الإسراء ١٠٥
کپی متن آیه |
---|
وَ بِالْحَقِ أَنْزَلْنَاهُ وَ بِالْحَقِ نَزَلَ وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً |
ترجمه
الإسراء ١٠٤ | آیه ١٠٥ | الإسراء ١٠٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْحَقِّ أنْزَلْنَاهُ»: قرآن را همراه با احکام و دستورات حق فرستادهایم و گمانی در آن نیست. «بِالْحَقِّ نَزَلَ»: برای پیاده کردن حق آمده است و سرانجام هم حق را در دلها جایگزین میسازد. یا این که: قرآن سرآغاز آن از خداوند، حق است و پیوسته در پرتو لطف حق محفوظ میماند و سرانجام حق را به بار میآورد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰۱ - ۱۱۱ سوره إسراء
- مقصود از معجزات نُه گانه موسى «ع»، در آيه: «وَ لَقَد آتَينَا مُوسَى تِسعَ آيَاتٍ بَيِّنَات...»
- معناى اين كه خطاب به بنى اسرائيل فرمود: «أُسكُنُوا الأرضَ فَإذَا جَاءَ وَعدُ الآخِرَة...»
- حكمت نزول تدريجى و تفريق قرآن
- بى نيازی قرآن، براى ثبوت کمال و حقانيت خود، به ایمان مشرکان
- اشاره به اقسام نام های خداوند، و مراد از جملۀ: «فَلَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»
- بيان اين كه اسماء خداوند متعال، مرآت و معرف يك مسمّى هستند
- معناى «جهر» و «إخفات» و امر به اعتدال در قرائت نماز
- بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)
- توضیحی پیرامون «أسماء حقيقى» و «أسماء أسماء» خداوند متعال
- چند روايت در باره جهر و إخفات در نماز
- بحثى روايتى و قرآنى
- تقسيم قرآن به آيات و سور
- عدد سوره ها و آيات قرآن كريم
- ترتيب سوره هاى قرآن كريم
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً «105»
و ما قرآن را به حقّ نازل كرديم و به حقّ نازل شد و ماتورا جز به عنوان بشارت دهنده و بيمرسان نفرستاديم.
پیام ها
1- سلامت قرآن تضمين شده است. هم خداوند قرآن را به حقّ نازل كرد، هم وحى الهى به سلامت به مقصد رسيد و شياطين نتوانستند آسيبى به آن رسانند. «بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ»
2- محور كار پيامبران، بشارت و انذار است و حقِّ كاستن و افزودن بر وحى را ندارند. «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»
3- مسئوليّت پذيرش يا نپذيرفتن مردم با پيامبر نيست و كسى حقّ تحميل عقيده بر ديگران را ندارد. «ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»
4- بشارت و انذار در كنار هم مؤثّر است. «مُبَشِّراً وَ نَذِيراً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105)
وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ: و به حق نازل فرموديم قرآن را، يعنى قرآن را نازل نموديم در حالتى كه ملتبس است به راستى و درستى و حق، كه آن مقتضاى انزال بود از هدايت و ارشاد و عمل به مضمون آن. وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ: و به حق نازل شد قرآن، يعنى قرآن نازل نشد مگر آنكه متلبّس بود به حق و صواب. در تبيان «1»- فرموده حرف «باء» به معنى «على» و مراد از حق، حضرت رسالت است يعنى «على محمّد نزل القران» بر حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شد قرآن. بعضى در تفسير اين آيه گفتهاند كه نازل ننموديم قرآن را از آسمان مگر به دستهاى از ملائكه، و نازل ننموديم بر پيغمبر مگر محفوظ به ملائكه از مخالطه شيطان. ممكن است مراد آيه نفى طارى شدن بطلان باشد به قرآن در اول امر و آخر امر.
