الرعد ٣٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link345 | آيات ۳۵ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link345 | آيات ۲۷ - ۳۵ سوره رعد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link346 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link346 | هدايت، به دست خدا است و معجزه، سبب ايمان آوردن نيست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link348 | حقيقت ترس از خدا و عدم منافات آن، با اطمينان به خدا]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link348 | حقيقت ترس از خدا و عدم منافات | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link349 | مراد از «ذكر»، و اين كه «دل ها، فقط به ذكر خدا آرام مى گيرند»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link349 | مراد از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link351 | مراد از حيات طيبه و معيشت طوبى، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link352 | اقوال مختلف در معنای جملۀ: «طُوبَى لَهُم»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link351 | مراد از حيات طيبه و | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link353 | معناى جملۀ: «إلَيهِ مَتَاب»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۰#link352 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link355 | وجوه گفته شده در معناى آيه شريفه: «وَ لَو أنّ قُرآناً سُيِّرَت بِهِ الجِبَال...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link353 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link356 | سه وجه در معناى آيه: «أفَلَم يَيأسِ الَّذِينَ آمَنُوا...»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link359 | احتجاج بى سابقه ای عليه مشركان: فضائل شركاى خدا را بيان كنيد!]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link355 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link360 | وعده به مؤمنان، در مقابل وعيدى كه به كافران داده شد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link356 | سه وجه در معناى آيه : | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link359 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۱#link360 | وعده به | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۲#link361 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۲#link361 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۲#link363 | چند روايت درباره شجرۀ طُوبَى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۴۲#link363 | چند روايت درباره | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۱
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ کَفَرُوا ثُمَ أَخَذْتُهُمْ فَکَيْفَ کَانَ عِقَابِ |
ترجمه
الرعد ٣١ | آیه ٣٢ | الرعد ٣٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَمْلَیْتُ»: مهلت دادهام و آزاد گذاردهام. ناقص واوی و از مصدر (مَلاوَة) به معنی آزاد گذاشتن و به حال خود رها کردن است (نگا: آلعمران / . «عِقَابِ»: اصل آن (عِقابی) است. یعنی عذاب و عقاب من. «فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ»: جمله پرسشی و برای تعجّب از حال ایشان است و بیانگر مکافات شدید و عذاب سخت خدا میباشد (نگا: بقره / ، نساء / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَذٰلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذَا أَخَذَ... (۱) وَ کَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ... (۲) وَ إِذَا رَأَوْکَ إِنْ يَتَّخِذُونَکَ... (۳)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۵ سوره رعد
- هدايت، به دست خدا است و معجزه، سبب ايمان آوردن نيست
- حقيقت ترس از خدا و عدم منافات آن، با اطمينان به خدا
- مراد از «ذكر»، و اين كه «دل ها، فقط به ذكر خدا آرام مى گيرند»
- مراد از حيات طيبه و معيشت طوبى، در آیه شریفه
- اقوال مختلف در معنای جملۀ: «طُوبَى لَهُم»
- معناى جملۀ: «إلَيهِ مَتَاب»
- وجوه گفته شده در معناى آيه شريفه: «وَ لَو أنّ قُرآناً سُيِّرَت بِهِ الجِبَال...»
- سه وجه در معناى آيه: «أفَلَم يَيأسِ الَّذِينَ آمَنُوا...»
- احتجاج بى سابقه ای عليه مشركان: فضائل شركاى خدا را بيان كنيد!
- وعده به مؤمنان، در مقابل وعيدى كه به كافران داده شد
- بحث روايتى
- چند روايت درباره شجرۀ طُوبَى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ «32»
و همانا پيامبرانى پيش از تو (نيز) به استهزاء گرفته شدند، امّا من به كسانىكه كفر ورزيدند مهلت دادم سپس آنان را (به قهر خود) گرفتم، پس (بنگر كه) كيفر من چگونه بود.
