النساء ٦٤
ترجمه
النساء ٦٣ | آیه ٦٤ | النساء ٦٥ | ||||||||||||||
|
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً «64»
و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى آنكه با اذن خداوند فرمان برده شود و اگر آنان هنگامى كه به خود ستم كردند (از راه خود برگشته و) نزد تو مىآمدند و از خداوند مغفرت مىخواستند و پيامبر هم براى آنان استغفار مىكرد قطعاً خداوند را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
نکته ها
سيماى يك جامعه و مديريّت سالم آن است كه مردمش با ايمان، رهبرش آسمانى، فرمانبرى و اطاعت مردم قوى، منحرفانش پشيمان و اهل استغفار و رهبرش پذيرا و مهربان باشد.
چنانكه دعاى پيامبر در حقّ مؤمنان مستجاب است، «اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ» دعاى نيكان و فرشتگان نيز در حقّ آنان اثر دارد. در يك جا استغفار فرشتگان براى مردم مطرح است، «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ» «1» و در جاى ديگر براى مؤمنان. «وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا» «2»
پیام ها
1- هدف از فرستادن انبيا، هدايت مردم از طريق اطاعت از آنان است. «إِلَّا لِيُطاعَ»
2- اطاعت مخصوص خداست. حتّى اطاعت از پيامبران بايد با اذن خدا باشد و گرنه شرك است. «لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ»
«1». شورى، 5.
«2». غافر، 7.
جلد 2 - صفحه 98
3- توبهى ترك رهبر، بازگشت به رهبر است. «لِيُطاعَ- جاؤُكَ»
4- رها كردن انبيا ورجوع به طاغوت، ظلم به مقام انسانى خود است. «ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ» (با توجّه به ارتباط اين آيه با آيات قبل)
5- پيوند همه مردم با رسولاللّه بايد محكم باشد. چه مؤمن چه فاسق. مؤمن براى كسب فيض وفاسق براى درك شفاعت. «جاؤُكَ»
6- راه بازگشت و توبه براى خطاكاران و حتّى منافقان باز است. (با توجّه به آيات قبل كه مربوط به منافقان است) «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ»
7- زيارت رهبران آسمانى و استمداد و توسل از طريق آن عزيزان، مورد تأييد قرآن است. «جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
8- پيامبر بخشندهى گناه نيست، واسطهى عفو الهى است. «اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
9- خطاكار، ابتدا بايد پشيمان شود و به سوى حقّ برگردد، سپس براى استحكام رابطه با خداوند، از مقام رسالت كمك بگيرد. «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
10- گناهكاران نبايد مأيوس شوند؛ استغفار، توبه وزيارت اولياى خدا، وسيلهى بازسازى روحى آنان است. «جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا ...»
11- در زيارت رسول خدا و اقرار به لغزش و استغفار خود احساس سبك شدن از گناه به انسان دست مىدهد. «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً»
12- اگر خطاكاران را بخشيديد به آنان محبّت نيز بكنيد. «تَوَّاباً رَحِيماً»
13- گناه، حجابى ميان انسان و رحمت الهى است و همين كه آن حجاب برطرف شد، رحمت دريافت مىشود. «اسْتَغْفِرْ ... لَوَجَدُوا اللَّهَ»
14- اقرار و اعتراف به گناه و استغفار در محضر اولياى خدا، وسيله و زمينهى عفو الهى است. «جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا ... لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً (64)
بعد از ذكر احوال منافقان، بيان حكمت بعثت انبياء را فرمايد:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ: و نفرستاديم هيچ پيغمبرى را بر بندگان خود، إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ: مگر آنكه اطاعت او كنند به سبب اذن خدا در طاعت پيغمبر و امر او به آن. حق تعالى به اين آيه احتجاج فرموده بر آنكه هر كسى كه راضى نباشد به حكم پيغمبر او، اگرچه اظهار اسلام كند، اما به حسب حقيقت، كافر و مستوجب قتل است. ملخص معنى آنكه: چون ارسال رسل براى اطاعت كردن اوامر ايشان است، پس كسى كه اطاعت او نكند و به حكم او راضى نباشد، قبول رسالت نبى را ننموده است. هر كه چنين باشد، كافر خواهد بود و مستوجب قتل. در مجمع فرمايد: اذن بر سه معنى آمده: اول- به معنى لطف، كقوله تعالى: وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ. دوّم- به معنى امر، مثل اين آيه. سوم
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 490
- به معنى تخليه، كقوله: وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ.
