مريم ٦٠
ترجمه
مريم ٥٩ | آیه ٦٠ | مريم ٦١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً»: هیچ ستمی بدیشان نمیشود. کمترین ظلمی بدیشان نمیشود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۵۸ - ۶۳ سوره مريم
- معناى آيه شريفه : ((أُولَئك الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ ...((
- معناى آيه شريفه :((اولئك الذين انعم الله عليهم من انبيين ...((
- چهار طائفه اى كه در اين آيه مورد انعام الهى قرار گرفته اند
- توضيح جمله : ((و ممن هدينا واجتبينا(( در آيه : ((اولئك الذين انعم الله عليهم ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است
- معناى آيه ((مخلف من بعدهم خلف ...(( و مراد از ضايع كردن نماز در آيه
- اشاره به معناى اينكه بهشتيان از يكديگر ((سلام (( مى شنوند
- نكته اى در مورد تعبير از بهشت به ميراثى كه به متقين مى رسد
- بحث روايتى (چند روايت در مورد اينكه مراد از ((ممن هدينا و اجتبينا(( ائمه عليهم السلام هستند و...)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً «60»
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، پس آنها داخل بهشت مىشوند و به هيچ وجه مورد ستم قرار نمىگيرند (و از پاداششان كاسته نمىشود).
جلد 5 - صفحه 288
نکته ها
«خَلْفٌ»، فرزند صالح را گويند و «خَلْفٌ» فرزند ناصالح است. كلمهى «غى» در مقابل رشد است. «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» «1» ضايع كردن نماز، غير از نخواندن و ترك آن است. كسى كه نماز مىخواند، ولى بدون رعايت شرايط آن يا با تأخير، چنين كسى نماز را ضايع كرده و آن را سبك شمرده است. «2»
در روايتى مىخوانيم: همين كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت مىفرمودند، منقلب شده، فرمودند: بعد از 60 سال، گروهى نماز را ضايع خواهند كرد. «3»
اگر اين سخن در اوايل سال اوّل هجرى گفته شده باشد، سال 60 همان سال شهادت امام حسين عليه السلام و سال به قدرت رسيدن يزيد است.
توبه در قرآن
- معمولًا قرآن كريم بدنبال آيات عذاب، جملهى «إِلَّا الَّذِينَ تابُوا»* يا جملهى «إِلَّا مَنْ تابَ» را آورده تا بگويد: راه اصلاح، هرگز بر كسى بسته نيست.
- توبه، واجب است. زيرا فرمان خداوند است. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ» «4»*
- قبول توبهى واقعى قطعى است، زيرا نمىتوان باور كرد كه ما به امر او توبه كنيم ولى او نپذيرد. «هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ» «5»، «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «6»
- خداوند هم توبه را مىپذيرد و هم كسانى را كه بسيار توبه مىكنند دوست دارد. «يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» «7»
- توبه، بايد با عمل نيك و جبران گناهان همراه باشد. «تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً» «8»، «تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ» «9»، «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا» «10»
- توبه، رمز رستگارى است. تُوبُوا ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «11»
«1». بقره، 256.
«2» بحار ج 11 ص 72.
«3» تفسير نمونه
«4» تحريم 8
«5» شورى 37
«6» بقره 37
«7» بقره 222.
«8» فرقان 71
«9» انعام 37
«10» بقره 160
«11» نور 31.
جلد 5 - صفحه 289
- توبه، وسيلهى تبديل سيئات به حسنات است. «إِلَّا مَنْ تابَ، وَ عَمِلَ، صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «1»
- توبه، سبب نزول باران است. تُوبُوا* ... يُرْسِلِ السَّماءَ «2»
- توبه، سبب رزق نيكو است. «تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً» «3»
- توبه در هنگام ديدن آثار مرگ و عذاب پذيرفته نمىشود. «حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ» «4»
- خداوند علاوه بر قبول توبه، لطف ويژه نيز دارد. «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «5»*
«ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «6»، «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» «7»
«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ» «8»
«ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» «9» در اين آيات در كنار توبه به مسئله رحمت و رأفت و محبّت الهى اشاره شده است.
- قرآن ترك توبه را ظلم و هلاكت دانسته است. «وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» «10» «ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ» «11»
پیام ها
1- گاهى فرزندان ونسل آينده، زحمتهاى پدران را تباه مىكنند. (گاهى از خوبان، نسل نااهل پيدا مىشود) «خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ»
2- نماز محور دين است. (براى نشان دادن چهرهى نسلى به نسل ديگر، ضايع كردن نماز آنان را نشان مىدهد) «فَخَلَفَ .. خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ»
3- نماز، سدّى است ميان انسان و شهوتها و اگر اين سدّ شكسته شود، پيروى از شهوتها براى انسان آسان مىشود. «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»
«1». فرقان، 70.
