الروم ٢٩
ترجمه
الروم ٢٨ | آیه ٢٩ | الروم ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَلْ»: حرف اِضراب است و بیانگر انتقال از سخنی و پرداختن به سخن دیگری است. «فَمَن یَهْدِی؟»: مراد این است که کسی نمیتواند هدایت دهد جز خدا.
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۹، سوره روم
- طرح يك اشكال و بيان وجوه مختلفى در پاسخ به آن
- پاسخ ديگرى از صاحب كشاف و بيان چهار اشكال به آن
- جواب به اشكال فوق با بيان مفاد جمله : ((وللهالمثل الاءعلى ))
- تمثيلى متضمن رد و ابطال پندار مشركين درباره اينكه خدا از مخلوقات خود شركايى دارد
- شرح مفاد آيه : ((فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى فطر الناس عليها...))
- بيان اينكه فطرت انسان هادى همه افراد در هر عصر و مصر به سوى سعادت است
- اقوال مختلف مفسرين درباره مفردات و مفاد آيه ((فاقم وجهك للذين حنيفا...))
- كلام فخر رازى در مراد از ((لاتبديل لخلق الله )) و بياناشكال آن
- نهى از تخرب و تفرق در دين كه از صفات مشركين و ناشى از پيروى آنان از اهواء خوداست
- مراد آيه شريفه و بيان عدم منافات آن با آيه (و اذا مس الانسان ضردعوا...)
- وسعت و تنگى معيشت تابع مشيت خدا است (يبسط الرزق لمن يشاء و يقدر)
- مراد از ((ربا)) و ((زكات )) در آيه : ((و ما آتيتم من ربا ليربوا...))
- بحث روايتى
- روايتى درباره شاءن نزول آيه : ((ضرب لكم مثلا من انفسكم ...)) كه در مقام نفى اعتمادبه شريك داشتن خدا است
- رواياتى در ذيل آيه : ((فطرة الله التى فطر الناس عليها...)) و بيان مراد از((فطرت ))
- چند روايت حاكى از اينكه كل مولود يولد على الفطرة ...
- فدك حق مسلم حضرت زهرا(س ) بوده است
- گفتارى در معناى فطرى بودن دين در چند فصل
- ۲ - زندگى اجتماعى و نياز به قانون ويژگى انسان است
- ۳- دين (مجموعه سنن قوانين )) بايد در جهت برآوردن حوائج حقيقى انسان و مطابق بافطرت و تكوين تشريع شده باشد.
- ۴ - اسلام ((دين فطرت ))، ((دين خدا)) و ((سبيل الله )) است
نکات آیه
۱ - مشرکان، از تمایلات و هواهاى نفسانى خویش پیروى جاهلانه مى کنند. (هل لکم ... من شرکاء ... بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم بغیر علم) با توجه به این که آیه، در سیاق آیاتى آمده که در اثبات توحید و رد عقیده مشرکان است، مراد از «الذین ظلموا» مشرکان است.
۲ - مشرکان، مردمانى ظالم و ستم گرند و شرک، از موارد ستم است. (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم)
۳ - پیروى از هواى نفس، از عوامل انکار توحید و گریز از پذیرش حق است. (هل لکم من ما ملکت أیمنکم ... بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم بغیر علم)
۴ - مشرکان، در انکار وحدانیت خداوند و گزینش معبودان خویش، دلیل و منطقى نداشته و از هواى نفس خویش تبعیت کردند. (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم بغیر علم) مراد از ظلم - که در آیه، به عنوان صفت مشرکان ذکر شده است - عقیده شرک آلود است.
۵ - مشرکان، به رغم تبیینِ قابلِ فهم آیات الهى، از آن سودى نمى برند و درباره آن نمى اندیشند. (کذلک نفصّل الأیت لقوم یعقلون . بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم) «بل» اضراب، براى خارج کردن مشرکان از «لقوم یعقلون» و تعریضى است، به این که براساس توضیحى که درباره خداوند، با مَثَلى روشن داده شد، مشرکان، باید از عقیده باطل خود دست بکشند، اما آنان، چون مردمانى هواپرست اند حاضر به ترک مواضع خویش نیستند.
