الإسراء ٥٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link95 | آيات ۴۰ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link95 | آيات ۴۰ - ۵۵ سوره إسراء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link96 | تصريف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link96 | تصريف و تنوع آیات قرآن، به منظور متذكر شدن شنوندگان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link97 | با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link97 | با اين كه ثمره تصريف آيات، ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link98 | احتجاجى با | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link98 | احتجاجى با مشركان، در نفى شريك براى خداوند متعال]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link99 | تقرير استدلال بر نفى شرك براى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link99 | تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link100 | تسبيح سنگ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link100 | تسبيح سنگ و چوب، به چه معناست؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link103 | تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى و قالى است]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link104 | وجود موجودات، هم حمد خدا و هم تسبيح اوست]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link103 | تسبيح همه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link106 | وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۲#link104 | وجود | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link108 | پاسخ خداوند، به استبعاد مشركان، نسبت به مسأله معاد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link109 | امر به خوش زبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link106 | وجوه مختلفى كه در معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link110 | سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link108 | پاسخ | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link109 | امر به خوش زبانى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link110 | سعادت | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link111 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۳#link111 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link113 | توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link113 | توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link114 | چند روايت درباره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۴#link114 | چند روايت درباره «بِسمِ اللّهِ الرَّحمِان الرَّحِيم»]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۳ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۴
کپی متن آیه |
---|
قُلْ کُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً |
ترجمه
الإسراء ٤٩ | آیه ٥٠ | الإسراء ٥١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«حَدِیداً»: آهن.
تفسیر
- آيات ۴۰ - ۵۵ سوره إسراء
- تصريف و تنوع آیات قرآن، به منظور متذكر شدن شنوندگان
- با اين كه ثمره تصريف آيات، ازدياد نفرت كفار بوده، حكمت نزول آيات چه بوده است؟
- احتجاجى با مشركان، در نفى شريك براى خداوند متعال
- تقرير استدلال بر نفى شرك براى خدا، به صورت يك قياس استثنایى
- تسبيح سنگ و چوب، به چه معناست؟
- تسبيح همه موجودات، تسبيح حقيقى و قالى است
- وجود موجودات، هم حمد خدا و هم تسبيح اوست
- وجوه مختلفى كه در معناى «حِجَاباً مَستُوراً» گفته شده است
- پاسخ خداوند، به استبعاد مشركان، نسبت به مسأله معاد
- امر به خوش زبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى
- سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيت الهى است كه بر اساس عمل تعيين مى شود
- بحث روايتى
- توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره اى روايات نقل شده است
- چند روايت درباره «بِسمِ اللّهِ الرَّحمِان الرَّحِيم»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً «50»
بگو: (استخوان خرد شده كه آسان است، شما) سنگ باشيد يا آهن.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً (50)
چون كفار محال مىدانستند زنده شدن بعد از مردن را، لذا بعث را منكر بودند، اگرچه بدن هم به حالت خود باقى باشد. و ذكر حالت پوسيدگى براى تقويت انكار حشر بوده، و آيه شريفه رفع استبعاد اصل آن را فرمايد:
قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً: (امر بر سبيل تعجيز و توبيخ و مقصود اهانت و الزام آنها است) بگو اى پيغمبر در جواب منكرين كه شما سنگ شويد يا آهن به صلابت و شدت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً (49) قُلْ كُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِيداً (50) أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُسَهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَرِيباً (51) يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَسْتَجِيبُونَ بِحَمْدِهِ وَ تَظُنُّونَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً (52)
ترجمه
و گفتند آيا چون گشتيم استخوانها و ذرات پراكنده آيا ما هر آينه برانگيخته شدگانيم آفريده نوينى
بگو بوده باشيد سنگها يا آهن
يا مخلوقى از آنچه بزرگ آيد در سينههاى شما پس زود باشد بگويند كيست كه عود ميدهد ما را بگو آنكس كه پديد آورد شما را اوّل بار پس زود باشد بجنبانند بسوى تو سرهاشان را و گويند چه زمانى خواهد بود آن بگو شايد كه بوده باشد نزديك
روز كه ميخواند شما را پس اجابت ميكنيد بستايش او و گمان ميبريد كه درنگ نكردهايد مگر اندكى.
