الأنعام ٣١
ترجمه
الأنعام ٣٠ | آیه ٣١ | الأنعام ٣٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِقَآءِ»: ملاقات. دیدار. مصدر باب مفاعله است. «السَّاعَةُ»: روز قیامت (نگا: روم / ، لقمان / ). دم مرگ. چرا که پیغمبر فرموده است: مَن مَّاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ. «بَغْتَةً»: ناگهانی. سرزده. مصدر است و حال فاعل فعل (جَآءَتْهُمْ) یا مفعول (هُمْ) میباشد. «فِیهَا»: در آن. مرجع (ها) میتواند دنیا، یا السَّاعَةُ، و یا (مَا) به معنی اعمال باشد. معنی چنین میشود: در دنیا، درباره قیامت، در انجام اعمال. «أَوْزَار»: جمع وِزْر، بارهای سنگین. گناهان. در اینجا به معنی گناهان است که به بارهای سنگین تشبیه شده است. «أَلا»: هان! حرفی است که برای آگاهکردن شنونده از مابعد خود به کار میرود. «یَزِرُونَ»: حمل میکنند. برمیدارند.
تفسیر
- آيات ۳۲ - ۲۱، سوره انعام
- توضيح اينكه افترا زننده بر خداى عزوجل و تكذيب كننده آيات او از هر ظالمى ظالم تراست .
- قول به جواز شفاعت پيغمبر (ص ) و ائمة معصومين (ع ) و اولياء الله شرك نيست .
- معناى (( فلاح )) .
- توضيح اينكه : ظالمان (( فلاح )) نمى يابند و به آرزوها و اهداف خود نمى رسند (انهلا يفلح الظالمون ).
- بيان اينكه مشركين در قيامت آلهه دروغين خود را نمى يابند.
- سرّ دروغگويى كفار در روز قيامت .
- مواجه شدن با آتش و هول روز قيامت كفار را به تمناى رجوع به دنيا وادار مى كند نه ظهور حق .
- وجوه نه گانه اى كه درباره (( بل بدالهم من الله ... )) گفته شده است .
- دروغ گفتن كفار، در آرزوى رجوع به دنيا و عدم تكذيب آيات خدا.
- روايات و شواهدى در مورد ايمان جناب ابوطالب .
- دو روايت در مورد عالم ذر، در ذيل جمله : (( و لو ردوا العادوا لما عنه ... )) .
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ «31»
قطعاً كسانى كه ديدار خداوند (در قيامت) را تكذيب كردند زيانكار شدند، همين كه ساعت موعود ناگهان به سراغشان آيد، در حالى كه بار سنگين گناهان خويش را بر پشتشان مىكشند، گويند: دريغا از آن كوتاهىهايى كه در دنيا كردهايم، آگاه باشيد كه چه بد بارى است آنچه به دوش مىكشند.
نکته ها
مراد از «لقاء الله»، ملاقات معنوى و شهود باطنى در قيامت است، چون در قيامت همهى وابستگىهاى انسان به مال و مقام و بستگان قطع مىشود و با روبرو شدن با پاداش و كيفر الهى، حاكميّت مطلقهى الهى را درك مىكند.
حسرت، براى از دست دادن منافع است و ندامت براى پيش آمدن ضررها. «1»
به قيامت، «ساعت» مىگويند، چون در ساعتى و لحظهاى برقآسا ايجاد مىشود. (در آيهى 77 سورهى نحل آمده است: «وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ»، برپايى قيامت، مانند چشم به هم زدن يا نزديكتر از آن است).
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: اهل آتش، جايگاه خود (آن جايگاهى كه خداوند براى هر شخصى در بهشت قرار داده است،) را در بهشت مىبينند و مىفهمند زيان كردهاند مىگويند: «يا حَسْرَتَنا». «2»
پیام ها
1- كسى كه قيامت را نپذيرد، هستى خود را با دنياى فانى معامله كرده و اين بزرگترين خسارت است. «قَدْ خَسِرَ»
«1». تفسير اطيبالبيان.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 2 - صفحه 441
2- قيامت، ناگهانى فرا مىرسد و كسى از زمان آن آگاه نيست، پس بايد هميشه آماده بود. «جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً»
3- روز قيامت، روز حسرت است. «يا حَسْرَتَنا»
4- اعتراف و حسرت، نشانهى آزادى انسان در عمل است زيرا مىتوانست خوب عمل كند و نكرد. «يا حَسْرَتَنا»
5- قيامت روز حسرت و افسوس خوردن است، امّا حسرتها در آن روز بىنتيجه است. قالُوا يا حَسْرَتَنا ... وَ هُمْ يَحْمِلُونَ ...