۶ - حق ناپذیرى مشرکان، پس از اقامه دلیل هاى گوناگون براى آنان، عامل منفورشدن شان در پیشگاه خداوند است. (هل لکم من ما ملکت ... بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم) التفات از خطاب «هل لکم من ما ملکت...» به غیبت «اتّبع الذین...» مى تواند گویاى این حقیقت باشد که آنان، به دلیل تداوم عقیده شرک، از مخاطب خدا شدن محروم شدند. این، نشانه منفور شدن است.
۷ - مشرکان، مردمانى هواپرست، گمراه و محروم از هدایت خداوند (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم ... فمن یهدى من أضلّ اللّه)
۸ - پافشارى بر عقیده شرک آلود، اضلال الهى را در پى دارد. (اتّبع الذین ظلموا أهواءهم ... فمن یهدى من أضلّ اللّه) تعبیر از «أشرکوا» به «ظلموا» براى بیان این نکته است که آنان، با وجود دلایل زیاد و روشن براى اثبات وحدانیت خداوند، باز بر عقیده خویش پاى فشردند و در نتیجه، به جایى رسیدند که به اضلال کیفرى خداوند گرفتار آمدند.
۹ - تبعیت جاهلانه از هواى نفس، درپى دارنده محرومیت از هدایت الهى و عامل غوطه ور شدن در گمراهى است. (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم بغیر علم فمن یهدى من أضلّ اللّه)
۱۰ - هدایت و گمراهى، به دست خداوند است. (فمن یهدى من أضلّ اللّه) «مَنْ» استفهام انکارى است و هادى بودن هر کس و چیزى جز خداوند را نفى مى کند.
۱۱ - هرگونه تلاشى براى هدایت مشرکان تابع هواى نفس، نافرجام است. (الذین ظلموا ... فمن یهدى من أضلّ اللّه)
۱۲ - تبعیت از هواى نفس، مانع هدایت پذیرى است. (بل اتّبع الذین ظلموا أهواءهم ... فمن یهدى من أضلّ اللّه)
۱۳ - مشرکان هواپرست، از داشتن هرگونه یاورى، در برابر اراده الهى، محروم اند. (فمن یهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من نصرین)
۱۴ - توقع مشرکان براى شفاعت معبودان شان از آنان، توقعى بیجا و واهى است. (و ما لهم من نصرین) احتمال دارد عبارت «و ما لهم من ناصرین» تعریض به توهم بودن عقیده مشرکان درباره توان معبودان شان براى شفاعت باشد.
۱۵ - هیچ کس، نمى تواند مشرکان هواپرست را از اضلال الهى نجات بدهد. (فمن یهدى من أضلّ اللّه و ما لهم من نصرین) مراد از «ناصرین» به قرینه سیاق و فراز قبلى، مى تواند «نجات دهنده» باشد.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: تبیین آیات خدا ۵; محرومان از آیات خدا ۵
- توحید: عوامل تکذیب توحید ۳
- توقعات: توقعات بیجا ۱۴
- حق: عوامل حق ناپذیرى ۳
- خدا: آثار مشیت خدا ۱۰; اراده خدا ۱۳; اضلال خدا ۸، ۱۵; نفرت خدا ۶
- شرک: آثار اصرار بر شرک ۸; بى منطقى شرک ۴; ظلم شرک ۲
- ظالمان :۲
- گمراهان :۷
- گمراهى: عوامل گمراهى ۸، ۹; منشأ گمراهى ۱۰
- مشرکان: توقعات مشرکان ۱۴; حق ناپذیرى مشرکان ۶; گمراهى مشرکان ۷، ۱۵; محرومیت مشرکان ۵، ۷; محرومیت مشرکان از یاور ۱۳; نفرت از مشرکان ۶; هدایت ناپذیرى مشرکان ۱۱، ۱۵; هواپرستى مشرکان ۱، ۴، ۷، ۱۱، ۱۳، ۱۵
- هدایت: زمینه محرومیت از هدایت ۹; محرومان از هدایت ۷; منشأ هدایت ۱۰; موانع هدایت ۱۲
- هواپرستان :۷
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۳، ۹، ۱۲