النحل ٥٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link251 | مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link253 | مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link254 | معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link262 | توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link264 | رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۳

کپی متن آیه
ثُمَ‌ إِذَا کَشَفَ‌ الضُّرَّ عَنْکُمْ‌ إِذَا فَرِيقٌ‌ مِنْکُمْ‌ بِرَبِّهِمْ‌ يُشْرِکُونَ‌

ترجمه

(امّا) هنگامی که ناراحتی و رنج را از شما برطرف می‌سازد، ناگاه گروهی از شما برای پروردگارشان همتا قائل می‌شوند.

|سپس چون آن محنت را از شما برداشت، آن وقت گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‌آورند
و چون آن آسيب را از شما برطرف كرد، آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‌ورزند.
باز وقتی که بلا را از سر شما رفع کرد گروهی از شما به خدای خود شرک می‌آورند.
سپس هنگامی که آسیب را از شما برطرف کند [بر خلاف انتظار] گروهی از شما به پروردگارشان شرک می آورند!!
و باز چون آن محنت را به پايان آرد گروهى از شما به پروردگارشان مشرك مى‌شوند،
و چون رنج را از شما باز دارد، آنگاه گروهی از شما برای پروردگارشان شریک می‌آورند
و چون آن گزند را از شما برداشت آنگاه گروهى از شما به پروردگارشان شرك مى‌آورند،
سپس هنگامی که خدا زیان را از شما دور کرد (و جلو تندباد حوادث و طوفان بلا را گرفت)، گروهی از شما (انبازهائی) شریک پروردگار خود می‌کنند! (و از نو دچار غفلت و غرور و بت‌پرستی و شرور می‌شوند!).
سپس هنگامی که آن زیان را از شما برگرفت، ناگهان گروهی از شما به پروردگارشان شرک می‌ورزند.
تا گاهی که بگشاید از شما رنج را ناگاه گروهی از شما به پروردگار خویش شرک ورزند

But when He lifts the harm from you, some of you associate others with their Lord.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٥٣ آیه ٥٤ النحل ٥٥
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کَشَفَ»: برطرف کرد. کنار زد. «فَرِیقٌ»: دسته. گروه.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ «54»

اما همين كه نگرانى ومِحنت را از شما برطرف كرد، ناگهان گروهى از شما نسبت به پروردگارشان شرك مى‌ورزند. (وعوامل وافراد ديگرى را در دفع بلا مؤثّر مى‌دانند)

نکته ها

«ضر» به نگرانى گفته مى‌شود كه از فقدان نعمت ناشى مى‌شود و «تَجْئَرُونَ» از «جؤار» به معناى ناله و استغاثه است.

مضمون اين آيه در آيات ديگر قرآن نيز تكرار شده است، چنانكه در آيه‌ى 67 سوره اسراء مى‌فرمايد: «وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَ كانَ الْإِنْسانُ كَفُوراً» هرگاه در وسط دريا با خطرى مواجه شويد، جز او هر چه را در خيال خود مى‌خوانديد، محو شود، ولى همين‌كه او شما را به خشكى رساند، روى‌گردان شده و كفران نعمت مى‌كنيد.

پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مى‌فرمايد: «من لم يعلم ان للَّه عليه نعمة الّا فى مطعم او ملبس فقد قصر عمله و دنى‌ عذابه» «1»، هر كس نعمت خداوند را تنها در خوراك و پوشاك بداند، هم در


«1». تفسير نورالثقلين.

جلد 4 - صفحه 533

عمل كوتاهى كرده و هم به قهر خدا نزديك شده است.

پیام ها

1- نعمت‌هاى الهى را، نتيجه‌ى تلاش وتحصيل ومديريّت خود، يا شانس و تصادف نپنداريد. «ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»

2- همه‌ى نعمت‌ها، حتّى آنچه كه در نظر شما ناچيز است، به اراده‌ى الهى به شما داده شده است. «مِنْ نِعْمَةٍ»

3- هم نعمت‌ها از اوست، هم در خطرها، تنها پناهگاه اوست. «فَمِنَ اللَّهِ‌، فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ»

4- بلا و سختى، خداپرستى فطرى را زنده مى‌كند. «إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ»

5- انسان ضعيف است وبا كوچكترين تماس سختى ومصيبت، درمانده مى‌شود.

إِذا مَسَّكُمُ‌ ...