6- گناهان، در قيامت تجسّم يافته و بر انسان بار مىشوند. «يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ»
7- تكذيب يا فراموشى قيامت، سبب ارتكاب گناهانى است كه در قيامت، وزر و وبال انسان مىگردد. «كَذَّبُوا أَوْزارَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (31)
بعد از آن فرمايد:
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ: بتحقيق خاسر و زيانكار شدند آنكه تكذيب كردند وصل به ثواب و عقاب الهى را كه به آنها وعد و وعيد داده و آن را به دروغ پنداشتند و تكذيب نمودند.
«1» حق اليقين، علامه مجلسى، فصل شانزدهم در بيان صفات جهنم، صفحه 245 (چاپ سنگى)
«2» همان مدرك.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 252
تنبيه- مراد از لقاء اللّه ملاقات ثواب و عقاب الهى است چنانچه فرمايد: «1» من احبّ لقاء اللّه احبّ اللّه لقائه و من كره لقاء اللّه كره اللّه لقائه (اى لقاء رحمته).
هر كه دوست دارد ملاقات رحمت خدا را، خدا دوست دارد لقاء او را به ثواب. و هر كه كراهت دارد لقاء رحمت الهى را، خدا كراهت دارد لقاء ثواب را نسبت به او؛ و نمىشود كه مراد لقاء رؤيت باشد، چه آن ممتنع؛ زيرا ديدن بر دو قسم است قسم اول- ديدن با چشم است اعم از اينكه جسم ملون باشد مانند: سياهى و سفيدى و يا جسم مضىء مانند نور. در هر دو صورت جسم، و ثابت شده كه ذات الهى جسم نيست. قسم دوم- به ادراك عقل آن هم مخلوق خواهد بود، زيرا حضرت على عليه السّلام فرمود: كلّما ميّزتموه باوهامكم فى ادقّ معانيه فهو مخلوق و مصنوع مثلكم «2» هر آنچه تميز مىدهيد به وهمهاى خود در دقيقترين معانى، پس آن مخلوق و مصنوع است مثل شما. بعلاوه هر صورت حاصله نزد عقل قائم به غير، و هر قائم به غيرى محتاج، و هر محتاجى ممكن الوجود است نه واجب الوجود. پس ثابت شد ذات سبحانى ديده نخواهد شد.
بعد غايت كذب را فرمايد كه ايشان تكذيب كردند بعث و امور اخرويه را حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً: تا زمانى كه بيايد ايشان را غفلتا و ناگهان، مراد مقدمه آن. يعنى مشاهده عقوبات در حين سكرات است كه حجاب، بر طرف، و عذاب را علانيه ببينند. قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها: گويند:
اى حسرت و ندامت ما بر آنچه تفريط و تقصير نموديم در حيات دنيا تا مبتلا به عذاب شديم. و كفار كلمه «يا حسرتنا» در حين موت گويند، چه در آن حال مشاهده آثار عذاب كنند. بنابر اين موت چون از احوال قيامت است و مقدمه آن، پس از جنس ساعات، و جايز باشد تسميه آن به ساعت، و لذا فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله: «من مات فقد قامت قيامته» «3» و آمدن ساعت بعد از موت به
«1» بحار الانوار، جلد 6، صفحه 133، حديث 32- مصباح الشريعه، باب 83، فى ذكر الموت.
«2» المحجّة البيضاء، جزء اوّل، صفحه 219.
«3» المحجة البيضاء، جزء هشتم، صفحه 297.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 253
جهت سرعت در حكم امرى باشد كه ناگهانى واقع شود، و يا گفتن اين كلمه در روز قيامت است. و مؤيد آن حديث ابو سعيد خدرى از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله كه فرداى قيامت چون اهل جهنم درجات رفيعه اهل بهشت و دركات نازله خود را در جهنم معاينه نمايند، از روى تأسف گويند «يا حسرتنا على ما فرّطنا فيها» لكن حسرت در آن روز مثمر ثمرى نخواهد بود. «1» وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ: و كفار حمل كنند و بردارند گناهان خود را بر پشتهاى خود. مراد آنست كه گناهان، ملازم آنها و منفك نشود؛ پس اين تمثيل است براى استحقاق آنها سنگينى گناه را. و حمل «اوزار» بر ظهور، بر وجه تشبيه و توسع است، يعنى گناه مانند بار سنگين از شدت تحمل رنج عظيم به حامل آن رسد.
أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ: آگاه باشيد بد چيزى است سنگينى گناه كه متحمليد.
در معالم «2»- چون مؤمن از قبر بيرون آيد استقبال كند او را چيزى در غايت خوشبوئى. گويد مرا مىشناسى؟ مؤمن گويد: نمىشناسم. گويد: من عمل صالح توام، بيا بر من سوار شو كه من در دنيا بسيار بر تو سوار بودهام و آيه «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» «3» اشاره به اين است. و چون كافر سر از خاك بردارد، پيش آيد او را چيزى در غايت زشتى و بدبوئى. گويد: مرا مىدانى؟
كافر گويد: نمىشناسم. گويد من افعال شنيع توام. بسيار در دنيا بر من سوار بودى، امروز بر تو سوار مىشوم «وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ» عبارت از اينست.
تجسم اعمال- استبعاد ندارد حق تعالى به قدرت قاهره، اعمال را به صورت در آورد، چنانچه در منهج- مروى است كه: خداوند گناهان را مصور سازد به صورت جسميه ثقيله، و آن را بر عصاة تحميل فرمايد. «4» بيان- اهل تحقيق برآنند كه اصل و حقيقت اشياء، امرى است مغاير صورتى كه در نظر حواس مشاهد و به آن صورت جلوهگر شود؛ و در معرض درك
«1» مجمع البيان ج 2 ص 292.
«2» مجمع البيان ج 2 ص 292.
«3» سوره مريم آيه 85.
«4» منهج ج 3 ص 367.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 254
مدارك باطنى به آن لباس در مىآيند. و گاهى آن صورت به حسب اختلاف موطن و تبدل مكان، تغيير مىيابد به صورت ديگر، و آن اصل به حال خود است كه در هر مكانى به لباسى جلوهگر، و در هر نشأة به صورتى خود را مىنمايد، چنانچه گفتهاند «لون الماء لون انائه» يعنى رنگ آب تابع رنگ ظرفى است كه آب در اوست، و يك آب به حسب اختلاف الوان ظروف متعدده، به الوان مختلف در آيد؛ اما حقيقت اصل مذكوره كه بعضى تعبير از آن به سنخ و بعضى تعبير به وجه و گروهى روحش گويند، امرى است كه غير علام الغيوب علم به آن ندارد. پس در آمدن آنچه در اين نشأة به صورت عرض است، در نشأة ديگر به صورت جوهر يا جسم ممكن است و مستبعد نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فِيها وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِمْ أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (31)
ترجمه
بتحقيق زيان نمودند آنانكه تكذيب كردند ملاقات جزاى خدا را تا وقتى كه بيايد ايشان را قيامت ناگهان گويند جاى حسرت ما است بر آنچه تقصير نموديم در آن و ايشان برميدارند گناهانشان را بر پشتهاشان آگاه باشيد بد است بار گناهى كه برميدارند.
