البقرة ١٧١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

مَثَل (تو در دعوت) کافران، بسان کسی است که (گوسفندان و حیوانات را برای نجات از چنگال خطر،) صدا می‌زند؛ ولی آنها چیزی جز سر و صدا نمی‌شنوند؛ (و حقیقت و مفهوم گفتار او را درک نمی‌کنند. این کافران، در واقع) کر و لال و نابینا هستند؛ از این رو چیزی نمی‌فهمند!

و مثل [تو در دعوت‌] كافران مثل كسى است كه بر حيوان زبان بسته‌اى كه جز صدا و ندايى نشنود بانگ زند. [اينها نيز چنين‌اند] كرانند و گنگانند و كورانند، پس نمى‌انديشند
و مَثَل [دعوت‌كننده‌] كافران چون مَثَل كسى است كه حيوانى را كه جز صدا و ندايى [مبهم، چيزى‌] نمى‌شنود بانگ مى‌زند. [آرى،] كرند، لالند، كورند. [و] درنمى‌يابند.
و مثل کافران (در شنیدن سخن انبیاء و درک نکردن معنای آن) چون حیوانی است که آوازش کنند و او از آن آواز (معنایی درک نکرده و) جز صدایی نشنود، کفّار هم (از شنیدن و دیدن حق) کر و گنگ و کورند، زیرا تعقل نمی‌کنند.
داستان [دعوت کننده] کافران [به ایمان]، مانند کسی است که به حیوانی [برای رهاندنش از خطر] بانگ می زند، ولی آن حیوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدایی که مفهومش را درک نمی کند] نمی شنود. [کافران، در حقیقت] کر و لال و کورند، به همین سبب [درباره حقایق] اندیشه نمی کنند.
مَثَل كافران، مثَل حيوانى است كه كسى در گوش او آواز كند، و او جز بانگى و آوازى نشنود. اينان كرانند، لالانند، كورانند و هيچ درنمى يابند.
داستان کافران همانند داستان کسی است که جانوری را که جز بانگ و ندایی نمی‌شنود، آواز می‌دهد، کر و گنگ و نابینا هستند و از این روی نمی‌اندیشند
داستان [خواننده‌] كسانى كه كافر شدند چون داستان كسى است كه به چيزى بانگ مى‌زند كه نمى‌شنود مگر خواندنى و آوايى كرانند، گنگانند، كورانند پس هيچ درنمى‌يابند.
مثل (دعوت‌کننده‌ی) کسانی که کفر ورزیده‌اند (و راه حقیقت و هدایت را ترک گفته‌اند و کورکورانه به دنبال آباء و اجدادشان افتاده‌اند) همچون مثل کسی است که (چوپان گوسفندانی باشد و) آنها را صدا بزند، ولی آنها چیزی جز سر و صدا نشنوند (و بدون این که حقیقت و مفهوم گفتار او را درک کنند، با اشاره‌ی او بی‌اراده سر به زیر اندازند و به این طرف و آن طرف بروند. کافران نیز) کران و لالان و کورانند و لذا ایشان از روی خرد عمل نمی‌کنند و نمی‌فهمند.
و مَثَل کسانی که کافر شدند، همچون مَثَل کسی است که حیوانی را -که جز صدا و ندایی (مبهم، چیزی) نمی‌شنود- بانگ می‌زند. (آری) کرانند، لالانند، کورانند. پس هم‌آنان خردورزی نمی‌کنند.
و مثَل آنان که کفر ورزیدند مثَل آن کس است که بانگ زند بر حیوانی که نمی‌شنود جز فراخواندن و بانگ‌زدن را کرانند گنگانند کورانند که تعقل نمی‌کنند