6- نعمت‌ها از اوست، امّا سختى‌ها و ضررها از ماست. «نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ‌، مَسَّكُمُ الضُّرُّ»

7- ايمان واستغاثه به خداوند، نبايد موسمى ومقطعى باشد. إِذا كَشَفَ الضُّرَّ ... فَرِيقٌ مِنْكُمْ‌ ... يُشْرِكُونَ‌

8- رفاه وآسايش، زمينه‌ى غفلت از ياد خدا وشرك‌گرايى است. كَشَفَ الضُّرَّ ... يُشْرِكُونَ‌

9- توجّه به خدا، چون فطرى است عمومى است. «فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ»، امّا شرك تنها در مورد بعضى است. فَرِيقٌ‌ ... يُشْرِكُونَ‌

10- «كشف ضرّ» و برطرف شدن مشكلات را از هر قدرتى جز خدا بدانيم شرك است. كَشَفَ الضُّرَّ ... بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (54)

ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ‌: پس چون بردارد و برگشايد آن بلا و محنت را از شما. إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ‌: در آن هنگام دسته‌اى از شما به عوض سپاسدارى و حق‌شناسى كفران نموده. بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ‌: به پروردگار خود شرك آرند. و اين‌


«1» ابراهيم آيه 34.

جلد 7 - صفحه 221

غايت نادانى و گمراهى است، زيرا چون فطرت اصليه و خلقت غريزيه شهادت دهد بر اينكه نزد بلا و سختى و شدت و تنگى جزع و فزع نكنيد مگر به خداى يگانه، و پس از رفع مشقت و رسيدن راحت، دو فرقه شده: جمعى به حالت سابقه باقى باشند، يعنى انعام منعم حقيقى را فراموش ننموده تضرع و زارى به درگاه حق را مستمر دارند؛ لكن گروهى ديگر بر خلاف وجدان و عقل، شركاء و اضدادى براى حق قائل، و توسل به آنان را كيش و آئين خود قرار دهند، هر آينه عين جهالت و ضلالت خواهد بود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ اللَّهُ لا تَتَّخِذُوا إِلهَيْنِ اثْنَيْنِ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ (51) وَ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَهُ الدِّينُ واصِباً أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ (52) وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْئَرُونَ (53) ثُمَّ إِذا كَشَفَ الضُّرَّ عَنْكُمْ إِذا فَرِيقٌ مِنْكُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ (54) لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (55)

ترجمه‌

- و گفت خدا نگيريد دو تا را دو خدا جز اين نيست كه او خدائى است يكتا پس از من بترسيد

و مر او را است آنچه در آسمانها و زمين است و مر او را است طاعت كه واجب است آيا پس از غير خدا ميترسيد

و آنچه با شما است از نعمتى پس از خدا است پس چون برسد شما را آسيبى پس بسوى او استغاثه ميكنيد

پس چون رفع كند از شما آسيب را آنگاه پاره‌اى از شما بپروردگارشان شرك مى‌آورند

تا كفران ورزند بآنچه داديمشان پس برخوردار شويد پس زود باشد كه بدانيد.

تفسير

ظاهرا اثنين تأكيد الهين است چنانچه واحد تأكيد اله است و براى اشاره به تنافى معبود بودن با دو تا بودن و دفع توهم اراده اثبات معبوديّت خدا نه وحدانيّت او ذكر شده يعنى شريك قرار ندهيد با خدا غير او را در عبادت چون غير او مستحقّ پرستش نيست و او است خداى يكتا و غير او خدائى نيست و در نتيجه‌