تفسير
در سوره بقره ذيل آيه و اذ قلتم يا موسى بيان شد كه خداوند محال است مرئى شود ولى آثارش در دنيا و آخرت مرئى و مشاهد است آثار دنيوى چون محسوس است قابل تكذيب نيست ولى آثار اخروى چون در دنيا محسوس نيست قابل تكذيب است تا در آخرت محسوس شود پس مراد از تكذيب بلقاء خداوند تكذيب رجوع باو در عالم آخرت و مشاهده جزاى اعمال نيك و بد است و زيان حرمان از نعيم جنان و استحقاق عذاب نيران است كه ابدى است ولى تكذيب چنانچه اشاره شد تا وقتى است كه محسوس نشده و چون قيامت برسد بىخبر و كفّار نتائج اعمال و عقائد خودشان را مشاهده نمايند گويند اى افسوس و دريغ و حسرت براى ما باش كه جاى تو است بر آنچه كوتاهى نموديم ما در تحصيل آن از عقائد حقّه و اعمال حسنه و در صافى مرجع ضمير فيها را فرموده يا دنيا است و اينكه ذكر نشده براى علم باو است يا ساعت است و مراد ايمان باو است يا جنّت است و مراد طلب او است براى آنكه از پيغمبر (ص) در اين آيه روايت
جلد 2 صفحه 313
شده است كه اهل آتش منازل خودشان را از بهشت مىبينند و ميگويند يا حسرتنا و بنظر حقير ظاهر همانستكه عرض شد و اين معانى خلاف ظاهر و هيچ يك خالى از تكليف نيست و حمل او زار بر سبيل تمثيل و تشبيه است يعنى آثار معاصى و بال گردن آنها شده مانند بار گران آنرا بدوش مىكشند و بعضى گفتهاند مجسّم و مصوّر ميشود بصورت منكر بدبوئى و ميگويد خيلى در دنيا سوار من شدى امروز نوبت سوارى من است و بر او بار ميشود و اللّه اعلم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قَد خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ حَتّي إِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ بَغتَةً قالُوا يا حَسرَتَنا عَلي ما فَرَّطنا فِيها وَ هُم يَحمِلُونَ أَوزارَهُم عَلي ظُهُورِهِم أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ (31)
بتحقيق زيان بردند كساني که تكذيب كردند بلقاء خداوند تا زماني که آمد آنها را ساعت قيامت ناگاه گفتند اي واي حسرت بر ما بر آنچه كوتاهي كرديم در او و اينها برميدارند سنگيني گناهان خود را بر كردههاي خود آگاه باشيد بد است آنچه را که بر خود تحمل ميكنند.
قَد خَسِرَ الَّذِينَ گفتيم خسران سرمايه از دست دادن است سرمايه عمر دنيا را از دست دادند كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللّهِ تكذيب معاد را نمودند و مراد از لقاء الهي نه آنست که مجسمه قائل هستند که ميگويند خداوند در قيامت بالاي تخت خود که عرش است روي كرسي خود مينشيند و حكم ميفرمايد و مؤمنين او را ميبينند و كفار از ملاقات او محروم هستند زيرا ببرهان عقل و نقل جسمية که مركب از ماده و صورت باشد بر خداوند محال است و موجب احتياج ميشود صورت محتاج بماده ماده محتاج بصورت، جسم محتاج بمكان و محتاج باجزاء غير متناهي و محتاج بمؤلّف و مركّب بالكسر و احتياج از لوازم ذاتيه ممكن است و ساحت قدس واجب غني بالذات منزّه است از احتياج، بلكه مراد آثار قدرت و عظمت و رحمت و مغفرت و مثوبت و عقوبت و غضب پروردگار است که فرداي قيامت مشهود جميع خلائق است پس مراد تكذيب همچه روزيست.
حَتّي إِذا جاءَتهُمُ السّاعَةُ ساعت قطعه از زمان است ولي مراد قيامت
جلد 7 - صفحه 49
است و از براي قيامت اسماء بسيار است که يكي از آنها ساعت است اقتَرَبَتِ السّاعَةُ قمر آيه 1 وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيبَ فِيها وَ أَنَّ اللّهَ يَبعَثُ مَن فِي القُبُورِ حج آيه 7 بغتة يعني ناگاه اشاره به اينكه انتظار او را نداشتند و خيال او را نميكردند و زمان او را نميدانستند بطرفة العين باراده حق بر پا ميشود مقدمات و مؤخّراتي ندارد اسباب و لوازمي احتياج ندارد وَ ما أَمرُ السّاعَةِ إِلّا كَلَمحِ البَصَرِ أَو هُوَ أَقرَبُ نحل آيه 79.
قالوا آن كفاري که منكر بعث بودند يا حَسرَتَنا تعبير بكلمه يا اشاره ببزرگي حسرت و اهميت او است و حسرت قريب المعني است با ندامت الّا اينكه ندامت پشيمانيست از اعمال زشت و اخلاق رذيله و عقائد باطله، و حسرت تأسف از فوت ايمان و اعمال صالحه و اخلاق حميده است بعبارت ساده حسرت از دست دادن منافع است و ندامت از ارتكاب مضارّ عَلي ما فَرَّطنا فِيها تفريط كوتاهي و تقصير است و افراط تجاوز و تعدّي است، افراط در معاصيست و تفريط در عبادات است و ضمير فيها راجع باعمال حسنه و عقائد حقّه و اخلاق فاضله است که از جمله يا حسرتنا و جمله ما فرطنا استفاده ميشود.
