مريم ٧٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link108 | آيات ۷۳ - ۸۰ سوره مريم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link108 | آيات ۷۳ - ۸۰ سوره مريم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link109 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link109 | پاسخ به كفار، كه می گفتند: ما مقام و مجلس بهترى از مؤمنان داریم، پس بر حق هستیم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link111 | بیان سنت استدراج خداوند، به گمراهى بیشتر دنیاپرستان]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link111 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link112 | پاسخ دیگر، به احتجاج كفار كه می گفتند: «أىُّ الفَرِيقَينِ خَيرٌ مَقَاماً وَ أحسَنُ نَدِيّا»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link112 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link113 | استدلال ديگر کفّار، كه مال و فرزنددار شدن را، نتيجۀ كفر پنداشته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link113 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۱#link113 | بحث رویتی ]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۹
کپی متن آیه |
---|
وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثاً وَ رِئْياً |
ترجمه
مريم ٧٣ | آیه ٧٤ | مريم ٧٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَمْ»: چه زیاد. بسیار فراوان. «قَرْنٍ»: مردمان همعصر و همزمان (نگا: انعام / . «أَثَاثاً»: کالای منزل. وسائل زندگی. «رِئْیاً»: سیما و دیدار. هیئت و منظره.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷۳ - ۸۰ سوره مريم
- پاسخ به كفار، كه می گفتند: ما مقام و مجلس بهترى از مؤمنان داریم، پس بر حق هستیم
- بیان سنت استدراج خداوند، به گمراهى بیشتر دنیاپرستان
- پاسخ دیگر، به احتجاج كفار كه می گفتند: «أىُّ الفَرِيقَينِ خَيرٌ مَقَاماً وَ أحسَنُ نَدِيّا»
- استدلال ديگر کفّار، كه مال و فرزنددار شدن را، نتيجۀ كفر پنداشته اند
- بحث رویتی
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً «74»
و چه بسيار نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه مال و ثروتشان بهتر بود و منظرى آراستهتر داشتند.
نکته ها
كلمهى «اثاث» به معناى امكانات زندگى و رفاهى است. «رِءْياً» منظرههاى ديدنى را گويند. «قَرْنٍ» به مردمى گفته مىشود كه در يك زمان با هم زندگى مىكنند.
پیام ها
1- تاريخ سقوط طاغوتيان و كافران، از منابع شناخت انسان و عبرت آموز است.
«وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ» (تاريخ، يك مجموعهى به هم پيوسته است كه مىتوان از گذشتهى آن براى آينده عبرت گرفت)
2- تعداد كفّار و طاغوتيانى كه نابود شدهاند كم نيستند. «وَ كَمْ أَهْلَكْنا»
3- تحوّلات تاريخى، طبق سنّتهايى است كه خدا مقرّر كرده است. «كَمْ أَهْلَكْنا»
4- امكانات رفاهى و مادّيات، نه نشانهى سعادت است و نه از قهر خداوند جلوگيرى مىكند. أَهْلَكْنا ... هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً
5- رفاه و امكانات، عامل غرور، غفلت، طغيان و سرانجام هلاكت است. كَمْ أَهْلَكْنا ... أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 302
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً (74)
حق سبحانه بناى افتخار و مباهات ايشان را درهم شكسته، بر سبيل تهديد مىفرمايد:
وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ: و چه بسيار هلاك كرديم پيش از مشركان عرب.
مِنْ قَرْنٍ: گروهى را كه مجتمع بودند در يك زمان و يك عصر و به حسب واقع.
هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً: ايشان نيكوتر بودند از جهت متاع كه آرايش منازل ابدان باشد و نيكوتر از جهت هيئت و منظر. همچنانكه آن منازل و اموال و حسب و نسب و حسن حال و جمال آنان، دافع هلاكتشان نشد و همه به چنگال نكال و عقبه عقاب اعمال گرفتار شدند، همچنين كفار و معاندين كه به مال و منال و جاه و جلال خود مىنازند، چون عذاب ما بر ايشان نازل گردد مسكن و مجمع و تنعم و رفاهيت آنان به ايشان فايده نرساند و عذاب را باز ندارد بلكه همه به هلاكت دنيوى و اخروى گرفتار آيند.
