت باز آن را گوئى! اين مرتبه قرار شد به گردن زدن. پس حق تعالى ملكى را مصور به صورت شخصى فرستاد، چون قصه را نقل نمودند آن شخص دستهاى عابد را بجاى خود گذاشت
جلد 6 - صفحه 82
دست بر آن ماليده درست شد به حال اول، پس گردن آن شيطان را زده گفت:
(إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ). «1»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ (47) قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (48) تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
ترجمه
گفت اى پروردگار من همانا من پناه ميبرم بتو كه سؤال كنم از تو چيزى را كه نيست براى من بآن دانشى و اگر نيامرزى مرا و رحم نكنى بر من ميباشم از زيانكاران
گفته شد اى نوح فرود آى بسلامتى از قبل ما و بركتهائى بر تو و بر گروه چندى از كسانيكه با تواند و گروهى چندند كه بر خوردار كنيمشان پس برسد آنها را از ما عذابى دردناك
اين از خبرهاى نهان است كه وحى ميكنيم آنرا بسوى تو نبودى كه بدانى آنرا تو و نه قومت پيش از اين پس صبر كن همانا انجام نيك براى پرهيزكاران است.
تفسير
پس از صدور ترك اولى از حضرت نوح و عتاب الهى بشرح مذكور در آيه سابقه آنحضرت با كمال خضوع و خشوع و تذلّل از خداوند مسئلت نمود كه در آتيه او را حفظ فرمايد از سؤال بيجا و هر امر نامناسبى با مقام نبوّت و محبّت خدا و منحصر نمود راه فوز و فلاح و نجات از هر خطر و خسران را بمغفرت و رحمت الهى خلاصه آنكه توبه نمود از ترك اولى به آدابيكه موجب قبول و مرحمت شود و خداوند پس از استقرار كشتى و بر طرف شدن طوفان امر فرمود او و كسانيرا كه با او بودند به نزول از كشتى و مژده داد آنها را بسلامتى از آفات و ايمنى از بليّات و زيادتى بركات و وفور خيرات از قبل خود چون ايشان براى خرابى زمين از زندگانى آتيه خود مأمون نبودند و فرمود اين نعم ممتدّ است براى تو و فرقى كه با تو هستند در كشتى چون امّت بمعناى جماعت است و آنها جماعتهائى بودند يا فرقى كه بعد از اين از آنها بوجود مىآيند كه گفتهاند يا فرقى كه با تواند در طريقه حقّه و ايمان
جلد 3 صفحه 88
بخدا و پيغمبر وقت كه بنظر حقير رسيده و نيز فرمود و فرقى بعد از اين از نسل آنها بوجود مىآيند كه اين نعم براى آنها ممتدّ نميشود بلكه چندى برخوردار ميكنيم آنانرا از نعم دنيوى و پس از آن براى كفر و عصيان بعذاب اليم گرفتار خواهند شد و اخيرا به حبيب خود فرمود اين قصه نوح عليه السّلام از اخبار غيب است كه وحى نموديم ما آنرا بتو براى اثبات دين و اعجاز كتابت چون تو و قومت كه عربند اهل كتاب و تاريخ نبوديد و از اين وقايع اطلاع نداشتيد و حال مطّلع شديد پس مانند نوح عليه السّلام صبر كن بر ثبات در دعوت و آزار قومت و بدانكه در نتيجه موفق بظفر بر اعداء در دنيا و فائز بنعيم ابدى در آخرت خواهى شد چون حسن عاقبت مخصوص به اهل تقوى است قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح در موصل از كشتى بزير آمد با هشتاد نفر و شهرى بنا نمودند كه نام آن ثمانين شد و او دخترى داشت كه با او در كشتى بود و مردم از نسل او بوجود آمدند و به اين جهت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نوح عليه السّلام يكى از دو پدر است و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت چرا خداوند تمام اهل زمين را در زمان نوح عليه السّلام غرق فرمود با آنكه در ميان آنها بيگناهان و اطفال بودند فرمود اما اطفال كه وجود نداشتند چون خداوند چهل سال قبل از طوفان آنها را عقيم نمود و اما بقيّه مردم كه غرق شدند يكدسته براى تكذيبشان بود پيغمبر وقت را و دسته ديگر براى رضاى آنها بود بتكذيب تكذيب كنندگان چون كسيكه از كارى بر كنار باشد و راضى بآن مانند كسى است كه وارد در آن باشد خداوند كسى را بدون تقصير عذاب نميفرمايد و در كافى و اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون آب بزمين فرو رفت و حجاب بر طرف شد و استخوان مردگان ظاهر گشت نوح عليه السّلام آنها را ديد و جزع نمود و بسيار غمناك شد و خداوند به او وحى فرمود اين كار را خودت كردى كه نفرين به آنها نمودى نوح عرض كرد خدايا توبه كردم و استغفار نمود و وحى شد به او كه انگور سياه بخورد براى آنكه غم او زائل شود و نيز از آنحضرت روايت شده است كه نوح عليه السّلام بعد از طوفان پانصد سال زندگانى فرمود پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد خدا فرموده ايّام حيات تو منقضى شد و بايد ودائع نبوّت را به پسرت سام بسپرى چون زمين نبايد خالى از حجّت باشد و بايد در هر زمان راهنمائى
