الأنعام ١٤٥
ترجمه
الأنعام ١٤٤ | آیه ١٤٥ | الأنعام ١٤٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَسْفُوحاً»: ریخته شده. مراد خون جاری و روان از بدن حیوان به هنگام ذبح و جز آن است. با این قید خون جامد، از قبیل: سپرز و جگر، خارج میشود. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ»: چه جمیع آنها کثیف و ناپاک هستند. چه گوشت خوک کثیف و ناپاک است. مرجع ضمیر میتواند سه چیز مذکور بوده و (رِجْسٌ) وصف همه باشد؛ یا این که مرجع (لَحْم)، و (رِجْس) تنها وصف آن باشد. «فِسْقاً»: عصیان. خروج از فرمان یزدان. در اینجا مراد چیزی است که سبب نافرمانی از دستور خدا و خروج از عقیده صحیح الله میگردد. «غَیْرَ باغٍ وَ لا عَادٍ»: (به بقره / و مائده / مراجعه شود. برای اطّلاع بیشتر از خوراکیهای حلال و حرام در اسلام به تفسیرالمنار سوره انعام آیه مراجعه گردد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۵۰ - ۱۳۶، سوره انعام
- بيان آيات شريفه ، كه متضمن احتجاج عليه مشركين در مورد قربانى كردن فرزندانشان در برابر بت ها، و بعض احكام در مورد خوردنى ها، مى باشد.
- مراد از نهى از اسراف در: (( و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين )) .
- خداوند متعال به مشيت تكوينى خود از هيچكس ايمان نخواسته است .
- رواياتى در مورد حق فقراء و مساكين در محصول زراعت .
- معناى : (( ثمانيه ازواج من الظاءن اثنين ... )) .
- در قيامت از جاهل سؤ ال مى شود: چرا علم نياموختى تا بدان عمل كنى ؟.
نکات آیه
۱- وحى تنها منبع پیامبر (ص) براى بیان احکام الهى بوده است. (قل لا أجد فیما أوحى إلىّ محرما) گزینش جمله «ما أوحى إلىّ» به جاى «ما عندى» و مانند آن مى تواند اشاره به تنها منبع اساسى احکام که همان وحى الهى است باشد.
۲- وحى، تنها منبع تعیین کننده حرمت و حلیت خوردنیهاست. (قل لا أجد فیما أوحى إلىّ محرما)
۳- نیافتن دلیل شرعى بر حرمت طعامى خاص، نشانه حلیت آن است. (قل لا أجد فیما أوحى إلىّ محرما على طاعم یطعمه)
۴- همگان (زن و مرد و ...) در حلیت بهرهورى از خوردنیهاى حلال برابرند. (قل لا أجد ... طاعم یطعمه) تعبیر «طاعم یطعمه» ظاهراً ردى است بر تبعیض مشرکان بین زن و مرد در بهره بردارى از برخى چهارپایان که در آیات قبل به آن اشاره شد. (و محرم على أزواجنا.)
۵- اصل اولیه در حکم خوردنیها حلیت است. (لا أجد فیما أوحى إلىّ محرما على طاعم یطعمه إلا أن یکون)
۶- خوردن گوشت مردار، خوک، خون و حیوانى که هنگام ذبح نام خدا بر آن برده نشده، حرام است. (إلا أن یکون میتة أو دما مسفوحا أو لحم خنزیر فإنه رجس أو فسقا أهل لغیر اللّه به)
۷- ممنوعیت بهره گیرى از مردار، خون و خوک، منحصر به خوردن آنهاست.* (محرما على طاعم یطعمه إلا أن یکون میتة)
۸- عدم حرمت خون باقیمانده در بدن حیوان پس از ذبح (إلا أن یکون میتة أو دما مسفوحا) «مسفوح» به معناى ریخته شده است. ذکر این قید در مورد خون، بنا به گفته مفسران، بدان جهت است که خون باقى مانده در رگها و اعضاى بدن حیوان ذبح شده را از شمول حکم حرمت خارج سازد.
۹- خوک، حیوانى آلوده و کثیف و نجس که باید از آن اجتناب کرد. (إلا أن یکون ... فإنه رجس) بنابراین که ضمیر «انه» به خنزیر برگردد، نه به لحم خنزیر. در لسان العرب آمده است: «الرجس، القذر و القذار ضد النظافة ... و رجس، نجس».
