التوبة ٢٨
ترجمه
التوبة ٢٧ | آیه ٢٨ | التوبة ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَجَسٌ»: مصدر است و به معنی پلیدی و ناپاکی است. در اینجا مراد (نَجِس) با کسر جیم است که به معنی شخص پلید و ناپاک است و برای مبالغه به صورت مصدر ذکر شده است و مقصود اشخاص شرور بدطینت است. «عَیْلَةً»: فقر و تنگدستی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ... (۲)
وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُوا... (۲) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ... (۶)
نزول
مفسرین گویند: سبب نزول آیه چنین بوده که مشرکین از راههاى دور انواع متاع و کالا و طعام مى آوردند وقتى که آیه نجس بودن مشرکین و ممنوع گردیدن ورود آنها به مسجدالحرام نازل گردید.
مسلمین گفتند: یا رسول الله اگر اینان به مسجدالحرام نیایند تجارت ما قطع شده و طعام و روزى بر ما تنگ گردد و بازار ما به کسادى افتد و منافع و دوستى ما با آنها بریده خواهد شد. خداوند این آیه را نازل فرمود و خاطرنشان ساخت اگر شما از فقر و تنگدستى مى ترسید. خداوند شما را از فضل خویش مستغنى و بىنیاز خواهد گردانید.[۱]
چنان که از عبدالله بن عباس[۲] و نیز از سعید بن جبیر و عکرمة و عطیة العوفی و ضحّاک و قتادة[۳] نیز روایت کرده اند.
تفسیر
- آيات ۲۸ - ۲۵، سوره توبه
- بيان آيات مربوط به جنگ حنين
- مغرور شدن مسلمين به كثرت نفراتشان و هزيمتشان در آغاز جنگ
- سخن عجيب يكى از مفسرين در تفسير آيه و توجيه هزيمت مسلمانان در آغاز جنگ
- مراد از انزال (( سكينت )) برسول (ص ) و مؤ منين
- معناى (سكينت ) كه در آيات قرآن آمده است
- نازل شدن سكينت موقوف است بر وجود طهارت دل و صفاى باطن
- منظور از مؤ منانى كه سكينت بر آنان نازل گرديد افراد معدودى است كهرسول خدا(ص ) را تنها نگذاشتند و فرار نكردند
- ادامه خوشنودى و رضاى خدا از كسى و بقاء ستايش و مدح او بستگى دارد به بقاء صفات و احوال حميده او
- معناى (( سكينت )) و اشاره به اينكه سكينت از جنود خداى تعالى است
- معناى : (( إِنَّمَا الْمُشرِكُونَ نجَسٌ ))
- استشهاد امام هادى (ع ) در پاسخ متوكل به آيه (لقد نصركم فى مواطن كثيره ) در تعيين حد كثير
- داستان جنگ حنين به نقل مجمع البيان
- اعتراض انصار نسبت به كيفيت تقسيم غنائم جنگ حنين و خطابه رسول الله (ص ) در جواب به آنها
- فهرست اسامى شهداى حنين و بيان تعداد نفرات وفادارى كه فرار نكردند و پيامبر (ص) را تنها نگذاشتند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «28»
اى كسانىكه ايمان آوردهايد! قطعاً مشركان، پليد وناپاكند، پس بعد از اين سال نبايد به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر (به خاطر راندن كفّار و قطع داد و ستد) از فقر و تنگدستى مىترسيد، پس به زودى خداوند اگر بخواهد از فضل خويش شما را بىنياز خواهد كرد، قطعاً خداوند آگاه و حكيم است.
نکته ها
يكى از فرمانهاى چهارگانهاى كه حضرت على عليه السلام در حج سال نهم هجرى به مشركان ابلاغ كرد اين بود كه آنها از سال آينده، حقّ ورود به مسجدالحرام را ندارند.
پیام ها
1- شرك، پليدى است. «نَجَسٌ» پاكى واقعى در سايهى ايمان است.
