الرعد ٢٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۲۶ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده به | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله : | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۶
کپی متن آیه |
---|
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لاَ يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ |
ترجمه
الرعد ١٩ | آیه ٢٠ | الرعد ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَهْدِ اللهِ»: پیمان فطری و تکوینی خدا با انسان. یعنی آن بخش از حقائق هستی که انسان با نیروی خرد و اندیشه بدانها پی میبرد (نگا: انعام / . و پیمان تشریعی، یعنی رعایت احکام و قوانینی که خدا توسّط انبیاء برای راهنمائی انسانها فرستاده است. «الْمِیثَاقَ»: پیمانهائی که انسانها با انسانها میبندند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد
- وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال
- معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه
- بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»
- مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود
- منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است
- وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق
- حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود
- فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك
- مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه
- وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است
- معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»
- مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند
- معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»
- بحث روايتى
- رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»
- چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20»
(خردمندان) كسانى هستند كه به پيمان الهى وفا مىكنند و عهد (او را) نمىشكنند.
نکته ها
«عهد الله» هم شامل پيمانهاى فطرى از قبيل عشق به حقّ و عدالت مىشود، هم پيمانهاى عقلى مثل درك حقايق عالم هستى و مبدأ و معاد را در برمىگيرد، هم بر پيمانهاى شرعى همچون عمل به واجبات و ترك محرّمات اطلاق مىگردد و هم بر پيمانهايى كه انسانها با يكديگر مىبندند و متعهّد مىشوند و خداوند مراعات آنها را واجب فرموده، صادق است. «1»
يكى از مهمترين پيمانهاى الهى، امامت رهبران آسمانى است. بعد از آنكه حضرت ابراهيم عليه السلام با پشت سرگذاشتن آزمايشهاى متعدّد به مقام امامت رسيد، از خداوند خواست تا فرزندان او نيز داراى اين مقام شوند. خداوند براى روشن شدن جايگاه امامت، به جاى آنكه بفرمايد مقام امامت به افراد ظالم نمىرسد فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» عهد من به ستمگران نمىرسد.
«ميثاق» به چيزى گفته مىشود كه دل انسان با آن وثوق و اطمينان پيدا مىكند و از آنجا كه وجود يك رهبر الهى، دل و جان انسانها را آرام و مطمئن مىسازد. لذا از مصاديق ميثاق شمرده شده است.
وفاى به عهد مانند احترام به والدين و ردّ امانت، تنها از حقوق اسلامى نيست، بلكه از حقوق انسانى است. لذا هر خردمند و عاقلى بايد آن را مراعات كند.
«1». تفسيرنمونه.
جلد 4 - صفحه 340
پیام ها
1- عقل صحيح وسالم، انسان را به دين الهى وفادار مىسازد. «أُولُوا الْأَلْبابِ، الَّذِينَ يُوفُونَ»
2- وفاى به عهد از آثار خرد و عقل است. أُولُوا الْأَلْبابِ- يُوفُونَ ...
3- احترام به پيمانها و قراردادهاى اجتماعى، از ويژگىهاى انسان مؤمن عاقل است. «لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20»
بعد از آن بيان توصيف اولوا الالباب را فرمايد به صفات هشتگانه:
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ: آنانكه وفا مىكنند به پيمان خداى تعالى كه در روز ميثاق بستهاند. وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ: و نمىشكنند پيمانى را كه عقول آنها دال بر آنست. حاصل آنكه ادا نمايند آنچه را كه پيمان فرموده خداوند متعال و الزام نموده ايشان را عقلا و سمعا:
اما عهد عقلى عبارت است از آنچه عقول سليمه حكم به آن نمايد از اقتضاء صحت امورى ديگر مثل آنكه عقل حاكم است به آنكه فعل مقتضى دارد فاعل را، صنايع مختلفه متعدده مشاهده را، لابد صانعى باشد غير مصنوع، و الّا منجر شود به تسلسل و آن بالضروره باطل باشد. و ايضا براى عالم مدبرى خواهد بود يكه و تنها بىشريك و نظير و شبيه، و ايضا عبث نبودن خلقت در عالم و
«1» تفسير صافى ص 283 ذيل همين آيه، و تفسير عياشى ج 2 ص 208.