جلد 8 - صفحه 216
مفسرين نقل نمودهاند كه نضر بن حرث و اصحاب او موهاى خود را شانه مىكردند و صورتهاى خود را به روغن صفا مىدادند و جامه فاخر مىپوشيدند و بر اسبان دونده و جهنده سوار مىشدند و به هيئت بهيّت و حسن صورت و جمعيت و رفاهيت خود بر اصحاب پيغمبر افتخار مىكردند، حق تعالى در باره آنها اين آيه نازل و تهديد ايشان فرمود از عذاب «1».
تنبيه: چون آيات قرآنى عام است نسبت به تمام مكلفين تا انقراض عالم، پس تهديد آيه شامل است آنان را كه روش اين جماعت اختيار كنند و در هر عصرى به جاه و جلال خود افتخار نمايند بر مؤمنين، و به عمليات خود اهانت كنند به مقدسات دين، و كثرت غرور و غفلت و شهوت، آنان را چنان مست گردانيده كه بكلى پرده حيا را دريده هيچ پروائى ندارند.
تتمه: در كافى به اسناد خود از ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام فرمود در آيه «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا ...» حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله دعوت كرد قريش را به سوى ولايت ما، پس نفرت و انكار نمودند و گفتند آنانكه كافر شدند از قريش به آنانكه ايمان و اقرار نمودند به ولايت امير المؤمنين و ما اهل بيت، كداميك از دو فرقه بهترين مقام و نيكو منظرتر هستيم «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلاَّ وارِدُها كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيًّا (71) ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا (72) وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِيًّا (73) وَ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْياً (74) قُلْ مَنْ كانَ فِي الضَّلالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً (75)
ترجمه
و نيست از شما مگر كه وارد شونده آن است باشد بر پروردگارت واجب حكم شده
پس نجات ميدهيم آنانرا كه پرهيزكار شدند و ميگذاريم ستمكاران را بزانو در آمدگان
و چون تلاوت شود بر آنها آيتهاى ما كه واضحاتند گويند آنانكه كافر شدند مر آنانرا كه ايمان آوردند كدام يك از اين دو دسته بهترند از جهت منزل و نيكوترند از جهت محفل
و چه بسيار هلاك كرديم پيش از ايشان از
جلد 3 صفحه 487
اهل عصرى كه آنها نيكوتر بودند از جهت اثاثيه و تجمّل ظاهرى
بگو كسيكه باشد در گمراهى پس بايد مهلت دهد او را خداوند مهلت دادنى تا چون به بينند آنچه را وعده داده ميشوند يا عذاب و يا مرگ پس زود باشد كه بدانند كيست او بدتر از جهت منزل و ناتوانتر از جهت عسكر.
