الأنعام ١١٢
ترجمه
الأنعام ١١١ | آیه ١١٢ | الأنعام ١١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَدُوّاً»: دشمن. دشمنان. صفتی است بر وزن (فَعُول)، مفرد و مثنّی و جمع و مذکّر و مؤنّث در آن یکسان است و آن را جمع میبندند و (أَعْداء) میگویند. «شَیاطینَ»: متمرّدان. سرکشان. «شَیَاطینَ الإِنسِ وَ الْجنّ»: اضافه صفت به موصوف است. «زُخْرُفَ الْقَوْلِ»: سخنان آراسته بیاساس. سخنان به ظاهر زیبا و فریبا ولی بیحقیقت و ناروا. بدل (عَدُوّاً) یا مفعول دوم (جَعَلْنا) است. «غُرُوراً»: گولزدن. فریبدادن. مفعولله، یا بدل از (زُخْرُفَ)، و یا حال است و به معنی (غارّینَ) است. «وَ ما یَفْتَرُونَ»: واژه (ما) مفعولمعه یا عطف بر ضمیر (هُمْ) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِ نَبِيٍ... (۵) وَ لاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْکَرِ... (۲) وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِ نَبِيٍ... (۵) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۲)
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا... (۳) فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ... (۰) وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ... (۰) وَ لاَ تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْکَرِ... (۲) مَا يُقَالُ لَکَ إِلاَّ مَا قَدْ قِيلَ... (۲) قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي... (۲) نَحْنُ نَقُصُ عَلَيْکَ أَحْسَنَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۱۳ - ۱۰۶، سوره انعام
- در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است .
- مراد از اينكه پيامبر (ص ) حفيظ و وكيل بر مردم نيست .
- نهى از هر كلام زشتى نسبت به مقدسات دينى .
- اقسام لذائذى كه عمل و متعلقات عمل انسان را زينت داده او را به عمل وامى دارد.
- وجه اينكه لذات موافق با هواى نفس و گناهان بدون واسطه به خدا نسبت داده نمى شود.
- اقوال متعددى كه درباره مراد از زينت دادن اعمال در (( و كذلك زينالكل امة عملهم )) گفته شده است .
- ايمان آوردن مردم منوط به مشيت الهى است و كفرشان نيز خارج از مشيت خدا نمى باشد.
- (روايتى در ذيل آيات شريفه گذشته : نهى از سب خدايان مشركين ، ايمان نياوردن كفارو...).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ «112»
(اى پيامبر! اينان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند، بلكه) ما اين گونه براى هر پيامبرى، دشمنى از شيطانهاى انس و جنّ قرار داديم. كه برخى از آنان حرفهاى دلپسند و فريبنده را به برخى ديگر مرموزانه القا مىكنند. البتّه اگر پروردگارت مىخواست، چنين نمىكردند. (ولى سنّت الهى بر آزادى انسانها مىباشد،) پس آنان را و آنچه به دروغ مىسازند به خود واگذار.
نکته ها
در دو آيهى قبل آمده بود: ما آنان را به حال خود رها كرديم، «نَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ» اينجا مىفرمايد: تو نيز آنان را به حال خود رها كن. «فَذَرْهُمْ»
سقوط انسان، از قبول وسوسهى شيطان شروع مىشود، «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ» «1»
«1». ناس، 5.
جلد 2 - صفحه 534
آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مىشود، «إِخْوانَ الشَّياطِينِ» «1» و در نهايت خودش شيطان مىگردد. «شَياطِينَ الْإِنْسِ»
تضادّ و درگيرى، زمينه ساز تكامل اختيارى است. به همين جهت خداوند، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است. «وَ كَذلِكَ»
پیام ها
1- از عوامل استقامت و پايدارى انسان، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است. «وَ كَذلِكَ»
2- مبارزه حقّ و باطل، در طول تاريخ وجود داشته است. «وَ كَذلِكَ»
3- رهبر جامعه، بايد براى مخالفتها آماده باشد. «وَ كَذلِكَ»
4- انتظار ريشهكن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا»
5- از سنّتهاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا»
6- كفّار لجوج، شيطانند. شَياطِينَ الْإِنْسِ ...