«2» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 288.
جلد 6 - صفحه 369
عالميان و بعث نبى بر آدميان به جهت انتظام جهان و جهانيان و ساير امورى كه برهان عقلى بر آن حاكم ميباشد.
اما عهد شرعى آن عهودى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اخذ فرموده از مؤمنين از ميثاق مؤكده به يمين به اينكه پيروى او را نمايند و نافرمانى او را نكنند و برنگردند از ملتزمات به اوامر و نواهى شرع.
نكته: گرچه جميع اوامر و نواهى داخل در لفظ عهد باشد، لكن براى رفع توهّم آنكه عهد اختصاص دارد به عهودى كه بين بنده و خدا باشد، ذكر ميثاق را فرمود تا شامل شود مواثيق و عهود ملزمه شرعيه را از احكام الهيه.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19» الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20» وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ «21» وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «22» جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ «23»
سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ «24»
ترجمه
- آيا پس كسيكه ميداند كه آنچه فرستاده شد بتو از پروردگارت حق است مانند كسى است كه او كور است جز اين نيست كه پند ميگيرند صاحبان خردها
آنانكه وفا ميكنند بعهد خدا و نمىشكنند پيمان را
و آنانكه پيوند ميكنند آنچه را امر كرده است خدا بآن كه پيوند كرده شود و مىترسند از پروردگارشان و بيم دارند از بدى حساب
و آنانكه صبر كردند براى طلب خوشنودى پروردگارشان و بر پا داشتند نماز را و انفاق نمودند از آنچه روزى داديمشان نهانى و آشكارا و دفع ميكنند بخوبى بدى را آنگروه مر ايشانرا است انجام آنسراى
كه بهشتهاى اقامت دائمى است داخل ميشوند در آنها آنان و كسيكه شايسته باشد از پدرانشان و زنانشان
جلد 3 صفحه 201
و فرزندانشان و فرشتگان وارد ميشوند بر ايشان از هر درى
گويند سلام بر شما براى آنكه صبر نموديد پس خوب است انجام آنسراى
تفسير
استفهام انكارى است يعنى كسيكه ميداند آنچه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده است از جانب خدا حقّ است نيست مانند كسيكه نميداند چون آن بينا و اين كور است و آن دو مساوى نيستند بلكه مثل دانا آب و طلا است و مثل نادان كف و جرم است و علم نور، و جهل ظلمت است كه در آيات سابقه اشاره و بيان شده بود و فرق بين اين عناوين يعنى علم و جهل و نور و ظلمت و بينا و كور اگر چه واضح است ولى متذكّر نميشوند مگر صاحبان عقول مبرّى از شوائب و هم و تعصّب و عناد كه ايمان مصداق نور و كفر مصداق ظلمت و مؤمن مصداق عالم و بصير و كافر مصداق جاهل و كور است و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بشيعيان خود فرمود شما مصداق اولوالالبابيد در اين آيه شريفه و ايشان كسانى هستند كه وفا ميكنند بعهديكه با خدا بستند بعقول خودشان كه نبايد احكام آنرا مشوب بوهم و تعصّب و عناد و لجاج نمايند و نيز نميشكنند پيمانى را كه با خودهاشان بستند و محكم نمودند آنرا ميان خودشان و قمّى ره از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در حقّ آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و عهدى كه خدا از آنها گرفت و ميثاقيكه از مردم گرفت در عالم ذر بر ولايت امير المؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام و نيز كسانى هستند كه صله رحم بجا مىآورند خصوصا رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه از آن جمله است دوستى امير المؤمنين و اولاد طاهرين او و مراعات حقوق ايشان چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شده در حقّ رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شامل اقارب شخص هم