2- مؤمن بايد نسبت به مشرك، تنفّر داشته باشد. «الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ»
3- در اعلام برنامه وديدگاه، توجّه به توان اجرايى خود داشته باشيم. «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» (با آنكه پليدبودن مشركان مربوط به سال نهم وسال اعلام برائت نبود، ليكن چون در آن سال مسلمانان قدرت اجرا پيدا كردند، اين امر اعلام شد)
4- چون نزديك شدن، زمينهى وارد شدن است، پس مشركان نبايد به مكانهاى مقدّس حتّى نزديك شوند. «فَلا يَقْرَبُوا»
5- در قرآن، فلسفهى برخى نهىها وتحريمها بيان شده است. «نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا»
6- همهى زمينها از نظر قداست، يكسان نيستند. «فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ»
7- با مخالفان هم مدارا كنيم و به آنان مهلت دهيم. «بَعْدَ عامِهِمْ هذا»
8- در دستورات و آئيننامهها، به تنشها وپيامدهاى آن نيز توجّه كنيم. نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا ... وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً ...
جلد 3 - صفحه 404
9- تنگناهاى اقتصادى و فشارهاى مالى، ما را نسبت به دينمان بىتعهّد نسازد.
«إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً»
10- هركجا احساس نگرانى اجتماعى شد، بايد روحيّهى اميد و توكّل را در مردم زنده كرد. «إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
11- رزق ما به دست ديگران (مسافران و جهانگردان) نيست، بلكه به دست خداست. «يُغْنِيكُمُ اللَّهُ»
12- از قطع رابطه اقتصادى با كفّار، به خاطر مكتب، نگران نباشيم. «يُغْنِيكُمُ اللَّهُ»
13- بيش از زرنگى ومديريّت وسرمايه و ...، فضل الهى در غناى مردم نقش دارد.
«يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»
14- احكام دين، بر پايهى علم و حكمت الهى است. «عَلِيمٌ حَكِيمٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «28»
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا: اى كسانى كه ايمان آوردهايد. إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ: اين است و جز اين نيست كه مشركان نجس هستند. ابن عباس گويد:
اعيان نجسهاند مانند سگ و خوك. فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ: پس نبايد
«1» تفسير ابو الفتوح رازى ج 5 ص 154.
ج5، ص 56
نزديك و پيرامون مسجد الحرام شوند. بَعْدَ عامِهِمْ هذا: بعد از امسال. نزد بعضى سال حجة الوداع. و به قول مفسرين «1» خاصه سال نهم هجرت سالى كه حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام ده آيه اول سوره برائه بر اهل مكه خواند و عهدشان را ساقط نمود. نزد بعضى منع از حضور موسم و دخول حرم. ابو الفتوح رازى فرمايد: «2» حمل آيه بر حقيقت اولىتر باشد تا مجاز بدون ضرورت، مراد آنكه اطراف خانه كعبه يعنى مكه نباشند. و آيه شريفه عام است نسبت به تمام اقسام كفار و كليّه مساجد مسلمين.
تبصره- يكى از نجاسات، كافر است به تمام اقسام؛ و اجماع بر آن مستفيض بلكه متواتر است به دليل آيه شريفه. و مراد از نجاست، نجاست مقابل طهارت باشد نه قذارت، زيرا اولا: در روايات لفظ نجس اطلاق نشده بر قذر اصلا. ثانيا: تفسير ابن عباس با قرب زمان به نزول آيه، شاهد مدعا باشد كه كفار مانند نجاسات عينيهاند منتها خاصى زائد بر ساير نجاست دارند و آن منع دخول آنان است در مسجد حتى در حال خشكى و نداشتن رطوبت مسريه به خلاف ساير نجاسات. يا آنكه كفار نجاست عينيه و نجاسات حكميه دارند و تنافى و مانعة الجمع نباشد، زيرا مراد به نجس العين آنكه: هر چه را كافر مماسه نمايد نجس و نجاست او متعدى به غير شود. و مراد به نجس الحكم آنكه به ايمان حكم نجاست از او زايل شود، پس كافر از يك وجه مانند سگ و خوك، و از يك وجه مثل جنب و حايض باشد، و اگر مقصود بر نجاست حكميه بودى، هر آينه تعدى ننمودى مانند جنب و حايض، پس كافر به خلاف اين دو است.
