الأنعام ٥٢
ترجمه
الأنعام ٥١ | آیه ٥٢ | الأنعام ٥٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَطْرُدِ»: طرد مکن. مران. «الْغَدَاةِ»: سحرگاهان. «الْعَشِیِّ»: شامگاهان. «بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ»: در سحرگاهان و شامگاهان. مراد، در همه اوقات است. «مِنْ شَیْءٍ»: حرف (مِنْ) زائد است و (شَیْءٍ) در موضع رفع است و اسم (ما) است. «فَتَطْرُدَهُمْ»: منصوب است، چون جواب نهی است. تقدیر چنین است: لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ... فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ، وَ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۰) وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ... (۷) وَ يَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ... (۲) وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِينَ... (۸)
قَالُوا أَ نُؤْمِنُ لَکَ وَ... (۰) قَالَ وَ مَا عِلْمِي بِمَا کَانُوا... (۱) إِنْ حِسَابُهُمْ إِلاَّ عَلَى... (۳) وَ کَذٰلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ... (۰) وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي... (۲)
تفسیر
- آيات ۵۵ - ۳۷، سوره انعام
- سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص ) درخواست معجزه از او كردندجهل به دو امر بوده است .
- وجه اشتراكى كه بين انسان و حيوانات ديگر وجود دارد و موجب تشابه انسان و حيوانات ديگر در مساءله (( حشر )) و بازگشت به خدا مى باشد، داشتن شعور است .
- پاسخ به چند سؤ ال در مورد حشر حيوانات غير انسانى و حشرامثال آسمانها و زمين و آفتاب و ماه و...
- تاءمل و دقت در (( مختار )) بودن بود و حالات نفسانيه اى كه به وسيله آن افعال اختيارى خود را انجام مى دهد.
- اختلاف فاحشى كه در مبادى (( اختيار )) و اسباب آن در انسان وجود دارد.
- مى توان گفت حيوانات هم تا اندازه اى مختار هستند و احتمالا به تكاليفى مناسب با افق فهم و اختيارشان مكلف هستند.
- چند احتمال در معناى (( كتاب )) در (( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء )) .
- سخنان نادرستى كه در معناى آيه مربوط به (( امت بودن )) و (( محشور شدن )) حيوانات غير انسانى گفته شده است .
- نكته اى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى ، گاه به وصل و گاه به فصل ، وجود دارد.
- در شدائد و سختى ها، روى آوردن به خدا از فطريات بشر است .
- نكاتى چند كه از توضيحات قبلى روشن گرديد.
- بيان عدم منافات آيه مورد بحث با: (( و ما دعا الكافرين الا فىضلال )) .
- ابتلاء امم قبل از امت اسلام به (( باءساء )) و (( ضراء )) ، تا شايد در برابر خدا سرفرود آورند.
- تا زمانى كه شدت باءسا و ضراء باعث انقطاع از اسباب ظاهرى نشود فطرت توحيدىانسان مشرك بروز نمى كند.
- فساد اين گفتار كه امم سابق حتى در شدائد اضطرارآور زير بار توحيد نرفته اند!
- احتياج عليه مشركين به عجز شركاى ادعائى و بت هايشان از هردخل و تصرفى در عالم .
- مشركين ، همان ستمكارانند و جز به خاطر ظلمشان غذاب نمى شوند.
- مراد از: (( خزائن الله )) .
- مراد از نفى علم غيب (( و لا اعلم الغيب )) از لسان پيامبر (ص ).
- جمله : (( و لا اقول لكم انى ملك )) تعبير ديگرى است از: (( انما انا بشر مثلكم )) .
- فرق بين پيامبر(ص ) و ديگر مردمان ، مانند فرق بينا و نابينا است .
- وجه اينكه در جمله : (( و ليس لهم من دونه ولى و لا شفيع )) شفاعت ، بدون استثناء، نفىشده است .
- معناى جمله : (( و انذر به الذين يخافون ان يحشروا )) با توجه به اينكه مشركين موردخطاب در سوره انعام ، معتقد به حشر نبوده اند.
- برحذر داشتن رسول خدا(ص ) از راندن مؤ منين فقير، كه خواست امتياز طلب هاى ثروتمندبود.
- نظر راغب اصفهانى در مورد معناى (( وجه )) در: (( وجه الله )) ، (( وجه ربك )) وامثال آن .
- مراد از (( وجه الله )) ذات خدا نيست ، بلكه هر چيزى كه به خدا انتساب دارد و نيز آنچه كه بنده از خداى خود انتظار دارد، وجه خدا مى باشد.
- معناى جمله : (( ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك من شى ء )) .
- فاصله طبقاتى بين مردم امتحانى الهى است .
- كرامت و عزت ، با شكر كه همانا توحيد است همراه مى باشد و تفاوت هاى مادى ، امتحان است .