جلد 3 صفحه 89
به طاعت من وجود داشته باشد و آن يا پيغمبر است يا امام و حضرت نوح اطاعت نمود و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را بسام سپرد و حام و يافث بىبهره شدند براى آنكه قابل نبودند و حضرت نوح آنها را بشارت داد به هود عليه السّلام و وصيّت فرمود به اطاعت و انتظار مقدم او و اين خلاصه روايت اخيره است كه ذكر شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تِلكَ مِن أَنباءِ الغَيبِ نُوحِيها إِلَيكَ ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ وَ لا قَومُكَ مِن قَبلِ هذا فَاصبِر إِنَّ العاقِبَةَ لِلمُتَّقِينَ (49)
بزخارف آن لذت ميبرند و از نعم الهي بهره برداري ميكنند و بكفر و شرك از دنيا اينکه قضاياي نوح از خبرهاي غيبي است که ما بسوي تو وحي فرستاديم که نبودي تو که آنها را بداني تو و نه قوم تو از پيش از وحي ما پس بايد صبر كني بر اذيتهاي قوم محققا عاقبت از براي اهل تقوي است.
تلك اينکه قصص و حكايات راجعه بنوح و قوم او مِن أَنباءِ الغَيبِ قضاياي گذشته از كتب تواريخ معلوم ميشود و هيچ تاريخي از زمان نوح در دست نيست
جلد 11 - صفحه 64
فقط در تورات رائج يك مزخرفاتي هست که هيچ مدركي ندارد که انتساب بحضرت موسي داشته باشد چنانچه مكرر گفتهايم که تواتر تورات موسي سه مرتبه بكلي منقرض شده بمقتضاي كتب خود يهود که ما در مجلد اول كلم الطيب عين آنها را نقل كردهايم.
نُوحِيها إِلَيكَ فقط از راه وحي الهي بدست ميآيد ما كُنتَ تَعلَمُها أَنتَ اينکه جمله دليل نيست که قبل از نزول اينکه سوره حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم نميدانسته زيرا اولا قصه نوح مكرر در سور قرآني ذكر شده قبل از اينکه سوره و بعد از آن و ثانيا اولين مرتبه نزول قرآن چنانچه مكرر گفتهايم بر روح مقدس نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بوده در همان عالم ارواح و انوار چنانچه مفاد
كنت نبيا و الادم بين الماء و التين
و معناي نبيّ با خبر بودن است و مراد از ماء و تين نه اينست که گل آدم را سرشته بودند بلكه مراد يك آب و خاكي بيشتر نبود و در دعاء ندبه است
و علّمته علم ما کان و ما يکون الي انقضاء خلقك
و ادلّه و اخبار بسيار ديگر بلكه مراد اينکه است که بدون وحي الهي و تعليم او نميدانستي زيرا ممكن از خود چيزي ندارد وَ لا قَومُكَ که قريش باشند مِن قَبلِ هذا يعني قبل از وحي الهي و بيان رسالت چيزي دست آنها نبود.
فَاصبِر بر اذيّت قوم و تكذيب آنها چنانچه نوح صبر كرد در آن مدت مديد إِنَّ العاقِبَةَ فتح و ظفر و فيروزي لِلمُتَّقِينَ است که دشمنهاي آنها هلاك ميشوند و ببلاهاي اينکه عالم و عذاب آن عالم گرفتار و سعادت دارين نصيب اهل تقوي ميشود (اللهمّ اجعلنا من المتقين).
65
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- در این آیه که با آن داستان نوح در این سوره پایان میگیرد، یک اشاره کلی به تمام آنچه گذشت میکند و میفرماید: «اینها همه از اخبار غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم» (تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ).
«هیچ گاه نه تو و نه قوم تو قبل از این از آن آگاهی نداشتید» (ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا).
با توجه به آنچه در باره نوح به تو وحی شد و آن همه مشکلاتی که نوح در دعوتش با آن رو برو بود، و با این حال استقامت ورزید «تو هم صبر و استقامت کن، چرا که سر انجام پیروزی برای پرهیزکاران است» (فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ).
