يس ٥٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۱#link93 | آيات ۴۸ - ۶۵ سوره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۱#link93 | آيات ۴۸ - ۶۵ سوره «يس»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link94 | استهزاء كفار در مقام انكار | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link94 | استهزاء كفار در مقام انكار معاد، و پاسخ خداوند به آن ها]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link95 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link95 | تفسیر سخن تعجب انگیز کافران، بعد از برپایی رستاخيز]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link96 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link96 | امروز، خودِ اعمالتان، جزای اعمالتان است و بس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link97 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link97 | حال نیکوی «أصحابُ الجنة»، در بهشت برين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link99 | عهد خداوند با بنى آدم، که شیطان را عبادت نکنید]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link99 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link100 | بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آيات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۷_بخش۱۲#link100 | رواياتى | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۹
کپی متن آیه |
---|
فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لاَ إِلَى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ |
ترجمه
يس ٤٩ | آیه ٥٠ | يس ٥١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَوْصِیَةً»: سفارش. نکره آمدن آن، بیانگر این واقعیّت است که حتّی فرصت یک سفارش یا کمترین وصیّتی در میان نخواهد بود.
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۶۵ سوره «يس»
- استهزاء كفار در مقام انكار معاد، و پاسخ خداوند به آن ها
- تفسیر سخن تعجب انگیز کافران، بعد از برپایی رستاخيز
- امروز، خودِ اعمالتان، جزای اعمالتان است و بس
- حال نیکوی «أصحابُ الجنة»، در بهشت برين
- عهد خداوند با بنى آدم، که شیطان را عبادت نکنید
- بحث روایتی: (رواياتى پیرامون برخی از آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ «50»
پس در آن حال، نه توان وصيّتى دارند و نه مىتوانند به سوى خانوادههايشان باز گردند.
پیام ها
1- كفّار، دليلى بر انكار قيامت ندارند و تنها با طرح اين سؤال كه قيامت چه زمانى است، آن را به استهزا مىگيرند. «مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
2- معيّن نبودن زمان امرى، دليل بر واقع نشدن آن نيست. «مَتى هذَا الْوَعْدُ»
3- قيامت، وعده الهى است. «هذَا الْوَعْدُ»
4- كفّار، انبيا و مؤمنان را دروغگو مىپندارند. «إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»
5- قيامت خبر نمىكند، اين همه غفلت و استهزا چرا؟ «صَيْحَةً واحِدَةً»
6- قيامت كه بيايد، نه زبان تاب سخن دارد و نه پا توان فرار. فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا ... يَرْجِعُونَ
7- برپايى قيامت پس از يك صيحه مرگبار است. «صَيْحَةً واحِدَةً»
8- پايان دنيا و آغاز قيامت در حالى خواهد بود كه مردم سرگرم جدال و كشمكش روزانهاند. «تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ»
9- وابستگىها و دلبستگىها در دنيا، كارساز است. با قيام قيامت، همه بندها گسسته مىشود. «وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج7، ص: 546
