هود ٣٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link205 | نوح (ع ) نذير مبين بوده و رسالتش بازداشتن مردم از عبادت غير خدا و انذارشان از عذاببوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح (ع ) و محاجه آن جناب با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام ، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دليلاول توانگران و اشراف قوم نوح (ع ) كه در رد دعوت آن حضرتاستدلال كردند به اينكه او نيز چون آنان بشر است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link209 | استدلال دوم قوم نوح (ع ) در رد دعوت آن جناب به اينكه افراد پا برهنه و مستمند و پستبه تو ايمان آورده اند!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link210 | سومين سخن نوح (ع ) خطاب به نوح و پيروانش : ما شما را دروغگو مى پنداريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح (ع ) به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link212 | جواب نوح (ع ) به استدلال اول قوم خود گفتند: ((ما نراك الا بشرا مثلنا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در دين ، در شريعت نوح كه كهن ترين شرايع است تشريع شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link214 | جواب نوح (ع ) به اين سخن قوم خود كه مؤ منين با او را پست و ضعيف توصيف كردند،به اينكه او آنان را خود نمى راند و حساب همه با خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link215 | پاسخ نوح (ع ) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع ) و پيروانش گفتند ما درشما برترى و فضلى بر خود نمى بينم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس درباره انبياء (ع ) و توقعات نابجايشان از آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link217 | (پيرامون قدرت انبياء و اولياء به اذن خدا، و عدماستقلال ممكنات از واجب الوجود، نه در ذات و نه در آثار)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | ديدگاه اشراف قوم نوح (ع ) درباره تقيسيم جامعه به دو طبقه بالا و پايين و مبارزه نوح(ع ) با اين اعتقاد باطل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت ، پاكى نفس و صفاى باطن است نه امتيازات و برتريهاى مادى و ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link220 | سخن آخر قوم نوح (ع ) به آن جناب : ((اگر از راستگويان هستى ، عذابى را كه وعده مىدهى بياور!))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح (ع ): من اختيار ندارم ، آوردن عذاب به دست خدا است و بسته به مشيت او مىباشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link222 | معناى ((غى )) و فرق بين اغوا و اضلال و معناى اراده و اشاره به تفاوت بين اراده ما واراده خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link223 | بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به خداى تعالى و اشاره به اينكه غذاباستيصال قوم نوح (ع ) مسبوق به اغواى خداوند بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه ديگرى كه در معناى جمله : ((ان كان اللّه يريدان يغويكم )) گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت و همانندى احتجاجات نوح (ع ) با قوم خود، با احتجاجات پيغمبر گرامى اسلام (ص) با مشركين زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link227 | (دو روايت در ذيل آيه : ((لا ينفعكم نصحى ...)) و ((ام يقولون افتريه ...)))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۱

کپی متن آیه
أَمْ‌ يَقُولُونَ‌ افْتَرَاهُ‌ قُلْ‌ إِنِ‌ افْتَرَيْتُهُ‌ فَعَلَيَ‌ إِجْرَامِي‌ وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ‌

ترجمه

(مشرکان) می‌گویند: «او [= محمد (ص)] این سخنان را بدروغ به خدا نسبت داده است! «بگو: «اگر من اینها را از پیش خود ساخته باشم و به او نسبت دهم، گناهش بر عهده من است؛ ولی من از گناهان شما بیزارم!»