اما كافر كتابى- مانند يهود و نصارى و مجوس هم ملحق به كتابى است، عدهاى از علما دعوى اجماع نموده بر نجاست آنها مانند: سيدين و شيخ و علامه حلى و محقق و شهيدين (قدس اللّه سرهم) و غيره، و اصل استدلال آيه «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» بنابر شمول مشرك ذمى را به جهت شيوع اطلاق
«1» مجمع البيان 3 ص 20.
«2» تفسير ابو الفتوح رازى ج 5 ص 157.
ج5، ص 57
مشرك، بر ذمّى، چنانچه شارح روضه تصريح به آن نموده استشهادا به قول «نووى» در تحرير كه مشرك اطلاق شود بر هر كافر از بت پرست و يهود و نصرانى و مجوس و غير آنها. و مؤيد نسبت اشراك به يهود و نصارى فرمايش الهى «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ (تا) سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» «1». و اما مجوس بواسطه آنكه قائل به يزدان و اهريمن خالق نور و ظلمت مىباشند.
و بعلاوه اخبار داله بر نجاست آنها وارد شده از جمله:
در وسائل موثّقه سعيد اعرج سؤال نمود از حضرت صادق عليه السّلام از پيش مانده يهودى و نصرانى را بخورد يا بياشامد، حضرت فرمود: جايز نيست.
و روايت ابى بصير از حضرت باقر عليه السّلام در مصافحه مسلم با يهودى و نصرانى فرمود: از پشت جامه، پس اگر مصافحه كرد با دستش با رطوبت، دست خود را بشوى.
و صحيحه على بن جعفر از برادر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام سؤال نمود از نصرانى غسل كند با مسلمان در حمام، فرمود: هر گاه بدانى نصرانى است غسل كن به غير آب حمام، الا آنكه غسل كند نصرانى در حوض، پس بشويد حوض را و تطهير كند، بعد غسل نمايد.
اما مجوس- در وسائل- محمد بن مسلم سؤال نمود از حضرت باقر يا صادق عليهما السلام از مردى كه مصافحه با مجوسى نمايد، فرمود: بشويد دست خود را و وضوء لازم نيست، يعنى موجب بطلان وضو نباشد. و روايت هارون بن خارجه از حضرت صادق عليه السلام سؤال نمودم كه من مخالطه با مجوسى نمايم، آيا از طعام آنها بخورم، فرمود: جايز نيست. و روايت على بن جعفر از حضرت موسى بن جعفر عليه السّلام پرسيدم از هم غذا شدن با مجوسى در يك كاسه و خوابيدن با او در يك رختخواب و مصافحه با او، فرمود: جايز نيست. و غيره از اخبار در اين باب.
«1» سوره توبه آيه 30 و 31.
ج5، ص 58
تبصره- بعض اخبار در بدو نظر، ظاهرش دال بر طهارت كتابى و موهم تعارض باشد، لكن تعارض در جائى است كه دو حجت مساوى باشند از حيث سند و جهت صدور و جهت دلالت؛ و اخبار طهارت كتابى، جهت صدورش محرز نيست به سبب وجود قرائنى كه دلالت دارد بر صادر شدن آنها تقية مثل فرمايش «لا تقولنّ انّه حرام يا لا تدعه بانّه حرام» و ايضا از شواهد، سؤال راويان است، زيرا سؤال منوط به غرضى و در اين مقام جهتى نبوده مگر نجاست و آن هم بين آنها مسلم و سؤال از حكم تقيه بوده، و لذا اصرار مىنمودند و شرح اين مبحث مفصلا مسطور شده. پس بنابراين مقام تعارض نيست و بر فرض تعارض، اخبار نجاست مقدم باشد به سبب كثرت آن، و اعراض مشهور از اخبار طهارت.
