الأعراف ٢٨
ترجمه
الأعراف ٢٧ | آیه ٢٨ | الأعراف ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَاحِشَةً»: عمل قبیح. گناه بسیار زشت. «الْفَحْشَآء»: عمل قبیح. گناه بسیار زشت.
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف
- جميع موجودات و آثار و اعمال طبيعى و اختيارى آنها منتهى به ذات پروردگارند.
- مراد از (( لباس تقوى (( و بهتر بودن لباس تقوى از لباس ظاهر.
- بيان ولايت شيطان بر غيرمؤ من و اشاره به اينكه بيرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشتتمثيلى است از درآوردن لباس تقوى از اندام همه آدميان توسط شيطان .
- آنچه در مورد مراد از (( فاحشه (( در: (( اذا فعلوا فاحشة قالوا...(( گفته شده است .
- معناى (( قسط((
- وجوهى كه در معناى جمله : (( اقيموا وجوهكم عندكل مسجد(( گفته شده است .
- معناى جمله : (( كما بداكم تعودون ((
- وجوه ديگرى كه در معناى جمله فوق محتمل است .
- اگر انسان به جايى برسد كه باطل را حق بپندارد، اميدى به رستگارى و هدايت يافتن اونيست .
- اختلاف مفسرين در بيان ارتباط جمله : (( كما بداءكم تعودون ...(( با آياتقبل از آن
- معناى اخراج زينت در طيبات رزق (در ذيل آيه :قل من حرم زينة الله ...)
- چرا خداوند به ضروريات زندگى از قبيل لباس پوشيدن و خود را آراستن امر نموده است؟
- معناى عبارت : (( خالصة يوم القيمة (( در آيه شريفه و اشكالى كه بر بيان صاحبالمنار در اين مورد وارد است .
- معناى (( فواحش ))، (( اثم (( و (( بغى (( و اشاره به اينكه امم و جوامع بشرى هم مانندافراد عمر و اجل معينى دارند.
- بحث روايتى رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( قد انزلنا عليكم لباسا...(( و((خذوا زينتكم عند كل مسجد((
- چند روايت درباره : (( لباس التّقوى (( در آيه شريفه
- روايتى كه مى گويد فاحشه اى كه مى گفتند خدا به آن امر كرده است ، ادعاى لزوم اطاعتاز زمامداران جائر است .
- چند روايت در مورد دروغ بستن به خدا تعالى
- رواياتى در ذيل جمله : (( و اقيموا وجوهكم عندكل مسجد((
- رواياتى در ذيل جمله : (( خذوا زينتكم ...(( و(( قل من حرم زينة الله ...(( پيرامون استفاده از نعمتهاى الهى
- روايتى در معناى : (( اسراف (( و (( اقتار(( چند روايت در بيان مراد از فواحش ظاهر وباطن .
- بحث و بررسى پيرامون چند روايت بررسى آيات و رواياتى كه ذاتى بودن سعادت وشقاوت را مى رسانند.
- آنچه از قرآن درباره ماهيت انسان و سعادت و شقاوت او استفاده مى شود.
- بررسى رواياتى كه به خلقت انسانها از طبيعتهاى مختلف دلالت دارند و بيان مراد آنروايات .
- سعادت و شقاوت آدمى ، به نحو اقتضا نه عليت ، ارتباط مستقيمى با آب وگل (مواد اصلى ) او دارد.
- وجه دقيق ترى در بيان روايات گذشته
- بررسى رواياتى كه مى گويند خلقت انسان منتهى به آب گوارا و آب تلخ و شور است.
- بررسى رواياتى كه برگشت اختلاف در خلقت را به نور و ظلمت مى داند
- بررسى روايات كه به انتقال حسنات اشقياء به نامهاعمال سعداء و انتقال سيئات سعداء به نامه عمل اشقياء دلالت دارند.
- توضيح بخش ديگرى از كلام امام (ع )
- وجه استشهاد در روايت به آيه : (( لائسئل عمّايفعل و هم يسئلون (( براى اينكه نقل حسنات سعداء به اشقياء و به عكس ، ظلم و خلافعدل نيست .