ميشود و نبايد مانند كسانى بود كه چيزى را اختصاص بچيزى ميدهند و نيز در كافى و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه رحم معلّق بر عرش است ميگويد خدا يا وصل كن كسى را كه مرا وصل نمود و قطع كن كسيكه مرا قطع نمود و آن رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه مراد از اين آيه است و رحم هر صاحب رحمى و عيّاشى و رحم هر مؤمن نقل نموده و در مجمع و قمّى ره و عياشى ره از امام كاظم عليه السّلام نيز مانند اين حديث را نقل نمودهاند و عياشى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه از چيزهائى كه خدا واجب نموده است در مال غير از زكوة صله رحم است بمقتضاى اين آيه و در مجمع از امام رضا عليه السّلام اين معنى تأكيد شده است
جلد 3 صفحه 202
و بيان مفصّلى در اين باب از حقير در سوره بقره ذيل آيه شريفه الذين ينقضون عهد اللّه گذشت كه بايد طالب بآن مراجعه نمايد و آنها مىترسند از پروردگارشان كه قطع رحم نميكنند و ميترسند از سختى حسابشان در روز محشر پس تا زندهاند خودشان بحسابشان رسيدگى ميكنند و نميگذارند مديون سادات و ارحام و اجانب از دنيا بروند و در كافى و عيّاشى ره و معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت فرمود وقتى كه ديد مردى با دقت تمام حقّ خود را از برادر دينى خود گرفت و فرمود آيا تصوّر كردى آنها كه از سوء الحساب ميترسند كسانى هستند كه ميترسند خدا بآنها ظلم و جور كند نه چنين است ميترسند كه خداوند تمام حقّ خود را از آنها طلب كند و دقت نمايد و مراد از سوء الحساب اين است پس كسيكه تمام حقّ خود را با دقت بستاند از برادر خود بدى كرده در حساب با او و در مجمع و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه سوء الحساب آنستكه كاملا حسنات و سيّئات بنده را بسنجند و سهل انگارى نكنند در آن و نيز كسانى هستند كه صبر ميكنند بر تحمّل زحمت عبادت و ترك معصيت و بردبارى در مصيبت براى رضاى خدا و نماز ميخوانند و سعى مينمايند در نماز خواندن مردم چون اقامه نماز بر هر دو صادق است و انفاق ميكنند از مال حلالى كه خدا روزى و نصيب آنها فرموده صدقات مستحبّه را سرا و در خفيه و صدقات واجبه را علنا و آشكارا و دفع ميكنند بفعل حسن شر فعل قبيح را و محو ميكنند بطاعت اثر معصيت را و پاداش ميدهند بخوبى بدى را و بر طرف ميكنند بتوبه گناه را و بصدقه بلا را كه هر يك از معانى مذكوره را ذكر نمودهاند جز اخير را كه حقير اضافه نمودم و ممكن است همه مراد باشد چنانچه مكرّر تقريب شده است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بمعاذ بن جبل فرمود وقتى گناهى از تو صادر گشت بعد از آن عمل ثوابى را انجام ده محو ميكند آنرا و در روايت قمّى از امام صادق عليه السّلام علاوه فرموده كه كارهاى خير دفع ميكند كارهاى بد را كسانيكه در اين سراى فانى حال و كارشان از اين قرار است نتيجه و عاقبت و مئال آن سراى باقى كه بهشت جاويد است و از عمل بر طبق روان جاويد تهيّه ميشود از آن ايشان است انشاء اللّه تعالى و اخبارى راجع بجنّات عدن در ذيل آيه وعد اللّه المؤمنين سوره برائة ذكر شد و لفظ جنات مضاف بعدن و بدل از عقبى الدار است و لفظ عدن بمعناى اقامت و مراد از جنات عدن بهشتهائى است كه
جلد 3 صفحه 203