تفسير
- قمّى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد از ورود نزول است نه دخول مانند آنكه ميگويند وارد فلان غدير آب شديم با آنكه داخل آب نشدند حقير عرض ميكنم خداوند هم در بيان احوال حضرت موسى فرموده چون وارد شد آب مدين را ديد جمعى اشتغال به آب كشيدن دارند با آنكه آنحضرت داخل آب نشده بود و اين ورود را خداوند براى تمام افراد بشر بر خود واجب و لازم و حتم و حكم فرموده كه تخلّف از آن ممكن نيست پس نجات ميدهد خداوند كسانيرا كه پرهيزكار شدند در دنيا و ميروند ببهشت و باقى ميگذارد ستمكاران بخويش و خلق را بهمان حال كه بودند در جهنّم يعنى در حاليكه بدو كنده زانو در آمدگان باشند از تنگى جا چنانچه بهمين حال ورود نمودند در اطراف جهنّم بعلّت مذكوره در آيات سابقه و ظاهرا اين ورود همان ورود در كنار جهنّم است براى عبور از صراط كه پلى است كشيده شده بر روى جهنّم كه بايد همه از آن عبور نمايند و بهشتىها ببهشت روند و جهنّمىها در آن افتند و بمانند يا بعدا بيرون آيند اگر شيعه اثنى عشرى باشند و منافى نيست با اين معنى بلكه مؤيّد آنست روايتى كه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مردم وارد آتش ميشوند پس خارج ميگردند بر وفق اعمالشان دسته اوّل مانند برق لامع دسته بعد مانند گذر نمودن باد دسته بعد مانند تاخت اسب دسته بعد مانند شخص سواره دسته بعد مانند دويدن پياده دسته بعد مانند راه رفتن پياده چون اينها اوصاف عبور كنندگان از صراط است كه در سوره فاتحه ذكر شد و نيز منافات ندارد با روايتى كه جابر بن عبد اللّه از آنحضرت نقل نموده كه فرمود ورود دخول است باقى نميماند نيكوكار و بدكارى مگر آنكه داخل جهنّم ميشود پس ميگردد بر اهل ايمان برد و سلام چنانچه بود بر ابراهيم عليه السّلام چون عبور از جهنّم ملازم با دخول و خروج از آنست و نيز از آنحضرت روايت شده كه آتش بمؤمن در روز قيامت ميگويد عبور
جلد 3 صفحه 488
كن از من اى مؤمن كه خاموش كرد نور تو شعله مرا و در روايتى فرموده كه خداوند بآتش خطاب ميفرمايد بگير اصحاب خود را و واگذار اصحاب مرا قسم بخدائى كه جان من در دست او است كه آن اصحاب خود را بهتر ميشناسد از شناختن مادر فرزندش را و گفتهاند فائده اين دخول بمقتضاى بعضى از روايات اطلاع اهل ايمان است از حال كفّار و عذاب جهنّم تا بدانند كمال فضل و رحمت خدا را بر خودشان و زياد شود فرح و سرورشان از بهشت و نعمتهاى آن چنانچه اهل جهنّم را هم مطّلع مينمايند بر بهشت و انواع نعم آن و احوال اهلش تا بيشتر موجب حسرت و ندامت آنها گردد و در چند روايت فرمودهاند تب كه عارض مؤمن ميشود حظّ و نصيب او از آتش جهنّم است و نيز از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه پرسيدند از اين آيه فرمود وقتى كه اهل بهشت داخل آن شوند بعضى از ايشان ببعضى گويند مگر خدا وعده نداده بود كه ما را اوّل وارد آتش كند جواب بآنها ميرسد شما وارد شديد با آنكه آن خاموش بود و گفتهاند اينكه خداوند فرموده اهل بهشت از جهنّم دور شدگانند مراد از عذاب آنست و بنابر آنچه تاكنون بيان شد مراد از ورود، نزول در كنار جهنّم و عبور از فوق آنست بدون آنكه از حرارت آن المى باهل ايمان برسد و مراد از دخول در روايت نبوى هم همين است و مراد از دخولى كه در روايت قمّى ره نفى شده دخول در اصل جهنّم است كه اهل ايمان از آن دورند و اختلافى نيست و ظاهر آيه شريفه هم محفوظ است و اين وجه جمع از فوائد اين تفسير