- چند روايت درباره توبه كه از آيه : (( و اذا جائك الذين يؤ منون ... )) استفاده مى شود.
- چند روايت درباره (( قدريه )) و توضيحى در مورد حديث معروف : (( قدريه مجوس اين امت است )) .
- چند روايت در مورد سنت (( املاء )) و (( استدراج )) و مهلت دادن خداوند به كفار در دنيا.
- رواياتى پيرامون درخواست اشراف و اغنياء از پيامبر(ص ) كه فقراء را از خود دور كند،و نهى خداوند از اين عمل .
- توضيحى درباره روش تطبيق ، در تفسير آيات قرآن و روايات شاءن نزول ، و اشاره به اينكه اين روايات ، قابل اعتماد نيستند.
نکات آیه
۱- مشرکان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پیامبر (ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم)
۲- حضور طیف خاصى از مؤمنان نزد پیامبر(ص)، براى برخى کافران ناخوشایند بود. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) سبب نزول نقل شده در ذیل این آیه و نیز لحن آن، گواه چگونگى ترکیب یاران پیامبر (ص) و فقر آنان و نیز نداشتن موقعیت اقتصادى و شؤون اجتماعى است. و همین امر موجب اعتراض و واکنشهایى از سوى کافران ثروتمند و قدرتمند مى گشته است.
۳- پیامبر (ص) نباید براى جلب نظر مشرکان، مؤمنان را از خود طرد کند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) در سبب نزول این آیه آمده است که بزرگانى از مشرکان، حضور نزد پیامبر (ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف دانستند و این آیات در رد درخواست آنان نازل گردیده است.
۴- رهبران و مبلغان دین نباید قشرهاى ضعیف و تهیدست را از اطراف خود برانند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۵- حضور مؤمنانى در اطراف پیامبر(ص) که هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نیایش خالصانه داشتند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۶- انذار و تبلیغ اهل ایمان نباید به گونه اى باشد که موجب طرد آنان شود. (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) از اینکه در آیه قبل انذار بیمناکان از قیامت مطرح بود، که شامل مؤمنان هم مى شود، و در این آیه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.
۷- ضرورت ارزیابى دقیق، از روشهاى تبلیغ دین و برآورد آثار آن (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) برخى مفسران گفته اند آیه «لا تطرد ... » تبصره اى بر آیه قبل است. بر این فرض آیه مى تواند رهنمودى کلى در تبلیغ باشد. یعنى قبل از به کارگیرى هر روشى در تبلیغ به بررسى ابعاد آن باید پرداخت و از عوارض احتمالى آن با تدابیر لازم جلوگیرى کرد.
۸- ارزش والا و اهمیت نیایش خالصانه به درگاه خداوند (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... یریدون وجهه)
۹- بامدادان و شامگاهان، فرصتهایى مناسب براى نیایش و دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)
۱۰- از آداب دعا توجه به ربوبیت خداوند در حال دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)
۱۱- دعا راهى براى رسیدن به قرب خدا و جلب رضایت اوست. (یدعون ربهم ... یریدون وجهه) «وجه» به معناى صورت است و چون لحاظ معناى حقیقى این کلمه درباره خداوند معقول نیست بنابراین مى تواند مراد از «یریدون وجهه» «یریدون مرضاته» باشد، چنانکه اغلب مفسران این احتمال را گفته اند.
۱۲- نیایش کنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهیدست باشند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۱۳- خیرخواهیهاى مشرکان مبنى بر زیانبار بودن حضور مؤمنان ضعیف در کنار پیامبر (ص) نباید موجب طرد و محرومیت آنان از محضر پیامبر (ص) گردد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء فتطردهم) «حسابهم» مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; یعنى حسابگریهاى مشرکان درباره مؤمنان و فقر و محرومیت آنها.
۱۴- محاسبه اعمال و برآورد تأثیر حضور و یا عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف در کنار پیامبر (ص)، در محدوده وظایف آن حضرت نیست. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة ... ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «من حسابهم» موصول در صدر آیه و مراد از آن همان مؤمنان فقیرند. و «من» بنابر گفته اهل ادب، زاید و مفید استغراق است. یعنى حساب هیچ عمل و کارى از آنان با تو نیست، که از جمله آنها برآورد نقش حضور و یا عدم حضور آنان در نزد پیامبر (ص) است.
۱۵- خداوند حضور مسلمانان فقیر و ضعیف را در اطراف پیامبر اکرم (ص) براى پیامبر (ص) و اسلام زیانبار نمى داند. (ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «حسابهم» مى تواند معنوى باشد ; یعنى کسانى که خواهان طرد مؤمنان فقیر از اطراف پیامبر (ص) بودند. و مقصود از «ما علیک» یعنى چیزى به ضرر تو از ناحیه محاسبات کافران اتفاق نخواهد افتاد.