|آيا [در باره‌ى قرآن‌] مى‌گويند: آن را خود بافته است؟ بگو: اگر آن را بافته باشم، گناهم بر عهده‌ى من است و من از گناهانى كه شما مى‌كنيد بيزارم
يا [در باره قرآن‌] مى‌گويند: «آن را بربافته است.» بگو: «اگر آن را به دروغ سر هم كرده‌ام، گناه من بر عهده خود من است، و[لى‌] من از جُرمى كه به من نسبت مى‌دهيد بركنارم.»
آیا باز خواهند گفت که او از پیش خود این سخنان (قرآن) را فرا بافته؟ بگو: اگر چنین باشد عقوبت آن گناه بر من است (نه بر شما) و من از (کفر و) گناه شما بیزارم.
آیا مشرکان می گویند: پیامبر، این قرآن را از نزد خود به دروغ ساخته [و به خدا نسبت داده؟] بگو: اگر آن را به دروغ ساخته باشم، گناهم فقط بر عهده خود من است، و من از گناهانی که شما مرتکب می شوید، بیزارم.
يا مى‌گويند كه آن را به خدا دروغ بسته است. بگو: اگر آن را به خدا دروغ بسته باشم، گناهش بر من است و من از گناهى كه مى‌كنيد مُبرا هستم.
یا می‌گویند آن را برساخته است، بگو اگر آن را برساخته باشم، در آن صورت [مسؤولیت‌] گناه من با من است، ولی من از گناهی که شما می‌کنید بری و برکنارم‌
بلكه مى‌گويند كه اين [قرآن‌] را بربافته است بگو: اگر من آن را بر بافته باشم بزهكارى من بر عهده خودم است، و من از بزهكارى شما بيزارم.
آیا مشرکان می‌گویند که (محمّد) این (قرآن) را از پیش خود ساخته است و آن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم و به دروغ به خدا نسبت داده باشم، (جرم بزرگی مرتکب شده‌ام و سزای) بزهکاری من بر گردن من است (و مجازات آن را خواهم دید. ولی اگر من راستگو باشم، شما گناهکارید) و من از (آثار) بزهکاری شما (بر کنار و) سالم می‌باشم (و به گناه شما نمی‌سوزم).
یا (درباره‌ی قرآن) می‌گویند: «آن را (بر خدا) افترا زده است.» بگو: «اگر آن را افترا زده‌ام جرمم بر عهده‌ی خود من است و من از آنچه شما جرم می‌کنید، (برکنار و) بیزارم.»
یا گویند دروغ بسته است آن را بگو اگر دروغش بسته باشم بر من است گناهم و بیزارم از آنچه شما گناه کنید

Or do they say, “He made it up?” Say, “If I made it up, upon me falls my crime, and I am innocent of the crimes you commit.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٣٤ آیه ٣٥ هود ٣٦
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَمْ»: یا این که. آیا. «إِفْتَرَاهُ»: آن را از پیش خود ساخته است و به دروغ به خدا نسبت داده است. فاعل (إِفْتَری) می‌تواند پیغمبر اسلام باشد، و این آیه به عنوان یک جمله معترضه ذکر شده باشد، و می‌تواند نوح باشد و قوم او گفته باشند که وی این قصص و اخبار را از پیش خود می‌گوید. «إِجْرام»: گناه‌کردن. مجرم به معنی گناهکار، از این واژه است. «بَرِی‌ءٌ»: برکنار. به دور (نگا: یونس / ). متنفّر و بیزار (نگا: انعام / )


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ «35»

بلكه (مشركان) مى‌گويند: او (نوح يا محمّد)، آن (سخنان) را بر خداوند افترا بسته است. بگو: اگر من چيزى را به دروغ به خداوند نسبت داده‌ام، پس كيفرش بر عهده خودم خواهد بود و من از جرم شما (كه گناهى را به من نسبت مى‌دهيد) بيزارم.

نکته ها

«اجرام» و «جُرم» در لغت به معناى چيدن ميوه‌ى نارس است و سپس به هر كار ناپسند و امر خلاف اطلاق شده است.

پیام ها

1- خداوند شيوه‌ى پرسش و پاسخ و برخورد با مشركان را به پيامبر مى‌آموزد.

يَقُولُونَ‌ ... قُلْ‌ ...

جلد 4 - صفحه 54

2- نسبت‌دادن مطالب خودساخته به خداوند، جرم وگناه است. «إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي»

3- هر كس مسئول عمل خويش است. «إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي»

4- از شرك بايد برائت جست. «وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ»

5- شرك جرم است. «مِمَّا تُجْرِمُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ (35)

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ‌: بلكه گفتند افترا مى‌كند و مى‌بافد نوح، وحى را. نزد بعضى مراد كفار زمان پيغمبرند كه پس از اخبار آن حضرت واقعه نوح را، قريش تكذيب كردند و گفتند مى‌سازد و افترا مى‌نمايد وحى را. ما امر فرموديم كه:

قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ‌: بگو اگر من افترا نموده‌ام وحى را چنانچه زعم شما است، فَعَلَيَّ إِجْرامِي‌: پس بر من است عقوبت گناه من، و شما را بر آن مؤاخذه‌اى‌


«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 158.