بعد از آن بيان فرمايد چيزى را كه صلاح ايشان است و معذلك تارك آنند: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ: و اگر اين منافقان آن هنگام كه ظلم به نفوس خود كردند، به نفاق و انكار حكم تو. جاؤُكَ: بيامدندى به تو. يعنى رجوع كردندى به تو و از تحاكم طاغوت نادم شدندى، فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ: پس حقيقتا طلب آمرزش و مغفرت نمودندى از خدا به توبه و اخلاص، وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ: و طلب آمرزش خواستى براى ايشان پيغمبر، يعنى شفاعت كردى آنها را، لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً: هر آينه مىيافتندى و دانستندى خداى تعالى را قبول كننده توبه تائبان، مهربان بر آمرزش طلبان.
تنبيه: عدول از خطاب به غيبت در قول وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ، به جهت تفخيم است به شأن آن حضرت، و تنبيه بر آنكه از حق رسول است كه قبول اعتذار تائب نمايد، اگرچه جرم او عظيم باشد و شفاعت كند، زيرا منصب رسول شفاعت است در كبائر ذنوب امت؛ و توبه منافق، ايمان به خدا و رسول و امتثال به امر اوست. و ايضا منافقين هم حق خدا را ضايع كردند به مخالفت، و هم قلب پيغمبر را مكدّر نمودند به اذيت، لذا بايد پيغمبر هم از آنها راضى شود.
شأن نزول: حسن بصرى گويد: اين آيه در باره دوازده نفر مرد منافق آمد كه با يكديگر بر نفاق اتفاق كرده بودند. حق تعالى پيغمبر را از آن مخبر گردانيد.
پيغمبر مجمعى ترتيب داد و همه را حاضر گردانيد. فرمود: دوازده نفر از شما نفاق ورزيدند. اگر برخيزيد و استغفار كنيد، من براى شما شفاعت كنم. هر چند اين كلام را اعاده نمود، هيچكس برنخاست. پس حضرت هر يك از آنها را به نام و نسب مذكور ساخت و ايشان رسوا شدند. گفتند: يا رسول اللّه براى ما استغفار كن! حق تعالى اين آيه نازل فرمود. حضرت فرمود: اگر اول دفعه طلب غفران مىكرديد، آمرزش داشتيد. چون چنين نكرديد، اكنون شما را به نزد خدا و رسول راه نيست. پس امر كرد تا ايشان را بيرون نمودند و ديگر آنها را نزد خود راه نداد.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 491
در خبر است كه امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: سه روز بعد از دفن رسول خدا، اعرابى بر سر قبر آن حضرت آمد و مىگريست و خاك بر سر مىريخت و مىگفت: يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنچه فرمودى، شنيديم و ايمان آورديم. واجبات الهى را فرا نگرفتيم و حق تعالى در كتاب خود فرموده: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ. يا رسول اللّه، بر خود ظلم كرده و آمدهام تا براى من استغفار كنى. آوازى از قبر آمد: قد غفرت لك: بيامرزيدند تو را اى گوينده اين كلمات. «1» تبصره: آيه شريفه دال است بر عصمت انبياء از اول عمر تا آخر، زيرا خدا مىفرمايد: پيغمبر بايد مطاع باشد. و مسلم است شخصى را كه واسطه ميان خود و بندگان مقرر كند و احكام معاشيه و معاديه تمام نفوس را به سبب او، مبين، و او را بدين امر عظيم منصوب نمايد، البته عارى از هر عيب و نقصى بوده باشد و به هيچ وجه من الوجوه مرتكب گناهى نگردد، تا مصدر امر الهى و مخزن علوم ربانى واقع، و اطاعتش بر مكلفين واجب شود. و الا اعتماد و اعتبار به قول او نخواهد بود. و نيز آيه دال است بر آنكه اطاعت رسل، بر عموم بشر از مكلفين، واجب و تخلف از امر ايشان موجب سخط الهى است. و ايضا دلالت مىكند بر آنكه مرتكب كبيره، واجب است كه استغفار كند، چه حق تعالى لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً، را بر آن تعليق فرموده و نيز دال است بر آنكه مجرد استغفار، با اصرار معصيت، كافى نيست، زيرا تا ايشان توبه حقيقى، كه آن، ندامت بر ماضى و عزم بر عدم اتيان آن در مستقبل است نكردند، رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى ايشان استغفار ننمود.
