الأنعام ٥٣
ترجمه
الأنعام ٥٢ | آیه ٥٣ | الأنعام ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«فَتَنَّا»: امتحان کردیم. آزمودیم. «مَنَّ ... عَلَی»: نعمت داد. نیکی نمود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ... (۰) فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۱) وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا... (۲) وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۱) وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا... (۲)
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ... (۱) وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ... (۰) وَ يَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ... (۰) وَ مَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ... (۱) وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۲) وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ... (۰) وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا... (۰)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
ابن مسعود چنین گوید: سران قریش نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده بودند در حالتى كه نزد وى خباب بن الارت و صهیب و بلال و عمار بودند. آنان به پیامبر گفتند: یا محمد آیا به اینان دل خوش كرده اى؟ اگر این افراد از تو دور شوند و آنها را از خود دور نمائى، ما حاضریم از تو پیروى كنیم و نیز روایت كرده اند كه در جواب آنها آیات ۵۱ و ۵۲ و این آیه و آیات ۵۴ و ۵۵ براى رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل گردیده است.[۳][۴]
عكرمة چنین گوید: كه عتبة و شیبة پسران ربیعة و مطعم بن عدى و حرث بن نوفل كه از كفار و اشراف طائفه بنى عبدمناف بودند نزد ابوطالب عموى پیامبر آمدند و گفتند: اگر برادرزاده تو عده اى از بردگان را كه دور او جمع شده اند، از خود دور كند و آنها را ترك گوید وسیله اى خواهد شد كه ما از او پیروى نمائیم.
ابوطالب این موضوع را با پیامبر در میان نهاد عمر بن الخطاب به ابوطالب گفت. اگر آنها را به این جا مى آوردى تا بدانیم چه میخواهند، بهتر بود. سپس آیات ۵۱ و ۵۲ و این آیه نازل گردید و منظور كفار از بردگان، بلال و عمار یاسر و سالم مولى ابىحذیفه و صالح مولى اسید و ابن مسعود و مقداد بن عبدالله و واقد بن عبدالله الحنظلى و امثال آنها بوده است. بعد از نزول آیه، عمر بن الخطاب از گفتار خود پشیمان شد و از ابوطالب عذرخواهى نمود سپس آیه ۵۴ نازل گردید.[۵]
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ «53»
و اين گونه بعضى از مردم را به وسيلهى بعضى ديگر آزمايش كرديم، تا
«1». تفسير الميزان.
جلد 2 - صفحه 468
(از روى استهزا) بگويند: آيا اينانند آنهايى كه خداوند، از ميان ما بر آنها منّت نهاده است؟ آيا خداوند به حال شاكران داناتر نيست؟
نکته ها
بارها قرآن، بلند پروازى و پر توقّعى سرمايهداران كافر را مطرح و محكوم كرده است. آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود، از جمله: «أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا» «1» آيا در ميان ما وحى بر او نازل شد؟! «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ» «2» چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قريه نازل نشد؟!
مؤمن واقعى، شاكر نعمت ايمان است. شخصى نزد امام كاظم عليه السلام از فقر خود شكايت كرد.
حضرت فرمود: غنىترين افراد به نظر تو كيست؟ گفت: هارون الرشيد. پرسيد: آيا حاضرى ايمان خود را بدهى و ثروت او را بگيرى؟ گفت: نه. فرمود: پس تو غنىترى، چون چيزى دارى كه حاضر به مبادله با ثروت او نيستى. «3»
پیام ها
1- تفاوتهاى اجتماعى، گاهى وسيلهى آزمايش و شكوفا شدن خصلتها و رشد آنهاست. اغنيا، با فقرا آزمايش مىشوند. «فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» 6: 53
2- برخى اغنيا، فقرا را تحقير مىكنند و خود را ارزشمند مىپندارند. أَ هؤُلاءِ ... مِنْ بَيْنِنا
3- فقراى با ايمان، برگزيدگان خدايند. «مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» 6: 53
4- پاسخ توهينهاى كافران، با نوازش و مهر الهى به مؤمنان داده مىشود.
أَ هؤُلاءِ ... بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ
5- منّت الهى بر فقيران، نتيجهى شكر آنان است. مَنَّ اللَّهُ ... بِالشَّاكِرِينَ
6- خداوند طبق حكمتش عمل مىكند، نه توقّع مردم. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ» 6: 53
7- انبيا، نمونهى بارز شاكران هستند. «بِالشَّاكِرِينَ» 6: 53 (فقرايى هم كه هدايت انبيا را پذيرفتهاند، شاكر نعمت هدايت هستند.) «بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ» 6: 53
«1». قمر، 25.