- وجه اختصاص حسنات به ذوات طيبه و اختصاص سيئات به ذوات خبثيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «28»
و هرگاه كار زشتى كنند، (در توجيه آن) گويند: ما پدران خود را بر اين كار يافتيم و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند هرگز به كارهاى زشت فرمان نمىدهد. آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟!
«1». شعراء، 95.
جلد 3 - صفحه 47
نکته ها
در تفاسير مىخوانيم كه اين آيه مربوط به برهنگى، مشركان در حال طواف است كه در جاهليّت مرسوم بوده است. آنان اين كار را به تقليد از نياكان خود انجام مىدادند؛ امّا مدّعى مىشدند كه خداوند دستور داده اينچنين طواف كنند!
زشتكاران از نياكان خود تقليد مىكنند و شرك خود را به خدا نسبت مىدهند و مىگويند:
«لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكْنا» «1»، «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ» «2» اين خواست خداوند بوده كه ما مشرك شديم و مىپنداشتند چون خدا به آنان مهلت داده، پس يا راضى به فحشا و زشتىهاى آنان است و يا به آن فرمان داده است.
در اين آيه، آنها ابتدا نياكان خود را مطرح كردند، «وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» سپس فرمان خدا را «وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها»، شايد به اين دليل باشد كه كار نياكان، نزد آنان مهمتر از فرمان خداست.
پیام ها
1- توجيه گناه، بزرگتر از خود گناه و نشانهى سلطه و نفوذ شيطان است. أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ ... قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا چه توجيه اجتماعى (نياكان) و چه توجيه مذهبى (امر خدا به زشتىها).
2- پايبندى به روش زشت و غلط نياكان و بدعت در دين، نشانه ولايت شيطان و عدم ايمان است. إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ ... إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا ...
3- فساد و زشتى برخى اعمال، روشن و فطرى است. «فاحِشَةً» ( «فاحشه» به گناهى گفته مىشود كه قباحت و زشتى آن روشن باشد)
4- گاهى انحرافات انسان، براى نسلهاى بعدى الگو مىشود و منحرفان، بار گناه نسلهاى آينده را نيز به دوش مىكشند. «وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا»
5- روش گذشتگان، هميشه ارزشمند نيست و تقليد نابجا از پيشينيان ممنوع
«1». انعام، 148.
«2». نحل، 35.
جلد 3 - صفحه 48
است. «قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا»
6- خداوند در هيچ زمانى به زشتى فرمان نمىدهد. وَ اللَّهُ أَمَرَنا ... إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ (پاسخ فعل ماضى را با فعل مضارع مىدهد تا نشانهى استمرار باشد)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «28»
شأن نزول: در منهج: اعراب، اوايل ظهور اسلام، عريانا و مكشوف العوره طواف مىكردند و مىگفتند: ما طواف نكنيم در جامهاى كه در آن معصيت نموديم، و زنان چيزى به عورت خود مىبستند. در خبر است كه زنى از بنى عامر طواف مىكرد و مىگفت: اليوم يبدوا كله او بعضه. مسلمانان آنها را ملامت بر اين فعل شنيع نمودند. آنها گفتند: ما پدران خود را بر اين يافتهايم و متابعت
«1» اصول كافى جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 167، حديث 10- بحار الانوار، جلد 63، صفحه 71، حديث 15.
جلد 4 صفحه 44
ايشان كنيم؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً: وقتى كه مرتكب شوند فعل متناهى در قبح را مانند عبادت اصنام و كشف عورت در انام و غير آن از كبائر آثام، چون نهى از آن و معاتبه بر آن نمايند. قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا: در جواب گويند از روى تقليد ما يافتهايم بر اين عمل زشت، پدران خود را. وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها: و خداى تعالى امر فرموده به اين فعل قبيح. احتجاج آوردند به شنايع و قبايح خود به دو چيز: يكى تقليد آباء. دوم، افترا بر خداى تعالى.