البقرة ١٧٠ آیه ١٧١ البقرة ١٧٢
سوره : سوره البقرة
نزول : ٩ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَثَلُ الَّذِینَ»: مضاف محذوف است و تقدیر چنین است: مَثَلُ دَاعِی الَّذِینَ. مَثَلُ دُعَآءِ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ دُعَآءِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلاّ دُعَآءً وَ نِدَآءً. «یَنْعِقُ»: فریاد می‌زند. نهیب می‌زند. «مَا» آنچه. مراد چهارپایان، یا صدا و فریاد است. «یَنْعِقُ بِمَا»: بر چهارپایان نهیب می‌زند. «دُعَآءً»: بانگ‌زدن. فراخواندن. «نِدَآءً»: بانگ‌زدن. فراخواندن. مصدر باب مفاعله است. «صُمٌّ»: جمع أَصمّ، کران. «بُکْمٌ»: جمع أَبْکَم، لالان. «عُمْیٌ»: جمع أَعْمی، کوران.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: عطاء گويد:[۳] كه اين آيه درباره يهوديان نازل گرديده است.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


«171» وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ‌

و مَثل كافران، چنان است كه كسى به حيوانى كه جز صدايى (از نزديك) ويا ندايى (از دور) نمى‌شنود بانگ زند، اينان كران، لالان و كورانند و از اينروست كه نمى‌انديشند.

نکته ها

«دعا» به معناى خواندن از نزديك و «نداء» براى خواندن از راه دور است.

در اين آيه دو تشبيه است: يكى تشبيه دعوت كننده‌ى حقّ، به چوپان. و ديگرى تشبيه كافران، به حيواناتى كه از كلام چوپان چيزى جز فرياد نمى‌فهمند. يعنى اى پيامبر! مثال تو


«1». نهج‌البلاغه، قصارالحكم 147.

جلد 1 - صفحه 260

در دعوت اين قومِ بى‌ايمان به سوى حقّ و شكستن سدهاى تقليد كوركورانه، همچون كسى است كه گوسفندان و حيوانات را براى نجات از خطر صدا مى‌زند و آنها اين پيام را درك نمى‌كنند. زيرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع كرو لال و نابينا هستند.

پیام ها

1- ارزش چشم و گوش و زبان، به آن است كه مقدّمه‌ى تعقّل باشد، و گرنه حيوانات نيز چشم و گوش دارند. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»

2- راه شناخت، پرسيدن، گوش كردن و ديدن همراه با تفكّر است. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»

3- اشخاص بى‌تفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقيرآميز دارند:

مثل حيوانند، كورند، كرند، لالند و بى‌عقلند. «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا ... فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ (171)

بعد از آن ضرب المثلى بيان فرمايد براى تحقق مطلب:

وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا: و مثل صفت خواننده كافران به توحيد و حق، كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ‌: مانند كسى است كه فرياد مى‌زند به جانورى كه نمى‌شنود، إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً: مگر خواندنى و آوازى كه هيچ از آن نمى‌فهمد، يعنى چنانچه حيوان درك نكند صداى ناعق خود را و فقط صوتى مى‌شنود، همچنين كفار از دعوت به حق و بيان بشير و نذير بر خود جز آوازى نمى‌شنوند و حقيقت سخن او را درنيابند به جهت تفكر نكردن و تأمل ننمودن در آن به سبب عناد و انكار و استكبار.

صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ‌: كرانند از شنيدن كلام حق و حجت، گنگانند از گفتن سخن درست، كورانند از ديدن راه راست. فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ‌: پس ايشان تعقل نكنند و درك ننمايند آنچه پيغمبر به آنها فرمايد. مراد آنست كه چون ايشان از حواس شريفه خود منتفع نشوند و بوسيله آن به طريق حق مهتدى نگردند، پس به منزله كسانى هستند كه اين حواس از آنها سلب شده باشد.

