الحجر ٣٨: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸ سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از «صَلصَال مِن حَمَاءٍ مَسنُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link145 | توضيحاتى درباره معناى لغوى ((جن ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link145 | توضيحاتى درباره حقیقت «جانّ» و «جنّ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link146 | آيا ((جان )) همان جن است ؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link148 | معناى كلمۀ «بَشَر»، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link147 | بحث در مبداء خلقت جن و تناسل و ذيريه داشتن او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | توضیحی پیرامون معنای «تسویه» و «نفخ روح الهی در انسان»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link148 | معناى كلمه ((بشر)) و نكته اى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه : ((و اذاقال ربك )) هست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان، تا روز جزا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link149 | معناى ((سويته )) و ((نفخت فيه من روحى )) و توضيحى در رابطه بين روح و بدن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link154 | ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بود،د نه تنها آدم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link150 | اشاره به وجه استثناء ابليس از ملائكه با اينكه او از جن است و نه از ملائكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link156 | «وقت معلوم»، به چه معناست و براى چه كسى معلوم است؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link157 | چرا شیطان، اغوای خود را به خدا نسبت داد و گفت: «ربّ بِما أغوَیتنی...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link152 | وجه اينكه خداوند لعنت خود را به ابليس اختصاص داد ((عليك لعنتى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link159 | جواب كلّى، به مفسران مزبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link153 | وجه تقيد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link160 | معناى جملۀ شیطان که گفت: «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِى الأرض»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link154 | ابليس ماءمور به سجده بر نوع بشر بودند نه تنها آدم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link161 | مراد از «بندگان مُخلَصين»، كه از اغواى شيطان مصون هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link155 | روزى كه تا آن به شيطان مهلت داده شده روز قيامت نيست !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link162 | معناى آیه «هَذَا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُستَقِيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link156 | ((وقت معلوم )) به چه معناست و براى چه كسى معلوم است ؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link165 | مقصود از «عِبَادِى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسّران در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link157 | توضيح در مورد نسبت اغواء به خدا در ((رب بما اعوتينى ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link167 | معناى اين كه جهنم هفت در دارد: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link158 | وجوهى كه مفسران براى توجيه حمل جمله : ((بما اغويتنى )) براضلال ابتدائى خدا ذكر كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link168 | «متّقين» در آيه شریفه، اعمّ از «مُخلَصِين» هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link159 | جواب كلى به مفسران مزبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link169 | نقد سخن «فخر رازى» كه گفته است مراد از «متقين»، كسانى اند كه ازشرك بپرهيزند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link160 | معناى جمله : ((لا زينن لهم فى الارض )) و دلالت آن بر اينكه زمين ظرف اغواى شيطاناست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link161 | مراد از ((عبادت مخلصين )) كه از اغواى شيطان مصون هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link162 | معناى بر خدا بودن راه شيطان ((هذا صراط على مستقيم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link163 | آيه : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ...)) متضمن سه جواب به ابليس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link164 | رواياتى چند درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link165 | مقصود از ((عبادى )) و استثناء در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين خصوص]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link166 | اثبات سلطنت و ولايت براى ابليس ، با سلطنت مطلقه خدا منافات ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link167 | معناى اينكه جهنم هفت در دارد: ((لها سبعة الواب ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link168 | ((متقين )) در آيه : ((ان متقين فى جنات ...)) اعم از ((مخلصين )) در آيه : ((الا عبادكمنهم المخلصين )) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link169 | نقد و ابطال سخن ((فخر رازى )) كه گفته است مراد از ((متقين )) كسانى است كه ازشرك بپرهيزند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link170 | بيان حال متقين در ورودشان به بهشت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link170 | بيان حال متقين در ورودشان به بهشت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link171 | قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link171 | قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link172 | رواياتى درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link172 | بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link173 | چند روايت درباره وقت يوم معلوم در آيه ((فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link174 | رواياتى در بيان مراد از درهاى جهنم در آیه: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link174 | روايتى در بيان مراد از درهاى جهنم در ذيل جمله : ((لها سبعة ابواب ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير آیه: «إخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِين»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۳