از این آیه استفاده میشود که بر خلاف آنچه برخی میپندارند، پیامبران (از
ج2، ص351
علم غیب آگاهی داشتند، منتها این آگاهی از طریق الهی و به مقداری که خدا میخواست بود، نه این که از پیش خود چیزی بدانند.
در اینجا داستان نوح را با تمام شگفتیها و عبرتهایش رها کرده و به سراغ پیامبر بزرگ دیگری یعنی هود که این سوره به نام او نامیده شده است میرویم.
نکات آیه
۱- داستانها و سرگذشتهاى مهمى از تاریخ پیشینیان ، بر انسانها مخفى مانده است. (تلک من أنباء الغیب) «أنباء» جمع نبأ است و «نبأ» - چنان چه در مفردات راغب آمده - به خبرى گفته مى شود که داراى فایده بزرگ باشد. غیب; یعنى ، چیزى که از دید و حواس مردم پنهان باشد و از آن اطلاعى نداشته باشند.
۲- سرگذشت نوح(ع) و حادثه طوفان ، سرگذشتى مهم در تاریخ بشریت و مخفى مانده بر مردمان (تلک من أنباء الغیب) «تلک» اشاره به داستان نوح و قضایاى رخ داده در روزگار آن حضرت دارد; یعنى: تلک الأنباء من أنباء الغیب.
۳- خداوند ، داستان نوح را از طریق وحى براى پیامبر(ص) تشریح کرد. (تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک) ظاهر این است که مراد از ضمیر «ها» در «نوحیها» همان مشارالیه «تلک» باشد.
۴- بیان سرگذشتهاى مهم تاریخ بشر براى پیامبر(ص) ، از نویدهاى خداوند به آن حضرت (تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک) برداشت فوق ، مبتنى براین احتمال است که ضمیر در «نوحیها» به «أنباء الغیب» برگردد. فعل «نوحى» به صورت مضارع مؤید این احتمال است.
۵- پیامبر(ص) و مردم عصر بعثت ، پیش از نزول قرآن ، به سرگذشت نوح(ع) آگاهى نداشتند. (ما کنت تعلمها أنت و لاقومک من قبل هذا) مشارالیه «هذا» قرآن است که از جمله «نوحیها إلیک» معلوم مى شود.
۶- پیامبر(ص) و مردم عصر بعثت ، جز از طریق وحى ، راهى براى شناخت صحیح حادثه طوفان و سرگذشت نوح(ع) در اختیار نداشتند. (ما کنت تعلمها أنت و لاقومک من قبل هذا)
۷- قرآن ، منبعى براى آشنایى به تاریخ بشر و شناخت رویدادهاى مهم تاریخى (نوحیها إلیک ما کنت تعلمها أنت و لاقومک من قبل هذا)
۸- خداوند ، فراخوان پیامبر(ص) به صبر و شکیبایى در امر رسالت و مقاومت در برابر مشرکان و آزارهاى آنان (فاصبر) بیان سرگذشت نوح(ع) و سپس دعوت کردن پیامبر(ص) به صبر و مقاومت ، گویاى این است که: مصداق مورد نظر براى «صبر» تحمل مشکلات و مشقتهاى تبلیغ رسالت و مقاومت در برابر آزارها و کارشکنیهاى مخالفان مى باشد.
۹- از هدفهاى بیان سرگذشت نوح(ع) در قرآن ، ترغیب پیامبر(ص) و اهل ایمان به صبر و مقاومت است. (تلک من أنباء الغیب نوحیها إلیک ... فاصبر إن العقبة للمتقین) خداوند، با تفریع جمله «إصبر...» به وسیله حرف «فاء» بر نقل داستان نوح(ع) ، به این نکته اشاره مى کند که: مقصود از شرح ماجراى حضرت نوح (ع) ، قصه سرایى نیست; بلکه هدف از آن ، هدایت و تربیت مخاطبان قرآن مى باشد.
۱۰- غلبه ایمان بر کفر و موفقیت پیامبر(ص) در انجام رسالت ، از نویدها و بشارتهاى خداوند به آن حضرت (فاصبر إن العقبة للمتقین) بیان پیروزى اهل ایمان و از میان رفتن کفرپیشگان در شرح داستان نوح(ع) مى رساند که مصداق مورد نظر براى «العاقبة» (فرجام نیک ) پیروزى ایمان بر کفر است و از آن جا که خطاب متوجه پیامبر(ص) است، جمله فوق ناظر به پیروزى اسلام بر کفر و موفقیت پیامبر(ص) در انجام رسالت مى باشد.
