البقرة ١١٧
ترجمه
البقرة ١١٦ | آیه ١١٧ | البقرة ١١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَدِیعُ»: کسی که چیزها را بدون مُدل و نمونه قبلی پدید میآورد. نوآفرین. این واژه فَعیل به معنی مُفْعِل است، و در معنی مُبْدِع به کار رفته است. «قَضَی»: خواست. ارادهاش بر آن تعلّق گرفت. «اَمْراً»: کار. «کُنْ»: باش. بشو. پدید آی. افعال (کُنْ) و (یَکُونُ) در اینجا تامّهاند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
إِنَ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ... (۳) إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا... (۳) إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً... (۴) وَ مَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ... (۱)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«117» بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
پديد آورنده آسمانها وزمين اوست وهنگامى كه فرمان (وجود) چيزى را صادر كند، فقط مىگويد: باش! پس (فوراً) موجود مىشود.
«1». توبه، 30.
«2». توبه، 30.
«3». نحل، 57.
جلد 1 - صفحه 189
نکته ها
او نه تنها مالك همهى موجودات است، بلكه خالق آنها نيز هست، آن هم بطور بديع و بدون نقشه قبلى. پس او چه نيازى به فرزند دارد؟!
هرگاه وجود چيزى را اراده كند، به او مىگويد: باش! وفوراً خلق مىشود.
به تعبير امام رضا عليه السلام: «فارادة الله الفعل لا غير ذلك يقول له كن فيكون بلا لفظ و لا نطق و لا همة و لا تفكر» خداوند در كار خويش حتّى نيازمند گفتن كلمه «كُن» نيست، ارادهى او همان و آفريدن همان. «1»
در اين چند آيه، با قدرت الهى آشنا شديم:
- «لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» مشرق و مغرب براى اوست.
- «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آسمانها وزمين براى اوست.
- «كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» همه براى او متواضع وفرمان بردار هستند.
- «بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پديد آورنده ابتكارى آسمانها وزمين اوست.
- «كُنْ فَيَكُونُ» به فرمان او هر چيز موجود مىشود.
همانگونه كه خداوند در يك آن مىآفريند، در مقام قهّاريّت نيز مىتواند در يك آن همه چيز را از بين ببرد. چنانكه در آيه 19 سوره ابراهيم مىفرمايد: «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»
ايمان به چنين قدرتى، كه وجود و عدم همه چيز بدست اوست، به انسان توانايى فوقالعاده مىدهد و او را از يأس و نااميدى باز مىدارد.
پیام ها
1- آفرينش خداوند، همواره بديع وابتكارى است. «بَدِيعُ»
2- خداوند مىتواند در يك لحظه همه هستى را بيافريند؛ «كُنْ فَيَكُونُ» هرچند حكمتش اقتضا مىكند كه سلسله علل در كار باشد وبه تدريج خلق شوند.
«1». كافى، ج 1، ص 109.
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 190
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (117)
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: از نو پديد آرنده و ظاهر كننده آسمانها و زمينها است كه معدوم بودند، حق تعالى آنها را بوجود آورده. اين فرمايش حجتى است بر نفى ولد از ذات سبحانى، زيرا والد عنصر ولد باشد كه منفصل است به انفصال ماده ولد از والد، و حق تعالى مبدع همه اشياء و خالق همه موجودات، و منزه از انفعال است. وَ إِذا قَضى أَمْراً: و هر گاه اراده كند امرى را، يعنى خواهد كه چيزى موجود شود، فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ: پس اينست و جز اين نيست فرمايد آن چيزى را باش و حادث شو، پس وجود يابد و حادث شود.
تبصره: در آيه شريفه سه مطلب باشد:
مطلب اول- اثبات الهيت ذات يگانه الهى، بدين تقرير كه: تفكر در آثار ربوبيه و آيات سبحانيه، هر آينه دلالت كند او را بر مبدع و خالق آسمان و زمين به جهاتى چند: 1- به اعتبار وجود. 2- به اعتبار طوارى حالات و حوادثات واقعه بر آنها. 3- به اعتبار خواص طبايع ذاتيه آنها.
4- به اعتبار صفات حاصله در آنها. 5- به اعتبار حكم و مصالح ملخوطه
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 240
در آنها.
مطلب دوم- معنى قضا- ابن بابويه روايت نموده در كتاب توحيد از حضرت رضا عليه السلام از پدران بزرگوار خود از حضرت صادق عليه السلام فرمود: «قضا» در قرآن به ده وجه ذكر شده: 1- به معنى امر و وصيت.