۱۰- آلودگى و پلیدى گوشت مردار و خوک و خون، فلسفه تحریم آنها از سوى خداوند است. (إلا أن یکون ... فإنه رجس) مرجع ضمیر «إنه» مى تواند مجموعه آنچه در آیه ذکر شده، باشد. برداشت فوق بنابر این اساس است.
۱۱- حرمت خوردن هر چیز آلوده کثیف و پلید (إلا أن یکون ... فإنه رجس) با توجه به اینکه «رجس» به عنوان ملاک و تعلیل حرمت موارد مذکور در آیه آورده شده، قابل تعمیم به همه مواردى است که رجس بودن آن ثابت شود.
۱۲- بردن نامى جز نام خدا بر حیوان به هنگام ذبح، فسق و خروج از طاعت خداست. (أو فسقا أهل لغیر الله به)
۱۳- حیوان ذبح شده با نام غیر خدا، فسق است، گر چه ذاتاً پلید نباشد. (أو فسقا أهل لغیر الله به) خداوند از چنین حیوانى تفسیر به رجس نکرده بلکه فقط بر او اطلاق فسق کرده است.
۱۴- حرمت قربانى کردن براى غیر خدا (بتها)* (أو فسقا أهل لغیر الله به) از معانى مذکور درباره جمله «أهل لغیر الله»، «ما ذبح لأجل الأصنام» (آنچه که براى بتها ذبح مى شود)، است ; چنانکه راغب به این معنى اشاره کرده است. و بدان جهت که این کار «فسق» نامیده شده، حرمت آن به دست مى آید.
۱۵- اضطرار، مجوز خوردن غذاهاى حرام به مقدار رفع ناچارى (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد) «عاد» از «عدو» به معنى تجاوز است. بنابراین مراد از «لاعاد» در آیه شریفه مى تواند «لاعاد من حد الإضطرار» باشد.
۱۶- خوردن خون، گوشت مردار، خوک و حیوان تذکیه نشده بر مضطر جایز است. (إلا أن یکون میتة أو دما ... فمن اضطر ... فإن ربک غفور رحیم)
۱۷- کسى که در راه سرکشى و تجاوز به خوردن غذاهاى حرام نیازمند شود، اضطرار وى رفع حرمت نمى کند. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد)
۱۸- کسى که با اراده و خواست خود، خویش را به اضطرار بیندازد، حکم مضطر را ندارد و خوردنیهاى حرام بر او حلال نمى شود. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد) «باغ» از «بغى» به معناى طلب است «و غیر باغ»، به قرینه جملات قبل، یعنى «غیر طالب للإضطرار». بنابراین کسى که خود را مضطر کند، مشمول حکم آیه نیست.
۱۹- جعل احکام ثانوى (رفع حرمت در حال اضطرار) جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فإن ربک غفور رحیم)
۲۰- خداوند، غفور و رحیم است. (فإن ربک غفور رحیم)
۲۱- ربوبیت و غفران و رحمت الهى مقتضى آسان نمودن تکالیف در شرایط اضطرار است. (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فإن ربک غفور رحیم)
۲۲- ستمگران و متجاوزان، محروم از رحمت و مغفرت الهى (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فإن ربک غفور رحیم)
۲۳- رحمت و غفران خداوند برطرف کننده آثار و تبعات بد استفاده کردن از محرمات در حال اضطرار است. * (فمن اضطر غیر باغ و لاعاد فإن ربک غفور رحیم) «غفور» صیغه مبالغه به معناى بسیار پوشاننده است. غفران خداوند در مورد مضطر به خوردن محرمات، ممکن است پوشاندن گناه و تبعات آن باشد و محتمل است برخى آثار نامطلوب و وضعى استفاده از آنها باشد.
روایات و احادیث
۲۴- عن أبى عبدالله (ع) فى قول الله عزو جل: «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الذى یخرج على الإمام و العادى الذى یقطع الطریق لایحل لهما المیتة.[۱] از امام صادق (ع) درباره آیه «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از «باغى» کسى است که علیه امام قیام کند. و منظور از «عادى»، راهزن است. براى این دو (در حال اضطرار)، مردار حلال نیست.