و علامه انصارى اعلى اللّه مقامه فرمايد: مانع از حمل اخبار نجاست بر كراهت دو چيز است: اول موافقت اخبار طهارت مذهب عامه را، كه رشد در خلاف آنهاست، و بندگان مأمورند به رجوع به آن در تحير امرى به جهت اخذ به خلاف فتواى آنان، زيرا رشد در خلاف ايشان است. دوم- موافقت اخبار نجاست با اجماعات مستفيضه، آيا علما اين اخبار را نديده و به توسط غير آنها به ما رسيده، بلكه ممكن است دعواى اجماع محقق و خلاف فقط از اسكافى است، پس انصاف آنكه مخالفت سواى اسكافى غير واضح است چنانچه بعضى تصريح به آن نموده و چقدر اجماع قبل از او و بعد از او است، پس شايسته تأمل نيست در قول به نجاست. (انتهى) بعلاوه اعراض اصحاب از اخبار طهارت، اساس صدور آنها را ضعيف، و اخبار نجاست را تقويت نمايد؛ و الحال، فتاوى علماء عصر، بر نجاست كفار كتابى و غير كتابى است.
تكملة- ممكن است وجه ديگر براى كفر يهود و نصارى بدين برهان كه امر حضرت حق نسبت به موسى عليه السّلام و عيسى عليه السّلام از سه قسم خارج نيست: يا فرموده تو نبى من و صاحب دين من هستى تا آخر الابد. و يا تا زمان آمدن حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله. و يا مغيا به غايتى ننموده به اينكه تو نبيى بدون هيچ قيدى حال يهود و نصارى.
ج5، ص 59
برهان قاطع بر وجه اول ندارند تا مدعا ثابت شود، و همچنين نسبت به وجه سيم، زيرا اطلاق در معنى قيد و مسلم است كه مطلق النبوه غير نبوت مطلقه است و لا بدّ باشد از اثبات. پس باقى ماند وجه دويم كه فرموده باشد تو پيغمبر من هستى و لازم الاتباع تا آمدن حضرت محمد خاتم النبيين صلّى اللّه عليه و آله، و فرض بر اين است كه يهود و نصارى قبول دارند بشارت موسى عليه السّلام و عيسى را به آمدن آن حضرت و برهان عقلى قائم شده به آمدن بهمان نبى معهود، پس بر آنها است ايمان به خاتم النبيين و به سبب عدم ايمان به آن حضرت، كفر آنها ثابت شود.
وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً: و اگر ترس داريد فقر و فاقه را به منع مشركين از دخول حرم، فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ: پس زود است غنى فرمايد شما را خداى تعالى از فضل نامتناهى خود بر وجه ديگرى اگر بخواهد و اراده فرمايد.
مفسران گفتهاند سبب نزول آيه آن بود كه مشركان از راههاى دور انواع متاع آوردى، چون آيه شريفه منع مشركين نازل شد، عرض كردند: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله چون ايشان نيايند طعام بر ما تنگ و تجارت ما منقطع و بازار ما كاسد شود. اين آيه نازل شد كه اگر شما از فقر مىترسيد خداوند منان از فضل و نعمت بىمنت خود شما را غنى فرمايد. و وعده الهى نسبت به آنها محقق گرديد به آمدن بارانهاى نافع و فراوانى نعم و ايمان آوردن اهل جده و صنعاء و غيره و حمل ايشان اطعمه را به مكه و ازدياد ثروت آنان.
تنبيه- آيه شريفه اشعار دارد كه مؤمن نبايد براى اطاعت امر الهى، خوف فقر داشته باشد اگرچه به حسب ظاهر موهم فقر و احتياج باشد؛ زيرا اين وهم شيطانى است كه «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ» و مؤمن موحد بايد اتكال بر غنى على الاطلاق نموده، تكاهل در اوامر سبحانى نورزد، و البته وعده الهى منجز خواهد بود كه «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ»* فاغتنم.
براى دو من نان مبر دل ز منّان
الا فاصطبر، انّما الصّبر اجمل
إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ: بتحقيق خداوند متعال عالم است به مصالح شما در تكاليف، حكيم است در منع مشركان از مسجد الحرام.
ج5، ص 60
نكته- تعليق اعطاى فضل به مشيت به جهت آنست كه خداى تعالى به علم ازلى مىدانست بعضى از آن جماعت باقى هستند تا فتح بلاد و اغتنام اموال اكاسره، و مستغنى شوند، و برخى باقى نمانند تا آن وقت؛ لذا معلق به مشيت فرمود. يا تنبيه بر اينكه ذات احديت سبحانه متفضل است در اين غنى و ثروت. و يا آنكه تعليق به مشيت براى ترغيب انسان است به سوى غنى على الاطلاق براى طلب غنى از درگاه او، و بداند كه غنى، به سعى و كوشش او نيست.