«2». زخرف، 31.
«3». تفسير اطيبالبيان.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 469
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ (53)
بعد از آن فرمايد:
وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ: چنانچه آزموديم فقرا را با اغنيا، همچنين آزموديم برخى اشراف را به بعضى از ضعفا در امور دين، و مقدم گردانيديم اين ضعيفان را بر اقوياى عرب در سبقت ايمان، يعنى امتحان و ابتلا كرديم اين اشراف و اغنيا را به آنكه به عوض مال و جاه ايشان، فقرا را پايه قرب رسول داديم. لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا: تا گويند بزرگان: آيا اين گروهند كه به نعمت ايمان و احسان يا به توفيق و هدايت منّت نهاد خداى تعالى بر ايشان از ميان ما، و حال آنكه ما اكابر و رؤسائيم و ايشان مساكين و ضعفا. و فقرا از ميان آنها مخصوص باشند به اصابت حق و سبقت به خير. و چون ايشان بر وجه انكار، قائل اين قول شدند، حق تعالى در جواب آنها فرمود أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ: آيا نيست خدا دانا به شكر گويندگان بر نعمت اسلام؟
يعنى البته اعلم است بر آنكه ايمان آرد و بر توفيق آنكه شكر گويد؛ و به آنكه ايمان از او صادر و بعد كفران آن نمايد، پس اوّل را توفيق دهد و دوم را در خذلان بگذارد.
تبصره- آيه شريفه دليل واضح است بر آنكه فقراى مؤمنين و ضعفاى ايشان اولى هستند به تقديم و تقرب و تعظيم از اغنيا. امير المؤمنين عليه السّلام فرمايد:
من اتى غنيّا فتواضع لغناه ذهب ثلثا دينه. «1» هر كه آيد نزد غنى پس تواضع و فروتنى نمايد او را از جهت دولت او، برود دو ثلث دين او در آن كار؛ زيرا مدار دين در اعتقادات و قول و عمل است، و متواضع مذكور، در تواضع خود از دو
«1» بحار الانوار، جلد 72، صفحه 196، حديث 21.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 283
قسمت اخير خارج است؛ پس او خارج باشد از دو ثلث دين. در اسرائيليات حق تعالى فرمايد: يا موسى اسمع ما اقول و الحقّ ما اقول: انّه من تكبّر على مسكين حشرته يوم القيمة على صورة ذرّة تحت اقدام النّاس. بشنو اى موسى آنچه مىگويم، و حق آن چيزى است كه من گويم. بدرستى كه هر كه تكبر كند بر فقيرى، محشور فرمايم او را روز قيامت به صورت مور كوچك زير قدمهاى مردمان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ (53)
ترجمه
و همچنين امتحان نموديم برخى از ايشان را ببرخى تا بگويند آيا اين گروهند كه منّت نهاد خدا بر ايشان از ميان ما آيا نيست خدا داناتر بشكر گذاران.
تفسير
خداوند اغنيا را بفقراء امتحان مىفرمايد تا معلوم شود رحم و مروّت و تكبّر و تواضع و سخا و بخل آنها و فقرا را باغنيا آزمايش ميفرمايد تا ظاهر گردد صبر و وقار و عفّت و جزع و طمع و ولع و شرارت آنها چنانچه اشراف قريش را امتحان فرمود بوجود اصحاب صفّه كه فقراء و عبّاد بودند و امتياز و تقدم داد ايشان را بر آنها براى سبقت در ايمان و مزيّت تقوى و آنها از امتحان خوب بيرون نيامدند و بطور تعجب و استهزاء و انكار و استكبار گفتند اينها كسانى هستند كه خداوند انعام فرموده است بر ايشان بهدايت و توفيق و ما نيستيم پس نتيجه امتحان آنها بروز تكبّر شد و لام ليقولوا لام بيان عاقبت است مانند بزائيد براى مردن و خدا در جواب آنها فرموده هيچ كس بهتر از خدا بندگان شاكر خود را نمىشناسد و هر كس را بقدر معرفت و شكر گذاريش رتبه و مقام در دنيا و آخرت عطا مىفرمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَذلِكَ فَتَنّا بَعضَهُم بِبَعضٍ لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيهِم مِن بَينِنا أَ لَيسَ اللّهُ بِأَعلَمَ بِالشّاكِرِينَ (53)
و همين نحوه ما امتحان ميكنيم بعض افراد را ببعض ديگر تا اينكه ميگويند
جلد 7 - صفحه 82
بعض اول که آيا اينکه بعض ثاني را خداوند منّت گذارده بر آنها در ميانه ما آيا خدا عالمتر نيست بشكر گذارندهگان از افراد.