پیام ها
1- شناخت تاريخ پيامبران، عامل صبر و بردبارى در برخورد با مشكلات و تحمّل سختىها و مصائب است. «اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ»
2- كسىكه فرستادگان الهى را مسخره كند، كافر است. «فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا» 3- مهلت دادن، سنّت حتمى و هميشگى الهى است. «فَأَمْلَيْتُ» (مؤمن از اين فرصت براى توبه و عملصالح بهرهبردارى مىكند، امّا كافر بر گناهان خويش اصرار مىورزد.)
4- به مهلت الهى مغرور نشويم، كه قهر او يكدفعه مىرسد. «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»
5- اگر كسى را براى انجام كارى مأمور مىكنيد، خطرات و سختىهاى كار را به او گوشزد نماييد و به او روحيّه دهيد. «لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32)
جلد 6 - صفحه 390
بعد از آن براى تسليه خاطر مبارك حضرت، كسالت و تهديد مقترحان و مكذبان مىفرمايد:
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ: و هر آينه بتحقيق استهزاء و مسخره كردند به پيغمبرانى كه پيش از تو بودند و اين دأب اختصاص به اينان ندارد، بلكه از امتان سلف چنين عادت شنيعه را داشتند. فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا: پس مهلت دادم و واگذاشتم آنان را كه كافر شدند و تعجيل در عقوبت ننمودم و مدتى آنان را به راحتى و آسايش گذاردم تا شايد متنبه شوند و از كفر و عصيان به ايمان و غفران رجوع كنند، لكن ابدا تنبه و تذكرى نيافتند و متمادى در طغيان شدند. ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ: پس گرفتم ايشان را به عقوبت به سبب فرط عناد و انكار، عذاب را بر ايشان نازل كردم. فَكَيْفَ كانَ عِقابِ: پس چگونه باشد عقاب و عذاب من كه ملازم است با استخفاف و اهانت. اين فرمايش بر سبيل تعظيم و تهويل است.
تنبيه: آيه شريفه تهديد و تخويف است نسبت به منكرين بينات الهيه و مستهزئين آيات سبحانيه كه به امهال و اطوال فريفته نشوند، بپرهيزند از اخذ ربانى و غضب سبحانى كه اگر سخطش فرا گيرد، هر آينه تاب مقاومتش را آسمان ندارد و به خوارى و رسوائى دانى گرفتار آيد.
كافى «1»- ابى اسامه از حضرت صادق روايت نموده كه مىفرمود: تعوّذوا باللّه من سطوات اللّه باللّيل و النّهار. قال قلت: و ما سطوات اللّه؟ قال: الاخذ على المعاصى. پناه بريد به خداى تعالى از سطوات الهى به شب و روز. عرض كردم: سطوات الهى چيست؟ فرمود: گرفتن به عقوبت معاصى.
بنابراين انصاف نباشد بنده ناچيز در مقام سركشى و ستيزگى خداوند قهار برآيد تا دودمان هستى خود را بر باد، و خسران و هلاكت ابدى را براى خويش فراهم گرداند.
«1» كافى ج 2 ص 269.
جلد 6 - صفحه 391
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (32) أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَمْ بِظاهِرٍ مِنَ الْقَوْلِ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَ صُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (33) لَهُمْ عَذابٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ وَ ما لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ (34)
ترجمه
و بتحقيق استهزاء كرده شد به پيغمبرانى پيش از تو پس واگذاردم مر آنانرا كه كافر شدند پس گرفتم آنها را پس چگونه بود عقوبت من
آيا پس كسيكه او نگهبان است بر هر نفسى بآنچه كسب كند مانند ديگران است و قرار دادند براى خدا شريكانى بگو تعريف كنيد آنها را بلكه خبر ميدهيد او را بآنچه نميداند در زمين يا بظاهر از گفتار بلكه زينت داده شد از براى آنانكه كافر شدند مكرشان و بار داشته شدند از راه و كسى را كه واگذارد و هدايت ننمايد خدا پس نيست مر او را هيچ راهنمائى
از براى آنها است عذابى در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت سختتر است و نيست مر آنها را از خداوند هيچ نگهدارندهاى.
