ص ٢٦
کپی متن آیه |
---|
يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ |
ترجمه
ص ٢٥ | آیه ٢٦ | ص ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خَلیفَةً»: مراد نماینده خدا است (نگا: بقره / )، یا جانشین پیغمبران و جایگزین مردمان پیشین است (نگا: اعراف / ). «بِمَا»: حرف (ب) سببیّه، و واژه (مَا) مصدریّه است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۲۹ سوره ص
- بيان آيات مربوط به اوصاف و اقوال داوود عليه السلام : تسبيح كوه ها و پرندگانبا او و...
- مراد از حكمت و فصلالخطاب كه به داوود عليه السلام داده شده بود
- معناى خشيت ، خوف و فزع
- و توضيحى درباره فزع داوود عليه السلام در ماجراى مراجعه دو خصم نزد او براىداورى
- بيان مطلب مورد نزاع در پيشگاه داودع
- قضاوت و حكم داوود عليه السلام و سپس استغفار و انابه او
- بيان اينكه مراجعه كنندگان نزد داوود ملائكه بوده اند و داستان مرافعهتمثل بوده و حكم ناصواب درعالم غيرواقعى گناه محسوب نمى شود
- مقصود از اينكه خداوند داوود عليه السلام را خليفه در زمين قرار داد
- عصمت باعث سلب اختيار نيست و توجه خطاب لا تتبع الهوى به داوود عليه السلام بلااشكال است
- احتجاج بر مسئله معاد با بيان اينكه خلق سماء و ارضباطل نيست
- احتجاج ديگرى بر معاد با بيان اينكه خداوند متقين و فجار را در يك رديف قرارنمى دهد.
- بحث روايتى : داستان مراجعه دو طائفه متخاصم نزد داوود عليه السلام و...
- داستان عاشق شدن داودع به نقل از تورات !
- فرمايشات امام رضاع در رد موهومات نسبت داده شده به داودع
- آنچه درباره شخصيت و سرگذشت داوود عليه السلام در قرآن آمده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ «26»
اى داود! همانا ما تو را در زمين جانشين قرار داديم، پس ميان مردم به حقّ داورى كن و از هواها و هوسها پيروى نكن كه تو را از راه خدا منحرف مىكند. البتّه كسانى كه از راه خدا منحرف مىشوند برايشان عذاب سختى است به خاطر آن كه روز قيامت را فراموش كردند.
پیام ها
1- خداوند تدبير امور بندگانش را به انبيا سپرده است. «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً»
2- تدبير امور مردم، حقّ خداست كه به هر كس بخواهد واگذار مىكند. «إِنَّا جَعَلْناكَ»
3- دين از سياست جدا نيست. «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً»
4- حكومت بر مردم، نعمت بزرگى است كه شكر آن، اجراى عدالت در ميان مردم است. جَعَلْناكَ خَلِيفَةً ... فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ
5- محور قضاوت بايد حقّ باشد. «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»
6- رهبران و داوران جامعه بايد از هواى نفس دور باشند. خَلِيفَةً ... فَاحْكُمْ ... لا تَتَّبِعِ الْهَوى
7- در مديريّت حتّى المقدور نيروها را حفظ كنيد. (خداوند به خاطر يك ترك اولى، اولياى خود را از گردونهى اجتماع خارج نمىكند). فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ ...
فَغَفَرْنا ... يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ
8- قضاوت از شئون حكومت است و بايد الهى باشد. «شَدَدْنا مُلْكَهُ- إِنَّا جَعَلْناكَ
جلد 8 - صفحه 99
خَلِيفَةً- فَاحْكُمْ»
9- حكومت دينى، سابقهاى بس طولانى دارد. «شَدَدْنا مُلْكَهُ- جَعَلْناكَ خَلِيفَةً- فَاحْكُمْ»
10- رفتار خليفهى خدا بايد پرتوى از افعال الهى باشد. «وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ» «1»، «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»
11- هر چه در برابر حقّ قرار گيرد، هوى و هوس است. «فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى»
12- خطر قضاوت، دورى از حقّ و توجّه به هواهاى نفسانى است. فَاحْكُمْ ...
بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى
13- همه انسانها حتّى انبيا در معرض دام هوس هستند كه از طريق هشدارهاى الهى مصون مىمانند. «لا تَتَّبِعِ الْهَوى»
14- هوى پرستى ممنوع است، خواه تمايلات فردى و شخصى باشد يا گروهى و حزبى. «لا تَتَّبِعِ الْهَوى»
15- هوى پرستى با انحراف مساوى است. «لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ»
16- خطرات گام به گام پيش مىآيد (گام اول هوى پرستى، گام دوم انحراف از راه خدا، گام سوم فراموش كردن حساب و قيامت و در نتيجه عذاب شديد).
لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ ... لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ
17- ايمان به معاد كافى نيست، بايد انسان ياد معاد باشد. (در مورد بعضى افراد قرآن مىفرمايد: «لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ» «2» ايمان به معاد ندارد ولى در اين آيه مىخوانيم: ايمان هست ولى معاد را فراموش مىكند. «نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ»
18- هوى پرستى و فراموش كردن روز قيامت، خطراتى است كه حاكمان جامعه را تهديد مىكند. جَعَلْناكَ خَلِيفَةً ... لا تَتَّبِعِ الْهَوى ... نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ
«1». غافر، 20.
«2». غافر، 27.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 100
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ «26»
چون حضرت داود عليه السلام توجه تمام نمود به حضرت حق و از ماسواى سبحانه منقطع شد، منصب خلافت به او ارزانى شد:
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ: اى داود بدرستى كه ما قرار داديم تو را، خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ: جانشين در زمين، يعنى تدبير امور بندگان را به كف با كفايت تو نهاديم تا تو را خلف انبياى گذشته گردانيديم. فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ: پس حكم كن ميان مردمان به راستى و درستى، يعنى بر وفق امر ما بجا آور، وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى: و پيروى مكن هواى نفس و آرزوها را كه اگر تابع نفس شوى به خلاف حق حكم كنى، فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ: پس گمراه سازد هواى نفس تو را از راه خدا و طريق حق كه آن جاده شريعت است، يا دلايل واضحه است بر اثبات طريق حق. إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ: بدرستى كه آنانكه گمراه شوند از راه خدا و طريق حق و عمل نكنند به آن، لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ: مر ايشان راست عذابى سخت، بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ: به سبب آنكه فراموش كردند روز حساب و جزاى اعمال را و اعراض نمودند از ذكر آن، يعنى به جهت مخالفت
جلد 11 - صفحه 191
حق و ملازمت هوى كه مشعر است بر نسيان نشأه آخرت كه اگر متذكر آن بودى، ملازمت حق و مخالفت هوى نمودى نه بعكس.
تنبيه:
در آيه شريفه دلالتى است:
1- آنكه جعل خليفه بر خدا لازم است نه خلق، زيرا بايد واجد صفات كماليه باشد كه يكى از آن، عصمت و آن را جز علام الغيوب كسى دانا نخواهد بود؛ بنابراين نصب خليفة اللّه تخصص باشد نه تخصيص، يعنى از اول خداوند او را معين فرمايد.
2- امر به حكم حق كه در كليه امورات صادره به ميزان راستى و درستى نسبت به مردم رفتار كند از مخالطت و مصاحبت و معاشرت و مشاركت و مجالست، چنانچه در مكارم الاخلاق- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله فرمود: اعطوا المجالس حقّها، قيل: و ما حقّها؟ قال: غضّوا ابصاركم و ردّوا السّلام و ارشدوا الاعمى و امروا بالمعروف و انهوا عن المنكر: عطا كنيد مجالس را حقش.
عرض شد: حق مجالس چيست؟ فرمود: بپوشيد چشمان خود را، و رد كنيد سلام را، و ارشاد نمائيد كوردلان را، و امر كنيد به معروف و نهى نمائيد از منكر «1».