كم عاقل عاقل اعيت مذاهبه
كم جاهل جاهل تلقاه مرزوقا
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «28»
ترجمه
اى آنانكه ايمان آورديد جز اين نيست كه مشركان پليدند پس نبايد نزديك شوند مسجد الحرام را بعد از اين سال و اگر ميترسيد از فقر پس زود باشد بىنياز گرداند شما را خدا از فضلش اگر بخواهد همانا خدا داناى درست كار است.
تفسير
در اول سوره ذكر شد كه امير المؤمنين (ع) بعد از قرائت برائت منع فرمود از طواف مشركين و اين موجب تزلزل خاطر مسلمانان شد چون با آنها روابط تجارتى داشتند و اگر بمكه نمىآمدند قهرا از منافع مسلمانان كاسته ميشد لذا خداوند علّت حكم را بيان فرمود كه آنها ظاهرا و باطنا رجس و پليد و نجسند نبايد نزديك به مسجد الحرام شوند چه رسد بآنكه بيايند آنجا طواف كنند چون خانه خدا و مسجد اعظم اسلام بايد پاك و پاكيزه از هر نوع پليدى و كثافت باشد و شما نبايد خوف فقر داشته باشيد چون اگر خدا بخواهد شما را بىنياز كند ميكند بدون مراوده آنها و اگر نخواهد نميكند با مراوده آنها پس بايد فقط اميدوار بفضل الهى بود و از وسائل ديگر چشم پوشيد و احكام او را كه مطابق علم و حكمت است بموقع اجرا گذارد و چيزيرا مانع از نفوذ حكم او قرار نداد و در منهج نسبت بمذهب اماميه داده كه دخول آنها در مسجد الحرام و زمين حرم و ساير مساجد ممنوع است و فرموده اگر داخل حرم شوند نزديك بمسجد الحرام شدند و خدا بوعده خود وفا فرمود باران رحمت الهى بر آنها باريد و اهل يمن مسلمان شدند و ارزاق خود را بمكه حمل نمودند و فتوحات اسلام پى در پى روى داد و غنائم بسيار نصيب آنها شد و مردم از اطراف دنيا بحجّ آمدند و كمك بمعاش آنها كردند و حال ايشان بمراتب بهتر از سابق شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا وَ إِن خِفتُم عَيلَةً فَسَوفَ يُغنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ إِن شاءَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «28»
اي كساني که ايمان آوردهايد جز اينکه نيست که مشركين نجس هستند پس نبايد نزديك مسجد الحرام شوند بعد از اينکه سال آنها و اگر شما مؤمنين خوف فقر و تنگدستي داريد پس زود باشد که خدا شما را بينياز كند از فضل خود اگر مشيتش تعلق بگيرد محققا خداوند عالم بوضعيات شما هست و موافق با حكمت و مصلحت شما رفتار ميفرمايد حكيم است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خطاب بمؤمنين است يعني شما مكلف هستيد که جلوگيري كنيد و ممانعت كنيد و نگذاريد إِنَّمَا المُشرِكُونَ نَجَسٌ در معناي نجس و معناي مشرك در كلمات مفسرين اختلاف شديدي است، بعضي گفتند مراد خباثت باطنيه حسب العقيده است، بعضي گفتند نجاست عارضيه مثل ساير متنجسات براي استعمال و ملاقات اعيان نجسه، بعضي گفتند جنايت است، بعضي گفتند كثافت است مقابل نظافت.