2- اخبار و اعلام. 3- به معنى فراغت. 4- به معنى فعل. 5- به معنى موت. 6- به معنى وجوب عذاب. 7- به معنى كتابت و تحرير. 8- به معنى اتمام. 9- به معنى حكم و قضا. 10- به معنى جعل و خلق «1».
بنابراين در آيه شريفه «قضا» به معنى فعل باشد، يعنى زمانى كه اراده فرمايد امرى را. و اطلاق آن بر تعلق اراده الهيه به وجود شيئى، از حيث آن كه اراده الهى موجب آن مىباشد.
مطلب سوم- بيان «كن فيكون» اراده الهى همان ايجاد شيئى است از روى حكمت و مصلحت و اختيار، پس علت وجود اشياء همان اراده سبحانى است مر اشياء را كه همه موجودات مستندند به آن، و اراده نيست مگر ايجاد شيئى بدون آنكه موقوف و منوط به امرى و شرطى باشد. بنابراين فرمايش كن فيكون اشاره است به آن كه اراده و خلق هيچ انفكاك ندارد، بلكه امره مقدربين الكاف و النون يعنى امر او مقدر است بين «كاف» و «نون» چنانچه ميان «ك و ن» هيچ فاصلهاى نيست، همچنين ميان اراده الهى و وجود شيء هيچ فصلى نخواهد بود؛ و لذا حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در ذيل حديثى فرمايد: يقول كن فيكون بلا لفظ و لا نطق و لا همّة و لا تفكّر «2»: بدون لفظ و نطق و قصد و تفكر، بلكه همان اراده محضه موجد شيء است.
«1» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 100، حديث 333.
«2» تفسير نور الثقلين، جلد اوّل، صفحه 100، حديث 333.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 241
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (117)
ترجمه
گفتند گرفته است خدا فرزندى منزه است او بلكه مر او را است آنچه در آسمان و زمين است همه او را فرمانبردارانند.
تفسير
يهود گفتند عزيز پسر خدا است و نصارى گفته مسيح پسر خداوند است و مشركين عرب گفتند ملائكه دختران خدايند منزه است خداوند از اين امور زيرا اولاد داشتن اقتضا دارد كه خداوند شبيه بخلق باشد و حاجت و فنا داشته باشد با آن كه خداوند مالك آنچه در آسمانها و زمين است ميباشد و عزيز و مسيح و ملائكه و غير آنها همه مملوك و مخلوق و منقاد و فرمان بردار اويند و اقرار به بندگى دارند بطبع و جبلت و خارج از قدرت و مشيت الهى نيستند چگونه ممكن است مجانس و مشابه با خدا باشند در صورتى كه ولد بايد همجنس با والد خود باشد و خالق موجودات از جنس و نوع آنها نيست و شبيه و عديل و نظير ندارد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ إِذا قَضي أَمراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (117)
(او آفريننده و مبدع آسمانها و زمين است و هر گاه بخواهد چيزي را ايجاد كند همانا مر او را ميگويد باش، پس موجود ميشود)
1- سوره مريم آيه 94
جلد 2 - صفحه 165
بديع بمعني مبدع است مانند نذير بمعني منذر و ابداع بمعني ايجاد چيزي است بدون سابقه و نقشه و مثال، و بدعت در دين بمعني احداث چيزي است که در دين نبوده و بدع بمعني تازه و بيسابقه است در آيه شريفه ما كُنتُ بِدعاً مِنَ الرُّسُلِ يعني من اول رسول و بي سابقه نيستم، انبياء بسياري قبل از من آمدهاند، و بديع بمعني شيئي جديد و صفت تازه نيز آمده است مانند و ادم بديع فطرتك در دعاي استفتاح.
وَ إِذا قَضي أَمراً قضاء در قرآن بر معاني متعددي اطلاق شده:
1- اراده و مشيّت چنانچه بعيد نيست که در اينکه آيه همين معني مراد باشد بقرينه نظير اينکه آيه إِنَّما قَولُنا لِشَيءٍ إِذا أَرَدناهُ أَن نَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ«1».
2- بمعني اتمام و بپايان رسانيدن است مانند: فَلَمّا قَضي مُوسَي الأَجَلَ«2» يعني اتمّ.
3- بمعني فعل مانند: فَاقضِ ما أَنتَ قاضٍ«3» يعني فافعل ما انت فاعله.