3- نهى از پيروى هواى نفس نسبت به عموم، زيرا پيروى آن موجب گمراهى از صراط مستقيم و ورود به عذاب اليم؛ و احاديث بسيار در نهى متابعت هوى وارد شده، از جمله در كافى- از حضرت صادق عليه السلام فرمود:
لا تدع النّفس و هواها فانّ هواها فى رداها و ترك النّفس و ما تهوى اذاها و كفّ النّفس عمّا تهوى دواها: «2» وا نگذار نفس را با خواهشهاى آن، بدرستى كه هواى نفس در هلاكت باشد؛ و واگذاشتن نفس و آنچه خواهد اذيت كند انسان را از مرض يا مكروه، و بازداشتن نفس از آنچه خواهد دواى آن باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ «26» وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ «27» أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ «28» كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ «29»
جلد 4 صفحه 466
ترجمه
اى داود همانا ما قرار داديم تو را جانشين در زمين پس حكم كن ميان مردم بحق و پيروى مكن خواهش نفس را پس گمراه كند تو را از راه خدا همانا آنها كه گمراه ميشوند از راه خدا براى آنها عذابى سخت است براى آنكه فراموش كردند روز شما را
و نيافريديم آسمان و زمين و آنچه ميان آندو است بيهوده اين گمان آنها است كه كافر شدند پس واى بر آنها كه كافر شدند از آتش
آيا قرار ميدهيم آنانرا كه گرويدند و كردند كارهاى شايسته مانند فساد كنندگان در زمين يا قرار ميدهيم پرهيزكاران را مانند بدكاران
كتابيست كه فرو فرستاديم آنرا بسوى تو كه با بركت است تا تأمل كنند در آيتهايش و تا پند گيرند خردمندان.
تفسير
خداوند متعال بعد از آنكه حضرت داود را بمغفرت خود نائل و بمقام قرب و اصل فرمود او را متذكّر نعمت بزرگ خود ساخت باين تقريب كه باو وحى فرمود اى داود ما تو را بخلافت از خود در زمين نصب كرديم و جمع نموديم براى تو نبوّت و حكومت و سلطنت را تا اوامر ما را بمردم ابلاغ كنى و حكم نمائى ما بين آنها بحق و عدل و اجرا نمائى احكام ما را بدون ملاحظه از احدى و بايد پيروى منمائى از هوى و خواهش نفس خود و خلق چون پيروى از خواستههاى دل گمراه ميكند شخص را از راه خدا و حق و حقيقت و كسانيكه گمراه شوند از طريقه حقّه الهيه براى آنها عذاب شديد است چون معلوم ميشود از روز جزا غافل بودند و فراموش نمودند حساب و عذاب قيامت را با آنكه ما آسمان و زمين و موجودات آن دو را بيهوده و بدون غرض عقلى خلق ننموديم بلكه براى معرفت و عبادت بندگان و استحقاق نعيم بىپايان ايشان آفريديم اين امر كه آخرتى در پى دنيا نباشد كه لازمه آن بيهوده بودن خلقت دنيا است گمان كسانى است كه كافر شدند پس واى بحال آنها كه اين اندازه بيفكرند از آتش جهنّم كه براى آنها مقرّر شده است آيا تصوّر ميكنند كه ما قرار ميدهيم مقرّ ابدى كسانيرا كه ايمان آوردند و كارهاى خوب را كه بايشان دستور داديم انجام دادند مانند كفّاريكه فساد نمودند در زمين و گمراه كردند بندگان ما را يا قرار ميدهيم ما كسانى از اهل ايمانرا كه پرهيز نمودند از معاصى مانند معصيتكاران آنها در مزاياى دنيوى و ثواب اخروى
جلد 4 صفحه 467
نه چنين است مساوى نيستند اين در صورتى است كه مراد از ام نجعل المتّقين كالفجّار بيان مساوى نبودن دو دسته از اهل ايمان و مطلب مستقلّى باشد نه مؤكّد مساوى نبودن آنها با كفّار و الّا تمام آيه بيان مساوى نبودن مؤمن با كافر است و استدلال ضمنى بر آن بدليل آنكه مؤمن چون اعمال نيك را بجا مىآورد و از اعمال بد پرهيز ميكند نميشود مانند كافر باشد كه فساد ميكند در زمين و مرتكب فسق و فجور ميشود چون اين منافى با عدل و حكمت خدا است كه با ظالم و مفسد و معصيتكار همان معاملهاى را نمايد كه با عادل و مطيع و پرهيزكار مينمايد و خداوند قرآن را كه كتاب نافع پر خير و بركتى است بر پيغمبر خاتم نازل نموده براى آنكه مردميكه خداوند بآنها قوّه عقل و تميز عنايت فرموده در آيات آن تأمّل و تدبّر و تفكر نمايند و يقين كنند بعالم آخرت و بدانند تكليف خودشان را در دنيا و پند گيرند و متّعظ شوند بمواعظ و نصايح آن و اگر در اينمعانى كوتاهى نمايند و بىبهره بمانند تقصير متوجّه بخودشان خواهد بود و در بعضى از روايات اهل ايمان و عمل صالح و تقوى بامير المؤمنين عليه السّلام و اصحاب آنحضرت و اهل فساد و فجور بسه خليفه ناحق و اصحابشان تأويل شده و آنكه اهل حق نبايد خود را بمنزله اهل باطل قرار دهد چون خداوند آن دو دسته را يكسان قرار نداده است و آنكه اولو الالباب امير المؤمنين و ائمه عليهم السّلامند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ فَاحكُم بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الهَوي فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَومَ الحِسابِ «26»
يا داود محققا ما تو را مقرر داشتيم خليفة اللّه باشي در روي زمين پس حكم كن بين ناس بحق و متابعت نكن هواي نفس را پس گمراه ميكند تو را از سبيل و راه الهي بدرستي که كساني که گمراه شدند از راه الهي از براي آنهاست عذاب شديد سختي بواسطه آنكه فراموش كردند روز حساب را.