۲۵- عن أبى عبدالله (ع) فى قوله: «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» قال: الباغى الظالم و العادى الغاصب.[۲] از امام صادق (ع) درباره آیه «فمن اضطر غیر باغ و لاعاد» روایت شده است: مراد از «باغى»، ستمگر و مراد از «عادى»، غاصب است.
موضوعات مرتبط
- آمرزش: محرومان از آمرزش خدا ۲۲
- احکام:۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۸ ثانوى ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۹، ۲۱; انعطاف پذیرى احکام ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۸ ۱۵، ۱۶، ۱۹; فلسفه احکام ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۸ ۱۰; منابع احکام ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۸ ۱، ۲
- اسماء و صفات: رحیم ۲۰; غفور ۲۰
- اصل حلیت:۳، ۵
- اضطرار: آثار اضطرار ۱۵، ۲۱، ۲۳; احکام اضطرار ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۴; رفع آثار محرمات در اضطرار ۲۳; مراد از عادى در اضطرار ۲۴، ۲۵
- باغى: مراد از باغى ۲۴، ۲۵
- پلیدى: حرمت پلیدى ۱۱
- تجاوز: آثار تجاوز ۱۷
- تکلیف: تساوى در تکلیف ۴; سهولت تکلیف ۱۵، ۱۶، ۱۹; عوامل رفع تکلیف ۱۵; عوامل سهولت تکلیف ۲۱
- خدا: آثار آمرزش خدا ۲۱، ۲۳; آثار ربوبیت خدا ۲۱; آثار رحمت خدا ۲۱، ۲۳; آمرزش خدا ۱۹; رحمت خدا ۱۹; نام خدا ۶، ۱۲
- خوردنیها: احکام خوردنیها ۴، ۶، ۷، ۱۵، ۱۶، ۱۸; خوردنیهاى حرام ۶
- خوک: اجتناب از خوک ۹; احکام خوک ۶، ۹، ۱۶; استفاده از گوشت خوک ۱۶; پلیدى خوک ۹، ۱۰; حرمت گوشت خوک ۶; فلسفه تحریم خوک ۱۰; محدوده حرمت خوک ۷; نجاست خوک ۹
- خون: احکام خون ۶، ۸، ۱۶; استفاده از خون ۱۶; پلیدى خون ۱۰; حرمت خون ۶; خون مباح ۸; فلسفه تحریم خون ۱۰; محدوده حرمت خون ۷
- ذبح: احکام ذبح ۱۲; ذبح بى بسمله ۱۲
- ذبیحه: احکام ذبیحه بى بسمله ۶; خون بدن ذبیحه ۸; ذبیحه بى بسمله ۱۳
- رحمت: محرومان از رحمت خدا ۲۲
- طغیان: آثار طغیان ۱۷
- طغیانگر: اضطرار طغیانگر ۱۷
- ظالمان:۲۵ محرومیت ظالمان ۲۵ ۲۲
- عصیان: موارد عصیان ۱۲
- غاصبان:۲۵
- فسق: موارد فسق ۱۲، ۱۳
- قربانى: احکام قربانى ۱۴; حرمت قربانى براى بتها ۱۴
- مباحات: منشأ مباحات ۲، ۳
- متجاوزان: اضطرار متجاوزان ۱۷; محرومیت متجاوزان ۲۲
- محرمات:۶، ۱۰، ۱۱ ملاکهاى محرمات ۶، ۱۰، ۱۱ ۱۱; منشأ محرمات ۶، ۱۰، ۱۱ ۲
- محمّد (ص): نقش محمّد (ص) ۱
- مردار: احکام مردار ۶، ۱۶; استفاده از مردار ۱۶; پلیدى مردار ۱۰; حرمت گوشت مردار ۶; فلسفه تحریم مردار ۱۰; محدوده حرمت مردار ۷; محدوده حلیت مردار ۲۴
- نجاسات: احکام نجاسات ۹
- وحى: نقش وحى ۱، ۲ صهادواَّ از ریشه صهودَّ است، یعنى کسانى که یهودى شدند.