الأعراف ٥١
ترجمه
الأعراف ٥٠ | آیه ٥١ | الأعراف ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً»: لَهْو و لعب را آئین خود کردند. دین خود را به بازی و شوخی گرفتند. «کَمَا»: همان گونه که. چون که. زیرا که. حرف (ک) میتواند برای تشبیه یا تعلیل باشد. واژه (ما) در (کَما) و در (وَ ما کانُوا ...) مصدری است و بعد از تأویل به مصدر چنین میشود: کَنِسْیَانِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ. لِنِسْیانِهِمْ وَ جُحُودِهِمْ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف
- مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
- مشاجره و گفتگوى دوزخيان با يكديگر
- جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
- معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
- توضيحى در مورد تعبير به اينكه مؤ منين بهشت را به ارث مى برند.
- وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
- اشاره به نفوذ حكم و امر انسان در قيامت
- معناى (( اعراف (( و مراد از آن در آيه شريفه
- رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند
- مراد از رجال اعراف ، مستضعفين نيستند
- اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصياتى كه براى آنان ذكر شده با جمله : (( والامر يومئذ للّه (( منافات ندارد
- اشاره به اقوال متعددى كه درباره معناى اعراف و مراد از اصحاب اعراف گفته شده است .
- روايتى از آلوسى درباره مراد از رجال اعرافنقل كرده و صاحب المنار آن را بى اعتبار دانسته است .
- سخن ما با صاحب المنار كه با مقايسه مسائل قيامت با نظام جارى در دنيا روايت مذكور رامردود دانسته است .
- دو قول ديگر در معناى اعراف و بيان اصول اقوال در مسئله اعراف
- معناى اعراف در قرآن
- دلالت جمله : (( الذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا(( بر اينكه انسان ناچار از تدين به ديناست .
- بحث روايتى (در ذيل آيات شريفه )
- روايتى از پيغمبر اكرم (ص ) درباره كيفيت مرگ مؤ من و كافر
- چند روايت ديگر درباره جهنم كافر و اهل دوزخ
- رواياتى در اين باره كه مراد از (( مؤ ذن (( در (( و اذّن مؤ ذن بينهم ...(( على (ع ) مىباشد
- مؤ ذن بودن على عليه السلام و اعلام حكم خداوند توسط او در آخرت ازفضائل آن حضرت به حساب مى آيد.
- رواياتى درباره اصحاب اعراف
- اشكال وارد بر رواياتى كه اصحاب اعراف را به كسانى كه داراى حسنات و سيئاتمساوى هستند تفسير مى كنند.
- چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ «51»
كسانى كه (در دنيا) دين خويش را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيوى مغرورشان ساخت، پس همان گونه كه آنان ديدار اين روزشان را فراموش كرده و آيات ما را انكار مىكردند، (ما نيز) امروز آنان را به فراموشى مىسپاريم.
نکته ها
«لهو»، به معناى غفلت انسان از كارهاى اساسى است و «لعب» آن است كه انسان هدفى خيالى و غير واقعى داشته باشد. «1»
امام رضا عليه السلام فرمود: «نَنْساهُمْ» يعنى آنان را ترك مىكنيم، چون آنان قيامت و آمادگى براى آن روز را رها كرده بودند، ما نيز در آن روز آنان را به حال خود رها مىكنيم». «2»
پیام ها
1- مسخره كردن دين، مغرور شدن به دنيا، فراموشى آخرت و انكار آيات الهى، همه از نشانههاى كافران است. «الْكافِرِينَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا»
2- كفّار، احكام دين را كه جدّى است به بازى مىگيرند. «دِينَهُمْ لَهْواً» و در عوض
«1». تفسير الميزان.
«2». تفسير نورالثقلين
جلد 3 - صفحه 76
دنيا كه بازيچهاى بيش نيست را جدّى گرفتند.
3- تحقير دين، ذلّت آخرت را به همراه دارد. كسانى كه دين را به بازى مىگيرند، در قيامت التماس مىكنند. «أَفِيضُوا عَلَيْنا- دِينَهُمْ لَهْواً»
4- زندگى دنيوى فريبنده است. «غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»
5- فريفتگى به دنيا، زمينهى بازى گرفتن دين است. لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ ...