7- شياطين انس و جنّ از طريق القاى به يكديگر، با هم ارتباط دارند. يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ ...
8- شياطين، روشهاى شيطنت را به يكديگر مىآموزند. «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ»
9- مخالفان انبيا، تبليغات درون گروهى دارند. «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ»
10- كلمات زيبا و فريبنده، مىتواند از عوامل اغفال انسان باشد. يُوحِي ... زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً
«1». اسراء، 27.
جلد 2 - صفحه 535
11- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرىها قرار داده است. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
12- اختيار و آزادى بشر، در مسير رشد و تربيت اوست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
13- در نظام هستى، يك اراده حاكم است نه دو قدرت، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاشهاى انحرافى از قدرت و سلطهى الهى بيرون نيست. «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (112)
بعد از آن به جهت تسليه حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله احوال انبياى سلف فرمايد:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا: و چنانچه تو را اى پيغمبر دشمنان هستند، قرار داديم براى هر پيغمبرى دشمنى شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ: گردنكشان از جن و انس.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 357
تبصره- در تفسير اين آيه وجوهى است «1»:
1- چنانچه امر فرموديم تو را به عداوت مشركين، همچنين امر نموديم پيش از تو به معادات اعداى آنها از جن و انس. و چون خدا امر فرمايد رسول را به معادات مشركين، پس به منزله اين است كه خدا ايشان را دشمن قرار داده؛ مثل آن كه سلطانى گويد: براى مبارزهاى از عسكر خود قرار داديم فلانى را قرين تو در مبارزه، يعنى امر نمايد او را به مبارزه، زيرا وقتى امر كند او را به مبارزه، هر آينه مقرر ساخته مبارز او را قرين او.
2- حكم فرموديم به آنكه ايشان دشمن هستند و خبر داديم ما به آن به جهت آنكه معامله كنيد با آنها معامله دشمنان در احتراز ايشان، و استعداد و آمادگى براى دفع آنان.
3- چنانچه تخليه نموديم بين آنها و اختيارشان عداوت را و منع ننموديم آنها را به كره و جبر به جهت آنكه منافات با تكليف است، همچنين تخليه اعداى تو نموديم، و بر سبيل قهر و جبر، منع آنها نكرديم.
4- چون حق تعالى نعمتهاى عظيمه به رسول عطا فرمود و كفار بدان سبب حسد برده اظهار دشمنى كردند، كانّ او سبحانه باعث عداوت شده، زيرا سبب دشمنى عطيه او است.
يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ: وسوسه مىكند بعض از جن انس را، يا برخى از جن جن را و برخى از انس انس را. مراد شياطين جن، اولاد ابليساند. از ابى جعفر عليه السّلام مروى است: انّ الشّياطين يلقى بعضهم بعضا فيلقى اليه ما يغوى به الخلق حتّى يتعلّم بعضهم من بعض. فرمود حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام: بدرستى كه شياطين القا مىكنند بعضى برخى ديگر را، پس القا كند به او آنچه را كه بسبب آن گمراه نموده خلق را تا ياد بگيرد بعضى از بعض ديگر. زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً: سخنانى را كه بظاهر آراسته است اما در واقع هدفى ندارند جز فريب و گمراهى مردم. وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ: و اگر
«1» مجمع البيان ج 2 ص 352.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 358