«2». هود، 52.
«3». هود، 3.
«4». نساء، 18.
«5». بقره، 37.
«6». انعام، 54.
«7». توبه، 117.
«8». مريم، 60.
«9». هود، 90.
«10». حجرات، 11.
«11». بروج، 10.
جلد 5 - صفحه 290
4- كسى كه از رابطه با خدا (نماز) جدا شد، به شهوات پيوند مىخورد. «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»
5- رونق يافتن شهوات، غىّ و گمراهى است. وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ... يَلْقَوْنَ غَيًّا
6- كيفر ضايع كردن نماز، سردرگمى است. «يَلْقَوْنَ غَيًّا» (رشد واقعى در سايهى معنويّت است)
7- سرنوشت ملتها به دست خود آنهاست أَضاعُوا ... يَلْقَوْنَ ... إِلَّا مَنْ تابَ ...
8- توبه، يك تحول است نه تظاهر. «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»
9- شرط رستگارى و ورود به بهشت، توبه وايمان و عمل صالح است. تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ... يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (60)
إِلَّا مَنْ تابَ: مگر كسى كه بازگشته از گناهان. وَ آمَنَ: و ايمان آورد به خدا و رسول به خلوص و ثبات. وَ عَمِلَ صالِحاً: و بجا آورد كارهاى شايسته.
فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: پس آن گروه تائب مؤمن صالح درآورده شوند، يعنى خدا امر فرمايد تا ايشان را به بهشت درآرند، يا درآيند به بهشت به فرمان خدا. وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً: و ستم ديده نشوند چيزى را از پاداش خود، يعنى از اجر ايشان هيچ كم نشود بلكه به اضعاف مضاعف به آنها مرحمت شود.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر آنكه كفر سابق آنها، ناقص اجور ايشان و سبب ضرر نمىگردد، و حق تعالى هيچكس را از ثواب عمل منع نفرمايد و ابطال ننمايد، چه آن را ظلم ناميده، و ساحت كبريائى از ظلم مبرى باشد.
«1» وافى، مجلد 3، جزء 14، باب 14، ص 58 به نقل از مكارم الاخلاق.
جلد 8 - صفحه 204
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (56) وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا (57) أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْرائِيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا (58) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (60)
ترجمه
و ياد كن در قرآن ادريس را همانا او بود بسيار راست گو و داراى مقام رفيع نبوّت
و بالا برديم او را بجاى بلندى
آنگروه آنانند كه انعام كرد خدا بر ايشان از پيغمبران از فرزندان آدم و از آنانكه حمل نموديم با نوح و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانيكه هدايت نموديم و بر گزيديم چون خوانده شود بر ايشان آيتهاى خداى بخشنده برو در افتند با آنكه سجده كنندگان و گريه كنندگان باشند
پس بجا ماندند بعد از ايشان باز ماندگان بدى كه ضايع نمودند نماز را و پيروى كردند ميلهاى نفسانى را پس زود باشد كه به بينند پاداش گمراهى
جلد 3 صفحه 481
را
مگر كسانيكه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته نمايند پس آنگروه داخل شوند در بهشت و ستم كرده نشوند بچيزى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر در كتاب خود كه قرآن است ادريس عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و تصديق كننده كتب سماوى و آيات الهى و پيغمبر رفيع منزلت گفتهاند او نواده شيث پيغمبر بود و جدّ پدر حضرت نوح و اخنوخ نام داشت و روايت شده است كه نازل شد بر اوسى صحيفه و او اوّل كسى بود كه با قلم خط نوشت و نظر در علم نجوم و حساب كرد و اوّل كسى بود كه جامه را دوخت و لباس كرد و قبلا مردم پوست مىپوشيدند و قمّى ره نقل فرموده كه او را ادريس خواندند براى آنكه زياد كتاب ميخواند و خداوند او را بمقام قرب خود كه عالى و رفيع