۱۶- مؤمنان وظیفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پیامبر با دیگران نیستند. (و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۷- پیامبر (ص) نباید در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سیرى را ملاک قرار دهد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۸- هر کس مسؤول عمل خویش است. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)
۱۹- نه پیامبر (ص) مسؤولیت عمل و اندیشه هاى مشرکان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشرکان پاسخگوى عمل پیامبرند. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء) در این برداشت مرجع دو ضمیر جمع در «حسابهم» و «علیهم» مشرکان است و در «حسابهم» اضافه مصدر به فاعل خویش است ; یعنى: «حساب المشرکین».
۲۰- پیامبر اکرم (ص) نباید با طرد مؤمنان مستمند و فقیر از اطراف خویش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۱- رهبران و مبلغان دینى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعیف از اطراف خویش، ستمکارند. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۲- طرد کردن مؤمنان به سبب نداشتن پایگاه اجتماعى، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
۲۳- کسانى که از پیامبر (ص) خواهان طرد مؤمنان مستمند و ضعیف بودند، ستمگرند. (فتطردهم فتکون من الظلمین) در صورتى که ال در «الظالمین» عهد باشد، گزینش عنوان ستمگر براى مذکورین در آیه (درخواست کنندگان طرد) تصریح به ستمگر بودن آنان است.
۲۴- تبعیض در روابط اجتماعى بر مبناى ارزشگذارى غلط، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۲، ۱۷
- ارزشگذارى: غلط ۲۴
- ارزیابى: با ثروت ۱۷ ; ارزیابى با فقر ۱۷
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۵، ۲۳
- انذار: روش انذار ۶
- تبلیغ: ارزیابى تبلیغ ۷ ; روش تبلیغ ۶
- تقرّب: عوامل تقرّب ۱۱
- خدا: روش جلب رضایت خدا ۱۱
- دعا: اخلاص در دعا ۸ ; ارزش دعا ۸ ; وقت دعا ۹
- دین: روش تبلیغ دین ۷
- ذکر: ربوبیت خدا ۱۰
- روابط اجتماعى: تبعیض در روابط اجتماعى ۲۴
- رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۱۷ ; مسؤولیت رهبرى دینى ۴، ۲۱
- زیان: ملاکهاى زیان ۱۵
- صحابه: فقیر ۱۵ ; طرد صحابه ۱، ۳ ; طرد صحابه فقیر ۱۳، ۲۰ ; مناجات صحابه ۵
- ظالمان:۲۰، ۲۱، ۲۳
- ظلم: موارد ظلم ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴
- عمل: حسابرسى عمل ۱۴ ; مسؤول عمل ۱۸
- کافران: و صحابه ۲ ; ناخشنودى کافران صدر اسلام ۲
- مؤمنان: آثار طرد مؤمنان ۲۰، ۲۱ ; انذار مؤمنان ۶ ; اهمیت حفظ شخصیت مؤمنان ۳ ; تبلیغ مؤمنان ۶ ; حفظ شخصیت مؤمنان ۲۰، ۲۲ ; طرد مؤمنان ۶، ۲۲ ; طرد مؤمنان فقیر ۲۳ ; محدوده مسؤولیت مؤمنان ۱۶ ; مؤمنان و محمّد (ص) ۱۶
- مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۴، ۲۱
- محمّد (ص): تاریخ محمّد (ص) ۵ ; حسابرسى عمل محمّد (ص) ۱۶ ; عمل محمّد (ص) ۱۹ ; محدوده مسؤولیت ۱۴، ۱۹ ; محمّد (ص) و صحابه ۳ ; محمّد (ص) و صحابه فقیر ۱۴ ; محمّد (ص) و مشرکان ۳ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۳، ۱۳، ۱۷، ۲۰
- مستضعفان: حفظ شخصیت مستضعفان ۴ ; طرد مستضعفان ۴
- مشرکان: بینش مشرکان ۱۳ ; خیرخواهى مشرکان ۱۳ ; روش برخورد مشرکان ۱ ; عقیده مشرکان ۱۹ ; عمل مشرکان ۱۹ ; محدوده مسؤولیت مشرکان ۱۹ ; مشرکان و صحابه ۱ ; مشرکان و محمّد (ص) ۱
- معاشرت: با مردم ۱۷
- مناجات: آثار مناجات ۱۱ ; آداب مناجات ۱۰ ; ارزش مناجات ۱۲ ; ذکر خدا در مناجات ۱۰ ; مناجات در شب ۵، ۹ ; مناجات در صبح ۵، ۹
- مناجاتکنندگان: مقامات مناجاتکنندگان ۱۲
- موقعیّت اجتماعى: فاقدان موقعیّت اجتماعى ۲۲