تحقيق: بعض از افاضل فرموده اولى و احق آنست كه كلام الهى حمل‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 315

شود مهما امكن بر حقيقت نه مجاز، بدين تقرير: عالم انسانيت را غير از گوش حسّى، گوش عقلى است كه مى‌شنود معقولات را و درك كند آن را با ادراك عقلى. و نيز براى او غير از چشم ظاهرى، چشم عقلى است كه مى‌بيند به آن صور عقليه را و مشاهده نمايد آن را مشاهده واضحتر و جلى‌تر از ديدن چشم حسّى. و نيز براى او نطق عقلى است كه تكلم نمايد به آن اقوال عقليه را كه عبارت است از القاء علوم مفصله و اعلام معقولات قدسيه.

پس از ثبوت اين مقدّمه محقّق يابد كه حقيقت انسانيت منوط به صفات سه گانه است، و آنها كه فاقدند، هر آينه از دائره انسانيت خارج باشند، اگرچه صورت انسانى را دارا هستند. بنابراين كفار به سوء اختيار سلب نمودند آثار و خواص انسانيت را، لا جرم كور و كر و لال و جزو حيوان لا يعقل محسوب شوند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ (171)

ترجمه‌

و مثل آنانكه كافر شدند مانند مثل كسى است كه بانك زند بچيزيكه نشنود مگر خواندنى و آوازيرا كرانند كنگانند كورانند پس آنها تعقل نميكنند.

تفسير

مثل آنانكه كافر شدند در بندگى اصنام و قبول رياست سواى محمد (ص) و على (ع) مانند كسى است كه بانگ ميزند بحيوانيكه نميشنود آن حيوان از آن بانگ مگر خواندن و آوازيرا چونكه بتها و رؤساء نالايق مانند حيوان هستند نمى‌فهمند مراد آنها را و نميتوانند در روز سختى از عبادت و اطاعت كنندگان خودشان اعانت نمايند و بداد آنها برسند و در مجمع از حضرت باقر (ع) روايت نموده كه مراد آنستكه مثل آنها در دعوت تو ايشانرا بايمان مثل كسى است كه بانگ ميزند حيواناتى را كه نميفهمند فقط صدائى ميشنوند فيض ره فرموده يعنى مثل خواننده آنها مثل خواننده بهائم است چون آنها براى فرو رفتن در تقليد دل نمى‌دهند به بيانات حقه و حجج واضحه كه در مقابلشان اقامه ميشود پس از اينجهت كه صوت را ميشنوند و مقصد و مراد را بدست نمى‌آورند و معنى را نمى‌فهمند مانند بهائمند و اين معنى با آنكه محتاج باضمار است اوضح از معنى اول است چون بتها دعا و ندا را هم نميشوند مگر آنكه كلام از باب تمثيل مركب باشد يا مراد از اصنام در تفسير امام همان رؤساء بنا حق باشند كه‌


جلد 1 صفحه 212

توضيح داده شده است و بنظر حقير مراد آنستكه مثل كفار مثل كسى استكه بانگ ميزند بچيزى كه نميشنود از آن چيز مگر آوازى را به تبع بانگ كس ديگر چنانچه در باره آنها فرمودند اتباع كل ناعق يعنى مقلدند هر چه از رؤساء و اباء خودشان شنيدند بدون تعقل و فهم نقل مى‌كنند مانند عوامى كه بتبع مردمان هوچى هو ميكنند با آنكه جز صدائى بگوش آنها نرسيده و صحت و سقم مقال خودشان را نفهميدند و بنابراين معنى مراد از بانگ زده شده بآن كلام است نه حيوان و احتياج بتقدير و تكلف در تصحيح تشبيه ندارد ولى البته آنچه از معادن وحى و تنزيل رسيده است صحيح و متين است در هر حال آنها كر و كور و گنگند راه هدايت را نمى‌يابند و تعقل امر الهى را نمى‌نمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا كَمَثَل‌ِ الَّذِي‌ يَنعِق‌ُ بِما لا يَسمَع‌ُ إِلاّ دُعاءً وَ نِداءً صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ (171)