6- كيفر الهى با اعمال ما تناسب دارد. «نَنْساهُمْ كَما نَسُوا»
7- انكار مستمرّ آيات الهى، موجب محروميّت از بهشت و مواهب آن است. «ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ»
8- فراموش كردن خداوند در دنيا، سبب فراموش شدن انسان در قيامت مىشود.
«نَنْساهُمْ كَما نَسُوا» چنانكه در جاى ديگر ياد خداوند را مايهى ياد او از انسان مىداند. «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ» «1»
9- انكارمستمرّ وبدون توبه، رمز بدبختى وهلاكت انسان است. كانُوا ... يَجْحَدُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (51)
بعد از آن، صفت كافرين را بيان فرمايد:
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً: كافرين كسانىاند كه فرا گرفتند دين خود را لهو و بازيچه. ابن عباس گويد: مراد استهزاء و سخريه است، چه وقتى كه ايشان را به اسلام دعوت نمايند، احكام اسلام و مسلمانان را سخريه و استهزاء نمايند. آيه دال است بر آنكه كسانى كه دين حق را لهو و بازيچه تصور كنند و به آن سخريه و استهزاء نمايند، هر آينه كافر، و مشمول آيه شريفه خواهند بود. و نزد بعضى مراد لهو و لعب تزيين شيطان است محرمات را در قلوب و عيون ايشان.
جلد 4 صفحه 81
وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا: و مغرور و فريفته ساخت ايشان را زندگى دنيا در بقا، لهذا همت آنها مصروف در تحصيل دنيا، و مستغرق در آن شدند و بهمان جهت جرئت كردند بر بى اعتنائى دين و عدم توجه به آن. در لباب التنزيل گفته: فريب داد دنيا آنها را به سبب فراخى معاش و لذائذ آن، و بازداشت ايشان را از ايمان به خدا و رسول و اخذ نصيب خود از آخرت، تا مرگ آمد، به همان حال باقى بودند، و ابدا متنبه نشدند.
نكته: اسناد غرور به دنيا، مجاز؛ و وجه مجاز اينست: به طمع طول عمر و حسن زندگانى و كثرت مال و جاه و كمال رغبت به شهوات، غرق در طلب دنيا، محجوب از حصول دين و بهره آن شدند.
فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ: پس امروز ترك كنيم ايشان را در عذاب استحقاقى، كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا: چنانچه ترك كردند ايشان در دنيا عمل ملاقات اين روز را. يا معامله مىنمائيم كفار را در ابقا در آتش معامله ناسى بلاقصد، چنانچه ايشان اعراض از آيات و فراموش نمودند احكام ما را، پس حق تعالى جزاى فراموشى ايشان را تسميه به نسيان فرموده مانند: جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها، و مراد از اين نسيان آنكه اجابت نفرمايد دعاى آنها را، و توجه ننمايد به عفو و رحمت، و أبد الآباد با سوء حال در جهنم باقى باشند، كأنه فراموش نموده ايشان را. ابن عباس گفته: حق تعالى ترك ايصال خير را فرمايد نسبت به ايشان. وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ: و چنانچه بودند كه به آيات ما انكار مىكردند.
تبصره: حق تعالى در اين آيه شريفه، وصف كافرين را فرمود اولا به اتخاذ دين به لهو و لعب، ثانيا به غرور متاع دنيا، ثالثا جحود آيات الهى؛ و اين دلالت دارد بر آن كه حب دنيا مبدأ هر آفتى است، چنانچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة: «1» يعنى: رغبت و محبت به جيفه دنيا و زخارف آن، سر تمام گناهان است. لذا حضرت امير المؤمنين وقتى دنيا رو به
«1» خصال صدوق، صفحه 25، حديث 87- اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2، صفحه 315، حديث اوّل- بحار الانوار، جلد 73، صفحه 7 و صفحه 90 و صفحه 119.
جلد 4 صفحه 82
آن سرور كرد فرمود: يا دنيا غرّى غيرى فانّى طلّقتك ثلثا لا رجعة فيها. «1» يعنى:
اى دنيا، على با تو چه كار دارد، فريب ده غير مرا، بتحقيق من طلاق دادم تو را سه طلاق، كه بعد از آن رجوع اصلا و ابدا براى من نباشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (51)
ترجمه
آنانكه گرفتند دينشان را ملعبه و بازيچه و مغرور نمود آنها را زندگانى دنيا پس امروز فراموش ميسازيمشان چنانچه فراموش كردند ملاقات روز خودشان چنين روزى را و آنكه بودند كه آيات ما را انكار ميكردند.