جلد 6 - صفحه 61

نخواهد بود. وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ‌: و من بيزارم از گناهى كه مى‌كنيد و نسبت افترا به من مى‌دهيد. بنابر قول دوم آنكه خطاب به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله باشد كه بگو اگر من افترا مى‌كنم قصه نوح عليه السّلام را، پس گناه آن بر من، و من بيزارم از نسبت افتراى شما. «1» بنابراين آيه شريفه جمله معترضه باشد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالُوا يا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَكْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (32) قالَ إِنَّما يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ (33) وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (34) أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرامِي وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ (35)

ترجمه‌

ترجمه- گفتند اى نوح همانا مجادله نمودى با ما پس زياد كردى جدال با ما را پس بياور براى ما آنچه را وعده ميدهى ما را اگر هستى از راستگويان‌

گفت جز اين نيست كه ميآورد بشما آنرا خدا اگر بخواهد و نيستيد شما عاجز كنندگان‌

و سود نميدهد شما را نصيحت نمودن من اگر بخواهم كه نصيحت كنم شما را اگر باشد خدا كه بخواهد آنكه خائب گرداند شما را او است پروردگار شما و بسوى او باز ميگرديد

بلى ميگويند افتراء ميبندد آنرا بگو اگر افتراء بستم آنرا پس بر من است و بال گناه من و من مبرّى هستم از آن گناهى كه شما ميكنيد.

تفسير

قوم حضرت نوح پس از استماع بيانات مشروحه در آيات سابقه در جواب اظهار نمودند كراهت خودشان را از قبول دعوت و ادامه صحبت آنحضرت باين تقريب كه محاجّه و مجادله و مخاصمه تو با ما بطول انجاميد و مؤثّر در ما نشد و


جلد 3 صفحه 77

نميشود اگر راست ميگوئى كه خدا بر ما عذاب نازل مينمايد در صورتى كه باقى بر طريقه خود باشيم از خدا بخواه كه بوعده خود عمل نمايد و حضرت نوح در جواب فرمود كه نزول عذاب منوط به اراده الهى است دير يا زود شما نميتوانيد آنرا دفع كنيد و نه از آن فرار نمائيد و اگر باز بخواهم شما را نصيحت كنم بحال شما فائده ندارد اگر خدا خواسته باشد شما را بحال خودتان واگذار فرمايد و هدايت بخير و ارشاد بحق نفرمايد چون اعراض از ذكر نموديد و اصرار بر كفر و معصيت داريد ولى لازم نيست من طلب عذاب كنم خداوند پروردگار شما است و هر وقت باشد باز گشت شما به او است و جزاى اعمال شما را خواهد داد و بنابراين مراد از اغواء خائب و محروم نمودن خداوند است آنها را از رحمت و ثواب خود بسوء اختيار خودشان و بعضى گفته‌اند مراد عقاب يا هلاك آنها است چون اغواء باين معانى استعمال ميشود و قطعا مقصود وادار نمودن بكفر و ضلالت نيست چون خداوند منزّه از فعل قبيح است و در آيه اخيره اعراض از مطالب سابقه شده و تصريح به ادّعاء كفّار فرموده كه ميگويند حضرت نوح و يا پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بخدا افتراء بستند و بايد يكى از آن دو در جواب آنها بگويند كه اگر ادّعاء شما حق باشد گناه جرم من بعهده من است و مربوط بشما نيست چنانچه گناه جرم شما كه افتراء بمن بستيد در اين نسبت و تهمت بعهده شما است و من مبرّى و منزّهم از افتراء و گناه آن ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَم‌ يَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ قُل‌ إِن‌ِ افتَرَيتُه‌ُ فَعَلَي‌َّ إِجرامِي‌ وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمّا تُجرِمُون‌َ (35)