(و مثل‌ تو نسبت‌ بكافران‌ مانند كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ چهارپايان‌ ‌را‌ صدا ميكند بچيزي‌ ‌که‌ ‌آن‌ چهار پا جز صدا چيزي‌ نمي‌شنود ‌يعني‌ تنها صدايي‌ بگوش‌ ‌او‌ ميخورد بدون‌ اينكه‌ چيز ديگري‌ ‌را‌ تعقل‌ كند، اينها كران‌ و گنگان‌ و كورانند ‌پس‌ اينان‌ تعقل‌ نميكنند) ينعق‌ صدايي‌ ‌است‌ ‌که‌ راعي‌ چهار پايان‌ ‌را‌ ميزند ‌براي‌ راندن‌ ‌ يا ‌ توقف‌ آنان‌ حيوان‌ صدا ‌را‌ ميشنود ولي‌ معني‌ ‌آن‌ ‌را‌ درك‌ نمي‌كند و بسيار ديده‌ ميشود مخصوصا ‌در‌ رعايا ‌که‌ ‌با‌ حيوانات‌ مانند گاو و گوسفند و شتر و اسب‌ و استر و الاغ‌ كلماتي‌ ميگويند مثل‌ اينكه‌ ‌با‌ آدم‌ تكلم‌ مي‌كنند و ‌آنها‌ ‌آن‌ صدا ‌را‌ ميشنوند ولي‌ معاني‌ ‌آن‌ كلمات‌ ‌را‌ درك‌ نميكنند خداوند ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مثل‌ كفار ‌را‌ بچهار پايان‌ زده‌ ‌که‌ سخن‌ پيغمبر ‌را‌ ميشنوند و آيات‌ قرآن‌ ‌را‌ استماع‌ ميكنند ولي‌ توجهي‌ بآنها نداشته‌ و ترتيب‌ اثر نميدهند، نه‌ دعوت‌ ‌او‌ ‌را‌ اجابت‌ ميكنند و نه‌ ‌از‌ نصايح‌ ‌او‌ پند ميگيرند و نه‌ ‌از‌ انذار ‌او‌ بيمي‌ بخود راه‌ ميدهند گويا پيغمبر ‌خدا‌ ‌با‌ چهارپايان‌ تكلم‌ ميكند اينان‌ ابواب‌ تعقل‌ ‌را‌ بروي‌ ‌خود‌ بسته‌اند نه‌ ميشنوند و نه‌ جواب‌ مي‌دهند و نه‌ مي‌بينند.

صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ شرح‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ شريفه‌: صُم‌ٌّ بُكم‌ٌ عُمي‌ٌ فَهُم‌ لا يَرجِعُون‌َ گذشت‌«1» فَهُم‌ لا يَعقِلُون‌َ ‌يعني‌ اينان‌ تعقل‌ و تدبر و تفكر نميكنند و عواقب‌ وخيمه‌ كفر و اعمال‌ ناشايسته‌ ‌خود‌ ‌را‌ متوجه‌ نيستند و راه‌ سعادت‌ دنيا و آخرت‌ ‌خود‌ ‌را‌


1‌-‌ مجلد اول‌ ص‌ 421

جلد 2 - صفحه 295

‌در‌ نيافته‌اند ‌از‌ اينجهت‌ اجابت‌ دعوة پيغمبر و امتثال‌ اوامر الهي‌ ‌را‌ نميكنند ‌در‌ برهان‌ ‌از‌ هشام‌ ‌از‌ حضرت‌ موسي‌ ‌بن‌ جعفر ‌عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ ‌که‌ فرمود «

‌ان‌ اللّه‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ بشّر اهل‌ العقل‌ و الفهم‌ ‌في‌ كتابه‌ ‌فقال‌ فَبَشِّر عِبادِ الَّذِين‌َ يَستَمِعُون‌َ القَول‌َ فَيَتَّبِعُون‌َ أَحسَنَه‌ُ