تفسير
لهو كار ناپسندى است كه موجب صرف هم و غم شود و لعب كار ناپسندى است كه موجب انبساط و فرح گردد و غالبا در معنى يكديگر استعمال ميشوند مانند دو لفظ مترادف خداوند ميفرمايد كسانيكه دين خود را ملعبه و بازيچه قرار دادند و از آن باسم بدون مسمّى اكتفا كردند و حلال و حرامى بدلخواه خود تعيين نمودند و زندگانى چند روزه دنياى دنى آنها را مغرور نمود و فريب داد كه بآن دلخوش شدند و از آخرت غفلت نمودند ما هم در روز قيامت آنها را فراموش مىكنيم يعنى سلوك ميكنيم با آنها مانند سلوك كسيكه كسى را فراموش كرده كه نتيجهاش آنستكه در عذاب بمانند و كسى بداد آنها نرسد چنانچه آنها در دنيا فراموش كردند كه چنين روزى در پيش دارند و تهيّه براى آنروز ننمودند و استعداد و قابليت خود را براى رحمت رحيميّه از دست دادند و باطل كردند و آيات الهيه را انكار نمودند و بنابر اين ما كانوا بآياتنا عطف بر ما نسوا و كاف مفيد معنى تعليل است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُم لَهواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتهُمُ الحَياةُ الدُّنيا فَاليَومَ نَنساهُم كَما نَسُوا لِقاءَ يَومِهِم هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ (51)
كساني که گرفتند دين خود را لهب و لعب بيهوده و بازيگري و فريب داد آنها را زندگاني دنيا پس امروز که روز قيامت است ما آنها را فراموش ميكنيم چنانچه
جلد 7 - صفحه 332
آنها فراموش كردند ملاقات اينکه روز خود را و آنچه بودند که انكار ميكردند آيات ما را الَّذِينَ صفت الكافرين است که نعم بهشتي را بر آنها خداوند حرام فرموده اتَّخَذُوا دِينَهُم ممكن است مراد از دين ديدن و مشي و رفتار و شعار آنها باشد و ممكن است مراد دين باشد لَهواً وَ لَعِباً لهو اعمّ از لغو است، لغو كار بيهوده و بي فائده است و لهو مشغوليات است و شامل محرمات هم ميشود مثل ساز، آواز، قمار شرب خمر و امثال اينها از امور باطله که تعبير باباطيل ميكنند و لعب بازيگري است که امروز بسيار رواج دارد اگر مراد از دين دين باشد مشركين چنانچه خدا ميفرمايد وَ ما كانَ صَلاتُهُم عِندَ البَيتِ إِلّا مُكاءً وَ تَصدِيَةً انفال آيه 35، نصاري زنگ و ناقوس، يهود جمع مال و نحوه، و اگر مراد ديدن و مشي باشد واضح است که تمام كفار عمر خود را ببطالت و بيهودهگي و معاصي و نافرماني ميگذرانند وَ غَرَّتهُمُ الحَياةُ الدُّنيا که تمام كفار و فساق و مخصوصا ابناء زمان خيال ميكنند هميشه در دنيا هستند و در امور دنيوي چه اندازه جديت ميكنند و اما بر آخرت قدمي برنميدارند.
فَاليَومَ نَنساهُم نسيان در خداوند محال است زيرا محل عوارض نيست چنانچه حبّ و بغض و عداوت و امثال اينها در ساحت قدس او روا نيست بلكه مراد ترتيب آثار اينکه امور است يعني اعتنايي بآنها نميشود مثل كسي که آنها را فراموش كرده باشد چنانچه جمله بعد هم بهمين معنا است كَما نَسُوا لِقاءَ يَومِهِم هذا زيرا مسلّما نسيان نبوده با اينکه مقدار که انبياء و مؤمنين از احوالات قيامت خبر ميدادند بعلاوه هر متديّن بديني و لو باطل باشد معاد را معتقد است و خود را اهل نجات و سعادت ميپندارد بلكه مراد اينست که ابدا بفكر آخرت نيستند و فرمايشات انبياء را باور نميكنند و اثري بر آنها بار نميكنند و قدمي بر آخرت برنميدارند و شاهد اينکه معنا است وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجحَدُونَ که انكار انبياء و كتب
جلد 7 - صفحه 333
آسماني و امور ديني ميكنند، و از شواهد قوي بر اينكه مراد از نسيان حقيقت نسيان نيست بلكه معامله نسيان است آيه بعد است که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 51)- در این آیه سبب محرومیت آنها را تشریح میکند و با ذکر صفات دوزخیان روشن میسازد که این سرنوشت شوم را خودشان برای خویشتن فراهم ساختهاند نخست میگوید: «آنها کسانی هستند که دین و مذهب خود را به سرگرمی و بازی گرفتند» (الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً).