عبرت: تفسير كاشفى از مدارك نقل نموده از بعضى اهل صلاح كه:
محمد بن سماك بيمار شد، قاروره او را نزد طبيب نصرانى مىبرديم. مردى نيكو روى خوشگوى جامه نيكو پوشيده به ما رسيد، و صورت حال پرسيد. ما بيان كرديم، فرمود: سبحان اللّه در مهمّ دوست خدا از دشمن خدا استغاثه
«1» تبيان جلد 6 صفحه 530.
جلد 7 - صفحه 456
مىكنيد. باز گرديد و به ابن سماك گوئيد: دست خود به موضع درد گذارد و بگويد: (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ) اين بگفت و از چشم غايب شد. باز گشتيم، و به او گفتيم، او چنين نمود، و اين كلمات با بركات بگفت، شفا يافت. و گفتهاند آن شخص خضر عليه السّلام بوده.
وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً: و نفرستاديم تو را اى پيغمبر مگر در حالتى كه مژده دهنده باشى فرمانبرداران را به ثواب، و ترساننده مر نافرمانان را به عقاب. حاصل آنكه: بر تو است بشارت دادن و ترسانيدن، خواه تصديق كنند يا انكار نمايند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى مَسْحُوراً (101) قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (102) فَأَرادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ جَمِيعاً (103) وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنا بِكُمْ لَفِيفاً (104) وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105)
ترجمه
و همانا بتحقيق داديم موسى را نه نشانه آشكار پس بپرس از بنى
جلد 3 صفحه 397
اسرائيل وقتى كه آمد نزد آنها پس گفت باو فرعون همانا من گمان ميكنم تو را اى موسى جادو كرده شده
گفت بتحقيق دانستى نفرستاده اينها را مگر پروردگار آسمان و زمين كه موجبات بصيرتند و همانا من گمان ميكنم تو را اى فرعون هلاك كرده شده
پس خواست كه پراكنده كند آنها را از زمين پس غرق كرد يمش و هر كه را با او بود تمامى
و گفتيم پس از او مر بنى اسرائيل را كه ساكن شويد در آنزمين و چون بيايد موعد آخرت آوريم شما را آميخته بيكديگر
و بحق فرستاديم آنرا و بحقّ فرود آمد و نفرستاديم تو را مگر آن كه مژده دهنده باشى و بيم دهنده.
تفسير
خداوند بحضرت موسى عليه السّلام معجزات عليه السّلام معجزات بسيارى عنايت فرمود كه در كتب تواريخ و سير انبيا ذكر شده و احكام زيادى آنحضرت آورد كه در تورية و غيره مذكور است و از ميان آنها نه معجزه و حكم ممتاز بوضوح تامّ و مصلحت تامّه بوده كه در اين آيه اشاره بآن شده است و در خصال و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن معجزات عصا و يد بيضاء و طوفان و بحر و حجر و جراد و قمّل و ضفادع و دم است و اينها در روايت قمّى و عيّاشى رحمهما اللّه از امام باقر عليه السّلام نيز نامبرده شده و در قرب الاسناد از امام كاظم عليه السّلام بجاى طوفان و حجر رفع طور و منّ و سلوى كه آن دو يك آيه است ذكر گرديده و هر يك از اين معجزات بنحو تفصيل در سوره بقره و اعراف و غيره بيان شده است و در مجمع نقل نموده كه مردى يهودى از حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال نمود از اين آيات حضرت فرمود آن آيات اين بود كه بخدا شرك نياورند و اسراف نكنند و زنا ننمايند و قتل نفس ننمايند مگر بحقّ و سعايت نكنند از بىگناهى نزد سلطان كه كشته شود و سحر ننمايند و ربا نخورند و زن عفيفه را متّهم بزنا