يكي از حكم و مصالح اختلاف که خداوند بندهگان را مختلف قرار داده بعضي را غني و بعضي را فقير، شريف وضيع، صحيح سقيم، صبيح قبيح، عزيز ذليل و غير اينها امتحان هر يك بديگري غني بفقير، شريف بوضيع، صحيح بسقيم صبيح بقبيح، عزيز بذليل و بالعكس لذا ميفرمايد و كذلك يعني چنانچه سابقين را امتحان كرديم شما را هم امتحان خواهيم كرد فتنّا و مكرر گفتهايم که امتحان خداوند نه براي كشف مجهول است چون جهل در مبدء راه ندارد بلكه براي اينست که بر خود ممتحن بفتح و بر ديگران معلوم گردد که راه عذر بر آنها مسدود گردد بَعضَهُم بِبَعضٍ حتي كفار و مشركين بمؤمنين و بالعكس، مجاهدين بقاعدين، عدول بفسّاق، سخي ببخيل، ظالم بمظلوم و بالعكس و هر دو نقطه مقابلي بيكديگر.
لِيَقُولُوا أَ هؤُلاءِ لام لام عاقبت است يعني حتي يقولوا اشراف و سران قوم و رؤساء آيا هؤلاء الفقراء و العبيد و زيردستان مَنَّ اللّهُ عَلَيهِم بسبقت در ايمان و پذيرفتن دعوت نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مِن بَينِنا از ميانه قوم و اينکه جمله از باب تعريض است که آدمهاي بيعرضه ضعيف پست بيعنوان دور او را گرفته و ما که باشرف و عزّت و قوّت و شوكت هستيم باو ايمان نياورديم غافل از اينكه پيروان حق از اول دنيا الي زماننا هذا همين فقراء و ضعفاء بوده و پيروان شيطان و باطل همين اعيان و اشراف بودهاند، الآن مجالس ديني را مشاهده كنيد، مساجد، مجالس علمي و نحوه اينها اغلب فقراء هستند و مجالس لهو و لعب و فسق و فجور اغلب اعيان هستند حتي اينكه اگر يك نفر از اعيان در يك مجلس ديني حاضر شود مورد تعجب ديگران ميشود و بالعكس اگر يكي از اينکه فقراء و ضعفاء در يكي از آن مجالس
جلد 7 - صفحه 83
ديده شود مورد تعجب ميگردد و سرّ اينکه مطلب اينست که ممرّ روزي اينها از حلال است قلب آنها نوراني است و ممرّ آنها از حرام است و قلب آنها ظلماني است لذا ميفرمايد أَ لَيسَ اللّهُ بِأَعلَمَ بِالشّاكِرِينَ كساني که قابليت هدايت دارند و كساني که قدردان نعمت اسلام هستند و لو در نظر ناس ضعيف و ذليل و فقير هستند ولي در نظر خدا قوي هستند و بواسطه قوّت ايمان عزيز هستند إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللّهِ أَتقاكُم حجرات آيه 13، غني هستند بواسطه سعادت و رستگاري و بهشت و ساير تفضلات الهيه، در خبر است شخصي از فقراء شيعه شرفياب حضور حضرت موسي بن جعفر عليهما السّلام شد و شكايت از فقر كرد حضرت از او پرسيدند که غنيترين مردم در نظر تو امروز كيست هارون را نشان داد حضرت فرمودند آيا حاضر هستي سلطنت و رياست و دولت هارون را بتو دهند و ايمان تو را بگيرند عرض كرد هرگز حاضر نميشوم حضرت فرمود پس تو غنيتر از هاروني زيرا چيزي داري که بدولت هاروني نميفروشي.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- خداوند گروهها و قشرهاى گوناگون جامعه را به وسیله یکدیگر مى آزماید. (و کذلک فتنا بعضهم ببعض)
۲- حضور مؤمنان ضعیف در کنار پیامبر (ص)، وسیله اى براى آزمایش دیگران است. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... و کذلک فتنا بعضهم ببعض)
۳- مؤمنان مستمند و محروم از پایگاه اجتماعى، وسیله آزمایش دیگر مردم هستند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... و کذلک فتنا بعضهم ببعض)
۴- کرامت و ارزشمندى مؤمنان مستمند و ضعیف در پیشگاه خداوند، مورد انکار و استهزاى اشراف و قدرتمندان (لیقولوا أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا)
۵- اشراف مکه در صدر اسلام مؤمنان تهیدست را تحقیر مى کردند. (أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا)
۶- دولتمندان و اشراف تنها خود را شایسته کرامت و ارزشمندى در نزد خدا مى دانند. (لیقولوا أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا)
۷- مؤمنان در پیشگاه خداوند ارزشمندند ; هر چند که فقیر و فاقد موقعیت اجتماعى باشند. (أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا)
۸- انکار ارزشمندى مؤمنان مستمند، پیامد آزمون الهى از دولتمندان مشرک (و کذلک فتنا بعضهم ببعض لیقولوا أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا) «ل» در «لیقولوا»، بنابر یک دیدگاه، «لام عاقبت» و بیان نتیجه «فتنا» است. برداشت فوق بر این اساس است.