ميباشد و يكى از اقوال و افعال ركيك قبيح ناپسند مفاخره بمال و جاه و جلال است و كفّار وقتى آيات واضحة الدّلالات قرآن را كه لفظا و معنا در اعلا درجه فصاحت و بلاغت و مشتمل بر اعجاز و كرامت بود ميشنيدند و قادر بر معارضه با آن نبودند ناچار براى تشفّى قلب خودشان متوسل باين مفاخرات و مزخرفات ميشدند كه باهل ايمان ميگفتند آيا كدام يك از اين دو دسته كه ما و شمائيم منزل و مسكن و مجلس و محفل و ساير تجمّلات زندگيمان بهتر از ديگرى است هر كدام كار دنيامان بهتر باشد معلوم ميشود بيشتر مورد لطف خدا هستيم لابد كار آخرتمان هم بهمين دليل بهتر است لذا خداوند آنها را ردّ فرموده باين تقريب كه آيا نميدانند كه چه قدر از اقوام و اهل اعصار سابقه بودند كه ما آنها را هلاك و معذّب نموديم بعذابهاى
جلد 3 صفحه 489
گوناگون با آنكه آنها اثاثيّه و امتعه دنيوى و تجمّلات ظاهرى و مرئى و منظرشان بمراتب از اينها بهتر و برتر بود چون رءى مأخوذ از رؤيت بمعناى هيئت و منظر است و بعضى ريّا بتشديد ياء بدون همزه قرائت نمودهاند و بنابراين محتمل است بقلب همزه و ادغام باشد بهمان معنى و ميشود از رى بمعناى نعمت و سيرابى باشد و لذا قمّى ره ظاهرا از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد لباس و خوردن و آشاميدن است و اينكه گفته شد ظاهرا براى آن بود كه نام نبرده و بضمير نقل فرموده و گفتهاند مرادش آنحضرت است ولى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اثاث متاع است و رءيا جمال و منظر خوب است و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قريش را دعوت فرمود بولايت ما پس از آنها كسانيكه منكر ولايت ما شدند گفتند بكسانيكه اقرار بولايت امير المؤمنين و ما اهل بيت نموده بودند براى سرزنش مفاد آيه سابقه را پس خداوند رد فرمود آنها را باين آيه و مراد از قرن امم سابقه است بگو اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسيكه در ضلالت و گمراهى باشد بايد خدا باو مهلت دهد و ممتدّ كند اوقات او را براى تكميل شقاوت و قطع عذرش كه نگويد اگر خدا مهلت ميداد من توبه ميكردم تا وقتى كه برسد موعد انتقام الهى و منجز گردد وعده خدا بعذاب دنيا از قتل و اسر و استيصال و امثال اينها يا عذاب قيامت بخلود در آتش جهنّم چنانچه گفتهاند ولى قمّى ره نقل فرموده كه مراد از عذاب قتل است و مراد از ساعت مرگ است پس بعد از اين ميدانند كه كيست و كدام يك از آن دو فرقه حقّ و باطل مكان و منزل و مأواى او بدتر است و يار و مددكار او كمتر و مىبينند كه خداوند بر عكس خيالات آنها امر را اجرا فرمود و دماغشان بخاك ماليده شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَم أَهلَكنا قَبلَهُم مِن قَرنٍ هُم أَحسَنُ أَثاثاً وَ رِءياً (74)
چه بسيار هلاك كرديم پيش از اينکه از قرن، آنها که بهتر از اينها دارايي و عنوان داشتند قرون سابقه، مثل زمان قوم نوح و نمرود و شدّاد و فرعون در زمان هود و صالح و ابراهيم و شعيب و موسي بقدري عظمت و شرافت در خود ميديدند که دعوي خدايي ميكردند و بسا تمام ممالك دنيا در تصرف و تحت
جلد 12 - صفحه 475
سلطنت آنها بود خداوند بچه بلاي سخت آنها را هلاك كرد بصيحه و خسف و امطار حجاره و غرق و صاعقه و امثال اينها هلاك فرمود، بر خدا مانعي ندارد که اينکه مشركين و كفار را باين نوع بلاها و امثال اينها هلاك فرمايد، و پس از هلاكت بعذاب ابدي سخت معذب فرمايد. وَ كَم أَهلَكنا قَبلَهُم.