تفسير
رسم جهّال آنستكه چون بهواى نفس اطاعت بزرگان را ننمايند براى تخفيف ايشان و تكبّر خودشان در انظار مردم استهزاء مينمايند ايشانرا لذا خداوند براى تسليت خاطر حبيب خود فرموده كه اگر كفّار تو را استهزاء ميكنند چيز تازهاى نيست معمول آنها با انبياء گذشته هم همين بود و معمول من هم با آنها اين بود كه چندى آنها را بحال خودشان واگذار ميكردم و تأخير مىانداختم در عقوبت آنها تا بكمال استحقاق خودشان برسند يا نادم و پشيمان شوند و پس از وضوح استحقاق و ثبوت اصرار آنها ميگرفتمشان براى انتقام و پاداش اعمالشان بطوريكه كيفيّت عقاب و عذابشان بگوش عالميان ميرسيد و در اينزمان هم تو و بسيارى ميدانند كه چگونه بوده است عقاب من آنها را چون املاء بمعناى تأخير در عقاب و واگذاردن در امان است و كيف اگر چه ظاهرا براى استفهام است ولى مقصود تذكر دادن عظمت و اهميّت عذاب امم سابقه است تا موجب عبرت حاضرين گردد و پس از اين بيان شروع فرموده است در اثبات توحيد و نفى شرك باين تقريب كه آيا كسيكه قائم است بتدبير امور مردم و نگهبان و نگهدار آنها است از آفات و بليّات و حافظ اعمال آنها است از خير و شرّ تا پاداش آنرا بدهد مانند جماداتى است كه قادر بر امرى نيستند و اينها آنها را شريك او قرار دادند حال كه چنين تو همى نمودند و ادّعائى كردند بگو در مقابل اسماء الهى از قبيل خالق و رازق و قادر و قاهر و محيى و مميت و ساير اسماء الحسنى اسماء بتها را ذكر كنيد به بينيم آيا اين اسماء در واقع براى اينها تحقّق دارد يا خير يعنى
جلد 3 صفحه 210
واقعا اوصافى در اينها موجود است كه بسبب آن اوصاف مستحقّ پرستش شوند يا نه بلكه از اين قبيل است كه شما خبر ميدهيد خدا را بشركائيكه او در زمين علم بوجود آنها و اوصافشان كه شما ذكر كرديد ندارد و اين دليل است كه وجود ندارند و اوصافيكه ذكر كرديد محقّق نيست چون هر چه وجود داشته باشد در علم خدا موجود است و هر چه وجود نداشته باشد محقّق نيست يا اينطور است كه خودتان هم ميدانيد كه بىوجه اينها را شريك خدا قرار داديد و اسماء و اوصافى براى اينها ذكر نموديد بصرف لقلقه لسان و ظاهر گفتار بىمعنى از قبيل آنكه بر عكس نهند نام زنگى كافور خلاصه آنكه معانى اين اسماء و اوصاف در بتها وجود ندارد و با اين حال اگر مقصود شما از ذكر آنها اثبات معانيشان باشد در بتها خبر دروغى داديد و الاصرف اسم بلا مسمّائى وضع نموديد و گفتهاند اين طرز و اسلوب از احتجاجات بديعه لطيفه جميله بلسان فصيح ناطق و گويا است كه اتيان بمانندش از قدرت بشر خارج است و پس از اثبات مراد به بيان اوفى و اتمّ معلوم شد كه هيچ دليلى كفّار بر ادّعاء خود ندارند فقط شيطان جلوه داده است در نظر آنها سخن باطل و خيال فاسدشان را كه حقّ پنداشتهاند و بازداشته شدند از راه حقّ و باز داشتند مردم را چون صدّوا بصيغه معلوم نيز قرائت شده است و كسيكه خداوند او را مخذول و محروم از هدايت خود فرمايد هادى و دستگير و راهنمائى نخواهد داشت از براى آنها است عذابى در دنيا از قبيل قتل و غارت و اسارت و امثال اينها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و اشقّ و اكمل است از هر جهت و كسى نميتواند دفع نمايد عذاب خدا را از آنها چون هيچ قوّهاى نيست مگر آنكه مقهور اراده الهيّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ فَأَملَيتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذتُهُم فَكَيفَ كانَ عِقابِ (32)
هر آينه بتحقيق استهزاء شد بپيغمبران از قبل از تو پس مهلت داديم براي كساني که كافر شدند پس از آن گرفتيم آنها را پس چگونه است عقاب پروردگار لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ اينکه جمله براي تسليت خواطر مبارك حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم است که اگر اينکه كفار و مشركين شما را استهزاء ميكنند مجنونت
جلد 11 - صفحه 341
ميگويند، كذّاب و مفتري ميپندارند، ساحر ميشمارند چنانچه ميفرمايد وَ إِذا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلّا هُزُواً انبياء آيه 36 همين معامله را كفار و مشركين امم سابقه نسبت بانبياء قبل داشتند بحضرت نوح استهزاء ميكردند و همچنين ساير انبياء که ميفرمايد وَ لَقَدِ استُهزِئَ بِرُسُلٍ مِن قَبلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنهُم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ انعام آيه 10.
فَأَملَيتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا املاء مهلت است و اينکه املاء از راه لطف و عنايت نيست بلكه از راه عقوبت و عذاب است چنانچه ميفرمايد وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُملِي لَهُم خَيرٌ لِأَنفُسِهِم إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ آل عمران آيه 179.
ثُمَّ أَخَذتُهُم اخذ شديد يا بعذابهاي دنيوي هلاك ميشوند چنانچه در امم سابقه بود يا بسختي جان دادن که در خبر دارد سختتر از آنست که گوشت بدنش را مقراض كنند يا ميل آسيا در تخم چشم بگردانند.
فَكَيفَ كانَ عِقابِ از جان دادن که ميفرمايد وَ لَو تَري إِذِ الظّالِمُونَ فِي غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلائِكَةُ باسِطُوا أَيدِيهِم أَخرِجُوا أَنفُسَكُمُ اليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهُونِ بِما كُنتُم تَقُولُونَ عَلَي اللّهِ غَيرَ الحَقِّ وَ كُنتُم عَن آياتِهِ تَستَكبِرُونَ انعام آيه 93، و پس از مردن فشار قبر و تاريكي و عذاب عالم برزخ الي يوم القيمة که در حديث است ميفرمايد
اذا مات بن آدم قامت قيامته
و در قرآن ميفرمايد وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إِلي يَومِ يُبعَثُونَ مؤمنون آيه 100 و عذابهاي صحراي محشر و خلود در جهنم وَ اللّهُ أَشَدُّ بَأساً وَ أَشَدُّ تَنكِيلًا نساء آيه 84.
342
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 32)- در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، میگوید: تنها تو نیستی که با تقاضاهای گوناگون و پیشنهاد معجزات اقتراحی از طرف این گروه کافر به استهزاء و سخریه کشیده شدهای، این یک سابقه طولانی در تاریخ انبیاء دارد
ج2، ص483
«و بسیاری از رسولان پیش از تو نیز مورد استهزاء واقع شدند» (وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ).
ولی ما این کافران را فورا مجازات نکردیم، «بلکه به آنها مهلت دادیم» (فَأَمْلَیْتُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).
شاید بیدار شوند و به راه حق بازگردند و یا حد اقل اتمام حجت کافی بر آنها بشود. چرا که اگر آنها بدکار و گنهکارند مهربانی خداوند و لطف و کرم و حکمت او جایی نرفته است! ولی به هر حال این مهلت و تأخیر به آن معنی نیست که مجازات و کیفر آنان فراموش شود، لذا «پس (از این مهلت) آنها را گرفتیم، دیدی مجازات من چگونه بود»؟! این سرنوشت در انتظار قوم لجوج تو نیز هست (ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ).