خواستى پروردگار تو ايمان ايشان را بر وجه جبر و قهر و الجاء و اضطرار، دشمنى نمىكردند با پيغمبران، لكن زمام اختيار ايمان و كفر و طاعت و معصيت بدست ايشان داد تا به طوع و رغبت خود به هرچه خواهند اقدام كنند، و بدين جهت مستحق ثواب و عقاب شوند. فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ: پس واگذار ايشان را با آن دروغها كه مىبافند از تسويلات باطله. امر بر سبيل تهديد است مثل اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ «1» در خصال- از حضرت صادق عليه السّلام الانس على ثلثة اجزاء فجزء تحت ظلّ العرش يوم لا ظلّ الّا ظلّه و جزء عليهم الحساب و العذاب و جزء وجوههم وجوه الادميّين و قلوبهم قلوب الشّياطين. «2» فرمود: انس بر سه قسماند: 1- تحت ظل عرش الهيند روزى كه سايهئى نيست مگر سايه لطف او. 2- بر ايشان است حساب و عذاب. 3- صورتشان صورت آدمى و قلوبشان قلوب شيطانى، چنانچه علامه مجلسى رحمه اللّه در «بحار» روايت نموده: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ياتى على النّاس زمان وجوههم وجوه الادميّين و قلوبهم قلوب الشّياطين كامتال الذّئاب الضّوارّ سفّاكون للدّماء لا يتناهون عن منكر فعلوه، ان تابعتهم ارتابوك و ان حدّثتهم كذّبوك و ان تواريت عنهم اغتابوك، السّنّة فيهم بدعة و البدعة فيهم سنّة الخ). «3» فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله: مىآيد بر مردم زمانى كه صورتشان صورت آدمى و قلوبشان قلوب شياطين. مانند گرگان درنده، بسيار بريزند خونها را، منتهى نشوند از منكراتى كه بجا آورند. اگر متابعت آنها نمائى، به شك اندازند تو را، و اگر حديث گوئى ايشان را، تكذيب كنند، و اگر كنارهگيرى كنى از ايشان، غيبت كنند تو را. سنت در ايشان بدعت است و بدعت در ايشان سنت.
«1» فصلت آيه 40.
«2» خصال، باب الثلاث، صفحه 154، حديث 192.
«3» بحار الانوار، جلد 22، صفحه 453، حديث 11- جامع الاخبار، فصل 88، حديث اوّل.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 359
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (112)
ترجمه
و همچنين قرار داديم از براى هر پيغمبرى دشمنانى را از شيطانهاى انس و جن كه ميرسانند بعضى از آنها ببعضى گفتار باطل آراسته را براى فريب و اگر بخواهد پروردگار تو بجا نمىآورند آنرا پس واگذار آنها را با آنچه افترا ميبندند.
تفسير
چنانچه خداوند مهلت داد براى امتحان دشمنان پيغمبر خاتم و ذريّه طاهره او را و مجبور نفرمود آنها را بترك عداوت براى بقاء تكليف و استحقاق عقاب و واگذارد آنها را بحال خودشان براى عدم قابليّت آنها مر هدايت الهى را همين معامله را با دشمنان انبياء سابق از متمردان انس و جن فرمود و كار شيطان آنستكه باطل را زينت نمايد و بصورت حق جلوه دهد براى فريب دادن اهل حق و در اين مقصد بعضى از آنها با بعضى ديگر كمك ميكنند و شيطنت را بيكديگر ياد ميدهند چنانچه در مجمع از حضرت باقر (ع) نقل نموده و اگر خداوند ميخواست نگذارد آنها اعمال عداوت نمايند قدرت را از آنها سلب ميفرمود و نمىتوانستند كارى كنند ولى مصلحت در اين بود كه شياطين انسى و جنى باشند و بهشت و دوزخ هم باشد و انبيا و اوليا و اتقيا هم باشند و هر كس بقدرت و اختيار و استحقاق خود بمقام لايق خود برسد پس مأمور شد پيغمبر (ص) هم مانند خدا آنها را بحال خودشان واگذار كند و هر اشتباه كارى كه مىخواهند بكنند و هر افترائيرا كه ميتوانند به بندند تا در قيامت باشدّ عذاب گرفتار شوند قمى ره از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه خداوند هيچ پيغمبرى را مبعوث نفرمود مگر آنكه در امت او دو شيطان بود كه او را اذيّت مينمودند و بعد از او امت او را گمراه ميكردند آندو از اصحاب حضرت نوح ينطيفوس و خرام بودند و از اصحاب حضرت ابراهيم مكتل و زام بودند و از اصحاب حضرت موسى سامرى بود و مر عقيبا و از اصحاب حضرت عيسى بوليس و مرنيون و از اصحاب محمد (ص) جسّر و زريق گفتهاند جسّر مانند ثعلب است وزنا و معنا و زريق تصغير ازرق است اوّلى را در حيله و مكر تشبيه بروباه فرموده و دوّمى كبود چشم بوده لعنة اللّه عليهما و على من اتّبعهما اجمعين و در كافى در ضمن حديثى از آن حضرت نقل نموده كه كسانيرا كه خداوند از اهل صفت حق قرار نداده آنها شياطين انس و جنّند و در خصال از
جلد 2 صفحه 371
آنحضرت نقل نموده كه انس بر سه قسم است يك قسمت در زير سايه عرش جاى دارند در روز كه سايه نيست جز سايه آن و يك قسمت اهل حساب و عذابند و قسمت ديگر روى هاى ايشان روى آدميان است و دلهاى آنها دلهاى شياطين است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذلِكَ جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الإِنسِ وَ الجِنِّ يُوحِي بَعضُهُم إِلي بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرُوراً وَ لَو شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرهُم وَ ما يَفتَرُونَ (112)
و همين نحو قرار داديم از براي هر پيغمبري دشمني از شياطين انسي و جنّي که وسوسه ميكنند يكديگر را بگفتارهاي مزخرف که صورت ظاهر دارد و مغز و حقيقت ندارد براي فريب دادن يكديگر و اگر مشيت پروردگار تو تعلق بگيرد هراينه نميكردند اينکه كار را پس واگذار آنها را و افتراهاي آنها که ميبندند.
و كذلك يعني همين نحوي که تو دشمنهاي انسي و جنّي داري انبياء سلف مبتلي بودند جَعَلنا لِكُلِّ نَبِيٍّ اعم از رسل و انبياء غير مرسل، اولو العزم و غير اولي العزم زيرا لفظ کل از الفاظ عموم است شامل تمام ميشود و اشكال به اينكه خداوند چگونه براي انبياء خود دشمن جعل ميفرمايد بسيار واهي و بيمغز است زيرا نظام جملي عالم که بر وفق حكم و مصالح جعل شده و البته اگر بهتر از اينکه بود خداوند آن نحو قرار ميداد بايد مؤمن، كافر، عادل، فاسق، زيبا، زشت، بصير، اعمي، صحيح، سقيم، غني، فقير، زن، مرد، ظالم، مظلوم، عزيز، ذليل باشند و بنده اگر پي بحكم و مصالح او برد دليل بر اينكه بر خلاف حكمت است نيست زيرا آدم و شيطان، هابيل و قابيل، ابراهيم و نمرود، موسي و فرعون حضرت محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و بو جهل، حضرت علي عليه السّلام و عمر، حضرت حسن عليه السّلام و معاويه،
جلد 7 - صفحه 175
حضرت امام حسين عليه السّلام و يزيد و هكذا حق و باطل، ايمان و كفر، مظلوم و ظالم عادل و فاسق، مطيع و عاصي، صبيح و قبيح، غني و فقير، صحيح و سقيم لازم دارد
جهان چون چشم و خال و خدّ و ابروستبرگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- روبرو شدن همه پیامبران با دشمنانى از شیطانهاى جن و انس، سنت الهى است. (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیطین الإنس و الجن)
۲- درگیرى حق و باطل در سراسر تاریخ انبیا جریان داشته است. (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیطین الإنس و الجن)
۳- بینش و آگاهیهاى تاریخى داراى نقشى سازنده و کارساز در راهیابى و هدایت انسان است. (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا) تذکر به این نکته تاریخى که تمامى انبیاى الهى دشمن داشته اند، مى تواند گویاى نقش آگاهیهاى تاریخى باشد.