اقامت دائمى ايشان در آنها است و از جمله تجليلات و احتراماتيكه خداوند از آنها فرموده آنستكه چون داخل در آن بهشتها و قصور عاليه شوند كسان آنها كه صلاحيّت ورود در بهشت را داشته باشند اگر چه بمقام و مرتبه ايشان نرسيده باشند از قبيل پدران و همسران و فرزندانشان بتبع آنها داخل در مقامات رفيعه ايشان ميشوند براى بهجت و مسرّت و انس آنها بصحبت اينها و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مرد مؤمن و زن مؤمنه چون داخل در بهشت شوند اگر مرد افضل باشد اختيار بمرد داده ميشود كه زن مؤمنه خود را بهمسرى قبول نمايد و اگر زن افضل باشد اختيار بزن داده ميشود كه شوهر مؤمن خود را همسر خود قرار دهد و ملائكه براى تقديم تهنيت و تبريك منزل از جانب خداوند وارد ميشوند بر ايشان از هر درى از درهاى بهشت كه هشت است يا درهاى غرفه و قصر اختصاصى هر مؤمنى و ميگويند سلام بر شما براى صبرى كه در دنيا نموديد يعنى بآن صبر محدود سلامتى و ايمنى از تمام بليّات و آفات و آلام و اسقام و مكاره را براى مدّت نامحدود خريدارى نموديد پس خوب است عاقبت اين سراى شما كه دار كرامت الهى است و قمّى ره فرموده نازل شده است در باره ائمه عليهم السلام و شيعيان ايشان كه صبر نمودند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه ما صابرانيم و شيعيان ما از ما صابرترند چون ما صبر نموديم از روى علم و آنها صبر نمودند بر چيزيكه نميدانند شايد مراد آن باشد كه نميدانند عاقبت امر خودشان را كه بچه منتهى ميشود پس آنها از اين جهت از ما صابرترند و در كافى و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه اجمال آن در اين مقام آنستكه هزار فرشته براى تهنيت مؤمن ببهشت و تزويج حور العين از طرف خداوند مبعوث بر او ميشوند و آنها پس از استيذان از دربان اول و او پس از استيذان از حاجب و او پس از استيذان از قيّم كه بين هر يك از آنها با ديگرى باغهائى فاصله است و استيذان او از خدّام قصر و استيذان آنها از مؤمن كه ولى خدا است و تحصيل اجازه از هزار در غرفه كه هر درى فرشتهاى موكّل بر آن است و بعد از صدور اجازه مؤمن باز ميكنند وارد بر او ميشوند و به بيانى كه مذكور در آيه است ابلاغ رسالت خودشان را مينمايند و اين حديث اصلا نبوى است و بعدا ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و بنابراين ظاهرا آيه اخيره بتمامى مقول قول ملائكه است بتقدير يقولون در صدر آن و محتمل است
جلد 3 صفحه 204
فنعم عقبى الدار كلام مستقل الهى باشد نه نقل قول آنها ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ لا يَنقُضُونَ المِيثاقَ «20»
كساني که وفاء ميكنند بعهد الهي و نقض نميكنند ميثاق را.
خداوند صفات اولوا الالباب را بيان ميفرمايد در اينکه چند آيه، 1- الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهدِ اللّهِ عهد الهي اينست که ميفرمايد أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنِي آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبِينٌ يس آيه 6 عبادت شيطان اطاعت او است و عموم دارد: طبيعي، مشرك، كافر، مخالف، ضال، مضلّ، فاسق، فاجر را
جلد 11 - صفحه 328
ميگيرد تمام اطاعت شيطان است، اولوا الالباب بعهد الهي وفاء ميكنند و از تمام اينکه فرق خارج هستند.
2- وَ لا يَنقُضُونَ المِيثاقَ ميثاق الهي اينست که ميفرمايد وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم وَ أَشهَدَهُم عَلي أَنفُسِهِم أَ لَستُ بِرَبِّكُم قالُوا بَلي الاية اعراف آيه 171 و ميفرمايد أَ لَم يُؤخَذ عَلَيهِم مِيثاقُ الكِتابِ أَن لا يَقُولُوا عَلَي اللّهِ إِلَّا الحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ اعراف آيه 168، اولوا الالباب نقض ميثاق نميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- سپس به عنوان تفسیر «أُولُوا الْأَلْبابِ» ریز برنامههای طرفداران حق را بیان کرده، و قبل از هر چیز انگشت روی مسأله وفای به عهد و ترک پیمان شکنی گذارده، میگوید: «آنها کسانی هستند که به عهد الهی وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند» (الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا یَنْقُضُونَ الْمِیثاقَ).