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ (50)
فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً: پس نتوانند نزد آن حال وصيت كردن با حاضران، وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ: و نه توانائى كه بسوى اهل خود كه غائبند باز گردند، يعنى ايشان را امان ندهند كه از بازار به خانه روند و فورا به صداى نفخ صور هلاك شوند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ (41) وَ خَلَقْنا لَهُمْ مِنْ مِثْلِهِ ما يَرْكَبُونَ (42) وَ إِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلا صَرِيخَ لَهُمْ وَ لا هُمْ يُنْقَذُونَ (43) إِلاَّ رَحْمَةً مِنَّا وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ (44) وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّقُوا ما بَيْنَ أَيْدِيكُمْ وَ ما خَلْفَكُمْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (45)
وَ ما تَأْتِيهِمْ مِنْ آيَةٍ مِنْ آياتِ رَبِّهِمْ إِلاَّ كانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ (46) وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (47) وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (48) ما يَنْظُرُونَ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ (49) فَلا يَسْتَطِيعُونَ تَوْصِيَةً وَ لا إِلى أَهْلِهِمْ يَرْجِعُونَ (50)
ترجمه
و دليلى است براى آنها كه ما حمل نموديم نسل آنها را در كشتى پر كرده شده
و آفريديم براى آنها مانند آن آنچه سوار ميشوند
و اگر بخواهيم غرق ميكنيم آنها را پس نيست فرياد رسى براى آنها و نه آنها رهانيده ميشوند بسببى
مگر رحمتى از ما و برخوردارى تا وقت مقدّر
و چون گفته شود بآنها بپرهيزيد از آنچه پيش روى شما است و آنچه پشت سر شما است باشد كه شما رحم كرده شويد
و نميآيد آنها را دليلى از دليلهاى پروردگارشان مگر آنكه ميباشند از آن روى گردانندگان
و چون گفته شود بآنها انفاق كنيد از آنچه روزى داد شما را خداوند گويند آنها كه كافر شدند بآنان كه ايمان آوردند آيا اطعام كنيم كسيرا كه اگر ميخواست خدا اطعام ميكرد او را نيستيد شما مگر در گمراهى آشكار
و ميگويند كى خواهد بود اين وعده اگر هستيد راستگويان
انتظار نميبرند مگر يك بانك بلندى كه ميگيرد آنها را با آنكه آنها با يكديگر منازعه مينمايند
پس استطاعت ندارند وصيّت نمودن را و نه بسوى كسان خود برميگردند.
تفسير
و يكى از دلائل علم و قدرت الهى براى نوع بشر آنستكه خداوند ذريّه و نسل آن نوع را بدوا در كشتى نوح عليه السّلام كه پر بود از نوع انسان و ساير حيوانات يا مجهّز بود بلوازم كشتىرانى حمل فرمود و از غرق نجات داد و اينكه تعبير بذريّه فرموده با آنكه محمول خود آن نوع بوده براى آنستكه از ابتداء خلقت نوع بشر كشتى نبوده خداوند ذريه و نسل آدم عليه السّلام را بوسيله آن حمل نموده مانند آنكه فرموده باشد ما بنى آدم را حمل نموديم و بعدا اين سنّت در آن ذريّه جارى گرديد و باقى خواهد بود و بعضى گفتهاند ذريّه بمعناى آباء است چون ذرء بمعناى خلق است و اولاد از آباء خلق ميشود و به اين جهت آنرا ذريّه گويند و اينجا مراد آنستكه خداوند آباء آنها را حمل نمود در كشتى و بعضى گفتهاند مراد از ذريّه كه خدا ميفرمايد حمل نموديم ذرياتى است كه در اصلاب پدرانشان بوده و در كشتى نوح عليه السّلام حمل شدند و باين وسيله خداوند اين نوع را حفظ فرمود و
جلد 4 صفحه 410