، ‌الي‌ ‌ان‌ ‌قال‌: و ذم‌ ‌الّذين‌ ‌لا‌ يعقلون‌ ‌فقال‌: وَ إِذا قِيل‌َ لَهُم‌ُ اتَّبِعُوا ما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ، الاية و ‌قال‌: مَثَل‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا، الاية

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 171)- در این آیه به بیان این مطلب می‌پردازد که چرا این گروه در برابر این دلایل روشن انعطافی نشان نمی‌دهند؟ و همچنان بر گمراهی و کفر اصرار می‌ورزند؟ می‌گوید: «مثال تو در دعوت این قوم بی‌ایمان به سوی ایمان و شکستن سد تقلیدهای کورکورانه همچون کسی است که گوسفندان و حیوانات را (برای نجات از خطر) صدا می‌زند ولی آنها جز سر و صدا چیزی را درک نمی‌کنند» (وَ مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِما لا یَسْمَعُ إِلَّا دُعاءً وَ نِداءً).

و در پایان آیه برای تأکید و توضیح بیشتر اضافه می‌کند: «آنها کر و لال و نابینا هستند و لذا چیزی درک نمی‌کنند»! (صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ).

و به همین دلیل آنها تنها به سنتهای غلط و خرافی پدران خود چسبیده‌اند و از هر دعوت سازنده‌ای رویگردانند!

نکات آیه

۱ - مَثَل کفرپیشگان، مَثَل حیوانى است که از درک شنیده ها ناتوان است. (و مثل الذین کفروا کمثل الذى ینعق بما لایسمع) «نعق» (مصدر ینعق) به معناى: نهیب چوپان بر گوسفندان و امر و نهى اوست و مراد از «ما لایسمع» گوسفند و مانند آن مى باشد. به گفته مفسّران در آیه شریفه، کافران لجوج به گوسفندان و دعوت کنندگان به معارف دین به چوپان تشبیه شده اند. بر این مبنا بخشى از مشبه ذکر نشده و تقدیر کلام چنین است: مثل الذین کفروا و الذى یدعوهم الى الأیمان کمثل الذى ... .

۲ - کفرپیشگان از دعوت پیامبران جز فریاد و سر و صدا، چیز دیگرى در نمى یابند. (و مثل الذین کفروا کمثل الذى ینعق بما لایسمع إلا دعاءً و نداءً) بر اساس توضیح برداشت قبل، معناى جمله «مثل الذین کفروا ... إلا دعاءً و نداءً» چنین مى شود: مَثَل کافران در ارتباط با دعوت کنندگان به ایمان مَثَل گوسفندان و چوپان آنهاست; همان گونه که گوسفندان از سخن و امر و نهى چوپان چیزى جز فریاد نمى فهمند، کافران نیز از دعوت پیامبران حقیقتى را درک نمى کنند.

۳ - کافران به قرآن از حق شنوى، حق گویى و حق بینى، ناتوانند. (و مثل الذین کفروا ... صم بکم عمى) «صم» و «بکم» و «عمى» به ترتیب: جمع أصم (کر) و أبکم (لال) و أعمى (کور) مى باشند. به نظر مى رسد متعلق «کفروا» به قرینه آیه قبل «ما أنزل اللّه» باشد، یعنى: مثل الذین کفروا بما أنزل اللّه.

۴ - ناتوانى کفرپیشگان از دیدن و شنیدن حقایق دینى و بازگویى آنها، ایشان را از درک معارف دین و حقایق قرآن، محروم کرده است. (صم بکم عمى فهم لایعقلون) مفعول «لایعقلون» معارف الهى و حقایق قرآن (ما أنزل اللّه) است.

۵ - حواس آدمى (شنوایى، بینایى و ...) از ابزار درک و شناخت اوست. (صم بکم عمى فهم لایعقلون)

۶ - کفرپیشگان بر اثر ترک پرسش و جستجو از حقایق و معارف دین، از درک آنها ناتوان و محرومند. (بکم ... فهم لایعقلون) تفریع جمله «فهم لایعقلون» بر لال بودن کفرپیشگان مى تواند اشاره به این باشد که: از ابزار شناخت حقیقت، جستجوى آن با پرسش و تحقیق است و کفرپیشگان از این ابزار محرومند; یعنى، در پى یافتن حقیقت نیستند.