و حضرت سبحان از ذكر احتجاج اول آنها اعراض فرموده به جهت ظهور فساد آن؛ و در ردّ ثانى مىفرمايد كه: قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ: بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به آنها كه ذات اقدس الهى امر نمىفرمايد به افعال قبيحه و اقوال شنيعه، زيرا عادت و سنت سبحانى جارى شده كه امر به اعمال حسنه و خصال حميده نمايد. و اينكه فرموده امر نمىفرمايد به فحشاء، دال است بر آن كه ذات سبحانى فحشاء و قبايح را نخواسته و نخواهد، و لكن چون بنده به سوء اختيار مقدم بر فعل قبيح، و مقدماتش را فراهم كند، لذا اراده الهى تعلق گيرد كرها. بعد انكار فرمايد از وجه ديگر بقوله: أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ: آيا مىگوئيد بر خداى تعالى از روى افترا آنچه نمىدانيد كه او فرموده است از اسناد قبيح و شنيع به ذات سبحانى. اين شاهد است كه مبناى قول آنها جهل مفرط بوده و هيچ تعقل و تدبر نمىكردند.
تبصره: آيه شريفه دلالت صريحه دارد بر بطلان جبر، زيرا نفى فرمايد صدور فحشاء و قبايح را از ذات احديت خود بقوله: إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ؛ بنابراين چگونه مىشود در اين صورت كفر كافر و عصيان عاصى، از جانب او باشد؛ تعالى اللّه عن ذلك علوّا كبيرا و نيز اسناد فحشاء و شنايع به ساحت جلال ربوبى، افترا، و نهى از آن فرمايد بقوله: أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ «28»
ترجمه
و چون بجا آورند كار زشتى را گويند يافتيم بر آن پدران خود را و خدا امر كرده است ما را بآن بگو بدرستيكه خدا امر نميكند بكار زشت آيا ميگوئيد و نسبت بخدا ميدهيد چيزيرا كه نميدانيد.
تفسير
گفته شده فاحشه معصيت كبيره است كه بمنتهاى قبح رسيده باشد مانند عبادت بت و اقتداء بامام جائر و طواف خانه كعبه عريانا كه در زمان جاهليت معمول بوده و اين آيه ناظر بآن است و بنظر حقير هر معصيتى است كه قبح آن ظاهر باشد و در كافى و عياشى ره نقل نموده كه امام فرمود آيا كسى هست كه گمان كند خدا امر بزنا و شرب خمر و اين قبيل از محرّمات نموده است گفته شد خير فرمود پس مراد از اين فاحشه كه ادعا ميكردند كه خدا امر نموده است آنها را بآن چيست گفته شد خدا و ولى او اعلم است پس فرمود اين در باره ائمه جور است كه ادعا ميكردند خدا امر نموده است مردم را
جلد 2 صفحه 419
كه اقتدا نمايند بقوميكه امر ننموده بود خدا باقتداء بآنها پس ردّ فرمود خدا آنها را و اخبار فرمود از آنكه دروغ بخدا بستند و تعبير فرمود از اين عمل بفاحشه و عياشى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه كسيكه گمان كند كه خداوند امر بفحشاء نموده دروغ بسته است بخدا و كسيكه گمان كند خير و شرّ مستند باو است همچنين است و در حكمت الهى مقرر شده استكه شرور چون از قبيل اعدام است مستند بفاعل وجودى نمىشود و در اين باب توضيح زائدى از حقير در اواخر سوره بقره گذشت كه از آن كشف حجاب بر اولو الالباب خواهد شد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها قُل إِنَّ اللّهَ لا يَأمُرُ بِالفَحشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ ما لا تَعلَمُونَ «28»
و زماني که مرتكب شدند عمل زشتي را گفتند يافتيم پدران خود را بر اينکه كار و خداوند امر فرموده ما را باين عمل بگو محققا خدا امر نميكند بزشتي آيا ميگوييد بر خدا چيزي را که نميدانيد.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً بسياري از مفسرين گفتند تعريض بر مشركين است در طواف حج عريان و برهنه ميشدند مثل زماني که از مادر متولد شده بودند زن و مرد بدعوي اينكه با اينکه لباسهايي که معصيت كردهايم نبايد طواف كنيم لكن اينکه تفسير بنظر بسيار بعيد ميآيد و همچه عملي معلوم نيست از آنها سرزده باشد با آن غيرت عربي، بلي از بعض ابناء عصر حاضر بالاخص مسلك بهايي استبعاد ندارد، و در اخبار مرويه از كافي و عيّاشي و غير اينها تفسير شده فاحشه بكسي که بر خلاف حق دعوي امارة و ولايت كند، و بعضي تفسير بزنا كردهاند.