بعد از آن بيان مىفرمايد كه تحقق ايمان، منوط به التزام حكم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و رضاى به آنست.
«1» منهج الصادقين، جلد 3، صفحه 62.
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 492
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً (64)
ترجمه
و نفرستاديم هيچ پيغمبرى را مگر براى آنكه اطاعت كرده شود بفرمان خدا و اگر آنكه ايشان هنگاميكه ستم كردند بر خودهاشان آمدندى ترا پس آمرزش خواستندى از خدا و طلب آمرزش نمودى براى ايشان پيغمبر هر آينه يافتندى خدا را توبهپذير مهربان..
تفسير
باز درياى رحمت الهى بجنبش آمده اولا اشاره فرموده بآنكه كسانيكه راضى بحكم پيغمبر نشدند كافرند چون غرض از ارسال رسول مطاعيّت او است ثانيا اشاره فرموده بآنكه اين ظلمى بود كه آنها در باره خودشان نمودند كه نفاق ورزيدند و حق خودشان را تضييع نمودند يا اگر نائل هم شدند از راه حرام تحصيل كردند ثالثا فرموده كه مأيوس از رحمت الهى نباشند اگر بيايند نزد پيغمبر و از روى اخلاص بدرگاه الهى تائب شوند و از خدا طلب مغفرت نمايند و آنحضرت را شفيع قرار دهند تا براى آنها طلب مغفرت فرمايد خداوند توبه آنها را قبول خواهد فرمود.
جلد 2 صفحه 77
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلاّ لِيُطاعَ بِإِذنِ اللّهِ وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جاؤُكَ فَاستَغفَرُوا اللّهَ وَ استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً (64)
و ما پيغمبري نفرستاديم مگر آنكه امت اطاعت فرامين آن را بنمايند بخواست خداوند و اگر مخالفت كردند و بخود ظلم نمودند ميآمدند نزد تو و توبه و استغفار مينمودند از گناهان خود نزد خدا و پيغمبر هم براي آنها از خداوند طلب مغفرت مينمود هر آينه مييافتند خداوند را که هم آنها را ميآمرزيد و از معاصي آنها در ميگذشت و هم مشمول رحمت او ميشدند و بفيوضات بهشت نائل ميگشتند.
از اينکه آيه شريفه چند مطلب استفاده ميشود: مطلب اول آنكه غرض الهي از ارسال رسل اطاعت بندهگان است بآنچه انبياء فرموده و آوردهاند چنانچه غرض از اصل خلقت عبادت و بندگي است ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِيَعبُدُونِ سوره زاريات آيه 56.
دوم- آنكه بنده در اطاعت مستقل نيست چنانچه مجبور هم نيست محتاج است بمشيت و اراده و اذن و توفيق الهي که مفاد وَ ما أَرسَلنا مِن رَسُولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذنِ اللّهِ) است.
سوم- آنكه كافر و منافق و مرتد و فاسق و عاصي اگر توبه كنند و بازگشت نمايند و دست از كفر و نفاق و ارتداد و فسق و معصيت بر دارند خداوند قبول ميفرمايد و مغفرت شامل حال آنها ميشود چنانچه مفاد بسياري از آيات است و جمله وَ لَو أَنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم جاؤُكَ فَاستَغفَرُوا اللّهَ است.
چهارم- آنكه بنده در دربار الهي احتياج بواسطه دارد مثل نبي و امام و ساير مقربان درگاه که مفاد وَ استَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ است.
جلد 5 - صفحه 124
پنجم- دليل است بر آنكه البته در صورت توبه و استغفار و واسطه خداوند قبول ميفرمايد و تخلف نميكند که لزوم قبول توبه است که مفاد لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً است.