كم بمعني چه بسيار است يعني يكي و دو تا نبودند گروه گروه بودند و در اثر مخالفت انبياء و شرك و كفر باين نوع عذابها هلاك شدند.
من قرن قرن را گفتند عبارت از صد سال است، بعضي سي سال گفتند، لكن مراد طبقات و طوائف قبل است از زمان نوح تا زمان موسي، بلكه تا زمان حضرت رسالت که اصحاب فيل بودند چون حضرتش در سال عام الفيل عالم را بنور جمالش منوّر فرمود. هُم أَحسَنُ أَثاثاً از مساكن و ذخائر و اموال شايد هزار برابر اينها بودند. و رءيا جمال و زيبايي و خودنمايي و خوش سيمايي آنها بهتر از اينها بود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 74)- ولی قرآن با بیانی کاملا مستدل و در عین حال قاطع و کوبنده، به
(1) سوره انبیاء (21) آیه 69.
ج3، ص102
آنها چنین پاسخ میگوید: اینها گویا فراموش کردهاند تاریخ گذشته بشر را «و چه بسیار اقوامی را پیش از آنان نابود کردیم که هم مال و ثروتشان از آنها بهتر بود، و هم ظاهرشان آراستهتر» (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثاثاً وَ رِءْیاً).
آیا پول و ثروت آنها و مجالس پر زرق و برق و لباسهای فاخر و چهرههای زیبایشان توانست جلو عذاب الهی را بگیرد؟
نکات آیه
۱- وجود جامعه هایى چند در تاریخ که از نظر امکانات زندگى و موقعیت اقتصادى و اجتماعى، از کافران عصر بعثت برتر بوده اند. (و کم ... من قرن هم أحسن أثثًا ورءیًا) «قرن» به معناى جامعه و مردمى است که اهل یک زمان و نزدیک به یکدیگر باشند و با هم زیست کنند (مفردات راغب). «أثاثاً» به معناى لوازم زندگى است و وصف «أحسن أثاثاً» نشانه پیشرفت اقتصادى و بهبود آن است. «رءْیا» اسمى است که مرادف «منظر» و «مرأى» (نما و منظره) مى باشد (لسان العرب). بنابراین «أحسن رءیاً» ;یعنى، خوش نماتر. این نیز کنایه از بهینه بودن وضعیت اجتماعى و جذاب بودن آن است.
۲- جوامع و تمدن هاى بسیارى در طول تاریخ، با وجود قدرت و امکانات بسیار و موقعیت برتر نسبت به کافران عصر بعثت، به هلاکت رسیده و نابود شدند. (و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثًثا)
۳- خداوند، کافران صدراسلام را به عذاب استیصال تهدید کرد. (و إذا تتلى ... قال الذین کفروا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۴- کافران و روى گردانان از پذیرش آیات قرآن، در خطر گرفتارى به سرنوشت هلاکت بار پیشینیان و ابتلا به عذاب هاى دنیوى (و إذا تتلى علیهم ءایتنا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۵- تحولات تاریخ و نابود شدن جوامع و تمدن ها، وابسته به اراده الهى است. (و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۶- شوکت قدرت و امکانات مادى، در معرض زوال و نابودى است. (و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثثًا)
۷- کفر به آیات خداوند، زمینه ساز زوال نعمت ها و موهبت هاى الهى (و إذا تتلى علیهم ءایتنا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۸- فریفته شدن به دنیا و امکانات فناپذیر آن و اصیل پنداشتن آنها، از زمینه هاى سقوط تمدن ها و نابودى دنیاگرایان است. (أىّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۹- بهره مندى از دنیا و شُکوه آن، نشانه سعادتمندى نیست. (أىّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن) قرآن در پاسخ به کافرانى که مال و منال خود را به رخ مسلمانان کشیده و آن را نشانه برترى خود قلمداد مى کردند; به نابود شدن جوامع و تمدن ها اشاره مى کند، تا با بیان فناپذیرى دنیا و امکانات آن، پندار سعادتمندى به صرف بهره مندى از دنیا را تخطئه کند.