نكنند و در جنگ پشت بلشكر براى فرار ننمايند و مخصوص به بنى اسرائيل آن بود كه در روز شنبه تجاوز از احكام آنروز ننمايند آن يهودى بعد از شنيدن جواب دست حضرت را بوسيد و اسلام آورد و بنابراين مراد از آيات احكام است باعتبار دلالت احكام متقنه مفيده بحال بشر بر وجود شارع عالم حكيم و سعادت كسانى كه بآنها عمل ميكنند و منافى با روايات سابقه نيست چون هر كدام از جهتى آيتند و تفاوت در ظاهر و باطن و محسوس و معقول است و خداوند به پيغمبر خود بعد از اخبار از اين امر فرموده پس سؤال كن از بنى اسرائيل كه در زمان تو
جلد 3 صفحه 398
وجود دارند و ميدانند احوال حضرت موسى را وقتى كه آورد آن آيات را و اظهار فرمود آن معجزات را براى آنها تا بيان كنند وقايع را در حضور اهل شرك و معلوم شود كه چنانچه فرعونيان آن معجزات را ديدند و حمل بر سحر نمودند اگر تو هم هر چه اهل شرك بخواهند بكنى باز حمل بر سحر و شعبده خواهند نمود و پس از اينجمله كه معترضه است نقل فرموده جواب فرعون را كه گفت بحضرت موسى من گمان ميكنم تو را اى موسى مرديكه سحر نمودهاند او را و ديوانه و مخبّط شده و مخالف با افكار عامّه سخن ميگويد و بعضى مسحور را بمعناى ساحر دانستهاند مانند مشئوم و ميمون كه بمعناى شائم و يا من است و بنابراين آيات حمل بر سحر شده صريحا و بمعناى اوّل ضمنا چون نوعا كسانى كه در سحر كار مىكنند سحر زده و مخبّط ميشوند لذا حضرت موسى در جواب فرمود تحقيقا تو ميدانى اين آيات را نفرستاده است مگر خدا كه موجب بصيرت تو باشد و تصديق نمائى نبوّت مرا ولى تو از باب عناد حمل بر سحر مينمائى و من گمان ميكنم تو را محروم از هر خير و مشرف بهلاك و اينكه تعبير بگمان فرمود با آن كه ميدانست براى مقابله با كلام او بود و بعضى علمت بصيغه متكلّم قرائت نمودهاند و مؤيّد آن روايتى است كه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه در اين كلمه فرمود و اللّه آن دشمن خدا ندانست ولى موسى عليه السّلام دانست پس فرمود لقد علمت چنانچه مؤيّد قرائت مشهور روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام است كه فرمود فرعون اراده كرد كه بنى اسرائيل را بيرون كند با آن كه او و قومش ميدانستند كه آن آيات را خدا فرستاده پس فرعون خواست كه بخوارى موسى عليه السّلام و قومش را از زمين مصر بيرون كند و مستأصل نمايد و خداوند عكس العمل آن را در باره فرعون و اتباعش اجرا فرمود و تمامى غرق شدند بتفصيلى كه در اوائل سوره بقره ذكر شد و حكم شد كه بنى- اسرائيل در همان زمين كه جايگاه آنها بود بعد از هلاك فرعون و اتباعش سكونت نمايند و فرمود چون روز قيامت برسد همه مخلوط بيكديگر محشور شويد و خداوند ميان شما و دشمنانتان بعدالت حكم خواهد فرمود و نيز خداوند قرآن را براستى و درستى و غرض صحيح بر وفق حكمت و مصلحت عامّه تامّه نازل فرموده و احكام آن راست و درست و صحيح و متين و بر طبق حكمت و مصلحت است
جلد 3 صفحه 399
و با وجود چنين كتابى كه خود شاهد صدق خود است آورنده آن احتياجى باعجاز ندارد علاوه بر آنكه وظيفه پيغمبر فقط بشارت اهل ايمان بثواب و اهل طغيان بعقاب است و هدايت و ضلالت و سعادت و شقاوت بتقدير الهى است چنانچه در آيات سابقه بيان شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ بِالحَقِّ أَنزَلناهُ وَ بِالحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرسَلناكَ إِلاّ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً (105) وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَي النّاسِ عَلي مُكثٍ وَ نَزَّلناهُ تَنزِيلاً (106)