تفسير
كسانيكه منكر معاد شدند دليلى بر مدّعاى خودشان اقامه ننمودند جز استبعاد كه گفتند آيا وقتى ما مرديم و گوشت بدن ما خاك شد و از ما جز استخوانى باقى نماند و اجزاء خاك شده بدن ما پراكنده و متفرّق شد و يا غبار گرديد آيا ممكن است ما دو مرتبه برانگيخته و مبعوث شويم از قبورمان با آنكه مخلوق جديد و آفريده نو پديدى باشيم لذا پيغمبر اكرم مأمور شد كه اوّلا در جواب بفرمايد اگر ميتوانيد سنگ يا آهن شويد يا آفريده ديگرى از اشيائى كه در ضمير و اعتقاد شما بزرگ و سختتر از سنگ و آهن است هر چه باشيد و بشويد در قيامت مبعوث خواهيد شد و براى اختصار و مبالغه در الزام جواب شرط حذف و كلام بصورت امر آورده شده و چون اين جواب موجب مزيد استبعاد آنها خواهد شد ناچار ميگويند كه ميتواند چنين كارى كند آنوقت راه جوابى كه رفع استبعاد آنها را نمايد براى تو باز ميشود و بدون درنگ بگو آنكس كه خلق كرد و پديد آورد شما را روز اول چون هر كس ميداند بنى آدم از اجزاء متفرقه و عناصر مختلفه خلق و پديدار شدهاند و هر كس يكبار مركّبى را ايجاد و مصنوعى را اختراع نمود بار دوّم از براى او آسانتر است و باين تذكّر استبعاد آنها رفع خواهد شد و در اينحال آن بيچارگان از عجز و ناچارى در جواب متوسل باستهزاء و استخفاف شوند و بجانب تو سرهاشان را بجنبانند و بگويند پس اين بعث كى ميشود و تو در
جلد 3 صفحه 366
مقابل آنها بگو شايد نزديك باشد چون عمر دنيا در برابر آخرت هر چه باشد كوتاه است يا هر آينده محقّق الوقوعى نزديك است و نغض حركت دادن سر ببالا و پائين است و بعضى او خلقا ممّا يكبر فى صدور كم را اشاره بمرگ گرفتهاند چون هيچ چيز در دل مردم بزرگتر از مرگ نيست و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و بنابراين مراد آنستكه اگر فرضا شما بصورت مرگ در آئيد و عين آن شويد خداوند قادر است كه مرگ را زنده كند و ممات را حيات بخشد و اين كمال مبالغه در قدرت است و بنظر حقير محتمل است اين جمله اشاره باشد بشبهه آكل و مأكول يعنى اگر شما بميريد و جزء بدن ديگران شويد كه در اين صورت اعاده همه با اجزائشان بزرگ و ممتنع است در نظر شما باز خداوند قادر است همه را با اجسادشان زنده و محشور فرمايد چون واضح است كه استبعاد در اين صورت بيشتر و شبهه بزرگتر است در دلها از اعاده سنگ و آهن و هرچه سختتر باشد از آن دو و كيفيت احياء موتى و رفع اين شبهه و ساير شبهات معاد جسمانى از مراجعه بسوره بقره ذيل آيه فقلنا اضربوه ببعضها كذالك يحيى اللّه الموتى تحت عنوان تبيين سماوى واضح و آشكار خواهد شد انشاء اللّه تعالى و روز قيامت روزى است كه خداوند بندگان خود را ميخواند و آنها فورا اجابت مينمايند در حاليكه مشغولند بحمد خداوند بر كمال قدرتش و اين خواندن در نفخه دوّم اسرافيل است و اجابت در قيام آنها است از قبور و حمد بنا بر روايت جوامع بگفتن سبحانك اللهم و بحمدك است و بعضى گفتهاند حمد اقرار آنها است بآنكه خداوند مستحقّ ستايش است بر نعم او چون معارف در آنروز ضرورى است و بنابراين هر سه معنى يعنى خواندن و اجابت نمودن و حمد كردن، عملى و حالى است و همه گمان ميكنند كه درنگ نكردند در دنيا و برزخ مگر كمى چون عمر دنيا بالنسبه بآخرت كم است و يكروز آخرت بقدر تمام مدت دنيا است و بعضى گفتهاند در اين آيه خطاب باهل ايمان شده چون آنها حمد خدا را بجا ميآورند و در برزخ متنعم ميباشند و اهل تنعم و تعيش زمان طويل را قصير مىپندارند و اللّه اعلم.
جلد 3 صفحه 367
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل كُونُوا حِجارَةً أَو حَدِيداً (50) أَو خَلقاً مِمّا يَكبُرُ فِي صُدُورِكُم فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنغِضُونَ إِلَيكَ رُؤُسَهُم وَ يَقُولُونَ مَتي هُوَ قُل عَسي أَن يَكُونَ قَرِيباً (51)
در جواب اينکه منكرين معاد بفرما اگر مثل سنگ خارا يا آهن و فولاد باشيد يا هر چه در نظر شما بزرگ باشد مثل كوه يا اشجار قويه يا فيل و كرگدن يا بالاتر مثل خورشيد و افلاك باشيد البته مبعوث ميشويد پس ميگويند كيست قدرت داشته باشد بگو آن كسي که اول دفعه که هيچ بوديد خلق فرمود خداوند قادر متعال پس سرهاي خود را بزير مياندازند مقابل تو و ميگويند اينکه بعث چه موقعي تحقق پيدا ميكند بگو اميد است که نزديك باشد، در بحث قدرت در مجلد اول كلم الطيب گفتهايم که قدرت بمحالات عقليه تعلق نميگيرد آن هم نه از جهت نقص در قدرت بلكه از جهت عدم قابليت محل از براي وجود زيرا اگر ممكن باشد وجودش از فرض محال خارج است و هر چه ممكن الوجود باشد قدرت بر ايجادش دارد و لو محال عادي باشد و البته موافق با حكمت و مصلحت زيرا بدون آن لغو يا قبيح است و محال است از خداوند صادر شود بواسطه صفت عدل آنهم نميكند نه آنكه نميتواند و نظير آن در حق معصومين که محالست از آنها معصيت صادر شود نه اينكه قدرت نداشته باشند بلكه بواسطه صفت عصمت محال است از آنها صادر شود.