۷ - پرسش و جستجو از حقیقت، راهى براى درک آن است. (بکم ... فهم لایعقلون)

۸ - درک حقایق و معارف دین و پذیرش آنها، تعیین کننده میزان ارزش قواى ادراکى است. (صم بکم عمى فهم لایعقلون) کر، لال و کور خواندن کفرپیشگان على رغم اینکه آنان از ابزار شنوایى و ... برخوردار هستند، مى تواند اشاره به این حقیقت باشد که: اگر ابزار و قواى ادراکى وسیله فهم معارف دین قرار نگیرند، در حقیقت با نبودشان یکسانند و ارزشى ندارند.

روایات و احادیث

۹ - از امام باقر(ع) درباره آیه فوق روایت شده: «مثل الذین کفروا فى دعائک إیاهم أى مثل الداعى لهم إلى الإیمان کمثل الناعق فى دعائه المنعوق به من البهائم التى لاتفهم و إنما تسمع الصوت فکما ان الأنعام لایحصل لها من دعاء الراعى إلا السماع دون تفهم المعنى فکذلک الکفار لایحصل لهم من دعائک إیاهم إلى الإیمان إلا السماع دون تفهم المعنى;[۴] مثل تو اى رسول ما در دعوت این کافران، به سان چوپانى است که گوسفندان را فرا مى خواند و آن گوسفندان نمى فهمند او چه مى گوید و تنها صدایى مى شنوند. پس همان طور که گوسفندان از فریاد چوپان غیر از صدا، معنایى نمى فهمند، کافران نیز از دعوت تو آنها را به ایمان غیر از شنیدن صدا هیچ معنایى نمى فهمند».

موضوعات مرتبط

  • ادراک: ارزش قواى ادراکى ۸
  • ارزشها: ملاک ارزشها ۸
  • انسان: بینایى انسان ۵; حواس انسان ۵; شنوایى انسان ۵
  • پرسش: آثار پرسش ۷
  • تشبیهات: تشبیه به حیوان ۱; تشبیه به گوسفند ۹
  • تعقل: آثار عدم تعقل ۶
  • حقایق: روش فهم حقایق ۷
  • دین: اهمیّت دین شناسى ۸; قبول دین ۸; محرومان از فهم دین ۶
  • روان شناسى: روان شناسى تربیتى ۷
  • شناخت: ابزار شناخت ۵
  • قرآن: مثالهاى قرآن ۱
  • کافران: تشبیه کافران ۱; عجز کافران ۳، ۴، ۶; کافران و حق بینى ۳; کافران و حق شنوى ۳; کافران و حق گویى ۳; کافران و دعوت انبیا ۲; کافران و دعوت محمّد(ص) ۹; کافران و فهم دین ۴، ۶; کرى کافران ۴; کورى کافران ۱، ۲، ۴; لالى کافران ۴; نافهمى کافران ۹; ویژگیهاى کافران ۱، ۲، ۳، ۴، ۶
  • کفر: کفر به قرآن ۳
  • مثالها: تمثیل به حیوان ۱

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۱، ص ۱۱۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۵..
  3. ابومحمد عطاء بن ابى رباح المكّى در سال ۲۷ هجرى متولد شده و از تابعين و شاگردان عبدالله بن عباس بوده است و در سال ۱۱۴ هجرى وفات يافته، مردى بود سياه‌چهره و لنگ و در اواخر عمر خويش كور شده است و شيخ بزرگوار در تفسير خود در موارد عديده از او نقل روايت نموده است.
  4. مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۳; نورالثقلین، ج ۱- ، ص ۱۵۲، ح ۴۹۵.