يا داوُدُ إِنّا جَعَلناكَ خَلِيفَةً فِي الأَرضِ انبياء و رسل خليفة
جلد 15 - صفحه 236
اللّه هستند بدليل قوله تعالي وَ إِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الأَرضِ خَلِيفَةً- الايه- بقره آيه 22- و خليفه خدا را بايد خدا جعل فرمايد بدست بشر نيست و همچنين خليفه رسول را بايد رسول معين فرمايد نايب السلطنه را سلطان معين ميكند نايب رئيس را رئيس تعيين مينمايد نميدانم ابو بكر را كي معين كرد براي خليفة اللهي يك دسته منافقين و معاندين امير المؤمنين.
فَاحكُم بَينَ النّاسِ پس از جعل خلافت چون واجب است اطاعت او و حرام است مخالفت او پس آنچه حكم فرمايد حكم الهي است بايد عملي شود چنانچه خليفه امام را امام معين ميفرمايد چه نايب خاص باشد مثل نواب اربعه و نواب ائمه و چه نايب عام باشد مثل مجتهد جامع الشرائط که حضرت باقر (ع) فرمود
«انظروا الي رجل منكم روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا فاجعلوه حكما فاني جاعل لكم حكما فاذا حكم فاتبعوه و الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد علي اللّه و الراد علي اللّه في حد الشرك باللّه
«منقول بالمعني و از حضرت بقية اللّه است در توقيع شريف
و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي روات احاديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجة اللّه.
بِالحَقِّ از روي بينه و يمين و اقرار.
وَ لا تَتَّبِعِ الهَوي گفتيم دشمن دين و ايمان سه دشمن است اول دنيا که خود را جلوه ميدهد بطوري که انسان آخرت را بكلي فراموش ميكند. دويم هواي نفس است که انسان را بمتابعت خود دعوت ميكند. سيّم شيطان که راه نشان ميدهد و بزرگترين آنها
جلد 15 - صفحه 237
هواي نفس است زيرا دشمن داخلي است اگر مخالفت هواي نفس كند نه دنيا ميتواند او را فريب دهد و نه شيطان چنانچه ميفرمايد أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ.
فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ هواي نفس مايل بسبيل شيطانيست و صدّ عن سبيل اللّه.
إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدِيدٌ زيرا سبيل شيطاني رو به جهنم است و مانع از طريق بهشت و علت عذاب شديد.
بِما نَسُوا يَومَ الحِسابِ بكلي قيامت را فراموش ميكند و اينکه خطاب اگر بظاهر به داود است لكن از باب «اياك اعني و اسمعي يا جاره» است و الّا داود معصوم است و از اينکه مخاطرات مصون است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- حکم به عدالت کن و از هوای نفس پیروی منما! به دنبال داستان داود، و به عنوان آخرین سخن، وی را مخاطب ساخته و ضمن بیان مقام والای او، وظائف و مسؤولیتهای سنگین وی را با لحنی قاطع و تعبیراتی پر معنا شرح داده، میفرماید: «ای داود! ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم بحق داوری کن، و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد، کسانی که از راه خداوند گمراه شوند عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند» (یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ).
محتوای این آیه که از مقام والای داود و وظیفه مهم او سخن میگوید نشان میدهد که افسانههای دروغینی که در باره ازدواج او با همسر «اوریا» به هم بافتهاند تا چه اندازه بیپایه است «1».