قُل كُونُوا حِجارَةً أَو حَدِيداً ذكر حجارة و حديد از باب مثال است يعني هر چه محكم و متقن باشيد.
أَو خَلقاً مِمّا يَكبُرُ فِي صُدُورِكُم هر چه تصور كنيد خداوند بزرگتر است از آن و قدرت بر ايجاد و اعدام و تفرقه و تأليف دارد و چون اينها باور نميكنند
جلد 12 - صفحه 267
همچه قدرتي ميگويند فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنا در جواب آنها بفرما آن قادر متعالي که هيچ را چيز ميكند و نيست را هست ميكند قدرت دارد که صورت خاكي را صورت لحمي دهد و مرده را زنده كند.
قُلِ الَّذِي فَطَرَكُم أَوَّلَ مَرَّةٍ و چون اينکه بيان دندان شكن است ديگر جايي براي اشكال ندارد سرهاي خود را بزير انداختند و مجاب شدند.
فَسَيُنغِضُونَ إِلَيكَ رُؤُسَهُم و زير لب ميگفتند چه وقت اينکه بعث واقع ميشود چنانچه عوام ميگويند حالا تا قيامت بنظر آنها دور ميآيد.
إِنَّهُم يَرَونَهُ بَعِيداً وَ نَراهُ قَرِيباً معارج آيه 6 و 7 وَ يَقُولُونَ مَتي هُوَ در جواب آنها بفرما قُل عَسي أَن يَكُونَ قَرِيباً تمام عمر دنيا را از اول خلقت تا قيام قيامت اگر بگوئيم مثل قطره است نسبت بدرياي عميق غلط گفتهايم زيرا درياي عميق هم محدود است و آخرت نامحدود و كلمه عسي نه بمعني رجاء باشد و احتمال خلاف هم داده شود بلكه بمعني تحقق و وقوع است البته قريب است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 50)- قرآن در پاسخ آنها میگوید: «بگو: (استخوان پوسیده و خاک شده که سهل است) شما سنگ باشید یا آهن» باز خدا قادر است لباس حیات در تنتان بپوشاند (قُلْ کُونُوا حِجارَةً أَوْ حَدِیداً).
نکات آیه
۱- خداوند، شیوه پاسخ گویى به شبهات منکران معاد را، به پیامبر(ص) آموخت. (قل کونوا حجارة أو حدیدًا)
۲- پیامبر(ص)، موظف به پاسخ گویى به استبعاد منکران معاد (قالوا أءذا کنّا عظمًا ... قل کونوا حجارة أو حدیدًا)
۳- پاسخ گویى به شبهات منکران تعالیم دینى، امرى لازم و ضرورى است. (قالوا أءذا کنّا عظمًا و رفتًا ... قل کونوا حجارة أو حدیدًا) دستور خداوند به پیامبر(ص) براى پاسخ گویى به شبهات منکران معاد به عنوان یکى از ارکان عقیده دینى و نیز آموزش شیوه پاسخ گویى به آن حضرت، دلالت مى کند بر اهمیت جواب گویى به شبهات یاد شده.
۴- خداوند، قادر بر زنده ساختن مجدد انسانها، حتى اگر به سنگ و آهن مبدل شوند. (قل کونوا حجارة أو حدیدًا)
۵- امکان تبدیل شدن جسم انسان پس از مرگ به سنگ و آهن یا جسم سخت تر از آن* (قل کونوا حجارة أو حدیدًا) با این احتمال که «کونوا حجارة...» تحدى نباشد; بلکه بیانگر فرض محتمل و ممکن باشد، برداشت فوق استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- بدن: بدن پس از مرگ ۵; تبدیل بدن به آهن ۴، ۵; تبدیل بدن به سنگ ۴، ۵
- خدا: تعالیم خدا ۱; قدرت خدا ۴
- دین: اهمیت پاسخ شبهات دین ۳
- محمد(ص): مسؤولیت محمد(ص) ۲; معلم محمد(ص) ۱
- مردگان: احیاى اخروى مردگان ۴
- معاد: اهمیت پاسخ شبهات معاد ۲; اهمیت معاد ۲; پاسخ شبهات معاد ۱، ۲; معاد جسمانى ۴
منابع