آيا ‌اينکه‌ كفار قريش‌ ميگويند ‌که‌ ‌اينکه‌ حكايات‌ و قصص‌ انبياء بافته‌هاي‌ ‌خود‌ پيغمبر ‌است‌ نسبت‌ بخدا ميدهد بآنها بفرما ‌اگر‌ اينها بافته‌هاي‌ ‌من‌ ‌باشد‌ و افتراء بخدا ‌پس‌ جرم‌ و عقوبتش‌ ‌بر‌ ‌من‌ بار ميشود مربوط بشما نيست‌ و ‌من‌ ‌هم‌ عري‌ و بري‌ هستم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌شما‌ جرم‌ ميكنيد فقط وظيفه‌ ‌من‌ ابلاغ‌ ‌است‌ مسئوليت‌ ديگري‌ ‌بر‌ ‌من‌ نيست‌ خواه‌ قبول‌ كنيد ‌ يا ‌ رد نمائيد.

أَم‌ يَقُولُون‌َ افتَراه‌ُ ظاهر ‌آيه‌ بقرينه‌ كلمه‌ قل‌ و بدليل‌ اخبار راجع‌ بكفار مكه‌ و پيغمبر اسلام‌ ‌است‌ ‌در‌ برهان‌ ‌است‌ (الشيباني‌ ‌في‌ نهج‌ البيان‌ ‌عن‌ مقاتل‌ ‌قال‌ ‌ان‌ كفار مكة قالوا ‌ان‌ محمدا صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ افتري‌ القرآن‌ ‌قال‌ و روي‌ مثل‌ ‌ذلک‌ ‌عن‌ أبي جعفر و ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ عليهما ‌السلام‌) قُل‌ إِن‌ِ افتَرَيتُه‌ُ فَعَلَي‌َّ إِجرامِي‌ ‌هر‌ كس‌ عملي‌ مرتكب‌ شود فقط ‌خود‌ مسئول‌ ‌آن‌ عمل‌ ‌است‌ و جرمش‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌بر‌ ديگري‌ بار نميكنند فَيَومَئِذٍ لا يُسئَل‌ُ عَن‌ ذَنبِه‌ِ إِنس‌ٌ وَ لا جَان‌ٌّ الرحمن‌ ‌آيه‌ 39.

وَ أَنَا بَرِي‌ءٌ مِمّا تُجرِمُون‌َ و ‌من‌ ‌هم‌ گرفتار جرم‌ ‌شما‌ نميشوم‌ اينكه‌ ايمان‌ نميآوريد و قرآن‌ مجيد ‌را‌ افتراء ميپنداريد و مرا مفتري‌ ميشماريد و بمن‌ افتراء

جلد 11 - صفحه 47

ميزنيد ‌خود‌ شماها بعقوباتش‌ خواهيد رسيد ‌من‌ وظيفه‌ ‌خود‌ ‌را‌ انجام‌ دادم‌ ‌که‌ بشما ابلاغ‌ كردم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 35)- در این آیه سخنی به عنوان یک جمله معترضه برای تأکید بحثهایی که در داستان نوح در آیات گذشته و آینده عنوان شده است می‌گوید:

«دشمنان می‌گویند این مطلب را او (محمد صلّی اللّه علیه و آله) از پیش خود ساخته و به خدا نسبت داده است» (أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ).

در پاسخ آنها «بگو: اگر من اینها را از پیش خود ساخته و به دروغ به خدا نسبت داده‌ام گناهش بر عهده من است» (قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی).

«ولی من از گناهان شما بیزارم» (وَ أَنَا بَرِی‌ءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ).

نکات آیه

۱- مشرکان عصر بعثت ، قرآن را ساخته و پرداخته پیامبر(ص) مى پنداشتند. (أم یقولون افتریه) در اینکه مقصود از ضمیر در «یقولون» چه کسانى هستند، دو نظر ابراز شده است: برخى برآنند که مقصود، مشرکان عصر پیامبر(ص) هستند و گروهى دیگر از مفسران، مراد از آن را کفرپیشگان قوم نوح مى دانند. برداشت فوق براساس نظر اول است. گفتنى است که براین اساس، مخاطب کلمه «قل» پیامبر(ص) و ضمیر مفعولى در «إفتراه» به قرآن و یا خصوص داستان نوح(ع) باز مى گردد.