ششم- آنكه علاوه از گذشت و عدم مؤاخذه مورد عنايات الهي هم واقع ميشود که مفاد (رحيما) و اينکه آيه از ادله رجاء است که بنده در هيچ حالتي نبايد مأيوس باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- بعثت رسولان الهى براى اطاعت مردم از آنان است. (و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه)
۲- افعال الهى، داراى هدف و غرض (و ما ارسلنا ... الّا لیطاع)
۳- تنها اذن الهى، مجوّز اطاعت از غیر اوست. (و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه)
۴- اطاعت از پیامبر (ص)، در طول اطاعت از خداوند است. (و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه)
۵- هیچ حکومتى جز در چارچوب قوانین الهى، مشروعیّت ندارد. (و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه)
۶- مراجعه به طاغوت و دادگاههاى ناصالح براى داورى، ستم به خویشتن است. (یریدون ان یتحاکموا ... و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم)
۷- سرپیچى از فرامین پیامبر (ص)، گناه، نفاق و ستم بر خویشتن است. (و ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم) مراد از ظلم در «اذ ظلموا» به قرینه «لیطاع»، مخالفت با رسول خدا (ص) است و با توجّه به آیات قبل که اعراض کنندگان از رسول (ص) را منافق شمرده، مى توان گفت هر گونه مخالفتى با رسول خدا (ص) و اعراض از او، نوعى نفاق است.
۸- گذشت از گناه نقض حاکمیّت پیامبر(ص)، در گرو پذیرفتن حاکمیّت کامل آن حضرت است. (یریدون ان یتحاکموا ... و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا اللّه) مراجعه منافقان به طاغوت، نقض حاکمیّت پیامبر (ص)، و جمله «جاؤک ... »، کنایه از پذیرفتن حاکمیّت پیامبر است ; چون ظاهراً صرف آمدن نزد رسول خدا، موضوعیّت ندارد.
۹- گذشت از گناه نقض کنندگان حاکمیّت پیامبر (ص)، در گرو توبه آنان به درگاه خدا و قبول آنان از سوى پیامبر (ص) است. (یریدون ان یتحاکموا ... و لو انّهم اذ ظلموا ... لوجدوا اللّه توّاباً) جمله «و استغفر لهم الرّسول» مى تواند کنایه از این باشد که قبول توبه آنان «لوجدوا اللّه توّاباً» در صورتى است که پیامبر (ص) بازگشت آنان را بپذیرد.
۱۰- شرط گذشت از گناه نقض کنندگان حاکمیّت پیامبر (ص)، استغفار پیامبر (ص) براى آنهاست. (و لو انّهم اذ ظلموا ... و استغفر لهم الرّسول ... لوجدوا اللّه توّاباً)
۱۱- پذیرش توبه نقض کنندگاان حاکمیّت اسلامى، در صلاحیّت رهبرى است. (و لو انّهم ... جاؤک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول)
۱۲- پذیرش توبه نقض کنندگان حاکمیّت اسلامى، در گرو بیعت مجدّد با رهبرى است. (و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول)
۱۳- نقش استغفار پیامبر (ص) در پذیرش توبه خطاکاران از سوى خداوند (فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۱۴- لزوم استغفار، توبه و تدارک گذشته، در صورت ارتکاب گناه (و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک) گناه مورد بحث در آیه، اعراض از پیامبر (ص) است و پذیرش توبه این گناه را مشروط به روى آوردن (جاؤک) به پیامبر (ص) کرده که همان جبران گذشته است.
۱۵- راه بازگشت و توبه براى خطاکاران و حتى منافقان، باز و گشوده است. (و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک ... لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۱۶- استغفار (طلب آمرزش گناه)، موجب جلب رحمت الهى و پذیرش توبه و بخشش گناه (فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۱۷- خداوند، توّاب (توبه پذیر) و رحیم (مهربان) است. (لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۱۸- امید پذیرش توبه و نزول رحمت الهى براى همگان، حتّى منافقان (رایت المنافقین یصدّون ... فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۱۹- ایجاد امید به دنبال توبیخ، از روشهاى تربیتى و هدایتى قرآن (اعرض عنهم و عظهم ... لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۲۰- توبه و استغفار، زمینه درک و احساس توّابیت و رحیمیّت خداوند (فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً) جمله «لوجدوا اللّه» به این معناست که آدمى پس از توبه خود، متوجّه مى شود که خداوند گناهانش را آمرزیده و گویا در خود احساس سبک شدن از گناه را مى یابد.