«و زندگی دنیا آنها را فریب داد و مغرور ساخت» (وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا).
این امور سبب شد که آنها در لجنزار شهوات فرو روند و همه چیز حتی رستاخیز را به دست فراموشی بسپارند و گفتار پیامبران و آیات الهی را انکار کنند، لذا به دنبال آن اضافه میکند: «پس امروز هم ما آنها را فراموش خواهیم کرد همان گونه که آنها لقای چنین روزی را فراموش کردند و همان گونه که آیات ما را انکار نمودند» (فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ).
ضمنا از این آیه استفاده میشود که نخستین مرحله گمراهی و انحراف آن
ج2، ص52
است که انسان مسائل سرنوشت ساز خود را جدّی نگیرد و با آنها به عنوان یک سرگرمی و بازیچه رفتار کند.
نکات آیه
۱- تبدیل دین خدا به مجموعه اى از امور واهى و بازدارنده از سعادت و کمال، ویژگى کفرپیشگان (حرمهما على الکفرین. الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً) الف: مراد از «دینهم» دین الهى است و اضافه آن به مردم اشاره به این حقیقت دارد که منفعت برنامه هاى دینى و قوانین شریعتهاى الهى به خود انسانها مى رسد. ب: «اتخذوا» از افعال تصییر است. یعنى: بدلوا دین اللّه لهوا و لعبا. و تبدیل دین خدا به لهو و لعب به این است که پیرایه هایى را بر دین ببندند تا دین مجموعه اى از لهو و لعب جلوه کند.
۲- ضرورت پرهیز از آلوده سازى دین خدا به امور باطل، خرافى و بازدارنده از سعادت واقعى انسان (الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً)
۳- حیات دنیا، حیاتى فریبنده و سرگرم کننده (غرتهم الحیوة الدنیا) غرور (مصدر غرّت) به معناى فریب دادن است.
۴- کفرپیشگان، مردمانى فریفته به زندگانى دنیا (حرمهما على الکفرین. الذین ... غرتهم الحیوة الدنیا)
۵- سرگرمى و بازیچه گرفتن دین و فریفته شدن به زندگانى دنیا، موجب محرومیت از بهشت و مواهب آن (إن اللّه. حرمهما على الکفرین. الذین اتخذوا ... و غرتهم الحیوة الدنیا) توصیف کافران دوزخى به «الذین اتخذوا ... » بیانگر علت گرفتارى آنان به آتش جهنم است.
۶- فریبندگى حیات دنیا زمینه ساز گرایش گروهى از انسانها به کفرپیشگى و انکار مداوم آیات خدا (حرمهما على الکفرین ... غرتهم الحیوة الدنیا ... و ما کانوا بایتنا یجحدون)
۷- خداوند در روز قیامت کافران منکر قیامت را به فراموشى خواهد سپرد و اعتنایى به آنان نخواهد کرد. (فالیوم ننسیهم)
۸- بى اعتنایى خداوند به کافران و به فراموشى سپردن آنان در آخرت، سزاى غفلت آنان از قیامت و انکار آیات الهى است. (فالیوم ننسیهم کما نسوا لقاء یومهم هذا و ما کانوا بایتنا یجحدون) حرف «کاف» در «کما نسوا» تعلیلیه است و «ما» مصدریه ; یعنى «لنسیانهم». همچنین «ما» در «ما کانوا» مصدریه است و عطف بر «ما نسوا»، یعنى: لکونهم بایاتنا یجحدون.
۹- فریفته شدن به زندگانى دنیا و سرگرم شدن به آن، عامل فراموشى روز قیامت و آتش دوزخ است. (و غرتهم الحیوة الدنیا فالیوم ننسیهم کما نسوا لقاء یومهم هذا) «کما نسوا ... » مى رساند که از علل بى اعتنایى خداوند به دوزخیان این است که آنان روز قیامت را فراموش کردند و چون جمله «الیوم ننسیهم ... » به وسیله فاء بر «غرتهم الحیوة الدنیا» تفریع شده، معلوم مى شود که از ریشه هاى فراموشى قیامت، فریفته شدن به زندگانى دنیاست.