4- بمعني حكم مانند: وَ اللّهُ يَقضِي بِالحَقِّ«4» يعني يحكم و از همين باب است قضاوت بمعني فصل خصومت.
5- بمعني اعلام مانند وَ قَضَينا إِلي بَنِي إِسرائِيلَ«5» يعني اعلمناهم 6- بمعني امر مانند وَ قَضي رَبُّكَ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاهُ«6» يعني امر ربك 7- بمعني خلق و صنع مانند فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَماواتٍ«7» يعني خلقهن
1- سوره النحل آيه 42
[.....]
2- سوره القصص آيه 29
3- سوره طه آيه 75
4- سوره المؤمن آيه 21
5- سوره اسري آيه 4
6- سوره اسري آيه 24
7- سوره فصلت آيه 11
جلد 2 - صفحه 166
و قضا در مسئله قضا و قدر بحث طويل الذيلي است که در محل انسبي متعرض خواهيم شد انشاء اللّه و در كلم الطيب مجلّد اول صفحه 171 تا 178 متذكر شدهايم.
فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ مراد از قول گفتار لفظي نيست تا اينكه گفته شود خطاب بمعدوم است بلكه كلام الهي فعل او يعني انشاء و ايجاد اوست که بآن همه موجودات موجود ميشوند و توضيح اينکه كلام اينست که افعال الهي مانند افعال بندگان نيست که احتياج بتصور و تصديق و عزم و جزم و حركت عضلات داشته باشد بلكه در آنجا جز ايجاد و موجود شدن چيز ديگري تعقل نميكنيم، ايجاد همان فعل بمعناي مصدري است که ربط بين موجد (بكسر) و موجد (بفتح) بنفس خود موجود ميشود و معني مشيّت در حديث:
(خلقت الاشياء بالمشيّة و المشيّة بنفسها)
همين است و اينکه از صفات فعل است و متكلمين اراده را عبارت از همين ايجاد ميدانند و لذا اراده را از صفات فعل ميشمارند ولي تحقيق اينست که اراده از صفات ذات و بمعني علم بصلاح است که منشأ ايجاد ميگردد چنانچه حكمت بمعني علم بمصلحت است که موجب صلاحيت فعل ميشود.
167
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 117)- او نه تنها مالک همه موجودات عالم هستی است، بلکه «ایجاد کننده همه آسمانها و زمین اوست» (بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و حتی بدون نقشه قبلی و بدون احتیاج به وجود ماده، همه آنها را ابداع فرموده است.
او چه نیازی به فرزند دارد در حالی که: «هر گاه فرمان وجود چیزی را صادر کند به او میگوید: موجود باش، و آن فورا موجود میشود»! (وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).
این جمله از حاکمیّت خداوند در امر خلقت سخن میگوید.
دلایل نفی فرزند
این سخن که خداوند فرزندی دارد بدون شک زاییده افکار ناتوان انسانهایی است که خدا را در همه چیز با وجود محدود خودشان مقایسه میکردند.
انسان به دلایل مختلفی نیاز به وجود فرزند دارد: از یکسو عمرش محدود است و برای ادامه نسل تولد فرزند لازم است.
از سوی دیگر قدرت او محدود است، و مخصوصا به هنگام پیری و ناتوانی نیاز به معاونی دارد که به او در کارهایش کمک کند.
از سوی سوم جنبههای عاطفی، و روحیه انس طلبی، ایجاب میکند که انسان
ج1، ص115
مونسی در محیط زندگی خود داشته باشد که آن هم به وسیله فرزندان تأمین میگردد.
بدیهی است هیچ یک از این امور در مورد خداوندی که آفریننده عالم هستی و قادر بر همه چیز و ازلی و ابدی است مفهوم ندارد.
به علاوه داشتن فرزند لازمهاش جسم بودن است که خدا از آن نیز منزّه میباشد.
نکات آیه
۱ - خداوند، آفریننده و مبتکر آسمانها و زمین بدون وجود نمونه اى از پیش (بدیع السموت و الأرض) «بدیع» بر گرفته شده از ابداع است و «ابداع» به معناى اختراع چیزى است بدون الگو و نمونه قبلى.
۲ - جهان آفرینش، داراى آسمانهاى متعدد (بدیع السموت)
۳ - آسمانها و زمین (جهان هستى) را آغازى بوده است. (بدیع السموت و الأرض)
۴ - آفریده، همواره در اختیار آفریننده خویش و مطیع اوست. (کل له قنتون. بدیع السموت و الأرض) برداشت فوق بر این اساس است که «بدیع السماوات» به منزله تعلیل براى «کل له قانتون» باشد.