است رسانيد و بعضى گفتهاند خداوند او را مانند عيسى عليه السّلام بآسمان چهارم برد و زنده است و مراد از بالا بردن او را بجاى بلندى اين است ولى در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ملكى مقرّب وقتى مورد عتاب الهى شد و خداوند او را هبوط داد بزمين پس نزد ادريس عليه السّلام آمد و او را شفيع قرار داد و آنحضرت بعد از سه شبانه روز عبادت شفاعت نمود و قبول شد و آن ملك ادريس عليه السّلام را بخواهش خودش بآسمان برد براى ملاقات ملك الموت تا با او قدرى انس گيرد و يادش زندگى دنيا را براى او ناگوار نسازد ولى ملك الموت در زير سايه عرش بود و مأمور بقبض روح او شد ميان آسمان چهارم و پنجم بيكديگر رسيدند و ملك الموت او را همانجا قبض روح نمود و مراد از و رفعناه مكانا عليّا اين است و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده در هر حال انبياء عظام از حضرت زكريا تا حضرت ادريس كه در اين سوره از ايشان نامبرده شد كسانى هستند كه خداوند نعمت دنيا و آخرت را بر آنها تمام كرد از نسل حضرت آدم و بنابراين من النّبيّين بيان براى الّذين انعم اللّه عليهم است و همه از نسل كسانى هستند كه با نوح عليه السّلام در كشتى نشستند و نجات يافتند غير از حضرت ادريس كه مقدّم بر ايشان بوده چون همه از نسل حضرت ابراهيم عليه السّلام هستند و آنحضرت از نسل سام بن نوح است و حضرت موسى و هرون و زكريّا و يحيى و عيسى عليه السّلام از نسل اسرائيل يعنى حضرت يعقوبند و اينكه بعناوين متعدده ذكر نسب ايشان را فرموده با آنكه همه از نسل حضرت آدمند براى بيان آنستكه بعضى
جلد 3 صفحه 482
شرف قربى دارند مانند حضرت ادريس كه نزديكتر از همه بحضرت آدم است و بعضى شرف قربى و نسبى مانند حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل و حضرت اسحق كه چند پيغمبر و كسانيكه رحمت و نجات الهى شامل حال آنها شده در سلسله نسبشان موجود است و نزديك بايشانند و بعضى از دور و نزديك چندين پيغمبر و صاحب مقام و منزلت سلسله نسب ايشان را تشكيل ميدهد مانند سايرين و از اينجا معلوم ميشود كه اطلاق ذريّه بر اولاد دختر اشكالى ندارد چون حضرت عيسى از طرف مادر از نسل و ذريّه اسرائيل و ابراهيم است و سابقا هم به اين معنى اشاره شده بود و شرافت نسبى اين عدّه اخيره زيادتر است چون شرف نسبى آن عده را دارند بعلاوه شرف نسبى مخصوص بخودشان ولى در عوض حضرات سابق الذكر داراى شرف نسبى از طرف اولادند مخصوصا حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل كه سيّد انبياء و ائمه هدى از نسل آن دو بزرگوارند و بالجمله از كسانى كه خداوند ايشانرا راهنمائى بحق و حقيقت فرموده و برگزيده به نبوّت و امامت كسانى هستند كه وقتى آيات قرآنيه بر ايشان تلاوت و قرائت شود از خوف و خشيت و فروتنى و خضوع بر و بر خاك مىافتند در حاليكه سجده كنندگان و گريه كنندگان باشند مانند حضرت سجّاد عليه السّلام كه در مناقب و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه مقصود از ايشان مائيم يعنى ائمه اطهار و خاندان رسالت و طهارت كه همه موصوف باين صفت بودند مخصوصا خود آن بزرگوار كه سيّد السّاجدين و زين العابدين و امام البكّائين است اين ذوات مقدسه كه معصوم بودند از گناه حالشان از خوف خدا اين بود پس ما چه بايد بكنيم كه غرق گناهيم و بنابراين كلام سابق تا اسرائيل تمام شده و از و ممّن هدينا شروع بكلام ديگرى شده كه خبر آن كسانى هستند كه موصوف بصفت خوف و خشيتند نه آنكه و ممّن هدينا عطف بر سابق باشد و اذا تتلى عليهم صفت انبياء سابق الذكر چنانچه گفتهاند و در اين صورت اگر چه خبر كه قوم يا رجال باشد مقدّر است ولى از جهاتى كه بر ارباب ادب مخفى نيست بر آنچه گفتهاند ترجيح دارد و مع الأسف از نسل اين انبياء عظام كسانى بوجود آمدند كه خلف سوء بودند نه خلف صدق چون خلف بسكون لام بازماندگان بدرا گويند و بفتح لام بازماندگان خوب و بجاى آن بزرگواران در زمين حجاز و شام منزل نمودند