لكن بر طبق اخبار وارده از ائمّه طاهرين و مذهب شيعه و فتاواي علماي اعلام نجاست عينيه ذاتيه است مثل نجاست كلب و خنزير و ساير اعيان نجسه و مراد از مشركين مطلق كفار از يهود و نصاري و مجوس است که تمام آنها مشرك هستند، اما يهود لقوله تعالي وَ قالَتِ اليَهُودُ عُزَيرٌ ابنُ اللّهِ و قوله تعالي نَحنُ أَبناءُ اللّهِ در تورات رائج آنها آدم را إبن اللّه گفته. و اما نصاري قائل بتثليث شدند و عيسي را إبن اللّه گفتند. و اما مجوس قائل بيزدان و اهرمن شدند بلكه فرقي از مسلمين مشرك هستند مثل غلات و مجسمه و مفوضه و بسياري حكم مشرك دارند مثل خوارج و نواصب که انجس از كلب هستند و مبدع و منكر يكي از ضروريات
جلد 8 - صفحه 204
دين و مرتد چه ملي و چه فطري. تفصيل اينها و بيان اختلاف فقهاء و ادله هر يك در فقه است آنجا تحقيق شده.
فَلا يَقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ يعني نگذاريد شما مؤمنين که آنها نزديك مسجد الحرام شوند و الّا خود مشركين که باين نهي منتهي نميشوند و در حكم مسجد الحرام است جميع مساجد مسلمين غير از مساجد ملعونه در شام و مسجد ضرار، و در حكم مشركين است جميع نجاسات عينيه بلكه متنجسات اگر موجب تنجيس مسجد شود چون تنجيس مسجد حرام است و تطهيرش واجب، و در حكم مساجد است حرمهاي مطهره و ضرايح منوره ائمه عليهم السلام که نبايد كفار داخل شوند و تنجيس آنها حرام و تطهير آن واجب. و همچنين قرآن مجيد و اسامي الهيه و اسامي نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام و تربت مقدسه بلكه مراعات ادب در جميع مقدسات دين اخبار اهل بيت و حرمهاي امامزادگان و منابر و غير اينها لازم است بَعدَ عامِهِم هذا سال نهم هجرت بوده که سوره برائه نازل شده يك سال قبل از فتح مكه وَ إِن خِفتُم عَيلَةً بواسطه منع مشركين که موجب ترك معاشرت و تجارت و تكسّبات و استفاداتي که از مشركين ميكرديد ميشود و ميترسيد بفقر و تنگدستي و عسر معيشت مبتلا شويد و اينکه دردي است که امروز بجان مسلمين افتاده که گمان ميكنند که اگر با خارجيان معاشرت و تجارت نداشته باشند بفقر و بيچارگي گرفتار ميشوند و غافل از اينكه اشياء نفيسه شما را بردند و بازاء او اسباب بازي و توالت آوردند.
فَسَوفَ يُغنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ از بركات آسماني و زميني و غنائم دار الحرب و كثرت مسلمين و غير اينها خداوند شما را غني و ثروتمند و بينياز ميفرمايد غايت الامر چون افعال الهي بايد موافق حكمت و مصلحت باشد ميفرمايد إِن شاءَ زيرا بسا نسبت باشخاصي صلاح آنها در فقر است إِنَّ الإِنسانَ لَيَطغي أَن رَآهُ استَغني
جلد 8 - صفحه 205
علق آيه 6 و 7 إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بجميع امور حكيم در جميع كار ما و افعال
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- مشرکان حق ورود به مسجد الحرام را ندارند! یکی از فرمانهای چهارگانهای که علی علیه السّلام در مراسم حج سال نهم هجرت، به مردم مکّه ابلاغ کرد این بود که از سال آینده هیچ یک از مشرکان حق ورود به مسجد الحرام و طواف خانه کعبه را ندارد، این آیه اشاره به این موضوع و فلسفه آن کرده، میگوید: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! مشرکان آلوده و ناپاکند، بنابراین نباید بعد از امسال نزدیک مسجدالحرام شوند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا).
سپس در پاسخ افراد کوته بینی که اظهار میداشتند اگر پای مشرکان از مسجد الحرام قطع شود، کسب و کار و تجارت ما از رونق میافتد، و فقیر و بیچاره خواهیم شد، میگوید: «و اگر از فقر و احتیاج میترسید، به زودی خداوند اگر بخواهد از فضلش شما را بینیاز میسازد» (وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ).