این آیه نشان میدهد که حکومت در زمین باید از حکومت الهی نشأت گیرد و هر حکومتی از غیر این طریق باشد حکومتی است ظالمانه و غاصبانه.
نکات آیه
۱ - خداوند، داوود(ع) را جانشین خود در تدبیر امور مردم قرار داد. (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض) «خلیفة» به معناى کسى است که از ناحیه دیگرى و به جاى وى به تدبیر امور مى پردازد و وقتى گفته شود: فلانى خلیفه خدا در زمین است; یعنى، خداوند تدبیر امور بندگانش را در زمین به او سپرده است (مجمع البیان، ذیل آیه).
۲ - مقام خلافت (تدبیر امور مردم به جاى خدا)، موهبتى است الهى که باید تنها از سوى خدا به فردى واگذار شود. (إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض) استناد تعیین خلیفه به خدا، همراه با تأکید (إنّا) گویاى برداشت یاد شده است.
۳ - داوود(ع)، برخوردار از مقام و منزلت ویژه در پیشگاه خداوند (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض) اعطاى مقام «خلیفة اللهى» به داوود(ع)، گویاى حقیقت یاد شده است.
۴ - تدبیر امور جامعه انسانى اصالتاً از آن خدا است نه بشر. (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض) تعیین خلیفه از ناحیه خدا - که با تأکید بیان گردیده - حکایت از حقیقت یاد شده مى کند.
۵ - داوود(ع)، از سوى خدا مأمور حکومت و داورى میان مردم برپایه حق (إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ)
۶ - قضاوت و داورى میان مردم، از شؤون مقام «خلیفة اللهى» است. (إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ) مأموریت داوود(ع) به داورى میان مردم، پس از انتصاب ایشان به مقام «خلیفة اللهى»، گویاى برداشت یاد شده است.
۷ - حق، پایه و محور داورى ها در جامعه الهى (فاحکم بین الناس بالحقّ)
۸ - جدا نبودن دین از سیاست، معیشت و تدبیر امور جامعه (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ) انتخاب داوود(ع) از سوى خداوند براى تدبیر کلیه امور جامعه بشرى و مأموریت او براى داورى میان مردم در کلیه نزاع ها و اختلاف ها، بیانگر حقیقت یاد شده است.
۹ - هشدار خداوند به داوود(ع)، براى پیروى نکردن از هواى نفس، در داورى میان مردم (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى)
۱۰ - پیروى از هواى نفس، مانع اجراى حق است. (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتبع الهوى) نهى از پیروى هواى نفس، پس از فرمان به داورى به حق میان مردم، مى تواند به منظور بیان حقیقت یاد شده باشد.
۱۱ - پیروى از هواى نفس، مهم ترین خطر تهدید کننده قاضیان و داوران (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى)
۱۲ - لزوم مبارزه با هواى نفس، براى رهبران و داوران جامعه الهى (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى)
۱۳ - حکومت و منصب قضاوت، بستر بسیار لغزنده و رهبران و داوران در معرض مقهور شدن به دست هواى نفس (یداود إنّا جعلنک خلیفة فى الأرض فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى)
۱۴ - همه انسان ها، حتى پیامبران، در معرض افتادن در دام هواى نفس اند. (یداود ... فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى) توصیه به پرهیز از پیروى هواى نفس به داوود(ع)، گویاى این حقیقت است که همه انسان ها، حتى پیامبران، در معرض چنین خطرى قرار دارند; و گرنه چنین توصیه اى لغو خواهد بود.
۱۵ - حق پرستى و حق مدارى، در تضاد با هواپرستى است. (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى)
۱۶ - هواپرستى، موجب گمراهى و دورى از راه خدا است. (و لاتتّبع الهوى فیضلّک عن سبیل اللّه)
۱۷ - پیروى از هواى نفس، ناسازگار با حرکت در مسیر خدا و مانعى بزرگ و خطرى جدى بر سر راه کمال آدمى (و لاتتّبع الهوى فیضلّک عن سبیل اللّه)
۱۸ - راه خدا، راهى است برپایه حق. (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى فیضلّک عن سبیل اللّه) فرمان حق مدارى به داوود(ع) در داورى و سپس توصیه به پرهیز از پیروى هواى نفس، به خاطر ضرر گمراه شدن از راه خدا، حاکى از این نکته است که راه خدا راهى است برپایه حق.
