الأنعام ١١٦
ترجمه
الأنعام ١١٥ | آیه ١١٦ | الأنعام ١١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَخْرُصُونَ»: گزاف میگویند. از روی ظنّ و تخمین، نه علم و یقین سخن میگویند. یاوهسرائی میکنند و دروغ میگویند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ أَنِ احْکُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا... (۲) وَ مَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ... (۱) وَ لَقَدْ ضَلَ قَبْلَهُمْ أَکْثَرُ... (۲) أَ فَمَنْ کَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ... (۱) وَ مَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ... (۱) فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّينِ حَنِيفاً... (۱) وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً... (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
گویند: این آیه درباره دانشمندان یهود است و اینان دو دسته بودند، بیشتر آنها كسانى بودند كه در پى هواى نفس خویش مى رفتند و دروغهائى مىساختند و عدهاى هم درباره رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به صدق نبوت او ایمان داشتند.
ابن عباس گوید: در شأن مشركین عرب نازل گردیده كه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و مؤمنین راجع به خون مردار به جدال مى پرداختند و مى گفتند: حیواناتى را كه خودتان مى كشید، آن را میخورید ولى حیواناتى كه خداى شما مى كشد حرام دانسته و نمى خورید و خداوند درباره آنها گفت: «إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» و مراد آن حلال شمردن گوشت مردار است و «إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ» و مقصود آن از راه دروغ حلال گردانیدن چیزهائى است كه خداوند آن را حرام كرده است.[۳]
تفسیر
- آيات ۱۲۱ - ۱۱۴، سوره انعام
- معناى (( كلمة )) و موارد استعمال آن در قرآن .
- مراد از تماميت كلمه به صدق و عدل در: (( تمت كلمة ربك ... )) كمال يافتن شرايع با تشريع شريعت اسلام است .
- در امورى از قبيل معارف الهى و شرايع ، نبايد به حدس و تخمين بسنده كرد و جز به علمو يقين تكيه نبايد كرد.
- مراد از گناه ظاهرى در: ذروا ظاهر الاءثم و باطنه )) واقوال مفسرين در اين باره .
- خطاب به مؤ منين كه اگر در خوردن مردار، از مشركين پيروى كنند در زمره آنان قرارخواهند گرفت .
- (رواياتى در ذيل جمله (( و تمت كلمة ربك ... )) و تذكيه حيوانات و...).
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ «116»
و اگر از بيشتر افراد روى زمين اطاعت كنى، تو را از راه خداوند، منحرف و گمراه مىكنند. زيرا آنان جز از گمان پيروى نمىكنند وآنان، جز به حدس و گمان نمىپردازند.
«1». نساء، 87.
جلد 2 - صفحه 539
نکته ها
«خَرْص» به معناى تخمين و حدس است. چون بعضى از تخمينها نادرست از آب در مىآيد، به معناى دروغ هم آمده است. «1»
پیام ها
1- راه هدايت و راه قرآن ملاك است، نه راه مردم و اكثريّت. وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ ... وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ...
2- اكثريّت، دليل حقانيّت نيست. ملاك، حقّ است نه عدد، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد. إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ...
3- جلب نظر اكثريّت، گاهى به قيمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مىشود.
إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ... يُضِلُّوكَ (در راه خدا حركت كنيم هر چند خلاف رأى اكثريّت باشد)
4- اكثريّت، چنان جلوهاى دارد كه خدا پيامبر را هم از تبعيّت آن بر حذر مىدارد.
«وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ» (انبيا بايد تابع وحى باشند، نه آراى مردم)
5- ريشهى ضلالتها، اعتماد به حدس وگمان است. «يُضِلُّوكَ- إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ»
6- اكثريّتى كه به جاى حقّ، در پى حدس و هوس باشند، قابل پيروى نيستند. إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ ... يُضِلُّوكَ ... يَخْرُصُونَ
7- در انتخاب راه، دليل وبرهان لازم است، نه حدس وگمان. إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ ... يَخْرُصُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (116)
«1» توبه آيه 40.
«2» حجر آيه 9.