نکات آیه
۱- پیامبران متعددى پیش از پیامبر اسلام به رسالت مبعوث شدند. (و لقد استهزىء برسل من قبلک)
۲- گروههایى از امتهاى گذشته به رسالت پیامبران خویش کافر شدند. (فأملیت للذین کفروا)
۳- کفرپیشگان امتهاى گذشته پیامبران خویش را به استهزا و تمسخر مى گرفتند. (و لقد استهزىء برسل من قبلک فأملیت للذین کفروا)
۴- خداوند کفرپیشگان و استهزا کنندگان پیامبران را مهلت مى داد و فوراً آنان را عذاب نمى کرد. (فأملیت للذین کفروا) املاء (مصدر أملیت) به معناى مهلت دادن ، به تأخیر انداختن و طولانى کردن عمر است.
۵- خداوند پس از مدتها و گذشت زمانهایى ، کفرپیشگان و استهزاگران انبیا را به عقوبتهاى خویش گرفتار مى ساخت. (فأملیت ... ثم أخذتهم فکیف کان عقاب)
۶- تأخیر عذاب کفرپیشگان از سنتهاى خداوند است. (و لقد استهزىء برسل من قبلک فأملیت للذین کفروا) چون تأخیر عذاب براى همه کفرپیشگان بوده ، از آن «سنّت الهى بودن» استفاده مى شود.
۷- توقع نزول عذاب بر کفرپیشگان بدون مهلت دادن به آنان ، توقعى نابجاست. (و لقد استهزىء برسل من قبلک فأملیت للذین کفروا)
۸- عقوبتهاى الهى سخت و سهمگین است. (فکیف کان عقاب) استفهام در جمله فوق براى تعجّب و حاکى از شدت عقوبت است. کسره «باء» در عقابِ گویاى حذف «یاء» متکلم است ; یعنى «عقابى».
۹- نازل کردن عذاب بر استهزاگران انبیا و کافران به رسالت ایشان ، از سنتهاى خداوند است. (ثم أخذتهم فکیف کان عقاب)
۱۰- دلدارى و تسلّى دادن خداوند به پیامبر(ص) و مؤمنان به او (و لقد استهزىء برسل من قبلک ... ثم أخذتهم فکیف کان عقاب) از اهداف بیان استهزاگرى امتهاى گذشته و به کیفر رساندن آنان - به قرینه مخاطب قرار دادن پیامبر(ص) - تسلى دادن به آن حضرت است.
۱۱- عقوبتهاى نازل شده بر کفرپیشگان و استهزاگران امتهاى گذشته ، دلیلى فراروى کافران بر تخلف ناپذیرى تهدیدها و وعیدهاى الهى (إن الله لایخلف المیعاد. و لقد استهزىء برسل من قبلک ... ثم أخذتهم) آیه مورد بحث به لحاظ «ثم أخذتهم ...» دلیلى است براى «حتى یأتى وعد الله إن الله لایخلف المیعاد».
موضوعات مرتبط
- امتهاى پیشین: استهزاهاى کافران امتهاى پیشین ۳; تاریخ امتهاى پیشین ۲، ۳; کافران امتهاى پیشین ۲; کیفر استهزاگران امتهاى پیشین ۱۱; کیفر کافران امتهاى پیشین ۱۱
- انبیا: استهزاى انبیا ۳; انبیاى قبل از محمد(ص) ۱ ; تاریخ انبیا ۱; عذاب استهزاگران انبیا ۹; کیفر استهزاگران انبیا ۵; مهلت به استهزاگران انبیا ۴، ۵
- توقعات بیجا: ۷
- خدا: حتمیت وعیدهاى خدا ۱۱; سنتهاى خدا ۶، ۹; کیفرهاى خدا ۵; مهلت هاى خدا ۴; ویژگیهاى کیفرهاى خدا ۸
- سنتهاى خدا: سنت مهلت ۶
- عذاب: تأخیر در عذاب ۴، ۵، ۶، ۷
- کافران: درخواست عذاب کافران ۷; عذاب کافران ۹; کیفر کافران ۵; مهلت به کافران ۴، ۵، ۶
- کیفر: مراتب کیفر ۸ مؤمنان: دلدارى به مؤمنان ۱۰
- محمد(ص): دلدارى به محمد(ص) ۱۰
منابع