کپی متن آیه
إِلَى‌ يَوْمِ‌ الْوَقْتِ‌ الْمَعْلُومِ‌

ترجمه

(امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معیّنی.»

|تا روز وقت معين
تا روز [و] وقت معلوم.
تا به وقت معین و روز معلوم (شاید مرا تا قیامت یا نفخه صور اول یا ظهور دولت ولی عصر یا ظهور حکومت عقل انسان بر نفس و هوای او باشد).
تا روز [آن] وقت معین.
تا آن روزى كه وقتش معلوم است.
تا روز و هنگام معین‌
تا روز آن هنگام دانسته.
تا روزی که زمان (فرا رسیدن) آن (در پیش خدا) معلوم (و اگر هم طول بکشد محدود) است (و هنگامه‌ی رستاخیز نام دارد).
«تا روز وقت معلوم .»
تا روز هنگام دانسته‌

“Until the Day of the time appointed.”
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٣٧ آیه ٣٨ الحجر ٣٩
سوره : سوره الحجر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»: مراد روز رستاخیز است (نگا: حجر / و ، واقعه / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ «38»

(امّا نه تا روز قيامت، بلكه) تا روزى كه وقت آن معلوم است.

نکته ها

وقتى شيطان فهميد تا روز قيامت مورد لعن است، از خداوند خواست تا آن روز به او مهلت داده شود، ولى نگفت كه براى چه مهلت مى‌خواهد. از آنجا كه سنّت خداوند بر مهلت دادن است، لذا به او مهلت داده شد، امّا نه تا روز قيامت كه او درخواست كرد، بلكه تا روزى كه زمان آن نزد خدا مشخص است و به گفته برخى از مفسران تا روزى كه بشر باشد و تكليف باشد.

پیام ها

1- سنّت خداوند بر مهلت دادن به گنهكاران است. «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»

2- دعا و درخواست گنهكاران نيز اگر مصلحت باشد، مستجاب مى‌شود. شيطان گفت: «فَأَنْظِرْنِي» پاسخ آمد: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38)

إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ‌: 1- تا روز وقت معلوم و معين كه آخرين ايام تكليف باشد، يعنى نفخه اولى كه به صور اسرافيل تمام خلايق مى‌ميرند.

2- مراد قيامت است كه تا آن روز عذاب را از او دفع فرموده.

3- وقتى كه در علم ازلى معين، لكن كسى اطلاع ندارد.

4- تفسير برهان‌ «1»- وهب بن جميع گويد از حضرت صادق عليه السّلام سؤال نمودم از اين آيه شريفه كه وقت معلوم چيست؟ فرمود: گمان مى‌كنى روز حشر مردم باشد، خداى تعالى او را مهلت داده تا روزى كه مبعوث گردد قائم مادر مسجد كوفه، ابليس آيد و مى‌نشيند حضور او، فرمايد واى از امروز پس پيشانى او را گرفته گردنش را بزند، پس اين روز مى‌باشد وقت معلوم.

5- على بن ابراهيم‌ «2» روايت نموده وقت معلوم روزى است كه رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ابليس را در صخره بيت المقدس ذبح فرمايد.

تنبيه: در علم كلام اين مطلب مبرهن شده كه ذات احديت الهى حكيم على الاطلاق و تمام افعال سبحانى بر وجه حكمت مى‌باشد، بنابراين بقاى ابليس البته به حكمت و مصلحت خواهد بود، گرچه علت آن ظاهر نيست.

تفسير برهان‌ «3» روايت از حسين بن عطيه كه شنيدم حضرت صادق‌


«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 343.

«2» تفسير صافى، جلد سوّم، صفحه 113 (به نقل از تفسير قمى)

«3» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 343.

جلد 7 - صفحه 108

عليه السّلام مى‌فرمود: ابليس بندگى خدا نمود در آسمان در دو ركعت به شش هزار سال، و مهلت دادن خداى تعالى او را تا وقت معلوم، به سبب اين عبادت بود.