۴- کافران لجاجت پیشه و حق ناپذیر از شیطانهاى انسى هستند. (و لو أننا ... ما کانوا لیؤمنوا ... و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیطین الإنس)
۵- دلدارى خداوند به پیامبر (ص) و رفع نگرانى او نسبت به لجاجت مخالفان (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا) از اهداف این یادآورى تاریخى به پیامبر (ص) مى تواند رفع ناراحتى و دلگیرى آن حضرت از خصومت و مخالفتهاى کافران باشد.
۶- پیامبر اسلام (ص)، مانند سایر پیامبران، درگیر مبارزه با شیاطینى از جن و انس (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا شیطین الإنس و الجن)
۷- جن موجودى داراى حیات و شعور و اراده است. (عدوا شیطین الإنس و الجن)
۸- برخى از آدمیان و جنیان از شیاطینند. (عدوا شیطین الإنس و الجن)
۹- شیاطین جن و انس با یکدیگر به وسیله القائات مرموز مرتبط هستند. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا) «وحى» به معنى اشاره ... و کلام پنهان است (لسان العرب)، لذا در برداشت فوق به القائات مرموز معنى گردیده است.
۱۰- وسوسه و ظاهر سازى فریبکارانه، روش شیاطین است. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا)
۱۱- شیاطین با تبادل سخنان به ظاهر آراسته و منطقى در بین یکدیگر در صدد فریب و گمراه ساختن مردمند. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا) راغب مى گوید: الزخرف الزینة المزوقة ... . زخرف همان زینت آراسته است، لذا زخرف القول به معنى گفتار به ظاهر زیبا و دلپسند است.
۱۲- دشمنان انبیا در ارتباطى مداوم و پنهانى با یکدیگرند. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول) «یوحى» یعنى شیطان وسوسه و القاى پنهانى مى کند. (مجمع البیان). ارتباط مداوم از مضارع آمدن «یوحى» استفاده شده است.
۱۳- برخى از شیاطین آموزش دهنده روشهاى شیطانى به بعض دیگرند. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول) از اینکه بعضى وحى و اشاره مى کنند و طبعاً برخى آن را مى پذیرند، برداشت فوق استفاده شده است.
۱۴- شیاطین انس و جن از هنر و تبلیغات فریبنده براى فریب دادن مردم و مبارزه با انبیا بهره مى برند. (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا) «زخرف القول» به کلام آراسته شده مى گویند که از مصادیق هنر است و مى توان گفت که این مورد به عنوان نمونه ذکر شده است. گفتنى است «غرورا» در برداشت فوق مفعول له واقع شده است.
۱۵- آرایش و پیرایش گفته ها و نوشته ها و تبلیغات داراى نقشى مؤثر (یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول)
۱۶- لزوم هشیارى در برابر ترفندهاى هنرى و تبلیغى شیاطین انس و جن (و کذلک جعلنا لکل نبى عدوا ... یوحى بعضهم إلى بعض زخرف القول غرورا)
۱۷- کارها و فعالیتهاى جن و انس در قلمرو مشیت خداوند است. (و لو شاء ربک ما فعلوه)
۱۸- مشیت خداوند بر بازداشتن تکوینى شیاطین از دشمنى با پیامبران و تبلیغات فریبنده آنها نیست. (و لو شاء ربک ما فعلوه)
۱۹- شیاطین جن و انس برخوردار از آزادى و اختیارند. (و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون)
۲۰- جلوگیرى نکردن از ستیز دشمنان با پیامبر (ص) از مظاهر ربوبیت الهى و موجب رشد و تربیت است. (و لو شاء ربک ما فعلوه)
۲۱- پیامبر (ص) موظف به مبارزه منفى با مشرکان مکه از راه بى اعتنایى به شبهات و دروغپردازیهاى آنان است. (و لو شاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون) رها کردن مشرکان و اعتنا نکردن به گفته هاى آنان نوعى مبارزه منفى است که خداوند پیامبر (ص) را به آن فرمان مى دهد.
