النحل ٩٠
ترجمه
النحل ٨٩ | آیه ٩٠ | النحل ٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إیتَآءِ»: عطاء کردن. پرداختن. «ذِی الْقُرْبَی»: خویشاوندان. نزدیکان. «الْفَحْشَآءِ»: گناهان بسیار ناشایست و نابایست. از قبیل: زنا و شرک. «الْمُنکَرِ»: زشت و پلشت. کارهای نامعقولی که با فطرت سلیم سازگار نیست. عطف عامّ بر خاصّ است. «الْبَغْیِ»: تجاوز به حقوق دیگران. ستمگری.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ... (۲) وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ... (۲)
وَ کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَ... (۰) وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا... (۰) وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا... (۰) قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ... (۰)
تفسیر
- نحل آيات ۹۰ - ۱۰۵،سوره نحل
- اشاره به احتمام شديد در اسلام به اصلاح وضع جامعه
- اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل (فردى و اجتماعى )
- بيان اينكه امر به عدل در ((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان )) امر به عدالت اجتماعىاست
- امر به احسان نسبت به ديگران در ((ان الله ياءمربالعدل و الاحسان )) و احسان نسبت به خويشاوندان در ((ايتاء ذى القربى ))
- نهى از فحشا و منكر و بغى در واقع امر به حفظ وحدت در مجتمع است
- سبب شناعت شكستن قسم
- تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خود رشته
- انسان مسؤ ول است و اضلال خدا ابتدائى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است
- نهى مستقل از اينكه هسم وسيله خدعه و دغلكارى قرار داده شود
- مقصود از اينكه فرمود: صابران را پاداش مى دهيم ((با حسن ما كانوا يعملون ))
- ويژگيهاى حيات طيبه اى كه خداوند آن را به نيكوكاران وعده داده است
- وجوهى ديگر كه درباره مراد از حيات طيبه گفته شده است
- مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است
- استعاذه به خدا توكل به خدا است و ايمان وتوكل دو ملاك صدق عبوديت هستند
- گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است
- اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : ((و اذابدلنا آيه مكان اية ...))
- اتهام مشركين به پيامبر(ص ) در ارتباط با مسئله نسخ
- توضيحى در مورد اينكه با نزول آيات ناسخ خداوند ايمان مؤ منين را تثبيت مى كند
- شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الله يامر بالعدل و الاحسان ...)) و بيان مراد ازعدل و احسان
- دو روايت در ذيل آيه : ((من عمل صالحا من ذكر و انثى فلنحيينه حيوة طيبة ))
- رواياتى در ذيل آيه : ((يقولون انما يعمله بشر...))
- مؤ من هرگز دروغ نمى گويد
نکات آیه
۱- خداوند به رعایت عدل، احسان و بخشش به خویشاوندان، فرمان مى دهد. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى)
۲- عدل، احسان و صله رحم، از مهم ترین دستورات هدایتى قرآن است. (و نزّلنا علیک الکتب ... إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) خداوند، پس از معرفى قرآن به مسأله عدل، احسان و بخشش به خویشاوندان پرداخته است. ارتباط این دو موضوع، مى تواند گویاى برداشت فوق باشد.
۳- بخشش به خویشاوندان، داراى اهمیتى ویژه در میان سایر نیکیها (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) برداشت فوق، به خاطر این است که بخشش به خویشاوندان قطعاً از مصادیق «احسان» است و اینکه دوباره به صورت مجزا ذکر شده، مشعر به اهمیت آن است.
۴- پیوند خویشاوندى، امرى مسؤولیت آور و منشأ پیدایش حقوق ویژه است. (إن الله یأمر ... و إیتاىءِ ذى القربى)
۵- سیاست اسلام بر تحکیم پیوند خویشاوندى و رفع مشکلات موجود میان خویشاوندان است. (إن الله یأمر ... و إیتاىءِ ذى القربى)
۶- خداوند، علاوه بر رعایت عدالت، خواهان حاکمیت روح احسان بر روابط اجتماعى انسان است. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن)
۷- رعایت عدالت، بایسته تر و اولى تر از احسان به مردم و بخشش به خویشاوندان است. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) از تقدم ذکرى «عدل» بر «احسان» و «بخشش به خویشاوندان» مى توان تقدم رتبى را استفاده کرد; زیرا رعایت عدالت تکلیفى همگانى و بدون اغماض است و بدون رعایت آن، احسان و بخشش بى ارزش خواهد بود.