جلد 3 صفحه 292

ثابت ميشود كه بايد از او ترسيد نه از غير او چون هر قدرت و قوّت و قهّاريّتى در برابر اراده اومندكّ است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه دو فرد را دو معبود قرار ندهيد يعنى غير خدا را با خدا شريك در عبادت نكنيد و بنابراين اثنين مفعول اوّل لا تتّخذوا است كه مؤخر شده و الهين مفعول دوّم است كه مقدم گشته است و حقير ترجمه را براى سهولت بيان مبنى بر اين معنى نمودم ولى خلاف ظاهر است اگر چه حاصل هر دو معنى يكى است و آنچه در آسمانها و زمين است و خود آنها مخلوق و مملوك حقّند بملكيت حقّه حقيقيه حدوثا و بقاء و اطاعت او واجب است عقلا و نقلا و بعضى واصبا را بمعناى خالصا و بعضى بمعناى دائما گرفته‌اند ولى عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه فرمود يعنى واجب است و اين معنى اظهر است و نبايد از غير خدا بترسيد چون استفهام براى انكار و توبيخ است يعنى از بتها نبايد ترسيد چون عاجزند بلكه بايد از خدا ترسيد كه قادر است و آنچه با انسان و در وجود بشر موجود است از نعمت صحت و سلامت و عافيت و وسعت و قدرت و غيرها همه از جانب خدا است ولى انسان نوعا غافل و حقّ ناشناس است لذا وقتى آسيب و بلا و محنت و مشقّتى باو برسد با صداى بلند مشغول بتضرّع و زارى و دعاء و استغاثه بدرگاه قاضى الحاجات ميشود بدون توجّه بغير او و چون خداوند رفع فرمود آن بلاء و محنت و سختى را يك دسته از مردم نادان براى خدا شريك قرار ميدهند و بجاى عبادت خدا عبادت بت ميكنند و بدتر از همه آنكه مشرك ميشوند بعد از آنكه خداوند نعمت خود را بآنها بر گرداند و بلاء و محنت را رفع فرمود براى آنكه كفران نعمت خدا را نموده باشند و اين خيلى عجيب و كاشف از خبث نفس است كه غرض از شرك فقط كفران نعمت باشد و بنابراين لام در ليكفروا براى تعليل است و بعضى لام را براى امر بر وجه تهديد گرفته‌اند يعنى بايد كفران نعمت كنند تا بپاداش عمل خود برسند و در هر حال امر اخير براى تهديد و وعيد است يعنى فعلا بهره‌مند شويد از متاع موقت دنيا و بعد از اين ميدانيد چه خطاء بزرگى از شما سرزده و بچه عذاب اليمى گرفتار خواهيد شد و بنظر حقير لام در ليكفروا براى بيان غايت فعل است يعنى نتيجه شرك آنها كفران نعمت است و ثمر ديگرى براى آنها ندارد و اللّه اعلم از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه كسيكه نداند نعمت خدا را جز در طعام‌


جلد 3 صفحه 293

يا لباس خود ناقص شده است عمل او و نزديك شده است عذاب او ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


ثُم‌َّ إِذا كَشَف‌َ الضُّرَّ عَنكُم‌ إِذا فَرِيق‌ٌ مِنكُم‌ بِرَبِّهِم‌ يُشرِكُون‌َ (54)

‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ خداوند ‌بر‌ طرف‌ فرمود ‌از‌ ‌شما‌ ضرري‌ ‌که‌ بشما متوجه‌ ‌شده‌ ‌بود‌ ناگاه‌ يك‌ دسته‌ ‌از‌ ‌شما‌ بپروردگار خودشان‌ شريك‌ مياورند ثُم‌َّ إِذا كَشَف‌َ الضُّرَّ عَنكُم‌ ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ گرفتار ضرّ شديد و رفتيد درب‌ خانه‌ و تضرّع‌ و الحاح‌ و استغاثه‌ كرديد و خداوند بلطف‌ و كرمش‌ ‌آن‌ گرفتاري‌ ‌را‌ ‌بر‌ طرف‌ فرمود و رفع‌ ‌آن‌ مضرّت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌شما‌ كرد إِذا فَرِيق‌ٌ مِنكُم‌ جماعتي‌ ‌از‌ ‌شما‌ ‌اينکه‌ رفع‌ ضرّ و كشف‌ كرب‌ ‌را‌ مستند بخدا نميدانند ‌ يا ‌ مستند نيروي‌ ‌خود‌ ‌ يا ‌ باسباب‌ ظاهريه‌ ‌ يا ‌ بخت‌ و اتفاق‌ ميدانند.

جلد 12 - صفحه 139

بِرَبِّهِم‌ يُشرِكُون‌َ و ‌اينکه‌ شرك‌ بسيار مذموم‌ و قبيح‌ ‌است‌ مثلا كسي‌ ‌در‌ دريا غرق‌ ‌شده‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ‌در‌ ميان‌ آتش‌ بسوزد و فرياد زند و استغاثه‌ كند ‌که‌ يكي‌ مرا نجات‌ دهد ‌شما‌ برويد ‌او‌ ‌را‌ نجات‌ دهيد و ‌از‌ آب‌ و آتش‌ بيرون‌ آوريد ‌پس‌ ‌از‌ نجات‌ و خلاصي‌ بگويد ‌شما‌ كاري‌ نكرديد ‌من‌ خودم‌ خارج‌ شدم‌ و ‌ يا ‌ آب‌ مرا بيرون‌ انداخت‌ ‌ يا ‌ باد مرا ‌از‌ آتش‌ خارج‌ كرد چه‌ اندازه‌ بشما ‌بر‌ ميخورد و مخصوصا امروز نوع‌ افراد نعمي‌ ‌که‌ بآنها داده‌ ‌شده‌ ‌ يا ‌ بلاهايي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ دفع‌ ‌شده‌ مستند باسباب‌ ظاهريه‌ ميدانند و ابدا قدرداني‌ و شكر گذاري‌ ‌از‌ ‌خدا‌ نميكنند ‌حتي‌ اشخاصي‌ ‌که‌ بزبان‌ اظهار ميكنند الهي‌ شكر ولي‌ قلب‌ ‌آنها‌ متوجه‌ باسباب‌ ‌است‌ بلكه‌ بعضي‌ مقدسين‌ استدلال‌ ‌هم‌ ميكنند ‌به‌ اينكه‌