۱۰- خداوند، منکران قیامت را از بهشت و مواهب آن محروم خواهد کرد. (إن اللّه حرمهما على الکفرین ... فالیوم ننسیهم کما نسوا لقاء یومهم هذا) از مصادیق کلمه «الکفرین» به دلیل «کما نسوا لقاء یومهم هذا»، منکران قیامت هستند.
۱۱- انکار مستمر آیات الهى، موجب محروم شدن از بهشت و مواهب آن (فالیوم ننسیهم کما نسوا ... و ما کانوا بایتنا یجحدون) آیه مورد بحث تبیین کننده حال کافرانى است که در روز قیامت از مواهب بهشتى محروم خواهند شد و این فراز آیه (و ما کانوا ... ) بیانگر این است که منکران آیات الهى از آن کافران خواهند بود.
۱۲- انکار قیامت و به فراموشى سپردن آن، کفرپیشگى است. (إن اللّه حرمهما على الکفرین ... فالیوم ننسیهم کما نسوا لقاء یومهم هذا)
۱۳- انکار آیات الهى، کفرپیشگى است. (فالیوم ننسیهم کما نسوا ... و ما کانوا بایتنا یجحدون)
۱۴- تحقق روز قیامت از مهمترین آیات خدا* (کما نسوا لقاء یومهم هذا و ما کانوا بایتنا یجحدون) بدیهى است که معاد و برپایى قیامت از آیات الهى است. بنابراین ذکر به خصوص آن مى تواند به این جهت باشد که در بین دیگر آیات از اهمیت خاصى برخوردار است.
روایات و احادیث
۱۵- عن الرضا(ع): ... و قال تعالى: «فالیوم ننساه کما نسوا لقاء یومهم هذا» اى نترکهم کما ترکوا الاستعداد للقاء یومهم هذا.[۱] از امام رضا(ع) روایت شده است: ... اینکه خداوند متعال فرمود: «پس امروز ما آنها (کافران) را فراموش مى کنیم همان گونه که دیدار چنین روزى را فراموش کردند» ; یعنى همان طور که آنان آماده شدن براى دیدار چنین روزى را رها کردند، ما نیز آنان را رها مى کنیم.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۱۱ ; تکذیب آیات خدا ۱۳ ; زمینه تکذیب آیات خدا ۶ ; کیفر تکذیب آیات خدا ۸ ; کیفر مکذبان آیات خدا ۸ ; موارد آیات خدا ۱۴
- التقاط: اجتناب از التقاط ۲
- بهشت: محرومیت از نعمتهاى بهشت ۱۰ ; موانع بهشت ۵، ۱۰، ۱۱ ; نعمتهاى بهشت ۵
- جهنم: عوامل فراموشى جهنم ۹
- حیات: حقیقت حیات دنیوى ۳
- خدا: افعال خدا ۱۰ ; فراموشى خدا ۷، ۸
- خرافات: اجتناب از خرافات ۲
- دنیا: آثار فریبندگى دنیا ۶ ; فریبندگى دنیا ۳، ۴، ۵، ۹
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۹
- دین: آسیبخشناسى دین ۱، ۲ ; بازى با دین ۱، ۲، ۵ ; بدنمایاندن دین ۱
- سعادت: اجتناب از موانع سعادت ۲
- قیامت: آثار تکذیب قیامت ۷ ; برپایى قیامت ۱۴ ; تکذیب قیامت ۱۲ ; عوامل فراموشى قیامت ۹ ; فراموشى قیامت ۱۲ ; کیفر تکذیب قیامت ۸ ; محرومیت مکذبان قیامت ۱۰
- کافران: دنیاطلبى کافران ۴ ; صفات کافران ۴ ; کافران در قیامت ۷ ; کافران منسى خدا ۷، ۸ ; کافران و دین ۱ ; ویژگى کافران ۱
- کفر: زمینه کفر ۶ ; موارد کفر ۱۲، ۱۳
منابع
- ↑ عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۲۵، ح ۱۸، ب ۱۱ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۷، ح ۱۴۷.