و اينکه قرآن مجيد را ما بحقّ نازل كرديم او را و بحق نازل شد و ما نفرستاديم ترا مگر بشارت دهنده بمؤمنين و مطيعين و انذار كننده كافرين و عاصين را و اينکه قرآن را ما متفرّقا نازل كرديم سوره سوره و آيه آيه تا اينكه تلاوت كني بر بندگان بآرامي جزء فجزء و نازل كرديم او را نازل كردني وَ بِالحَقِّ أَنزَلناهُ حقّ مقابل باطل بمعني ثابت و محقّق و صواب و درست و بجا و بموقع است و لذا يكي از اسامي الهي حق است اشاره بمقام واجب الوجودي و باطل زائل و فاني و از بين رفتن و بر خلاف صواب است چنانچه گذشت در آيه 83 إِنَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً وَ بِالحَقِّ نَزَلَ تمام قرآن بر وفق حكمت و مصلحت از براي هدايت و ارشاد و سعادت بشر
جلد 12 - صفحه 319
است وَ ما أَرسَلناكَ و ما ترا نفرستاديم إِلّا مُبَشِّراً وَ نَذِيراً بشارت به اينكه ايمان كامل و اعمال صالحه و اخلاق فاضله موجب سعادت دنيا و آخرت و مثوبات و تفضّلات الهي و مشمول رحمت واسعه ميشود و انذار به اينكه شرك و كفر و عناد و ضلالت و فسق و اعمال سيّئه و ظلم و صفات رذيله مورث بلاء و عذاب و سخط و غضب حق در دنيا و آخرت ميشود وَ قُرآناً فَرَقناهُ سوره سوره آيه آيه در ظرف بيست و سه سال نازل شد مثل تورية و انجيل نبود که دفعتا نازل شده و سرّ تفريق و علة آن لِتَقرَأَهُ عَلَي النّاسِ عَلي مُكثٍ زيرا بايد اينکه امّت يكي يكي احكام و دستورات را بآنها ابلاغ كرد اگر يك دفعه تمام بآنها متوجّه شود زير بار نميروند چنانچه امروز هم اگر كافري بشرف اسلام مشرف شد بايد بتدريج احكام اسلام را باو تعليم و تزريق كرد وَ نَزَّلناهُ تَنزِيلًا و ما نازل كرديم نازل كردني که گفتيم مراتب نزول قرآن.
اولا در عالم نورانيّت بر نور مقدس حضرت رسالت.
و ثانيا در لوح محفوظ.
و ثالثا در شب قدر در آسمان اوّل.
رابعا بر ملائكه و مخصوصا امين وحي جبرئيل.
و خامسا بر قلب مطهّر حضرت.
و سادسا بر امّت هر جزئي بموقع خود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 105)- بار دیگر قرآن به سراغ اهمیت و عظمت این کتاب آسمانی میرود و به پاسخ بعضی از ایرادات و یا بهانه جوئیهای مخالفان میپردازد.
نخست میگوید: «و ما قرآن را بحق نازل کردیم» (وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ).
بلافاصله اضافه میکند: «و بحق نازل شد» (وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ).
گاهی انسان شروع به کاری میکند اما چون قدرتش محدود است نمیتواند آن را تا به آخر بطور صحیح پیاده کند، اما کسی که از همه چیز آگاه است، و بر همه چیز تواناست، هم آغاز را بطور صحیح شروع میکند و هم انجام را بطور کامل تحقق میبخشد، فی المثل گاهی انسان آب زلالی را از سر چشمه رها میکند، اما چون نمیتواند در مسیر راه آن را از آلودگیها حفظ کند پاک و زلال به دست مصرف کننده نمیرسد، ولی آن کس که از هر نظر بر کار خود مسلط است، هم آن را پاک و زلال از چشمه بیرون میآورد، و هم آن را پاک و زلال در ظرفهای تشنگان و نوشندگان وارد میسازد.