۱۹ - بیرون رفتن از مسیر خدا، درپى دارنده عذاب شدید الهى (إنّ الذین یضلّون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید)
۲۰ - داورى ظالمانه و متکى بر هوا و هوس، در پى دارنده عذاب شدید الهى (فاحکم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوى ...إنّ الذین یضلّون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید)
۲۱ - فراموشى روز قیامت، عامل ابتلاى انسان به عذاب شدید الهى (لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب) «باء» در «بما نسوا...» براى سببیت است; یعنى، چون انسان ها روز حساب را فراموش کردند، به عذاب شدید محکوم شدند.
۲۲ - هواپرستى، علت نخستین و زمینه اصلى ابتلاى انسان به عذاب شدید الهى (و لاتتّبع الهوى ... إنّ الذین یضلّون عن سبیل اللّه لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب) آیه شریفه، پیروى از هواى نفس را سبب گمراهى و گمراهى را، موجب ابتلا به عذاب شدید دانسته است; ولى در پایان، فراموشى روز حساب را سبب عذاب شدید معرفى کرده است. از این بیان استفاده مى شود که براى عذاب شدید، سبب هاى گوناگونى هست و چون پیروى از هواى نفس مقدم ذکر شد، مى توان استفاده کرد که این سبب از نخستین سبب هاى عذاب است.
۲۳ - «یوم الحساب» از نام هاى قیامت (بما نسوا یوم الحساب)
۲۴ - قیامت، روز حسابرسى از بندگان (بما نسوا یوم الحساب)
۲۵ - حسابرسى از بندگان، مهم ترین ویژگى قیامت است. (یوم الحساب) از نام گذارى قیامت به روز حساب، برداشت یاد شده استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- انبیا: انبیا و هواپرستى ۱۴
- انسان: لغزشگاه انسان ۱۴; نقش انسان ۴
- تکامل: موانع تکامل ۱۷
- حق: موانع اجراى حق ۱۰
- حق طلبى: موانع حق طلبى ۱۵
- حکومت: آسیب شناسى حکومت ۱۳; منشأ حکومت ۲، ۴; نقش حکومت ۱۳
- خدا: اختصاصات خدا ۲، ۴; خلیفه خدا ۱; شؤون خلیفه خدا ۶; عطایاى خدا ۲; قضاوت خلیفه خدا ۶; هشدارهاى خدا ۹
- خلافت: منشأ خلافت ۲
- داود(ع): برگزیدگى داود(ع) ۱; حکومت داود(ع) ۵; خلافت داود(ع) ۱; رسالت داود(ع) ۵; فضایل داود(ع) ۳; قضاوت داود(ع) ۵; مقامات داود(ع) ۱، ۳; منشأ حکومت داود(ع) ۱; نبوت داود(ع)۵; هشدار به داود(ع) ۹
- دین: عینیت دین ۸; هماهنگى دین با سیاست ۸
- رهبران: اهمیت تزکیه رهبران ۱۲; زمینه هواپرستى رهبران ۱۳; مسؤولیت رهبران ۱۲
- سبیل الله: آثار اعراض از سبیل الله ۱۹; حقانیت سبیل الله ۱۸; گمراهى از سبیل الله ۱۶; موانع سلوک سبیل الله ۱۷
- عذاب: عذاب شدید ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲; مراتب عذاب ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲; موجبات عذاب ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲
- قاضى: اهمیت تزکیه قاضى ۱۲; زمینه هواپرستى قاضى ۱۳; لغزشگاه قاضى ۱۱; مسؤولیت قاضى ۱۲; هواپرستى قاضى ۱۱
- قضاوت: آثار قضاوت ظالمانه ۲۰; آسیب شناسى قضاوت ۱۱، ۱۳; قضاوت حق ۵، ۷; ملاک قضاوت ۷; نقش مقام قضاوت ۱۳; هواپرستى در قضاوت ۹
- قیامت: آثار فراموشى قیامت ۲۱; حسابرسى در قیامت ۲۴، ۲۵; نامهاى قیامت ۲۳; ویژگیهاى قیامت ۲۴، ۲۵
- گمراهى: عوامل گمراهى ۱۶
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۱۰، ۱۱، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۲۰، ۲۲; اجتناب از هواپرستى ۹; خطر هواپرستى ۱۴
- یوم الحساب :۲۳
منابع