همان گونه که به عالیترین وجهی بینیاز ساخت، و با گسترش اسلام در عصر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سیل زائران خانه خدا به سوی مکّه به حرکت در آمد، و این موضوع تا به امروز ادامه دارد، و مکّه که در میان یک مشت کوههای خشک و سنگلاخهای
ج2، ص193
بیآب و علف است، به صورت یک شهر بسیار آباد و یک کانون مهم داد و ستد و تجارت درآمده است.
و در پایان آیه اضافه میکند: «خداوند دانا و حکیم است» (إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).
و هر دستوری میدهد بر طبق حکمت است و از نتائج آینده آن کاملا آگاه و با خبر میباشد.
نکات آیه
۱ - شرک، مایه پلیدى است و مشرکان مردمانى پلیدند. (یأیها الذین ءامنوا إنما المشرکون نجس)
۲ - مسجدالحرام، مکانى است مقدس و دور داشتن هر گونه آلودگى از آن، لازم مى باشد. (إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام)
۳ - ممانعت از نزدیک شدن مشرکان به مسجدالحرام، بر اهل ایمان واجب است. (یأیها الذین ءامنوا إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام)
۴ - اعلان ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام در سال نهم هجرت (فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا) آیات سوره برائت - بنابر گفته مفسّران - در مراسم حج سال نهم هجرت بر مشرکان خوانده شد.
۵ - سال نهم هجرى، سال قدرت مسلمانان و استیلاى آنان بر اداره مسجدالحرام (فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا) اینکه مسلمانان در سال نهم هجرى مکلف به این تکلیف الهى شدند - با اینکه اصل پلیدى مشرکان در گذشته نیز بوده است - نشان مى دهد که در گذشته، اجراى آن میسر نبوده است.
۶ - لزوم رعایت شرایط و زمینه هاى اجرایى، در بیان احکام و قوانین (فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا) با اینکه پلیدى مشرکان در گذشته نیز وجود داشت و آنان هرگز نمى بایست به مسجدالحرام وارد شوند ; خداوند زمانى فرمان ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام را صادر کرد که مسلمانان از قدرت لازم براى اجراى این حکم برخوردار بودند.
۷ - مشرکان، داراى موسم سالانه براى آمدن به مسجدالحرام (فلا یقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا) تعبیر به «عامهم» - که عام را به مشرکان اسناد داده - مشعر به این معناست.
۸ - نگرانى برخى از مسلمانان، از مختل شدن نظام اقتصادى خود در نتیجه قطع رفت و آمد مشرکان به مکّه (فلا یقربوا المسجدالحرام ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۹ - آمدن مشرکان به مکّه در مراسم سالانه حج، داراى ثمرات اقتصادى براى مکیان (از جمله مسلمانان) بود. (و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۰ - لزوم فدا کردن منافع مادى براى تحقق بخشیدن به ارزشهاى دینى (یأیها الذین ءامنوا إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۱ - بیم از فقر و تنگدستى، زمینه ابتلاى انسان به نافرمانى خدا (یأیها الذین ءامنوا ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۲ - وعده خداوند به جبران خسارتهاى مادّى مؤمنان صدر اسلام، که در نتیجه قطع رابطه با مشرکان متوجّه آنان مى شد. (إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۳ - جبران خسارتهاى وارده بر مؤمنان، در نتیجه مبارزه با دشمنان اسلام، وعده الهى به ایشان (إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۴ - اهمیّت توجّه به تنگناها و مشکلات اقتصادى جامعه اسلامى (و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۵ - لزوم توجّه به پیامدهاى یک حکم و پیش بینى و تدارک تنشهاى اقتصادى - اجتماعى آن * (إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام ... و إن خفتم عیلة فسوف یغنیکم اللّه من فضله) خداوند در این آیه، پس از بیان حکم ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام، بلافاصله به پیامد اقتصادى آن براى مسلمین اشاره فرموده و با وعده به تدارک خسارت، این مشکل را حل کرده است.