«عهد اللّه» (عهد الهی) معنی وسیعی دارد که شامل عهدهای فطری و پیمانهایی که خدا به مقتضای فطرت از انسان گرفته میشود و هم پیمانهای عقلی یعنی، آنچه را که انسان با نیروی تفکر و عقل از حقایق عالم هستی و مبدأ و معاد درک میکند، هم پیمانهای شرعی یعنی آنچه را که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله از مؤمنان در رابطه با اطاعت فرمانهای خداوند و ترک معصیت و گناه، پیمان گرفته همه را شامل میگردد.
نکات آیه
۱- خداوند ، انسانها را به رعایت عهدها و پیمانهایى ملزم ساخته است. (الذین یوفون بعهد الله) «عهد» به معناى پیمان است و مراد از «عهدالله» (پیمان خدا) مى تواند وظایف و تکالیفى باشد که خداوند آنها را بر عهده انسانها گذاشته است و مى تواند مراد از آن تعهداتى باشد که آدمى خویشتن را ملتزم به رعایت آن کرده است و به گونه اى - همانند سوگند به خدا و ... - آنها را به خداوند مرتبط کرده است. برداشت فوق مبتنى بر احتمال اول است.
۲- ضرورت پایبندى به عهدها و پیمانهایى که خداوند بر عهده انسانها قرار داده است. (الذین یوفون بعهد الله) از آن جایى که در مقابل وفا کنندگان به عهدهاى الهى ، نقض کنندگان قرار داده شده است و آنان به لعنت خدا و فرجام ناگوار تهدید شده اند (آیه ۲۵) معلوم مى شود وفاى به عهد لازم و ضرورى است.
۳- ضرورت وفا کردن به پیمانهایى که آدمى با خدا دارد. (الذین یوفون بعهد الله) برداشت فوق ، مبتنى بر این است که مقصود از «عهد الله» تعهّداتى باشد که انسانها با سوگند و مانند آن رعایت آنها را بر خود لازم کرده اند.
۴- حرمت شکستن پیمانها و عهدها (پیمانهایى که خدا با انسان دارد ، پیمانهایى که آدمى با خدا دارد و پیمانهایى که انسانها با یکدیگر دارند) (و لاینقضون المیثق) «میثاق» به معناى عهد و پیمان است.
۵- اعتقاد به یگانگى خدا و پذیرش آنچه از ناحیه خداوند به پیامبر(ص) نازل شده ، عهدها و پیمانهاى خداوند با آدمیان است. (الذین یوفون بعهد الله و لاینقضون المیثق) آیه قبل - که سخن از حقانیّت قرآن و تعالیم آن داشت - و آیات پیش از آن - که درباره توحید و نفى شرک بود- بیانگر مصادیقى بارز از عهد و پیمان خداوند با بندگان است.
۶- پایبندى به عهدها و پیمانها از نشانه هاى خردمندان است. (إنما یتذکّر أُولُوا الألبب. الذین یوفون بعهد الله و لاینقضون المیثق) در وجه ترکیبى «الذین ...» دو احتمال گفته شده است: ۱- صفت براى «اُولُوا الألباب» است. ۲- مبتداست و خبر آن «اُولئک لهم عقبى الدار». احتمال نخست صریح در برداشت فوق است.
موضوعات مرتبط
- احکام: ۴
- اولواالالباب: نشانه هاى اولواالالباب ۶
- ایمان: ایمان به قرآن ۵ خدا: اوامر خدا ۱; عهد با خدا ۳; عهد خدا با انسانها ۲، ۵
- عقیده: عقیده به توحید ۵
- عهد: احکام عهد ۴; اهمیت وفاى به عهد ۲، ۳; وفاى به عهد ۶; وجوب وفاى به عهد ۱
- عهدشکنى: حرمت عهدشکنى ۴; عهدشکنى با خدا ۴
- محرمات: ۴
- واجبات: ۱
منابع