۱۱- پیروزى نوح(ع) و یارانش بر مخالفان ، نشان و دلیلى بر غلبه نهایى تقواپیشگان مقاوم و صبور ، بر کفرپیشگان است. (تلک من أنباء الغیب ... فاصبر إن العقبة للمتقین)
۱۲- صبر و تقوا ، دو شرط اساسى براى پیروزى نهایى بر کافران و نایل شدن به فرجامى نیکوست. (فاصبر إن العقبة للمتقین)
۱۳- توجه و باور به پیروزى اهل تقوا ، زمینه ساز پیشه ساختن صبر و مقاومت در برابر مشکلات راه تقوا و ایمان (فاصبر إن العقبة للمتقین)
۱۴- نوح(ع) و پیروان او ، صبرپیشگانى مقاوم در برابر ناملایمات راه ایمان (تلک من أنباء الغیب ... فاصبر) دعوت به صبر و مقاومت ، پس از بیان سرگذشت نوح(ع) و پیروانش ، اشاره به این حقیقت دارد که: آن حضرت و پیروانش ، در برابر ناملایمات صبور و شکیبا بودند.
۱۵- نوح(ع) و پیروان او ، از تقواپیشگان و بهره مند از فرجامى نیک (تلک من أنباء الغیب ... فاصبر إن العقبة للمتقین)
۱۶- فرجام نیک ، از آنِ تقواپیشگان است. (إن العقبة للمتقین)
۱۷- پیامبر(ص) و پیروان او ، از تقوا پیشگانند و فرجام نیک از آنِ ایشان است. (فاصبر إن العقبة للمتقین)
موضوعات مرتبط
- استقامت: تشویق به استقامت ۹; دعوت به استقامت ۸; زمینه استقامت ۱۳
- ایمان: آثار ایمان ۱۳; ایمان به پیروزى متقین ۱۳; ایمان و کفر ۱۰
- بشارت: بشارت پیروزى ۱۰
- پیروزى: شرایط پیروزى ۱۲
- تاریخ: مقاطع پنهان تاریخ ۱; منابع تاریخ ۷
- تقوا: آثار تقوا ۱۲
- خدا: بشارتهاى خدا ۴، ۱۰; تعالیم خدا ۳; دعوتهاى خدا ۸
- ذکر: آثار ذکر ۱۳; ذکر پیروزى متقین ۱۳
- سختى: صبر در سختى ۱۳
- شکست: زمینه شکست ۱۲
- صابران: ۱۴ فرجام صابران ۱۱
- صبر: آثار صبر ۱۲; اهمیت صبر ۹; تشویق به صبر ۹; دعوت به صبر ۸; زمینه صبر ۱۳
- فرجام: شرایط حسن فرجام ۱۲
- قرآن: تشویقهاى قرآن ۹; فلسفه قصص قرآن ۹; نقش قرآن ۵، ۷
- کافران: شکست کافران ۱۰، ۱۲; نشانه هاى شکست کافران ۱۱
- مؤمنان: پیروزى مؤمنان ۱۰; تشویق مؤمنان ۹
- متقین: ۱۵ حسن فرجام متقین ۱۶، ۱۷; فرجام متقین ۱۱; فضایل متقین ۱۶; نشانه هاى پیروزى متقین ۱۱
- محمد(ص): استقامت محمد(ص) ۸; بشارت به محمد(ص) ۴، ۱۰; تشویق محمد(ص) ۹; حسن فرجام محمد(ص) ۱۷; دعوت از محمد(ص) ۸; محدوده علم محمد(ص) ۵; محمد(ص) از متقین ۱۷; محمد(ص) و تاریخ ۴; محمد(ص) و قصه نوح(ع) ۳، ۵، ۶;وحى به محمد(ص) ۳
- مسلمانان: حسن فرجام مسلمانان ۱۷; مسلمانان از متقین ۱۷; مسلمانان صدراسلام و قصه نوح(ع) ۵، ۶
- مشرکان: اذیتهاى مشرکان ۸
- نوح(ع): اخفاى قصه نوح(ع) ۲; اهمیت طوفان نوح(ع) ۲; اهمیت قصه نوح(ع) ۲; پیروان نوح(ع) از متقین ۱۵; پیروزى پیروان نوح(ع) ۱۱; پیروزى نوح(ع) ۱۱; حسن فرجام پیروان نوح(ع) ۱۵; حسن فرجام نوح(ع)۱۵; شکست مخالفان نوح(ع) ۱۱; صبر پیروان نوح(ع) ۱۴; صبر نوح(ع) ۱۴; فلسفه قصه نوح(ع) ۹; نوح(ع) از متقین ۱۵
- وحى: نقش وحى ۶