۲۱- نقش وساطت و شفاعت پیامبر (ص) در جلب رحمت الهى بر بندگان (و لو انّهم اذ ظلموا ... و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
۲۲- مقام والاى پیامبر (ص) در پیشگاه خداوند (و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً) از اینکه خداوند پذیرش توبه بندگان را مشروط به استغفار رسول براى آنان کرده، مقام والاى او نزد خداوند معلوم مى شود.
۲۳- پذیرش توبه خطاکاران، باید همراه مهر و محبّت به آنان باشد. (و لو انّهم اذ ظلموا انفسهم ... لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً) توصیف خداوند به «رحیماً»، پس از «تواباً»، مى رساند که انسان نباید آنگاه که فردى را پذیرفت و از خطایش درگذشت، مهر و لطف خویش را از او دریغ دارد.
۲۴- قابلیّت، شرط بهره مندى از تجلّى صفات الهى (و استغفر لهم الرّسول لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً) جمله «لوجدوا اللّه» به این معناست که اگر بندگان گنهکار توبه و استغفار نکنند، یعنى قابلیّتى در آنان نباشد، «توّاب» و «رحیم» بودن خداوند را نمى یابند و شامل حال آنان نمى شود ; نه اینکه خداوند «تواب» و «رحیم» نیست.
۲۵- گناه، حجابى بین انسان و بهره گیرى او از جلوه رحمت الهى (و لو انّهم اذ ظلموا ... لوجدوا اللّه توّاباً رحیماً)
موضوعات مرتبط
- استغفار: آثار استغفار ۱۶، ۲۰ ; اهمیّت استغفار ۱۴
- اسماء و صفات: توّاب ۱۷ ; رحیم ۱۷
- اطاعت: آثار اطاعت ۸ ; اطاعت از غیر خدا ۳
- امیدوارى: اهمیت امیدوارى ۱۸، ۱۹
- انبیا: اطاعت از انبیا ۱ ; فلسفه بعثت انبیا ۱
- تربیت: امیدوارى در تربیت ۱۹ ; روش تربیت ۱۹ ; سرزنش در تربیت ۱۹
- توبه: آثار توبه ۹، ۲۰ ; آداب قبول توبه ۲۳ ; اهمیّت توبه ۱۴ ; قبولى توبه ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۶، ۱۸
- حکومت: رد حکومت اسلامى ۱۱، ۱۲ ; ملاک مشروعیّت حکومت ۵
- خدا: اذن خدا ۳ ; اطاعت از خدا ۴ ; تجلّى صفات خدا ۲۴ ; توبه خدا ۱۷، ۲۰ ; رحمت خدا ۲۰ ; عمومیت رحمت خدا ۱۸ ; موانع رحمت خدا ۲۵ ; موجبات رحمت خدا ۱۶، ۲۱ ; مهربانى خدا ۱۷ ; هدفدارى افعال خدا ۲
- دادگاه: ناصالح ۶
- رهبرى: بیعت با رهبرى ۱۲ ; نقش رهبرى ۱۱
- طاغوت: قضاوت طاغوت ۶ ; مراجعه به طاغوت ۶
- ظلم: به نفس ۶، ۷ ; موارد ظلم ۶
- عفو: شرایط عفو ۱۰
- گناه: آثار گناه ۲۵ ; آمرزش گناه ۱۶ ; توبه از گناه ۱۴ ; جبران گناه ۱۴ ; عفو گناه ۸، ۹، ۱۰ ; موارد گناه ۷
- گناهکار: توبه گناهکار ۱۵، ۲۳
- لیاقت: نقش لیاقت ۲۴
- محمّد (ص): استغفار محمّد (ص) ۱۰، ۱۳ ; اطاعت از محمّد (ص) ۴، ۸ ; تقرّب محمّد (ص) ۲۲ ; حکومت محمّد (ص) ۸، ۹، ۱۰ ; عصیان از محمّد (ص) ۷ ; فضایل محمّد (ص) ۲۲ ; نقش شفاعت محمّد (ص) ۲۱
- مقرّبان:۲۲
- منافقان: توبه منافقان ۱۵، ۱۸
- نفاق: موارد نفاق ۷