۱۰- فناپذیرى و ناپایدارى امکانات دنیایى، دلیل اصیل نبودن آن در ارزیابى ها (أىّ الفریقین خیر مقامًا ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن) بیان فناپذیرى بهره هاى مادى و تشخُص هاى دنیوى، ظاهراً براى متزلزل ساختن بنیان هاى فکرى کافران و دنیاپرستان در اصیل پنداشتن دنیا و مباهات به آن است.
۱۱- توجه به مرگ و هلاکت اقوام متمدن و ثروتمند تاریخ، مایه هشدار و موجب فریفته نشدن به دنیا (أىّ الفریقین ... و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
۱۲- پیشرفت هاى اقتصادى و قدرت هاى چشم گیر - حتى در عالى ترین شکل آن - تضمین کننده نجات جامعه از نابودى نیست. (و کم أهلکنا قبلهم من قرن هم أحسن أثثًا ورءیًا)
۱۳- تاریخ جوامع و امت ها، منبعى براى شناخت و عبرت است. (و کم أهلکنا قبلهم من قرن)
روایات و احادیث
۱۴- «عن أبى جعفر(ع) قال: الأثاث المتاع و أمّا رئیاً فالجمال والمنظر الحسن ; از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «أثاث» به معناى متاع و «رئیاً» به معناى نیکویى و منظره زیبا است».[۱]
موضوعات مرتبط
- ارزیابى: ملاک ارزیابى ۱۰
- اقتصاد: آثار رشد اقتصادى ۱۲
- اقوام پیشین: امکانات مادى اقوام پیشین ۱۴; زیبایى طبیعت اقوام پیشین ۱۴; فرجام اقوام پیشین ۴; قدرت اقوام پیشین ۲; موقعیت اجتماعى اقوام پیشین ۱; موقعیت اقتصادى اقوام پیشین ۱، ۲; هلاکت اقوام پیشین ۴
- امکانات مادى: آثار فناپذیرى امکانات مادى۱۰; فناپذیرى امکانات مادى ۶; نقش امکانات مادى ۹
- انذار: انذار از عذاب استیصال ۳
- تاریخ: عبرت از تاریخ ۱۳; فواید تاریخ ۱۳; منشأ تحولات تاریخ ۵
- تمدن: انقراض تمدن ها ۲; تاریخ تمدن ۲; زمینه انحطاط تمدن ها ۸; منشأ انقراض تمدن ها ۵
- ثروتمندان: زمینه هلاکت ثروتمندان ۸
- جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۸; منشأ هلاکت جوامع ۵
- خدا: آثار اراده خدا ۵; انذارهاى خدا ۳
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۸; موانع دنیاطلبى ۱۱
- ذکر: آثار ذکر مرگ ۱۱; آثار ذکر هلاکت اقوام پیشین ۱۱
- سعادت: نشانه هاى سعادت ۹
- شناخت: منابع شناخت ۱۳
- عبرت: عوامل عبرت ۱۳
- قدرت: آثار قدرت ۱۲; فناپذیرى قدرت دنیوى
- قرآن: خطر عذاب دنیوى معرضان از قرآن ۴; خطر هلاکت معرضان از قرآن ۴
- کافران: انذار کافران صدراسلام ۳; خطر عذاب دنیوى کافران ۴; خطر هلاکت کافران ۴; قدرت کافران صدراسلام ۲; موقعیت اجتماعى کافران صدراسلام ۱; موقعیت اقتصادى کافران صدراسلام ۱، ۲
- کفر: آثار کفر به آیات خدا ۷
- نعمت: زمینه سلب نعمت ۷
- هلاکت: عوامل نجات از هلاکت ۱۲
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۲، ص ۵۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۵۵- ، ح ۱۴۱.