«3» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجّة، صفحه 387، حديث 4.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 362
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ: (خطاب به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و مراد امت به اعتبار آنكه واسطه مىباشد) اگر امتثال و فرمانبردارى و پيروى كنى بيشتر اهل زمين را كه كفار و زنادقه و جهله و تابعين هوى باشند، يا مراد زمين مكه، يعنى اگر مطيع شوى اكثر اهل مكه را و متابعت اكثريت نمائى يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ: گمراه مىكنند تو را از راه خدا و هدايت، زيرا غالبا گمراهان دعوت به گمراهى كنند إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَ: پيروى نمىكنند مگر گمان خود را بر حقانيت پدران. يا آراء فاسده خود وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ: و نيستند ايشان مگر آنكه دروغ گويند بر خدا در آنچه نسبت دهند از اتخاذ ولد، و پرستش بتان، و حلال كردن حرام، و حرام نمودن حلال. يا نگويند از روى علم و دانش، و لكن حدس زنند. و مسلم است حدسى كه مبتنى بر علم يا اصول محكمى نباشد، اعتبار ندارد.
تبصره- آيه دليل است بر آنكه عبرت در دين خدا و معرفت حق، به قلت و كثرت نيست بجهت امكان وقوع حق با اقل. و اعتبار در حقانيت، به حجت باشد نه قلت، و كثرت و پيروى اكثريت موجب گمراهى از طريق حق و خسران دين و دنيا و آخرت است، و آيات قرآنى مذمت فرموده: أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ* ... أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ* اكثرهم لا يشعرون «1» و اكثريت هميشه بر كفر و باطل بوده و عقل سليم متابعت اكثريت باطل را جايز نداند، و نيز جايز نيست تقليد و اتباع ظنّ در اصول دين و اغترار به كثرت. حضرت امير المؤمنين عليه السّلام به حارث همدانى فرمايد: الحقّ لا يعرف بالرّجال اعرف الحقّ تعرف اهله. حق شناخته نشود به مردمان، بشناس حق را، پس از معرفت مىشناسى اهلش را.
«1» انعام 37- مائده آيه 103 و ...
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 363
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ (116)
ترجمه
و اگر اطاعت كنى بيشتر كسانيرا كه در زمينند گمراه ميكنند تو را از راه خدا متابعت نميكنند مگر گمان را و نيستند آنها مگر آنكه حدس ميزنند.
جلد 2 صفحه 373
تفسير
اكثريّت در جامعه صلاحيت براى اطاعت و حكم فرمائى ندارد چون بيشتر مردم جاهل و هواپرست و خودخواه و تابع نفس امّاره و مطيع شيطانند و كسانيكه تابع اكثريّت باشند از راه حق منحرف و در وادى جهل و ضلالت سرگشته و حيران خواهند بود مانند ما بيچارگان كه در اين دوره باين درد بىدرمان گرفتار شدهايم و چاره جز سوختن و ساختن نداريم و مدرك احكام اكثريت يا مظنّه و گمان است يا حدس و تخمين و اينها هيچ مغنى و بىنياز كننده از حق و حقيقت نيست ما واحدى را لذا خداوند پيغمبر خود را از اين مسلك نهى و مفسده آن را بيان فرموده است با آنكه ساحت مقدّس نبوى اجلّ از آن است براى آنكه ما تكليف خودمان را بدانيم و بچنين حكومتى راضى نشويم و احكام الهى را زير پا نگذاريم مع الاسف اجانب در ما نفوذ پيدا كردند و كوركورانه ما را باين بليّه دچار نمودند خداوند عاقبت ما را بخير فرمايد كه از اين خواب غفلت بيدار شويم و حكومت حقّه الهيّه را براى سعادت دنيا و آخرت خود اختيار نمائيم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِن تُطِع أَكثَرَ مَن فِي الأَرضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِن هُم إِلاّ يَخرُصُونَ (116)
و اگر اطاعت كني اكثر كساني که در زمين هستند تو را گمراه ميكنند از راه خدا اينها (يعني اكثر مردم) متابعت نميكنند مگر گمان را و نيستند مگر بحدس و تخمين رفتار ميكنند.