و لكن تحقيق كلام اينست که فاحشه مطلق اعمال زشت و قبيح است که قبح عقلي دارد و ارباب مذاهب باطله باسم دين مرتكب ميشدند مثل عبادت اصنام که گفتند ما نَعبُدُهُم إِلّا لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللّهِ زُلفي زمر آيه 4، يا مثل ما كانَ صَلاتُهُم عِندَ البَيتِ إِلّا مُكاءً وَ تَصدِيَةً انفال آيه 35، يا شرب خمر که گفتند در مذهب موسي و عيسي و انبياء سلف مباح بوده، يا ازدواج با محارم که در مسلك بهاء رواج دارد، يا كشف حجاب که گفتند در شريعت اسلام جايز است يا بدعتهايي که در دين زياد كردند يا مدعي مقامي مثل خلافت و امامت و ولايت و امارة و ركن رابع و قطب شدند و غير اينها.
قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا جواب از سؤال مقدر است يعني از آنها سؤال ميكنند که چرا اينکه فاحشه را مرتكب ميشويد ميگويند پدران ما مرتكب ميشدند ما هم
جلد 7 - صفحه 302
بانها اقتداء ميكنيم و هدايت ميشويم إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُهتَدُونَ زخرف آيه 21 إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ زخرف آيه 22.
وَ اللّهُ أَمَرَنا بِها اينهم جواب از سؤال مقدر است که بآنها بگويند فعل آباء شما که دليل و حجت نميشود جواب گويند که حسب الامر الهيست.
قُل إِنَّ اللّهَ لا يَأمُرُ بِالفَحشاءِ اينکه جمله دليل واضح و روشن است براي ردّ اشاعره که اكثر عامه هستند و منكر عدل الهي و منكر حسن و قبح اعمال هستند و لذا عدل از اصول مذهب اماميه شمرده شده.
توضيح كلام اينكه عدل سه معني دارد يكي مقابل ظلم که نصّ آيات شريفه است إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ مِثقالَ ذَرَّةٍ نساء آيه 44 فَما كانَ اللّهُ لِيَظلِمَهُم توبه آيه 71 إِنَّ اللّهَ لا يَظلِمُ النّاسَ شَيئاً يونس آيه 44 وَ لا يَظلِمُ رَبُّكَ أَحَداً كهف آيه 47 و غير اينها.
دوم- مقابل لغو و عبث که آنهم نصوص قرآني بر طبقش قائم است وَ ما خَلَقنَا السَّماءَ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما لاعِبِينَ انبياء آيه 16 لَو أَرَدنا أَن نَتَّخِذَ لَهواً لَاتَّخَذناهُ مِن لَدُنّا انبياء آيه 17 وَ ما خَلَقنَا السَّماواتِ وَ الأَرضَ وَ ما بَينَهُما لاعِبِينَ دخان آيه 38 أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً مؤمنون آيه 117، و غير اينها.