۸- خداوند از ارتکاب فحشا و اعمال ناپسند و ستم و سرکشى نهى کرده است. (و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۹- نهى از ارتکاب فحشا و زشتى و ستم، از مهم ترین تحذیرهاى قرآن و نواهى خداوند است. (و نزّلنا علیک الکتب ... إن الله ... ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۱۰- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط اجتماعى انسانها و تحکیم بخشیدن به آن و پاک سازى جامعه از فحشا، بزهکارى، ستم و سرکشى (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و ... و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۱۱- رعایت نکردن عدالت در جامعه، خوددارى از احسان و قطع رابطه با خویشاوندان، زمینه ساز رواج فحشا، بزهکارى، ستم و سرکشى در جامعه است.* (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) برداشت فوق، از مقابله عدل و احسان و انفاق به خویشان با فحشا و منکر و تجاوز استفاده می شود; یعنى، اگر عدل و ... در جامعه باشد، زمینه رواج فحشا و ... از بین مى رود.
۱۲- ستم و تعدى به حقوق دیگران، داراى قبحى فزون تر در مقایسه با سایر زشتیها (و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) برداشت فوق، با توجه به این نکته است که «بغى» - که خود از منکرات است - اختصاص به ذکر یافته است.
۱۳- قرآن، عهده دار بیان همه ارزشها و ضد ارزشهاست. (تبینًا لکلّ شىء ... إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) فرمان به رعایت عدالت و ... تحذیر از فحشا و ... پس از توصیف قرآن به «تبیاناً لکل شىء» مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد; یعنى، قرآن بیانگر تمامى حقایق مربوط به ارزشها و ضد ارزشهاست.
۱۴- مردم، در قبال مسائل جامعه خویش چون: بى عدالتى، فحشا، بزهکارى، ستم، فقر و نیازمندیهاى اقتصادى مردم، مسؤولند. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم)
۱۵- امر و نهى خداوند، در جهت موعظه آدمیان است. (إن الله یأمر ... و ینهى ... یعظکم)
۱۶- رعایت عدالت، احسان، اداى حق خویشاوندان و دورى از فحشا، اعمال زشت و ستم، از موعظه هاى خداوند به انسان است. (إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء ... یعظکم)
۱۷- موعظه هاى خداوند، به منظور بیدار ساختن عقل و فطرت انسانهاست. (إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء ... یعظکم لعلّکم تذکّرون) «تذکّر» (از ماده تذکّرون) به معناى یادآورى چیزى است که فراموش شده باشد. بنابراین تذکر به مواعظ الهى، حاکى است که این موعظه ها از امورى است که بشر بدون تعلیم وحى به آن رسیده است و در واقع امرى است فطرى و عقلانى; ولى انسانها آنها را به فراموشى سپرده اند که توسط وحى به آنان یادآورى مى شود.
۱۸- عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان، از تمایلات فطرى انسان (یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى ... لعلّکم تذکّرون) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند امر به عدل و ... را مواعظى در جهت تذکر آدمیان مى شمارد و در واژه «تذکّر» این معنا نهفته است که: اصل گرایش به ارزشهاى مذکور، در نهاد همگان موجود است و در صورت غفلت نیازمند یادآورى مى باشد.
۱۹- بیزارى از فحشا، زشتى و ستم، نهفته در نهاد آدمیان (و ینهى عن ... لعلّکم تذکّرون) «تذکّر» یاد آوردن چیزى است که قبلاً انسان به نوعى از آن آگاه بوده و یا بدان تمایل داشته است.