وَ إِن تُطِع اطاعت امتثال امر است و وجوب اطاعت عقلي است مولويت در او اعمال نشده زيرا تسلسل لازم ميآيد و اوامر اطاعت ارشادي است ارشاد بحكم عقل است زيرا بر موافقت او ثوابي جز امتثال همان اوامر و بر مخالفت آن جز
جلد 7 - صفحه 182
ترك آن مترتب نميشود مثلا مولي فرمود صلّ اگر اتيان كردي قابليت ثواب صلوة را داري ديگر امر باطاعت ثواب ديگري ندارد و عقل فقط حكم بوجوب اطاعت خدا ميكند و كساني که خدا امر باطاعت آنها كرده مثل أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الأَمرِ مِنكُم نساء آيه 62، و اطاعت والدين و شوهر و اطاعت علماء اعلام و اطاعت موالي نسبت بعبيد و اماء و امثال اينها، اما اطاعت غير اينها واجب نيست اگر ضرر ديني و اخروي و دنيوي ندارد جائز است و الّا حرام است مثل مورد آيه که ميفرمايد أَكثَرَ مَن فِي الأَرضِ و اينکه دلالت ندارد که فقط نهي كند از متابعت اكثريت بلكه چون اكثر من في الارض اهل ضلالت هستند اطاعت احدي از آنها جايز نيست بلكه اطاعت اكثريت معقول نيست چون نظريات آنها مختلف است هر كدام بر خلاف ديگري است و موجب تناقض يا تضاد ميشود يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ چون مقاله آنها خلاف حق است و تمام بر باطل است بايد مخالفت آنها كرد نه اطاعت و سدّ از راه الهيست إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ و عمل بظنّ بادله اربعه جايز نيست بخصوص در باب عقائد که اولين امري که در عقائد لازم است تحصيل علم است تا عقيده قلبي حاصل شود.
اشكال- پس در باب احكام چرا بخبر واحد و ظواهر الفاظ و ساير ظنون اجتهاديه عمل ميكنند.
جواب- مرحوم صاحب معالم ميفرمايد (ظنية الطريق لا ينافي قطعية الحكم) توضيح- موقعي که دليل قطعي قائم شد بر حجيت خبر واحد يا ظواهر الفاظ بلكه اصول لفظيه و عمليه مكلف قطع بحكم ظاهري که مكلف باو است پيدا ميكند و لو قطع بواقع نداشته باشد چون واقع مادامي که حكم ظاهري كشف خلاف نشده فعلية ندارد بلكه ميتوان گفت که بسياري از ارباب ضلال ظنّ هم ندارند يا شك صرف است يا ظنّ بر خلاف بلكه بسا قطع بر خلاف دارند مع ذلک دست برنميدارند
جلد 7 - صفحه 183
وَ جَحَدُوا بِها وَ استَيقَنَتها أَنفُسُهُم نمل آيه 14 يَعرِفُونَهُ كَما يَعرِفُونَ أَبناءَهُم بقره آيه 141 و انعام آيه 20.
وَ إِن هُم إِلّا يَخرُصُونَ خرص بمعني تخمين است و قريب المعني است با قياس و استحسانات عامه که عمده مدرك عامه در احكام خود همين قياسات و استحسانات و مناطات ظنيه است چون دست آنها از اخبار اهل بيت عليهم السّلام كوتاه است و در اخبار ما نهي اكيد كردهاند از عمل بقياس حتي دارد در خبر ابان
(اذا قيست محق الدين)
سيد بحر العلوم ميفرمايد (و ليس من مذهبنا قياس) (اول من قاس هو الإبليس) و اينکه آيه اگرچه خطاب بپيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است لكن در مقام گوشزد مؤمنين است که جايي که اگر مثل پيغمبر (ص) اطاعت آنها را كند گمراهش ميكنند شما مؤمنين نبادي آلوده شويد بلكه اعراض كنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پیامبر (ص) نباید در عقاید و احکام از اکثریت مردم پیروى کند. (أفغیر الله أبتغى حکما و هو الذى ... و إن تطع أکثر من فى الأرض) چون در آیات گذشته سخن از درخواست معجزات جدید از سوى مشرکان بود و آیه قبل نیز بر لزوم پذیرش حکم الهى در امور تأکید داشت و سپس قرآن را به عنوان مظهر حکم خداوند مطرح نمود، مى توان نتیجه گرفت که ممنوعیت پیروى در مسائل عقیدتى و احکام در مواردى است که در قرآن حکم آن مسأله وجود داشته باشد، نه در تمامى امور. توجه به کلمه «سبیل الله» نیز این مطلب را روشنتر مى کند.