بعضى گفتهاند مراد از ذريه اطفال و اولاد است كه با خودشان بكشتى مينشانند يا بتجارت ميفرستند و تخصيص آنها بذكر براى آسانتر بودن ركوب كشتى است براى كودكان از ساير مراكب و بالنّسبه بسائر مردم و بنابراين اختصاص بكشتى نوح عليه السّلام ندارد و بنظر حقير بهترين معانى همانستكه بدوا ذكر شد و نديدم كسى متعرّض آنشده باشد چون هر بندهئى نصيبى دارد اينهم نصيب بنده بوده و ذريات بصيغه جمع نيز قرائت شده است و خداوند براى بنى آدم مراكب ديگرى را هم خلق فرمود كه مانند كشتى است در سهولت رفتار چون شتر را هوار كه آنرا كشتى بيابان خواندهاند و ساير سيّارات بحرى و برّى و هوائى كه اخيرا اختراع شده و همه بحول و قوّه الهى بوده كه موادّ آنرا براى بشر آماده و علم تأليف آنرا بآنها داده است و مانند كشتى جمعى در آن مىنشينند و بسهولت مسافرت ميكنند و اگر بخواهد خدا همه را يك مرتبه غرق و هلاك مينمايد و دادرسى براى آنها نيست و نجات داده نخواهند شد و اينهم از شواهد معناى اوّل است كه بنظر حقير رسيد چون معلوم است كه مربوط بكشتى نوح عليه السّلام نيست و با معناى اخير هم موافق است ولى آن معنى از جهات ديگرى خلاف ظاهر است و نجات داده نخواهند شد مگر بوسيله رحمت خدا و براى برخوردار شدن از نعم الهيّه در دنيا مدّتيكه از عمرشان باقى مانده تا اجلشان برسد و كلمه رحمة يا مفعول مطلق است يعنى مگر آنكه رحمت نمائيم آنها را رحمتى يا مفعولله است يعنى مگر براى رحمتى و چون گفته شود بكفّار كه بترسيد از گناهان گذشته و آينده خودتان يا از گناهان حاضر در مقابل خودتان و عذاب آخرت كه در پشت سر داريد چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده تا مورد ترحّم الهى شويد اعراض مينمايند چون عادت كردهاند كه هر آيهئى از آيات الهى براى آنها تلاوت شود يا هر معجزه و حجّتى براى آنان اظهار و اقامه گردد اعراض نمايند و تفكّر و تدبّر در آن ننمايند و تصديق نكنند و اينكه در آيه قبل جواب شرط حذف شده براى دلالت ذيل كلام است بر اعراض آنها و چون گفته شود بآنها كه از اموال خودتان بفقراء انفاق نمائيد گويند اگر خدا ميخواست بآنها چيزى برسد خودش بآنها ميداد و چون نداده معلوم است كه نميخواهد آنها داراى چيزى باشند و شما در گمراهى و اشتباه واضح و آشكارى هستيد كه ما
جلد 4 صفحه 411
را بر خلاف خواسته خدا امر ميكنيد غافل از آنكه خدا بفقراء نداده و باغنياء داده و امر نموده باينها كه بآنها بدهند تا ببركت آن مستحقّ ثواب شوند پس خواسته بآنها چيزى برسد نهايت آنكه آنچيز بوسيله اينها باشد پس اينها در گمراهى آشكارى هستند اگر اين جمله خطاب الهى بامساك كنندگان از انفاق باشد باين تسويلات شيطانى ولى ظاهر آنستكه جزء كلام آنها است چنانچه بيان شد و بطور استهزاء ميگويند كه چه زمان وعده عذاب ما انجاز ميشود اگر شما مسلمانان راست ميگوئيد كه ما عذابى در پيش داريم و خداوند جواب فرموده كه اينها منتظر يك بانك صور اسرافيلند در دميدن اولى كه مردم بآن ميميرند و ناگهان آنها را ميگيرد در حاليكه آنها با يكديگر مخاصمه و مجادله مينمايند در سر متاع دنيا و ابدا آخرت بخاطرشان خطور نميكند و اصل يخصّمون يختصمون بمعناى يتخاصمون است در مجمع نقل نموده كه دو نفر لباسشان را پهن كردهاند كه معامله نمايند مجال جمع كردن نيابند و يكى لقمه را برداشته بخورد هنوز در دهن نگذارده كه صيحه بلند ميشود و ديگرى گوسفندان خود را كنار حوض آورده تا آب دهد كه قيامت برپا گردد و مجال خوردن و خورانيدن پيدا نميكنند و لذا خداوند فرموده نه مجال وصيّت نمودن پيدا ميكنند و نه آنكه از بازار بخانه نزد اهل و عيال خود مراجعت نمايند بلكه ناگهان و بىخبر مرگ همه را دريابد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلا يَستَطِيعُونَ تَوصِيَةً وَ لا إِلي أَهلِهِم يَرجِعُونَ (50)
پس قدرت و استطاعت ندارند که سفارشي و وصيتي بكنند و نه بخانهها و منزلها و اهل و عيال خود مراجعه كنند.
