روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۰۹

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۱۶ توسط Move page script (بحث | مشارکت‌ها) (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۱ ش ۱۲۰۹ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۱ ش ۱۲۰۹ منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


آدرس: الكافي، جلد ۱، كِتَابُ الْحُجَّة

علي بن ابراهيم عن ابيه عن احمد بن محمد بن ابي نصر عن رفاعه عن ابي عبد الله ع قال :


الکافی جلد ۱ ش ۱۲۰۸ حدیث الکافی جلد ۱ ش ۱۲۱۰
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : الکافی (ط - الاسلامیه) - جلد ۱
بخش : كتاب الحجة
عنوان : حدیث در کتاب الكافي جلد ۱ كِتَابُ الْحُجَّة‏ أَبْوَابُ التَّارِيخ‏-بَابُ مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه‏
موضوعات :

ترجمه

کمره ای, اصول کافی ترجمه کمره ای جلد ۳, ۲۸۷

امام صادق (ع) فرمود: در سايه خانه كعبه براى عبد المطلب بسترى مى‏گستردند، براى ديگرى بستر گسترده نمى‏شد، فرزندانى داشت كه بالاى سرش مى‏ايستادند و از هجوم واردان بر او جلوگيرى مى‏كردند، رسول خدا (ص) كه كودكى بود تاتى كرد تا آمد و بر زانوى او نشست، يكى از پسرها دست برد او را دور كند. عبد المطلب گفت:واگذار پسرِ عزيزم را كه فرشته بر او نازل شده (فرشته او را آورده خ ل، ملك و سلطنت او را نصيب باشد، خ ل).

مصطفوى‏, اصول کافی ترجمه مصطفوی جلد ۲, ۳۳۹

امام صادق عليه السلام فرمود: در آستانه كعبه براى عبد المطلب فرشى ميگستردند كه مخصوص او بود و براى ديگرى در آنجا فرش گسترده نميشد، و او فرزندانى داشت كه بالاى سرش ميايستادند و از كسانى كه نزديكش ميرفتند جلوگيرى ميكردند. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله كه كودكى بود تازه براه افتاده بيامد و روى زانوى عبد المطلب نشست، يكى از آنها خم شد تا رسول خدا را از او دور كند، عبد المطلب گفت از پسرم دست بدار، زيرا فرشته نزد او آمده [او را آورده، يا سلطنت باو رسد].

محمدعلى اردكانى, تحفة الأولياء( ترجمه أصول كافى) - جلد ۲, ۵۴۷

على بن ابراهيم، از پدرش، از احمد بن محمد بن ابى نصر، از رِفاعه، از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «عبدالمطّلب چنان بود كه در حريم خانه كعبه و سايه ديوار آن از برايش فرش مى‏گسترانيدند، و از براى كسى غير از او در آنجا فرش گسترده نمى‏شد، و او را پسرانى چند بودند كه بر بالاى سرش مى‏ايستادند و منع مى‏كردند هر كه را كه به او نزديك مى‏شد، و نمى‏گذاشتند كه به نزد او رود. پس رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و آن حضرت كودكى بود كه خود را بر زمين مى‏كشيد و آمد تا بر بالاى ران‏هاى عبدالمطّلب نشست. بعضى از پسرانش به جانب آن حضرت ميل نمود كه او را از عبدالمطّلب دور گرداند، عبدالمطّلب با وى گفت كه: بگذار فرزند مرا، كه فرشته او را به اينجا آورده است».


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)