وَ هُم يَحمِلُونَ أَوزارَهُم عَلي ظُهُورِهِم يكي از محسنات كلام تشبيه معقول بمحسوس است مثل الرَّحمنُ عَلَي العَرشِ استَوي که عرش احاطه است بر جميع موجودات مثل سلطاني که بر عريكه سلطنت نشسته و تمام مملكت در حيطه تصرف او است و در قرآن و خطب و اخبار و كلمات نظائر بسيار داريم، علم را تشبيه بنور ميكنند، ايمان را تشبيه بمأكول بسيار لذيذ ميكنند، عقل را بقلب و هكذا در اينجا معاصي را که مرتكب شده تشبيه ببار سنگين كرده که حمال بر گرده خود بار كرده و بنفس افتاده و قدرت بر حركت ندارد و بسا او را تلف ميكند يا موجب حدوث مرض مهلك ميشود بخصوص اگر بد بار باشد که بيشتر باعث رنج او ميشود
جلد 7 - صفحه 50
لذا ميفرمايد أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ باريست که هر مثقال بلكه هر ذره او چه اندازه عذاب دارد فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ زلزال آيه 7 و 8، چه رسد بباري که از كوهها سنگينتر باشد مگر عفو و مغفرت الهي شامل شود که مثل برگ خزان ريزش كند و از تحمل مشاق او راحت شود.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- تکذیب کنندگان معاد و حضور در پیشگاه خداوند بى تردید زیانکارند. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه)
۲- قیامت صحنه ملاقات همگان با خداوند است. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة) «الساعة» از اسامى قیامت است و منظور از ملاقات، برخورد جسمانى نیست، زیرا چنین امرى محال است. لذا مراد از آن شهود حاکمیت و قدرت خداوند است.
۳- قدرت و حاکمیت خداوند در قیامت تجلى مى یابد. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة) مراد از «لقاء اللّه» نمى تواند ملاقات و برخورد، به معنى متعارف، باشد. لذا مراد از لقاء خداوند، ملموس شدن حاکمیت و رضایت و غضب اوست، به گونه اى که گویا آدمیان با خود خداوند ملاقات کرده اند.
۴- برپایى قیامت، ناگهانى و غیر قابل پیش بینى و غافلگیرانه است. (حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة)
۵- کسانى که تا قبل از مرگ منکر ملاقات خدا و معاد هستند، بدون تردید زیانکارند. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة) مراد از «الساعة» مى تواند مرگ و یا قیامت باشد. در برداشت فوق «الساعة» به معنى مرگ گرفته شده است.
۶- قیامت، هنگامه ظهور زیانکارى منکران معاد و ملاقات پروردگار است. (حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یحسرتنا على ما فرطنا فیها) منادا قرار گرفتن حسرت، گویاى مشهود و عیان بودن آن در صحنه قیامت است. به گونه اى که مورد «نداء» قرار مى گیرد.
۷- منکران ملاقات پروردگار در قیامت بر تفریط و کوتاهیهاى خویش در دنیا تأسف و حسرت بسیار مى خورند. (حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یحسرتنا على ما فرطنا فیها) منادا قرار گرفتن حسرت گویاى شدت و عمق ندامت است. ضمناً مرجع ضمیر «فیها»، «حیات دنیا» گرفته شده که مرجعى معنوى است.
۸- منکران معاد در قیامت بر سهل انگارى و بى توجهى خود در مورد قیامت بسیار حسرت و تأسف خواهند خورد. (حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یحسرتنا على ما فرطنا فیها) مرجع ضمیر در «فرطنا فیها» مى تواند «الساعة» باشد. و مراد از «الساعة» ممکن است قیامت باشد، در این صورت معنى جمله چنین مى شود «یا حسرتنا على ما فرطنا فى امر القیامة».
۹- پشیمانى، اندوه و حسرت در آخرت، پیامد تباه کردن فرصت دنیا و کوتاهى در انجام تکالیف (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه ... قالوا یحسرتنا على ما فرطنا فیها) ضمیر «ها» در «على ما فرطنا فیها»، به «ما بر مى گردد و معنا چنین مى شود: «یا حسرتنا على تفریطنا». و چون متعلق تفریط محذوف است، بر اطلاق متعلق تفریط دلالت دارد.