سوم- افعال اللّه تماما حسن است و موافق با مصالح و فعل قبيح از او صادر نميشود و اشاعره منكر حسن و قبح عقلي هستند و تبعيت افعال را با مصالح و مفاسد قبول ندارند و مصلحت و مفسده را زير بار نميروند و غافل از اينکه هستند که حتي بچه شيرخوار اگر مادرش در روي او خنده كند تبسم ميكند و اگر رو ترش كند گريه ميكند آن را حسن و اينکه را قبيح ميداند، حتي سگ اگر استخوان نزد او بيندازي دم را حركت ميدهد و اگر سنگ بيندازي پارس ميكند آن را خوب
جلد 7 - صفحه 303
و اينکه را بد ميشمارد و غافل از اينكه اينکه مسلك باعث عدم وثوق بدستورات الهي ميشود زيرا اگر فرداي قيامت فرعون و نمرود و شدّاد را بهشت برد و انبياء را جهنم برد قبحي ندارد مؤمن جهنم رود كافر بهشت، خذلهم اللّه تعالي.
أَ تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ ما لا تَعلَمُونَ مسئلة- كذب اعم از اينکه است که علم بخلاف واقع داشته باشد يا شك بلكه ظن و تماما حرام است بالاخص كذب بر خدا و رسول تا انسان يقين بواقع پيدا نكند يا اطمينان که يقين عرفي است يا چيزي که قائم مقام علم باشد مثل خبر ثقة و بيّنه و امثال آنها نميتواند نسبت دهد.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 28)- در این آیه اشاره به یکی از وسوسههای مهم شیطانی میکند که بر زبان جمعی از انسانهای شیطان صفت نیز جاری میشود و آن این که: «هنگامی که عمل زشت و قبیحی را انجام میدهند (اگر از دلیل آن سؤال شود، در پاسخ) میگویند: این راه و رسمی است که نیاکان خود را بر آن یافتهایم خداوند هم ما را به آن دستور داده است» (وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها).
جالب این که قرآن در پاسخ آنها اعتنایی به دلیل اول یعنی پیروی کورکورانه از نیاکان نمیکند و تنها به پاسخ دلیل دوم قناعت کرده، میگوید: «بگو: خداوند هرگز به کارهای زشت و قبیح فرمان نمیدهد» زیرا حکم او از فرمان عقل جدا نیست (قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ).
سپس با این جمله آیه ختم میشود که: «آیا به خدا نسبتهایی میدهید که نمیدانید» (أَ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ).
منظور از «فاحِشَةً» در اینجا هر گونه کار زشت و قبیحی است که مسأله «طواف عریان» و «پیروی از پیشوایان ظلم و ستم» از مصادیق روشن آن محسوب میگردد.
نکات آیه
۱- زشتکاران بى ایمان، پیروى از شیوه پدرانشان را توجیه کننده کردار خویش مى شمردند. (للذین لا یؤمنون. و إذا فعلوا فحشة قالوا وجدنا علیها ءاباءنا)
۲- تقلید از سنتهاى زشت پیشینیان، امرى نکوهیده در بینش الهى (و إذا فعلوا فحشة قالوا وجدنا علیها ءاباءنا)
۳- جوامعى که به پندار اجراى فرمان خدا به رسوم نارواى نیاکان خویش پایبندند، جوامعى تحت نفوذ شیاطین مى باشند. (إنا جعلنا الشیطین أولیاء للذین لا یؤمنون ... الله أمرنا بها) جمله «إذا فعلوا ... » عطف بر «لا یؤمنون» است و در حقیقت صله براى «الذین» مى باشد. یعنى: إنا جعلنا الشیاطین أولیاء للذین إذا فعلوا فاحشة ... .
۴- توجیه ارتکاب کارهاى زشت و ناپسند به پندار اجراى فرمان خداوند، برخاسته از نفوذ و ولایت شیطان است. (إنا جعلنا الشیطین أولیاء للذین لا یؤمنون ... الله أمرنا بها)
۵- بدعتگذاران در دین، عناصرى پیرو شیطان و تحت ولایت او هستند. (إنا جعلنا الشیطین أولیاء للذین لا یؤمنون ... الله أمرنا بها)
۶- کافران زشتکردار عصر جاهلى از سر جهل، انجام کارهاى زشت و ناپسند را اجراى فرمان خدا مى پنداشتند. (و إذا فعلوا فحشة قالوا ... الله أمرنا بها)
۷- در بینش کافران زشتکردار عصر جاهلى، روش پدرانشان مهمتر از امر خداوند بود. (قالوا وجدنا علیها ءاباءنا و الله أمرنا بها) از اینکه زشتکاران در توجیه کردار خویش قبل از استناد به امر خدا به روش پدرانشان تمسک جستند، برداشت فوق استفاده مى شود.