۲- مشرکان مکه ، سرگذشت نوح و قوم او را ، داستانى ساختگى و بافته پیامبر(ص) مى پنداشتند. (و لقد أرسلنا نوحًا ... أم یقولون افتریه) برداشت فوق ، براین اساس است که ضمیر مفعولى در «إفتراه» به داستان نوح(ع) و قوم او که در آیات پیشین آمده ، باز گردد.

۳- نسبت دادن مطالب خود ساخته به خداوند جرم و گناه است. (قل إن افتریته فعلىّ إجرامى) «إفتراء» به معناى دروغ بافتن است و در آن نسبت دادن به دیگرى قید نشده است; ولى قرینه هاى موجود در آیه شریفه از لحاظ این قید در «إفتراه» و «إفتریته» حکایت دارد. بنابراین «إن افتریته ...»; یعنى، اگر آن را من بافته باشم و به خدا نسبت دهم ... .

۴- خداوند ، تعلیم دهنده پیامبر(ص) در چگونه پاسخ دادن به مشرکان و چگونه برخورد کردن با ایشان (أم یقولون افتریه قل إن افتریته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون) برداشت فوق ، از کلمه «قل» استفاده شده است.

۵- هر کس مسؤول عملکرد خویش است و تنها خودش به خاطر گناهش مؤاخذه مى شود. (إن افتریته فعلىّ إجرامى) «إجرام» به معناى ارتکاب و کسب گناه است. تقدیم «علىّ» بر «إجرامى» حکایت از حصر دارد; یعنى ، گناه افترا (اگر افترایى باشد) تنها متوجه من است نه دیگرى.

۶- شرک ورزى و پرستش غیر خدا ، جرم و گناه است. (و أنا برىءٌ مما تجرمون) چون مخاطبان «تجرمون» مشرکان و پرستش کنندگان غیر خدا هستند ، مى توان گفت: منظور از گناه در جمله «تجرمون» شرک ورزى و پرستش غیر خداست. قابل ذکر است که «ما» در «مما» مصدریه مى باشد; یعنى: أنا برىءٌ من إجرامکم.

۷- اعلام بیزارى پیامبر(ص) از شرک ورزى مشرکان مکه و گناهان آنان (و أنا برىءٌ مما تجرمون)

۸- ضرورت حفظ مواضع و ابراز پایبندى به عقاید دینى ، دربرخورد با مخالفان دین (إن افتریته فعلىّ إجرامى و أنا برىءٌ مما تجرمون)

موضوعات مرتبط

  • افترا: افترا به قرآن ۱; افترا به محمد(ص) ۱; گناه افترا به خدا ۳
  • انسان: مسؤولیت انسان ها ۵
  • تبرى: تبرى از شرک ۷; تبرى از گناه ۷
  • جرم: موارد جرم ۶
  • خدا: تعالیم خدا ۴
  • دین: روش برخورد با دشمنان دین ۸
  • دیندارى: استقامت در دیندارى ۸; اهمیت دیندارى ۸
  • شرک: گناه شرک عبادى ۶
  • عقیده: استقامت در عقیده ۸
  • عمل: آثار عمل ۵
  • گناه: کیفر گناه ۵; موارد گناه ۳، ۶
  • مجازات: شخصى بودن مجازات ۵; ویژگیهاى مجازات ۵
  • محمد(ص): اعلام تبرى محمد(ص) ۷; تهمت دروغگویى به محمد(ص) ۲; محمد(ص) و مشرکان ۴; معلم محمد(ص) ۴
  • مشرکان: بینش مشرکان صدراسلام ۱; روش برخورد با مشرکان ۴;مشرکان صدر اسلام و قرآن ۱
  • مشرکان مکه: بینش مشرکان مکه ۲; تهمتهاى مشرکان مکه ۲; مشرکان مکه و قصه نوح(ع) ۲

منابع