۱۶ - غنا و بى نیازى مؤمنان، پرتوى از فضل الهى نسبت به آنان (فسوف یغنیکم اللّه من فضله)
۱۷ - فضل الهى به مؤمنان، به مشیّت و اراده او بستگى دارد. (فسوف یغنیکم اللّه من فضله إن شاء)
۱۸ - لزوم امید بستن مؤمنان به فضل الهى و قطع دلبستگى از غیر خدا (فسوف یغنیکم اللّه من فضله إن شاء)
۱۹ - ممنوعیت مشرکان از نزدیک شدن به مسجدالحرام، حکمى است مبتنى بر علم و حکمت گسترده خدا. (یأیها الذین ءامنوا إنما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجدالحرام ... إنّ اللّه علیم حکیم)
۲۰ - احکام و تکالیف الهى، داراى فلسفه اى عالمانه و حکیمانه (فلا یقربوا المسجدالحرام ... إنّ اللّه علیم حکیم)
۲۱ - علم و حکمت گسترده خداوند، پایه و اساس مشیّت و اراده او (إن شاء إنّ اللّه علیم حکیم)
۲۲ - خدا، علیم (دانا) و حکیم (کاردان) است. (إنّ اللّه علیم حکیم)
روایات و احادیث
۲۳ - از رسول خدا (ص) روایت شده است: «لایدخل المسجدالحرام مشرک بعد عامى هذا أبداً إلا أهل العهد و خدمکم ;[۴] از این سال هیچ مشرکى نباید داخل مسجدالحرام شود، مگر کسانى که با مسلمانان عهد بسته اند یا خدمتکار شما مسلمانان هستند».
موضوعات مرتبط
- احکام: ۳، ۱۹ شرایط تشریع احکام ۶، ۱۵ ; فلسفه احکام ۲۰ ; منشأ تشریع احکام ۱۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۴، ۵، ۸، ۹، ۱۲، ۲۳
- اسماء و صفات: حکیم ۲۲ ; علیم ۲۲
- اقتصاد: اهمیّت نظام اقتصادى ۱۵
- اماکن مقدس: ۲
- امیدوارى: امیدوارى به فضل خدا ۱۸
- پلیدان: ۱
- پلیدى: عوامل پلیدى ۱
- تاریخ: وقایع سال نهم هجرى ۴
- ترس: آثار ترس از فقر ۱۱
- جامعه: اهمیّت حفظ نظام اجتماعى ۱۵
- حج: آثار اقتصادى حج ۹
- خدا: حکمت خدا ۱۹، ۲۱ ; صفات خدا ۲۱ ; علم خدا ۱۹، ۲۱ ; فضل خدا ۱۷ ; مشیّت خدا ۱۷ ; نشانه هاى فضل خدا ۱۶ ; منشأ مشیّت خدا ۲۱ ; وعده هاى خدا ۱۲، ۱۳
- دشمنان: آثار مبارزه با دشمنان ۱۳
- دین: اهمیّت دین ۱۰
- ذکر: اهمیّت ذکر مشکلات اقتصادى ۱۴
- شرک: آثار شرک ۱
- عصیان: زمینه عصیان از خدا ۱۱
- مؤمنان: بی نیازى مؤمنان ۱۶ ; تفضل بر مؤمنان ۱۶، ۱۷ ; تکلیف مؤمنان ۳ ; جبران زیانهاى مادى مؤمنان ۱۲، ۱۳ ; مسؤولیت مؤمنان ۱۸ ; وعده به مؤمنان ۱۳ ; وعده به مؤمنان صدر اسلام ۱۲
- مسجدالحرام: احکام مسجدالحرام ۲، ۳، ۱۹ ; اهمیّت مسجدالحرام ۲ ; تولیت مسجدالحرام ۵ ; طهارت مسجدالحرام ۲ ; قداست مسجدالحرام ۲ ; ممنوعیت ورود مشرکان به مسجدالحرام ۳، ۴، ۱۹، ۲۳
- مسلمانان: قدرت مسلمانان ۵ ; مسلمانان در سال نهم هجرى ۵ ; نگرانى مسلمانان صدر اسلام ۸
- مشرکان: آثار قطع رابطه با مشرکان ۱۲ ; پلیدى مشرکان ۱ ; رسوم مشرکان صدر اسلام ۷ ; فواید اقتصادى مشرکان در مکّه ۹ ; قطع رابطه با مشرکان ۸ ; مشرکان معاهد ۲۳ ; مشرکان و مسجدالحرام ۷
- واجبات: ۳