جلد 3 صفحه 483
مانند اهل شرك مكّه و يهود فلسطين و ضايع نمودند نماز را براى آنكه ترك كردند چنانچه گفتهاند يا تأخير انداختند از اوّل وقتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده و پيروى نمودند از ميلهاى نفسانى و خيالات شيطانى خودشان و باختند دل و دين خود را برنگ و رونق دو روزه دنياى دنى و بعد از اين شرّ آن دامنگيرشان خواهد شد اگر غى بمعناى شرّ باشد يا بعد از اين ملاقات ميكنند پاداش اين غوايت و ضلالت را اگر بمعناى گمراهى باشد يا ملاقات ميكنند نااميدى را يا ملاقات ميكنند وادى مخصوص خودشان را كه گفتهاند غى نام آن وادى است و بمعناى نااميدى هم استعمال ميشود مگر كسانيكه از اعمال ناشايسته خود توبه كنند و نادم و پشيمان شوند و اعمال شايستهاى بجا آورند كه آن جماعت داخل بهشت ميشوند بامر خداوند و هيچ مقدار از ثواب اعمال ايشان كاسته نميشود بلكه تمام و كمال بآنها ميرسد چون خداوند در باره كسى ظلم نميكند و اگر اجر مستحق پرداخته نشود در باره او ظلم شده ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شَيئاً (60)
مگر كساني که توبه كنند از معاصي و ايمان آورند بجميع عقائد حقّه و اعمال صالحه از واجبات و مستحبات بجا آورند، پس آنها داخل ميشوند بهشت را و خردلي بآنها ظلم نميشود هم بفيوضات عبادات نائل ميشوند و هم از عقوبات معاصي نجات پيدا ميكنند.
إِلّا مَن تابَ از اعمال و افعال سابقه که مشتمل بر معاصي و كردار زشت، و در توبه چند امر شرط است.
اوّل: پشيماني از افعال سابقه.
دويّم. اينكه پشيماني از حيث معصيت باشد نه از حيث مضارّ دنيوي.
سوّم: عزم بر ترك در آينده.
چهارم: اگر قابل تدارك است تدارك كند مثل قضاء صلاة و صوم و اداء زكاة و خمس و حج و ردّ حقوق النّاس و ترضيه كساني که بآنها ظلم كرده از غيبت و تهمت و افتراء و ضرب و شتم و امثال اينها، و اگر متمكن نيست در حق آنها طلب مغفرت كند و محبت بآنها و اعمال خيريّه در حق آنها.
و آمن دست از شرك و كفر و ضلالت و عناد بر دارد و معتقد بجميع عقائد حقّه شود.
وَ عَمِلَ صالِحاً از عبادات صحيحه واجبه و مندوبه. فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ- الجَنَّةَ بفضل الهي نه بنحو استحقاق. وَ لا يُظلَمُونَ شَيئاً ذرّهاي از اعمال او كسر گذارده نميشود و بمثوبات آنها نائل ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 60)- از آنجا که برنامه قرآن در همه جا این است که راه باز گشت به سوی ایمان و حق را باز بگذارد در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت نسلهای ناخلف چنین میگوید: «مگر آنها که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت میشوند و کمترین ظلمی به آنها نخواهد شد» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً).
بنا بر این، چنان نیست که اگر کسی یک روز در شهوات غوطهور شود برای همیشه مهر یأس و نومیدی از رحمت خدا بر پیشانی او کوفته شود، بلکه تا نفسی باقی است و انسان در قید حیات دنیا است، راه باز گشت و توبه باز است.
نکات آیه
۱- توبه، ایمان واقعى و عمل صالح، تنها راه رهایى ضایع کنندگان نماز و پیروان شهوها از عذاب الهى است. (فسوف یلقون غیًّا . إلاّ من تاب و ءامن و عمل صلحًا) استثنا در «إلاّ من تاب...» متصل است و مراد از توبه، پشیمانى از ضایع کردن نماز و پیروى از تمایلات نفسانى است. در مورد ایمان بدان جهت قید «واقعى» ذکر شده است که بر حسب ظاهر افراد یاد شده در آیه قبل، در زمره مؤمنان بودند; ولى نماز را ضایع مى کردند; یعنى، ایمان ظاهرى و اسمى را دارا بودند، ولى ایمان واقعى را نداشتند.