ابي‌ اللّه‌ ‌ان‌ يجري‌ الاشياء الا باسبابها

و غافل‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ هستند ‌که‌ اسباب‌ مقهور اراده‌ حق‌ هستند و تأثير ‌هم‌ بدست‌ ‌او‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ عين‌ شرك‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 54)- آری! در این گونه موارد خداوند ندای شما را می‌شنود و به آن پاسخ می‌گوید و مشکلاتتان را برطرف می‌سازد «سپس هنگامی که زیان و رنج را از شما برطرف ساخت گروهی از شما برای پروردگارشان همتا قرار می‌دهند» و به سراغ بتها می‌روند (ثُمَّ إِذا کَشَفَ الضُّرَّ عَنْکُمْ إِذا فَرِیقٌ مِنْکُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ).

در حقیقت قرآن به این نکته باریک اشاره می‌کند که فطرت توحید در وجود همه شما هست، ولی در حال عادی، پرده‌های غفلت و غرور و جهل و تعصب و خرافات آن را می‌پوشاند.

نکات آیه

۱- با وجود روى آوردن متضرعانه انسانها به خداوند در هنگام گرفتارى، با برطرف شدن مشکلات، گروهى از او روى گردان شده و شرک مىورزند. (ثمّ إذا مسّکم الضرّ فإلیه تجئرون . ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منهم بربّهم یشرکون)

۲- رفع مشکلات و ناگواریها از انسانها، به دست خداوند است. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم)

۳- دعا و تضرع انسانهاى گرفتار در وضعیتهاى ناگوار، مورد اجابت خداوند قرار مى گیرد. * (إذا مسّکم الضرّ فإلیه تجئرون . ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم) احتمال دارد رفع ناگوارى از گرفتارانى که ملتمسانه به درگاه خداوند دعا مى کنند، ناشى از دعاى آنان باشد.

۴- شرک ربوبى انسانهاى رهیده از ناگوارى - در حالى که ناگواریها، آنان را به سوى خداوند سوق داده بود - امرى خلاف انتظار و شگفت آور است. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون) استعمال «إذا»ى فجائیه در مقام - که در امور ناگهانى و خلاف انتظار کاربرد دارد - مى تواند به دلیل یاد شده باشد. اضافه شدن «ربّ» به ضمیر «هم» نیز مى تواند مؤیدى براى برداشت فوق باشد.

۵- انسانها در برخورد با آسایش و رفع ناگواریها، یکسان نیستند. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون)

۶- انسانهایى وجود دارند که در هر شرایط، عقیده توحیدى خود را حفظ مى کنند. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون)

۷- نجات یافتگانِ از ناگواریها که به شرک روى مى آورند - با وجود التماس به درگاه خداوند به هنگام گرفتارى - توحید ربوبى را قبول نداشته و عوامل دیگرى را در نجات خود دخیل مى دانند. (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون) «بربّهم» متعلق به فعل «یشرکون» است. ذکر «ربّ» به جاى مطلق آوردن کلام و یا ذکر سایر موارد توحید، حکایت از شرک ربوبى آنان مى کند و خود همین مى تواند قرینه باشد که روى آوردن به شرک ربوبى، احتمال دارد ناشى از عقیده به تأثیر عوامل دیگر باشد.

۸- رفع گرفتارى از انسانهاى گرفتار به وسیله خداوند، از طریق اسباب و علل ظاهرى است. * (ثمّ إذا کشف الضرّ عنکم إذا فریق منکم بربّهم یشرکون)

موضوعات مرتبط

  • امور: امور شگفت آور ۴
  • انسان: انسان ها هنگام آسایش ۵; انسان ها هنگام رفع سختى ۵; تفاوت انسان ها ۵
  • ایمان: ایمان در سختى ۱
  • توحید: مکذبان توحید ربوبى ۷
  • خدا: افعال خدا ۲; مجارى افعال خدا ۸
  • دعا: اجابت دعا ۳
  • سختى: تضرع در سختى ۳، ۷; دعا در سختى ۳; منشأ رفع سختى ۲، ۸
  • شرک: شرک هنگام رفع سختى ۱، ۴
  • عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۸
  • مشرکان: عقیده مشرکان ۷; مشرکان در سختى ۷; مشرکان هنگام رفع سختى ۷
  • موحدان: استقامت موحدان ۶ نظام علیت ۸

منابع