توضيحا اينکه امر غريبي نيست چه بسيار مشاهده شده كساني که بموت فجأه از دنيا ميروند فوري و آني و حكم واحد و جميع يكسان است و نيز مشاهده شده برق و مكينه و چرخ و ماشين آني از كار ميافتند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 50)- لذا در این آیه میگوید: این مسأله به قدری سریع و برق آسا و غافلگیرانه است که «حتی توانایی بر وصیت و سفارش نخواهند داشت، و حتی فرصت مراجعت به سوی خانواده و منزلهای خود را پیدا نمیکنند»! (فَلا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَ لا إِلی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ).
معمولا هنگامی که حادثهای به انسان دست میدهد و انسان احساس میکند پایان عمرش نزدیک شده، سعی میکند هر جا هست خود را به منزل و مأوای خویش برساند، و در میان همسر و فرزندانش قرار گیرد، سپس کارهای نیمه تمام و سرنوشت بازماندگان خود را از طریق وصیت بر عهده این و آن بگذارد و سفارش آنها را به دیگران بکند.
اما مگر صیحه پایان دنیا به کسی مجال میدهد؟ و یا به فرض این که مجالی باشد مگر کسی زنده میماند که توصیههای انسان را بشنود؟
نکات آیه
۱ - با فرارسیدن زمان برپایى قیامت بر اثر صیحه و فریاد مرگ بار، انسان ها از هرگونه توصیه و اندک سفارشى، ناتوان خواهند شد. (صیحة وحدة تأخذهم ... فلایستطیعون توصیة) نکره آمدن «توصیة» مى تواند براى تقلیل باشد.
۲ - با فرارسیدن زمان برپایى قیامت بر اثر صیحه و فریاد مرگ بار، انسان ها از مراجعه به کسان خود ناتوان خواهند بود. (صیحة وحدة تأخذهم ... فلایستطیعون توصیة و لا إلى أهلهم یرجعون)
۳ - میان وقوع صیحه و فریاد سهمگین و مرگ و انقراض نسل بشر در دنیا، هیچ فاصله اى نخواهد بود. (صیحة وحدة تأخذهم ... فلایستطیعون توصیة و لا إلى أهلهم یرجعون) ناتوانى بشر از هرگونه توصیه و سفارش و یا مراجعه به کسان خود - با شنیدن صیحه و فریاد سهمگین - حاکى از حقیقت یاد شده است.
۴ - انسان ها به وقت شنیدن صیحه و فریاد سهمگین در آستانه برپایى قیامت، از هرگونه تحرک و عملى ناتوان خواهند بود. (صیحة وحدة ... فلایستطیعون توصیة و لا إلى أهلهم یرجعون) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که ناتوانى انسان ها از توصیه و مراجعه به کسان خود، به عنوان مثال و مصداق آمده و مقصود اصلى بیان ناتوانى کامل بشر در برابر مشیت خداوند به برپایى قیامت باشد.
۵ - اشتیاق و علاقه شدید انسان ها به توصیه و سفارش درباره خانواده و اموال خود، به وقت رو به رو شدن با مرگ (فلایستطیعون توصیة و لا إلى أهلهم یرجعون) یاد کرد ناتوانى انسان ها از توصیه و سفارش درباره اموال و کسان خود، مى رساند که در سرشت بشر چنین علاقه و تمایلى وجود دارد.
۶ - علاقه و اشتیاق شدید انسان ها به دیدار خانواده و کسان خود، به وقت رو به رو شدن با مرگ (فلایستطیعون توصیة و لا إلى أهلهم یرجعون)
موضوعات مرتبط
- انسان: احتضار انسان ۵، ۶; انسان ها در قیامت ۱، ۲، ۴; عجز انسان ها ۱، ۲، ۴; علایق انسان ۵، ۶; عوامل انقراض انسان ها ۳; مرگ انسان ها ۳
- توصیه: عجز از توصیه ۱
- خانواده: عجز از بازگشت به خانواده ۲
- صیحه آسمانى: آثار صیحه آسمانى ۱، ۲; ترسناکى صیحه آسمانى ۳، ۴; ویژگیهاى صیحه آسمانى ۳
- علایق: علاقه به خانواده ۶; علاقه به وصیت ۵
منابع