۱۰- محدود دانستن حیات در تنگناى زندگى مادى دنیا، موجب حسرت و اندوه عمیق در قیامت مى شود. (و قالوا إن هى إلا حیاتنا الدنیا ... حتى إذا جاءتهم الساعة بغتة قالوا یحسرتنا)
۱۱- پیامدهاى کفر و انکار معاد، بارى سنگین و طاقتفرسا بر دوش انسان است. (و هم یحملون أوزارهم على ظهورهم)
۱۲- منکران معاد در قیامت با بار سنگین گناهان خویش حضور مى یابند. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه ... و هم یحملون أوزارهم على ظهورهم) «أوزار»، جمع «وزر»، به معنى سنگینى است و مقصود از «أوزار» در آیه سنگینى گناهان است.
۱۳- آدمى در قیامت گرفتار پیامدهاى اعمال خویش است. (و هم یحملون أوزارهم على ظهورهم)
۱۴- زندگى منهاى دین و اعتقاد به قیامت زیانبار و تباهگر سرمایه عمر آدمى است. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه ... یحسرتنا على ما فرطنا فیها)
۱۵- انکار معاد، گناه و بارى شوم بر دوش منکران معاد در قیامت است. (قد خسر الذین کذبوا بلقاء اللّه ... ألا ساء ما یزرون )
۱۶- کوتاهى و تفریط در امور دینى و مسؤولیتها، گناه و بارى شوم بر دوش انسان است. (قالوا یحسرتنا على ما فرطنا فیها و هم یحملون أوزارهم على ظهورهم ألا ساء ما یزرون ) بنابراین که «ما در «ما فرطنا» موصوله و مرجع براى ضمیر «فیها» باشد.
روایات و احادیث
۱۷- عن النبى (ص) فى قوله: «یا حسرتنا» قال: یرى أهل النار منازلهم من الجنة فیقولون: «یا حسرتنا». [۱] رسول خدا (ص) درباره قول خداوند «یا حسرتنا» فرمود: جهنمیان جایگاه خودشان را در بهشت مى بینند آنگاه مى گویند: «اى افسوس».
موضوعات مرتبط
- اندوه: عوامل اندوه اخروى ۹، ۱۰
- پشیمانى: عوامل پشیمانى اخروى ۹
- تکلیف: آثار ترک تکلیف ۹; سستى در تکلیف ۱۶
- جهنمیان: حسرت جهنمیان ۱۷
- حسرت: عوامل حسرت اخروى ۹، ۱۰
- حیات: آثار انکار حیات اخروى ۱۰; عوامل ارزشمندى حیات دنیوى ۱۴
- خدا: تجلّى اخروى حاکمیت خدا ۳; تجلّى اخروى قدرت خدا ۳
- دین: اهمیت دین ۱۴; تفریط در دین ۱۶; سستى در دین ۱۶
- زیان: موارد زیان ۱۴
- زیانکاران:۱،۵ در قیامت ۶
- عقیده: به قیامت ۱۴
- عمر: آثار تباهى عمر ۹; تباهى سرمایه عمر ۱۴
- عمل: آثار اخروى عمل ۱۳
- فرجام: شوم ۱۶
- فرصت: آثار تباهى فرصت ۹
- قیامت: آثار بى توجهى به قیامت ۸; ابتلا در قیامت ۱۳; برپایى قیامت ۴; حسرت در قیامت ۷، ۸; ظهور حقایق در قیامت ۶; ناگهانى بودن قیامت ۴; ویژگیهاى قیامت ۲، ۳
- کفر: آثار کفر ۱۱; سنگینى کفر ۱۱
- گناه: سنگینى گناه ۱۲، ۱۶; موارد گناه ۱۵، ۱۶
- لقاء اللّه: تفریط مکذّبان لقاء اللّه ۷; حسرت مکذّبان لقاء اللّه ۷; زیانکارى مکذّبان لقاء اللّه ۱، ۵; لقاء اللّه در قیامت ۲; مکذّبان لقاء اللّه در قیامت ۶، ۷
- مادیگرى: آثار مادیگرى ۱۰
- معاد: آثار تکذیب معاد ۱۱، ۱۵; تفریط مکذّبان معاد ۸; حسرت مکذّبان معاد ۸; زیانکارى مکذّبان معاد ۱، ۵; فرجام مکذّبان معاد ۱۵; گناه تکذیب معاد ۱۵; گناه مکذّبان معاد ۱۲; مکذّبان معاد در قیامت ۶، ۸، ۱۲
منابع
- ↑ تفسیر طبرى، ج ۵، ص ۱۷۸; الدر المنثور، ج ۳- ، ص ۲۶۲.