بيان: اگرچه به سبب استكبار، كفر او بعد از آن متحقق، و آثار اخروى عبادت او را به كلى از ميان برد، لكن به مفاد آيه شريفه‌ (أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌) «1» حق سبحانه عمل هيچ عاملى را ضايع نفرمايد، لذا اجر عبادت ابليس چنين مقرر شد پس از مردود شدن و مهلت يافتن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)

قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)

ترجمه‌

گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند

گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى‌

تا روز وقت دانسته شده‌

گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى‌


جلد 3 صفحه 253

ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى‌

مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند

گفت اين راهى است بر من راست‌

همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان‌

و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى‌

مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پاره‌اى قسمت شده.

تفسير

ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفته‌اند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نموده‌اند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفته‌اند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه‌


جلد 3 صفحه 254

ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كرده‌اند كه ظاهرا بى‌وجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمده‌اند و از من بى‌لطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدسته‌اى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نموده‌اند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم‌


جلد 3 صفحه 255

را هفت در است طبقه‌ها دارد هر طبقه‌اى فوق طبقه‌اى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقه‌اى اهلى ذكر كرده‌اند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نموده‌اند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيف‌تر و وقوفش آسان‌تر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانسته‌اند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانسته‌اند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ رَب‌ِّ فَأَنظِرنِي‌ إِلي‌ يَوم‌ِ يُبعَثُون‌َ (36) قال‌َ فَإِنَّك‌َ مِن‌َ المُنظَرِين‌َ (37) إِلي‌ يَوم‌ِ الوَقت‌ِ المَعلُوم‌ِ (38)

(‌گفت‌ شيطان‌ پروردگارا حال‌ ‌که‌ ‌من‌ رانده‌ شدم‌ و مشمول‌ لعن‌ تو ‌تا‌ قيامت‌ شدم‌، ‌پس‌ مرا مهلت‌ ده‌ و نميران‌ ‌تا‌ روزي‌ ‌که‌ بنده‌گان‌ برانگيخته‌ ميشوند خداوند فرمود، ‌پس‌ محققا تو ‌از‌ مهلت‌ دهندگان‌ هستي‌ ‌تا‌ روز معين‌ و وقت‌ معلوم‌) ‌در‌ شرح‌ ‌اينکه‌ آيات‌ دو أمر بايد متذكر شويم‌ (أمر اول‌) حكمت‌ امهال‌ شيطان‌ چيست‌! (جواب‌) امتحان‌ بندگان‌ ‌که‌ ‌در‌ مقابل‌ انبياء و ائمه‌ و علماء و دعات‌ حق‌ فرمايشات‌ الهي‌ ‌را‌ ترك‌ كنند و اطاعت‌ شيطان‌ كنند ‌که‌ كاشف‌ ‌از‌ خبث‌ سريره‌ ‌آنها‌ ‌است‌، چنانچه‌ مؤمنين‌ و مطيعين‌ و عباد مخلصين‌ اعتناء باو نكردند و بوظيفه‌ ‌خود‌ عمل‌ كردند، چنانچه‌ خداوند ميفرمايد: ‌از‌ قول‌ شيطان‌.

وَ قال‌َ: الشَّيطان‌ُ لَمّا قُضِي‌َ الأَمرُ إِن‌َّ اللّه‌َ وَعَدَكُم‌ وَعدَ الحَق‌ِّ وَ وَعَدتُكُم‌ فَأَخلَفتُكُم‌

جلد 12 - صفحه 37

وَ ما كان‌َ لِي‌ عَلَيكُم‌ مِن‌ سُلطان‌ٍ إِلّا أَن‌ دَعَوتُكُم‌ فَاستَجَبتُم‌ لِي‌ فَلا تَلُومُونِي‌ وَ لُومُوا أَنفُسَكُم‌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 26 و 27.

و خداوند اسباب‌ عبادت‌ و معصيت‌ ‌را‌ ‌در‌ دست‌رس‌ بنده‌گان‌ قرار داده‌ حافظ ميگويد

(صالح‌ طالح‌ متاع‌ خيش‌ نمودند

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 38)- ولی نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخیز، چنانکه خواسته‌ای، بلکه «تا وقت و زمان معینی» (إِلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).

منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پایان این جهان و برچیده شدن دوران تکلیف است.

نکات آیه

۱- مهلت خواهى ابلیس براى تداوم زندگى خویش تا روز رستاخیز، تنها تا روز معین و مشخصى، مورد اجابت قرار گرفت. (فإنک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم)

۲- روز قیامت و زمان دقیق برپایى آن، مشخص و معلوم در نزد خداوند (فأنظرنى إلى یوم یبعثون . قال فإنک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم) برداشت فوق، بر این اساس است که مقصود از «الوقت المعلوم» روز رستاخیز و قیامت باشد و نام گذارى آن روز به «وقت معلوم» براى این است که تنها خدا، زمان دقیق آن را مى داند.

۳- حیات ابلیس، محدود است و قبل از پایان عمر دنیا، پایان مى پذیرد.* (قال فإنک من المنظرین . إلى یوم الوقت المعلوم) ابلیس، از خداوند درخواست کرد که حیاتش طولانى شود و تا قیامت ادامه یابد. خداوند، درخواست حیات طولانى وى را اجابت کرد، اما تداوم آن را تا قیامت با آوردن «إلى یوم الوقت المعلوم» ردّ کرد. بنابراین حیات ابلیس، قبل از قیامت پایان مى پذیرد.

روایات و احادیث

۴- «یحیى بن أبى العلاء ... ان رجلاً دخل على أبى عبدالله(ع) فقال: أخبرنى عن قول الله عزّوجلّ لإبلیس «فإنک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم» قال: ... و یوم الوقت المعلوم یوم ینفخ فى الصور نفخة واحدة فیموت ابلیس ما بین النفخة الأولى و الثانیة;[۱] یحیى بن ابى العلاء روایت کرده است: شخصى وارد بر امام صادق(ع) شد و گفت: مرا از سخن خداى عزّوجلّ که به ابلیس فرمود: «فإنک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم» خبر ده، حضرت فرمود: مراد از روز وقت معلوم، روزى است که [هنوز فقط] یک بار در صور دمیده شده; پس ابلیس بین دمیدن اول و دوم مى میرد...».

۵- «عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله تبارک و تعإلى «فأنظرنى إلى یوم یبعثون . قال فإنک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم» قال: یوم الوقت المعلوم یوم یذبحه رسول الله(ص) على الصخرة التى فى بیت المقدس;[۲] از امام صادق(ع) در باره سخن خداوند تبارک و تعالى «فأنظرنى إلى یوم یبعثون . قال فإنک من المنظرین إلى یوم الوقت المعلوم» روایت شده است که فرمود: روز وقتِ معین، روزى است که رسول خدا(ص) ابلیس را روى صخره اى که در بیت المقدس است، ذبح مى کند».

۶- «عن الحسن بن عطیة قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: ان إبلیس عَبَدَ الله فى السّماء الرابعة فى رکعتین ستة آلاف سنة و کان من انظار الله إیّاه إلى یوم الوقت المعلوم بما سبق من تلک العبادة;[۳] حسن بن عطیه گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که مى فرمود: همانا ابلیس در آسمان چهارم با دو رکعت [نماز] شش هزار سال خدا را عبادت کرد و به خاطر همین عبادت، خدا او را تا روز وقت معین مهلت داد».

موضوعات مرتبط

  • ابلیس: اجابت استمهال ابلیس ۱; پایان عمر ابلیس ۳; فلسفه مهلت به ابلیس ۶; مرگ ابلیس ۴، ۵
  • خدا: علم خدا ۲
  • قیامت: نفخ صور در قیامت ۴; وقت قیامت ۲

منابع

  1. علل الشرایع، ج ۲، ص ۴۰۲، ح ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۳، ح ۴۵.
  2. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۲۴۵; تفسیر برهان، ج ۲، ص ۳۴۳، ح ۲ و ۸.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۲۴۱، ح ۱۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۴، ح ۴۷.