۲- انبیا، پیرو حکم خداوند هستند، نه آراى مردم (و إن تطع أکثر من فى الأرض)
۳- اغلب مردم زمین، گمراه و تابع گمانهاى نادرست در عقاید خود هستند. (و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک عن سبیل الله)
۴- لزوم حرکت در مسیر خدا، هر چند خلاف رأى اکثریت مردم باشد. (و إن تطع أکثر ... عن سبیل الله)
۵- کمى رهپویان راه خدا نباید موجب تزلزل رهپویان در برابر اکثریت مردم گمراه گردد. (و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک)
۶- تکیه بر گمان در مسائل اصولى و زیربنایى موجب گمراهى مى شود. (یضلوک عن سبیل الله إن یتبعون إلا الظن)
۷- گرایش به همسویى و همشکل شدن با توده هاى مردم در عقاید و افکار، لغزشگاهى خطرناک براى رهروان حق است. (و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک) نهى از پیروى از اکثریت، بیانگر جاذبه عظیم عقاید اکثریت و خطر لغزش به سوى آنان است.
۸- گمراهى، پیامد پیروى از اکثر مردم است. (و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک عن سبیل الله)
۹- قرآن راهنماى کامل و تمام براى مصون ماندن از انحراف در عقاید و افکار و اسیر شدن در دام گمان (و تمت کلمت ربک صدقا و عدلا ... و إن تطع أکثر من فى الأرض یضلوک عن سبیل الله)
۱۰- جواز پیروى از کسانى که آراى آنها عالمانه و به دور از گمان است. (و إن تطع أکثر من فى الأرض ... إن یتبعون إلا الظن) چون جمله «إن یتبعون ... » بیان فلسفه ممنوعیت اطاعت از اکثر مردم است، در موردى که چنین فلسفه اى موجود نباشد، حکم ممنوعیت نیز وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر چون حکم منصوص العلة است، در موردى که آن علت تحقق نیابد حکم نیز به کار نمى آید.
۱۱- خداوندِ شنوا و دانا شایسته پیروى است، نه اکثریت تابع گمانهاى واهى (و هو السمیع العلیم. و إن تطع أکثر من فى الأرض ... إن یتبعون إلا الظن)
۱۲- آرا و عقاید اکثریت مردم به جهت مبتنى بودن آن بر گمان فاقد اعتبار است. (إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون)
۱۳- گمان در عقاید و الهیات، فاقد اعتبار است. (إن یتبعون إلا الظن و إن هم إلا یخرصون)
۱۴- عقاید مشرکان و کافران متکى بر گمان بى اساس است. (یضلوک عن سبیل الله ... و إن هم إلا یخرصون)
موضوعات مرتبط
- احکام: منشأ احکام ۱
- اطاعت: از اکثریت ۱ ; اطاعت از خدا ۲، ۱۱ ; اطاعت از علما ۱۰ ; اطاعت از مردم ۲ ; اهمیت اطاعت از خدا ۵
- اکثریت: آثار تبعیت از اکثریت ۷، ۸ ; بیخاعتبارى اکثریت ۱۲ ; ترک تبعیت از اکثریت ۱۱ ; گمراهى اکثریت ۳، ۵ ; مخالفت با اکثریت ۴
- انبیا: تبعیت انبیا از حکم خدا ۲
- انحراف: موانع انحراف ۹
- خدا: شنوایى خدا ۱۱ ; علم خدا ۱۱
- دین: آسیبخشناسى دین ۶، ۷
- سبیلالله: اهمیت سبیلالله ۴
- ظن: آثار تبعیت از ظن ۶ ; اجتناب از ظن ۹، ۱۰، ۱۱ ; بیخاعتبارى ظن ۱۲، ۱۳ ; تبعیت از ظن ۳
- عقیده: منشأ عقیده دینى ۱
- قرآن: ویژگى قرآن ۹ ; هدایتگرى قرآن ۹
- کافران: بیخاعتبارى عقیده کافران ۱۴ ; مبانى عقیده کافران ۱۴
- گمراهى: عوامل گمراهى ۶، ۸
- لغزش: عوامل لغزش ۵، ۷
- مؤمنان: اقلیت مؤمنان ۵ ; هشدار به مؤمنان ۵
- محمّد (ص): مسؤولیت محمّد (ص) ۱
- مشرکان: بیخاعتبارى عقیده مشرکان ۱۴ ; مبانى عقیده مشرکان ۱۴