قرآن نیز درست چنین کتابی است که به حق از ناحیه خداوند نازل شده است و در تمام مسیر ابلاغ چه در آن مرحله که واسطه جبرئیل بوده، و چه در آن مرحله که گیرنده پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بود، در همه حال آن را از هر نظر حفظ و حراست فرمود و حتّی با گذشت زمان دست هیچ گونه تحریف به دامانش دراز نشده و نخواهد شد، چرا که خدا پاسداریش را بر عهده گرفته است.
ج2، ص676
بنابراین، این آب زلال وحی الهی از عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تا پایان جهان دست نخورده به همه دلها راه مییابد.
و در پایان میفرماید: «و ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده نفرستادیم» و حق هیچ گونه تغییر در محتوای قرآن نداری (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِیراً).
نکات آیه
۱- فرو فرستادن قرآن از سوى خدا و رسیدن آن به دست پیامبر(ص) و آدمیان، بر اساس حق و به دور از کمترین خلل و باطلى (و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل)
۲- قرآن، مجموعه اى الهى و غیر قابل تصرف و چشم پوشى، حتى از کمترین بخش آن (و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل) با توجه به مضامین آیات ۸۸ و ۹۳، که در آنها درخواست مشرکان درباره نزول قرآن به صورت مکتوب مطرح شده بود، ممکن است این آیه پاسخى باشد به آنان که حقایق قرآنى با اقتراحات تغییر نمى یابد.
۳- قرآن از آمیختگى به غیر کلام وحى مبرا بوده و سلامت آن از سوى خداوند، تضمین شده است. (و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل) جمله «و بالحقّ نزل» مى تواند بیانگر کیفیت نزول قرآن باشد; یعنى، نزول قرآن بر پایه حق بود و هرگز با باطل و ناصواب آمیخته نشد.
۴- قرآن، کتابى است جاودانه و تعالیم آن تأثیرناپذیر از گذشت زمان. (و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل) برداشت فوق، مبتنى بر یکى از معانى و موارد استعمال «حق» است که عبارت است از: امر ثابت و زوال ناپذیر.
۵- مسؤولیت پیامبر(ص)، تنها بشارت و انذار مردمان بود. (و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا)
۶- حقایق قرآنى، اساس رسالت پیامبر(ص) و بشارتها و انذارهاى آن حضرت (و بالحقّ أنزلنه و بالحقّ نزل و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا)
۷- مسؤولیت قبول و یا عدم قبول حق و حقیقت از سوى مردم با پیامبر(ص) نیست. (و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا) حصر در «و ما أرسلناک...» اضافى است و مى تواند گویاى این حقیقت باشد که: پیامبر(ص) در رابطه با پذیرش و عدم پذیرش مردم، هیچ مسؤولیتى نداشته و آنان خود مسؤول انتخاب خویشند و پیامبر(ص) تنها عهده دار بشارت و انذار مردمان است.
۸- لزوم توأم بودن بشارت و انذار در هدایت انسانها (و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا)
۹- هیچ کس حق تحمیل عقیده و دین خویش بر مردم را ندارد، هر چند بر حق باشد. (و بالحقّ نزل و ما أرسلنک إلاّ مبشّرًا و نذیرًا) وقتى پیامبر(ص) حق تحمیل اسلام را - که دین حق است - بر مردم نداشت و تنها عهده دار بشارت و انذار مردمان بود، دیگران به طریق اولى چنین حقى ندارند.
موضوعات مرتبط
- انذار: انذار در هدایت ۸
- انسان: اختیارات انسان ۹
- بشارت: بشارت در هدایت ۸
- دین: نفى اکراه در دین ۹
- عقیده: آزادى عقیده ۹
- قرآن: تعالیم قرآن ۶; تغییرناپذیرى قرآن ۴; جاودانگى قرآن ۴; حقانیت نزول قرآن ۱; مصونیت قرآن ۲، ۳; وحیانیت قرآن ۲، ۳; ویژگیهاى قرآن ۲، ۳، ۴
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۵، ۶; بشارتهاى محمد(ص) ۵، ۶; رسالت محمد(ص) ۶; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۵، ۷
- هدایت: روش هدایت ۸
منابع