۹- اسلام و ایمان، نعمت و رحمتى بزرگ از جانب خداوند. (أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا) «منّ» در لغت به معناى «أنعم» آمده است. «منّ علیه مناً ... أنعم». (قاموس اللغة). اگر چه این جمله نقل گفتار مشرکان است، ولى مطلبى است که قرآن آن را نقل کرده و آن را رد نکرده است. بنابراین اسلام و ایمان نعمتى ویژه و برجسته است که خداوند به مؤمنان عطا کرده است.
۱۰- خداوند، آگاهتر از هر کس به سپاسگزاران نعمتهاى خویش است. (ألیس اللّه بأعلم بالشکرین)
۱۱- شکر، معیار ارزشمندى انسان نزد خداوند است. (لیقولوا أهؤلاء منّ اللّه علیهم من بیننا ألیس اللّه بأعلم بالشکرین)
۱۲- مؤمنان با ایمان خویش به پیامبر(ص) و آیین الهى سپاسگزار نعمت هدایت هستند. (أهؤلاء منّ اللّه علیهم ... ألیس اللّه بأعلم بالشکرین)
۱۳- ایمان و نیایش خالصانه به درگاه خداوند، سپاسگزارى است. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه ... ألیس اللّه بأعلم بالشکرین)
۱۴- تهیدستان و طبقات پایین جامعه، داراى زمینه بیشتر براى پذیرش ایمان و دعوت پیامبرند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... ألیس اللّه بأعلم بالشکرین)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۶، ۷، ۱۱
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵ ; نعمت اسلام ۹
- اشراف: ارزشگذارى اشراف ۶ ; استهزاهاى اشراف ۴ ; امتحان اشراف مشرک ۸ ; عُجب اشراف ۶
- اشراف مکه: روش برخور اشراف مکه ۵
- امتحان: آثار امتحان ۸ ; ابزار امتحان ۱، ۲، ۳
- ایمان: آثار ایمان ۱۳ ; ایمان به اسلام ۱۲ ; ایمان به دین ۱۲ ; ایمان به محمّد (ص) ۱۲ ; زمینه ایمان ۱۴ ; متعلق ایمان ۱۲ ; نعمت ایمان ۹
- خدا: امتحان خدا ۱ ; علم خدا ۱۰ ; مراتب رحمت خدا ۹ ; نعمتهاى خدا ۹، ۱۰، ۱۲
- دعا: ى خالصانه ۱۳
- شاکران:۱۰، ۱۲
- شکر: ارزش شکر ۱۱ ; شکر نعمت ۱۰ ; موارد شکر نعمت ۱۳
- صحابه: فقیر ۲
- طبقات اجتماعى:۱۴
- فقرا: ایمان فقرا ۱۴
- گروههاى اجتماعى: امتحان گروههاى اجتماعى ۱
- مؤمنان: ارزش مؤمنان فقیر ۴ ; استهزاى مؤمنان فقیر ۴ ; انکار فضایل مؤمنان ۴، ۸ ; تحقیر مؤمنان فقیر ۵ ; شکر نعمت مؤمنان ۱۲ ; مؤمنان فقیر ۳، ۷، ۸ ; مقامات مؤمنان ۷
- محمّد (ص): زمینه قبول دعوت محمّد (ص) ۱۴
- مناجات: خالصانه ۱۳
- موقعیت اجتماعى: فاقدان موقعیت اجتماعى ۳، ۷
- نعمت: مراتب نعمت ۹
- هدایت: نعمت هدایت ۱۲