۲- توبه کنندگان مؤمن و داراى عمل صالح، به بهشت وارد مى شوند. (إلاّ من تاب و ءامن و عمل صلحًا فأُولئک یدخلون الجنّة)
۳- توبه ضایع کنندگان نماز و پیروان هواى نفس پذیرفته مى شود. (أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت ... إلاّ من تاب)
۴- برخى از پیشینیان فاسد، از نادیده گرفتن تعالیم پیامبران، توبه کردند و با ایمانى راسخ به کارهاى شایسته روى آوردند. (خلف أضاعوا الصلوة ... إلاّ من تاب و ءامن و عمل صلحًا) ماضى بودن فعل ها در هر دو آیه، به وقوع آن در زمان گذشته دلالت دارد.
۵- ضایع کنندگان نماز و پیروان هواهاى نفسانى، ایمان واقعى ندارند. (أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت ...إلاّ من ... ءامن) برحسب ظاهر اشخاص یاد شده در آیه قبل، در زمره پیروان انبیا و مؤمنان به آنان قرار داشته اند. بنابراین ایمان مجدد آنان بدان معنا است که ایمان آنان در حال ضایع کردن نماز و پیروى از شهوات، ایمان واقعى نبوده است; بلکه ایمان صورى و سطحى بوده است.
۶- ضایع کردن نماز و پیروى از شهوات، کفر عملى است. (أضاعوا الصلوة واتبعوا الشهوت ... إلاّ من تاب و ءامن)
۷- لزوم توبه از گناه و داشتن صداقت در ایمان، از تعالیم مشترک ادیان آسمانى (فخلف من بعدهم ... إلاّ من تاب و ءامن)
۸- لزوم انجام اعمال صالح، از دستورات تمامى ادیان الهى (فخلف من بعدهم ... إلاّ من ... عمل صلحًا)
۹- توبه کنندگانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، در قیامت پاداشى بدون کمترین نقص دریافت خواهند کرد. (من تاب و ءامن و عمل صلحًا فأُولئک یدخلون الجنّة و لایظلمون شیئًا) «ظلم» ; یعنى، مقرر ساختن چیزى در غیر جایگاه و درجه مخصوص آن; چه به گونه اى کمتر و چه به شکلى برتر (مفردات راغب). «لایظلمون»نیز به معناى «لاینقصون» مى باشد و مراد این است که: از اجر و مزد عمل آنان به واسطه گذشته بد آنها، چیزى کاسته نشده و به آنان ظلمى روا نمى شود.
۱۰- بهشت، پاداش کامل مؤمنانى که کردار نیک داشته و از کارهاى بد توبه کنند. (فأُولئک یدخلون الجنّة و لایظلمون شیئًا)
۱۱- خداوند، ذره اى ستم بر بندگان روا نمى دارد. (و لایظلمون شیئًا)
۱۲- نظام جزا و پاداش الهى، به دور از هرگونه ستم (و لایظلمون شیئًا) «شیئاً» مى تواند کنایه از «ظلماً» و حاکى از این باشد که هیچ ظلمى در قیامت صورت نخواهدپذیرفت.
۱۳- منع از پاداش اخروى، هرچند اندکى از آن، ظلم است. (و لایظلمون شیئًا)
موضوعات مرتبط
- ادیان: تعالیم ادیان ۷، ۸; توبه در ادیان ۷; عمل صالح در ادیان ۸; هماهنگى ادیان ۷، ۸
- اسماء و صفات: صفات جلال ۱۱
- اقوام پیشین: ایمان فاسدان اقوام پیشین ۴; توبه فاسدان اقوام پیشین ۴; عمل صالح فاسدان اقوام پیشین ۴
- ایمان: آثار ایمان ۱، ۲; اهمیت ایمان ۷
- بهشت: پاداش بهشت ۱۰; موجبات بهشت ۲
- پاداش: ظلم امتناع از پاداش اخروى ۱۳
- تائبان: پاداش اخروى تائبان ۹; پاداش تائبان صالح ۱۰
- توبه: آثار توبه ۱، ۲; اهمیت توبه ۷
- خدا: خدا و ظلم ۱۱، ۱۲
- عذاب: عوامل نجات از عذاب ۱
- عمل صالح: آثار عمل صالح ۱، ۲; اهمیت عمل صالح ۸; پاداش عمل صالح ۹
- کفر: موجبات کفر عملى ۶
- مؤمنان: پاداش مؤمنان صالح ۱۰
- نظام جزایى: ویژگیهاى نظام جزایى ۱۲
- نماز: آثار تضییع نماز ۶; بى ایمانى تضییع کنندگان نماز ۵; عوامل نجات تضییع کنندگان نماز ۱; قبول توبه تضییع کنندگان نماز ۳
- هواپرستان: بى ایمانى هواپرستان ۵; عوامل نجات هواپرستان ۱; قبول توبه هواپرستان ۳
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۶