۲۰- انسان، در معرض غفلت و روى گردانى از تمایلات فطرى و دریافتهاى عقلى خویش و نیازمند به تذکر و بیدار باش (إن الله یأمر ... و ینهى ... یعظکم لعلّکم تذکّرون)
۲۱- موعظه، از روشهاى تربیتى و هدایتى قرآن براى بیدارى و هوشیارى مردمان است. (یعظکم لعلّکم تذکّرون)
روایات و احادیث
۲۲- «قال على(ع) فى قوله تعالى: «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان» العدل: الإنصاف و الإحسان: التفضل;[۱] از حضرت على(ع) روایت شده است که درباره سخن خدا «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان» فرمود: عدل به معناى انصاف و احسان به معناى تفضل است».
موضوعات مرتبط
- احسان: آثار ترک احسان ۱۱; اهمیت احسان ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۱۶; مفهوم احسان ۲۲
- ارزشها: تبیین ارزشها ۱۳
- اسلام: تعالیم اسلام ۵
- انسان: اهمیت موعظه انسان ها ۱۵; عدالتخواهى انسان ۱۸; غفلت انسان ۲۰; فطریات انسان ۱۸، ۱۹; مسؤولیت اجتماعى انسان ۱۴; نیازهاى معنوى انسان ۲۰
- تجاوز: اجتناب از تجاوز ۱۰; زمینه تجاوز ۱۱; ناپسندى تجاوز ۱۲; نهى از تجاوز ۸
- تربیت: روش تربیت ۲۱
- جامعه: اهمیت جامعه ۱۰، ۱۴
- خانواده: اهمیت رفع مشکلات خانوادگى ۵
- خدا: اوامر خدا ۱; توصیه هاى خدا ۶; فلسفه اوامر خدا ۱۵; فلسفه مواعظ خدا ۱۷; فلسفه نواهى خدا ۱۵; مواعظ خدا ۱۶; نواهى خدا ۸، ۹
- خویشاوندان: احسان به خویشاوندان ۱، ۳، ۱۸; هبه به خویشاوندان ۱، ۳، ۷، ۱۸
- خویشاوندى: آثار خویشاوندى ۴; اهمیت رعایت حقوق خویشاوندى ۱۶; اهمیت روابط خویشاوندی ۵; زمینه هاى حقوق خویشاوندى ۴
- روابط: احسان در روابط اجتماعى ۶; اهمیت سلامت روابط اجتماعى ۱۰; عدالت در روابط اجتماعى ۶
- صله رحم: آثار قطع رحم ۱۱; اهمیت صله رحم ۲، ۵
- ظلم: اجتناب از ظلم ۱۰; اهمیت اجتناب از ظلم ۱۶; تنفر از ظلم ۱۹; زمینه ظلم ۱۱; ناپسندى ظلم ۱۲; نهى از ظلم ۸، ۹
- عدالت: اهمیت عدالت ۱، ۲، ۶، ۷، ۱۶; مفهوم عدالت ۲۲
- عمل: اهمیت اجتناب از عمل ناپسند ۱۶; تنفر از عمل ناپسند ۱۹; نهى از عمل ناپسند ۸، ۹
- فحشا: اجتناب از فحشا ۱۰; اهمیت اجتناب از فحشا ۱۶; تنفر از فحشا ۱۹; زمینه فحشا ۱۱; نهى از فحشا ۸، ۹
- فطرت: اعراض از فطرت ۲۰; اهمیت تنبه فطرت ۱۷
- قرآن: انذارهاى قرآن ۹; مهمترین تعالیم قرآن ۲، ۱۳; نقش قرآن ۱۳; هدایتگرى قرآن ۲
- گناه: اجتناب از گناه ۱۰
- مردم: اهمیت هوشیارى مردم ۲۱
- مسؤولیت: زمینه مسؤولیت ۴
- مشکلات: اهمیت رفع مشکلات اجتماعی ۱۴
- موعظه: نقش موعظه ۲۱
- نیازها: نیاز به تذکر ۲۰
- هبه: اهمیت هبه ۱، ۳
- هدایت: روش هدایت ۲۱
منابع
- ↑ نهج البلاغه صبحى صالح، کلمات قصار، کلمه ۲۳۱; بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۲۹، ح ۲۱.