۲۲- وانهادن دشمنان حق ناپذیر و بى اعتنایى به دروغپردازیهاى آنان فرمان الهى است. (فذرهم و ما یفترون)
۲۳- دروغپردازى و افترا، شیوه تبلیغات دشمنان انبیاست. (فذرهم و ما یفترون)
۲۴- روى عن أبى جعفر (ع) فى معنى قوله: «یوحى بعضهم إلى بعض» إن الشیاطین یلقى بعضهم بعضا فیلقى الیه ما یغوى به الخلق ... .(۱) از امام باقر (ع) درباره «یوحى بعضهم ...» روایت شده است: بعضى از شیاطین با بعض دیگر ملاقات و آنچه باعث گمراه کردن مردم است، به آنان مى آموزند ... .
موضوعات مرتبط
- انبیا: ارتباط دشمنان انبیا ۱۲; افتراهاى دشمنان انبیا ۲۳; تاریخ انبیا ۲; دروغگویى دشمنان انبیا ۲۳; دشمنان انبیا ۱; مبارزه با انبیا ۱۴
- انسان: عمل انسان ۱۷
- تاریخ: آثار علم به تاریخ ۳; فواید تاریخ ۳
- تبلیغ: عوامل مؤثر در تبلیغ ۱۵
- تربیت: عوامل مؤثر در تربیت ۲۰
- جنّیان: اراده جنّیان ۷; اعمال جنّیان ۱۷; حیات جنّیان ۷; شعور جنّیان ۷
- حق: مبارزه حق و باطل ۲
- خدا: اوامر خدا ۲۲; ربوبیت خدا ۲۰; سنتهاى خدا ۱; محدوده مشیّت خدا ۱۷; مشیّت خدا ۱۸
- دروغگویان:۲۲
- دشمنان: افتراهاى دشمنان ۲۲; بى اعتنایى به دشمنان ۲۲; دروغگویى دشمنان ۲۲; روش تبلیغ دشمنان ۲۳
- دشمنى: با انبیا ۱، ۱۸; با محمّد (ص) ۲۰
- رشد: عوامل رشد ۲۰
- سخن: آرایش سخن ۱۵
- شیاطین: آزادى شیاطین ۱۸; آزادى شیاطین انسى ۱۹; آزادى شیاطین جنى ۱۹; ارتباط شیاطین ۹، ۱۱، ۱۳; اغواگرى شیاطین ۱۱; اغواگرى شیاطین انسى ۱۴; اغواگرى شیاطین جنى ۱۴; القائات شیاطین ۹; تعلیم شیاطین ۱۳، ۲۴; دشمنى شیاطین ۱۸; روش برخورد شیاطین ۱۰، ۱۴; شیاطین انسى ۱، ۴، ۸، ۹; شیاطین جنى ۱، ۸، ۹; مبارزه با شیاطین انسى ۶; مبارزه با شیاطین جنى ۶; مکر شیاطین ۱۰; مکر شیاطین انسى ۱۶; مکر شیاطین جنى ۱۶; ملاقات شیاطین ۲۴; نقش شیاطین ۲۴; وسوسه شیاطین ۱۰; هنر شیاطین ۱۴، ۱۶
- کافران: حق ناپذیر ۴; کافران لجوج ۴
- گمراهى: عوامل گمراهى ۲۴
- محمّد (ص): آزادى دشمنان محمّد (ص) ۲۰; دلدارى به محمّد (ص) ۵; رفع نگرانى محمّد (ص) ۵; سیره مبارزه محمّد (ص) ۲۱; لجاجت دشمنان محمّد (ص) ۵; مبارزه محمّد (ص) ۶; مبارزه منفى محمّد (ص) ۲۱; محمّد (ص) و مشرکان مکه ۲۱; مسؤولیت محمّد (ص) ۲۱
- مشرکان مکه: بى اعتنایى به مشرکان مکه ۲۱; دروغگویى مشرکان مکه ۲۱; مبارزه با مشرکان مکه ۲۱
- هدایت: عوامل هدایت ۳
- هشیارى: در برابر شیاطین ۱۶
- هنر: سوء استفاده از هنر ۱۴