۵ - آفرینش آسمانها و زمین، بدون مثال و الگویى از پیش، دلیل منزه بودن خدا از اختیار کردن فرزند و نیاز داشتن به آن (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل ... بدیع السموت و الأرض) برداشت فوق بر این اساس است که «بدیع السماوات ...» همانند جمله «له ما فى السماوات ...»، دلیل و برهانى براى تنزیه خداوند از داشتن فرزند باشد.
۶ - خداوند، بر پدیدآوردن هر آنچه که بخواهد و هر آنچه تقدیر کرده، تواناست. (إذا قضى أمراً فإنما یقول له کن فیکون)
۷ - آفرینش هر موجود در گرو تقدیر خدا و فرمان او به تحقق آن است. (إذا قضى أمراً فإنما یقول له کن فیکون)
۸ - فرمان خدا بر پدید آمدن هر چیز، کافى در تحقق یافتن آن است. (فإنما یقول له کن فیکون) حصر در جمله «إنما یقول ...» گویاى برداشت فوق است.
۹ - خداوند، در ایجاد اشیا بى نیاز از استخدام وسایط است. (إذا قضى أمراً فإنما یقول له کن فیکون)
۱۰ - اقتدار خداوند بر ایجاد «هر آنچه که اراده کند»، دلیل بر منزه بودنش از اختیار کردن فرزند و نیاز داشتن به آن است. (قالوا اتخذ اللّه ولداً سبحنه بل ... و إذا قضى أمراً فإنما یقول له کن) برداشت فوق بر این اساس است که: جمله «و إذا قضى أمراً ...» نیز، همانند فرازهاى قبل، دلیل و برهان براى تنزیه خدا از داشتن فرزند باشد.
روایات و احادیث
۱۱ - سدیر صیرفى مى گوید: شنیدم حمران بن اعین از امام باقر(ع) از سخن خداوند «بدیع السماوات و الأرض» سؤال نمود، امام فرمودند: «ان اللّه ابتدع الاشیاء بعلمه کلها على غیر مثال کان قبله فابتدع السماوات و الأرضین و لم یکن قبلهن سماوات و لاأرضون ...;[۱] خداوند، تمام اشیا را با علم خود آفرید، بدون اینکه سابقاً مشابهى داشته باشند و آسمانها و زمینها را آفرید در حالى که قبل از آن آسمانها و زمینهایى نبود ...».
۱۲ - صفوان بن یحیى مى گوید از امام رضا(ع) از اراده خدا سؤال کردم، امام فرمود: «... فارادة اللّه الفعل لاغیر ذلک، یقول له: «کن فیکون» بلا لفظ و لانطق بلسان و لاهمة و لاتفکر و لاکیف لذلک کما انه لاکیف له;[۲] ... اراده خدا عین فعل اوست نه چیز دیگر و هنگامى که خدا فرمان وجود چیزى را صادر کند، به او مى گوید «موجود باش» و به دنبال این فرمان آن چیز موجود مى شود بدون آنکه لفظى و گفتارى یا قصد و فکرى از او صادر شود و اراده خدا از مقوله کیف نیست، همان طور که خداوند داراى کیفیت نیست».
موضوعات مرتبط
- آسمان: آغاز خلقت آسمان ها ۳; ابداع آسمان ها ۱، ۵; تعدد آسمان ۲; خالق آسمان ۱
- آفرینش: آغاز خلقت آفرینش ۳
- اسماء و صفات: صفات جلال ۵; صفات جمال ۵، ۹
- خدا: ابداع خدا ۱، ۵، ۱۱; اراده خدا ۱۰، ۱۲; افعال خدا ۱۲; اوامر خدا ۷، ۸; بى نیازى خدا ۵، ۹; تقدیرات خدا ۶، ۷; خالقیت خدا ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲; خدا و فرزند ۵، ۱۰; دلایل تنزیه خدا ۵، ۱۰; قدرت خدا ۶، ۱۰
- زمین: آغاز خلقت زمین ۳ ;ابداع زمین ۵،۱ ; خالق زمین۱
- قضا و قدر: ۶، ۷
- موجودات: انقیاد موجودات ۴; خلقت موجودات ۹; کیفیت خلقت موجودات ۷، ۸