۸- خداوند هرگز به انجام کارهاى پلید و زشت فرمان نداده است و نخواهد داد. (قل إن الله لا یأمر بالفحشاء) به کارگیرى فعل مضارع (لا یأمر) در جواب فعل ماضى (أمرنا) براى رساندن این معناست که خداوند در هیچ زمانى (گذشته و حال و آینده) امر به زشتیها ندارد.
۹- وجود کارهاى پسندیده و ناپسند، بدون امر و نهى خداوند (إن الله لا یأمر بالفحشاء)
۱۰- عقل آدمى توانا بر درک کردارهایى پسندیده و ناپسند، مستقل از امر و نهى خداوند (قل إن الله لا یأمر بالفحشاء)
۱۱- انتساب حکمى به خداوند بدون یقین به صدور آن از جانب او، امرى نکوهیده و ناپسند (أتقولون على الله ما لا تعلمون)
۱۲- اسناد هر چیز (فعل، سخن، وصف و ... ) به خداوند باید از روى علم و یقین باشد. (أتقولون على الله ما لا تعلمون)
۱۳- محمّد بن منصور عن عبدصالح قال: سألته عن قول الله: «و إذا فعلوا فاحشة إلى قوله أتقولون على الله ما لا تعلمون» ... فقال: ... فان هذا من ائمة الجور ادّعوا ان الله أمرهم بالإیتمام بهم فردّ الله ذلک علیهم فاخبرنا إنهم قد قالوا علیه الکذب فسمى ذلک منهم فاحشة.(۱) محمّد بن منصور گوید: از امام کاظم (ع) درباره آیه «و إذا فعلوا فاحشة ... » سؤال کردم فرمود: ... این مطلب درباره پیشوایان جور است که ادعا داشتند خداوند
۱- . تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۱۲، ح ۱۵ ; کافى، ج ۱، ص ۳۷۳، ح ۹. مردم را به پیروى و اقتداى به آنها امر فرموده، خداوند این ادعاى آنان را رد کرده و به ما خبر داده که آنان بر خدا دروغ بستند ; و این دروغ را فاحشه نامیده است.
موضوعات مرتبط
- افترا: به خدا ۱۱
- بدعت: سرزنش بدعت ۱۱
- بدعتگذاران:۵
- بدکاران: کافر ۱
- بینش: ارزش بینش الهى ۲ ; بینش باطل ۶
- تقلید: از پیشینیان ۲ ; تقلید از رسوم ناپسند ۲، ۳ ; تقلید از نیاکان ۱، ۳، ۷ ; تقلید ناپسند ۲
- جامعه: جوامع تحت امر شیطان ۳
- حسن عقلى:۹، ۱۰
- خدا: اسناد حکم به خدا ۱۱، ۱۲ ; اوامر خدا ۸ ; تنزیه خدا ۸
- رهبران: دروغگویى رهبران ظالم ۱۳
- شیاطین: حاکمیت شیاطین ۳
- شیطان: آثار نفوذ شیطان ۴ ; آثار ولایت شیطان ۴ ; پیروان شیطان ۵ ; ولایت شیطان ۵
- عمل: توجیه عمل ناپسند ۱، ۴، ۱۱
- قبح عقلى:۹، ۱۰
- کافران: بینش کافران ۶ ; بینش کافران جاهل ۷ ; عمل ناپسند کافران ۶ ; کافران جاهل ۶ ; کافران و اوامر خدا ۶
- مستقلات عقلیه:۱۰