محمد ٢٦: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link238 | آيات ۱۶ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link238 | آيات ۱۶ - ۳۳ سوره محمّد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link239 | اثر متفاوت استماع قرآن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link239 | اثر متفاوت استماع قرآن بر دل كفار و در مؤمنان هدايت يافته]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link240 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link240 | مقصود از اين كه فرمود: «علامت هاى قيامت آمده است»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link241 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link241 | معناى اين كه: خدا، «مُتقلّب» و «مثواى» شما را مى داند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link243 | معناى آيه: «طَاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوف...»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link243 | معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link245 | مقصود از كسانى كه مرتدين به آن ها وعدۀ اطاعت مى دادند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link246 | منافقان بيماردل، از سيما و طرز گفتارشان، شناخته مى شوند]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۸#link245 | مقصود از كسانى كه مرتدين به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link247 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link246 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link248 | در زمان پيامبر«ص»، دشمنى با على«ع»، نشانۀ نفاق بوده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link247 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۲۹#link248 | | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۳
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِينَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُکُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ |
ترجمه
محمد ٢٥ | آیه ٢٦ | محمد ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الَّذِینَ کَرِهُوا ...»: مراد یهودیان بنیقریظه و بنینضیر است (نگا: احزاب / و ). «کَرِهُوا»: دشمن داشتهاند. نپسندیدهاند. «بَعْضِ الأمْرِ»: (نگا: حشر / و ). «إِسرَار»: پنهانکاری. مراد پنهان کردن و مخفی داشتن مکر و کید است.
نزول
این آیه درباره کسانى نازل شده که نقض عهد خدا را درباره ولایت امیرالمومنین علیهالسلام نمودند و منظورشان از اطاعت در بعضى از اوامر عدم پرداخت خمس درباره بنىهاشم بوده است چنان که عاملین آن بنىامیه بوده اند.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۳۳ سوره محمّد
- اثر متفاوت استماع قرآن بر دل كفار و در مؤمنان هدايت يافته
- مقصود از اين كه فرمود: «علامت هاى قيامت آمده است»
- معناى اين كه: خدا، «مُتقلّب» و «مثواى» شما را مى داند
- معناى آيه: «طَاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوف...»
- مقصود از كسانى كه مرتدين به آن ها وعدۀ اطاعت مى دادند
- منافقان بيماردل، از سيما و طرز گفتارشان، شناخته مى شوند
- بحث روايتى
- در زمان پيامبر«ص»، دشمنى با على«ع»، نشانۀ نفاق بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26»
اين، به خاطر آن است كه (بيماردلان مرتد) به كسانى كه از دستورات الهى ناخشنود بودند، گفتند: ما در بعضى امور از شما اطاعت خواهيم كرد، در حالى كه خداوند پنهان كارى آنان را مىداند.
«1». فاطر، 6.
«2». اعراف، 200.
«3». طه، 96.
جلد 9 - صفحه 92
نکته ها
منافق، براى حفظ خود به دنبال افراد مخالف مىگردد و اگر در تمام جهات با او قدر مشترك نداشت، به همان مقدار كه وجوه مشترك دارند، همكارى و بلكه اطاعت مىكند.
منافقان مدينه نيز با يهوديان مخالف پيامبر، چنين برخوردى داشتند. «1»
شايد مراد از «لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ» كافرانى باشند كه در اوايل سوره نامشان برده شد و فرمود: الَّذِينَ كَفَرُوا ... كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ «2»
پیام ها
1- افراد ناراضى، آسيبپذير و در تيررس توطئههاى مخالفان هستند. قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ... سَنُطِيعُكُمْ
2- افراد منافق به كسانى كه از احكام الهى ناراحت و ناراضى هستند، وعده پشتيبانى و حمايت و حتّى اطاعت مىدهند. «سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ»
3- منافقان با كفّار و دشمنان اسلام همدست مىباشند. «سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ»
4- نشانهى ارتداد، همدلى با ناراضيان و كفّار است. ارْتَدُّوا ... سَنُطِيعُكُمْ
5- پيروى از منحرفان حتّى در بعضى امور، قابل سرزنش و توبيخ است.
«سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ»
6- بعضى براى حفظ مصالح و منافع خود، منافقانه عمل مىكنند. در برخى امور، همراه مؤمنان و در برخى همراه كافران مىشوند كه مورد سرزنشاند. (گاهى به نعل و گاهى به ميخ مىزنند) «سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ»
7- قرارهاى منافقان و ناراضيان علنى نيست، بلكه نامحسوس و مخفيانه است.
«وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»
8- منافقان به هوش آيند كه خداوند از كارهاى مخفى آنان آگاه است و ممكن است هر لحظه آنان را رسوا كند. «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»
«1». تفسير نمونه.
«2». تفسير الميزان.
جلد 9 - صفحه 93
9- اگر انسان باور داشته باشد كه خداوند تمام كارهاى مخفى و اسرار او را مىداند، توطئهچينى را كنار گذارده و با مردم شفّاف برخورد مىكند. «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26»
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا: اين تسويل و امهال به سبب آنست كه يهودان با منافقان گفتند، لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ: مر آنان را كه كراهت داشتند آنچه را نازل فرموده است خدا از قرآن و احكام اسلام. از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه ايشان بنو اميهاند كراهت داشتند آياتى را كه در شأن ولايت امير المؤمنين على عليه السّلام نازل مىشد «2». در پنهانى با يكديگر مىگفتند، سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ: زود باشد كه اطاعت شما كنيم در بعضى از كارها كه آن امداد ماست شما را در محاربه با پيغمبر، يا در معاونت بر عداوت و
«1» اصول الكافى (چ هشتم 1388 ق) ج 1، ص 420 روايت 43 و فيه: فلان و فلان و فلان.
«2» تفسير برهان، ج 4 ص 187 روايت 5 بنقل از طبرسى.
جلد 12 - صفحه 126
دشمنى اهل بيت، وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ: و خداى مىداند اسرار و نهانى ايشان را و آن را بر آنها افشا و اظهار مىنمايد و مخذول و منكوب فرمايد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29» وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (30)
ترجمه
اين بسبب آنست كه آنها گفتند بآنانكه ناخوش داشتند آنچه را فرو فرستاد خدا بزودى فرمان بريم شما را در بعضى از امور و خدا ميداند راز پنهان نمودن آنها را
پس چگونه باشد وقتى كه بميرانندشان ملائكه با آنكه ميزنند رويهاشان و پشتهاشان را
اين بسبب آنست كه آنها پيروى كردند آنچه را كه بخشم آورد خدا را و ناخوش داشتند خوشنوديش را پس باطل كرد او كارهاشانرا
آيا پنداشتند آنانكه در دلهاشان مرض است كه هرگز بيرون نخواهد آورد خدا كينههاشانرا
و اگر ميخواستيم هر آينه نشان داده بوديم بتو آنها را پس هر آينه شناخته بودى آنها را بعلامات مخصوصشان و هر آينه ميشناسى البته آنها را از طرز گفتار و خدا ميداند كارهاى شما را.
تفسير
خداوند متعال جهت ارتداد اشخاص مذكوره در آيات سابقه را گوشزد فرموده كه اين براى آنستكه بكسانيكه از احكام اسلام كراهت داشتند مانند يهود محرمانه ميگفتند چيزى نميگذرد كه اين اساس برچيده و پيغمبر اسلام مغلوب ميشود و ما با شما در بعضى از امور لازمه موافقت خواهيم نمود ولى خداوند از اسرار آنها آگاه است يا از گفتگوى سرّى آنان باخبر است چون اسرار بصيغه جمع نيز قرائت شده و با اسرار كه مصدر است تفاوت مهمّى در معناى مراد ندارد و لذا
جلد 5 صفحه 13
مصادر معمولا جمع بسته نميشود و مستفاد از روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السلام آنستكه اين آيات در شأن خلفاء جور و اتباع آنها از بنى اميّه و غيرها نازل شده كه با هم تبانى داشتند نگذارند بعد از پيغمبر (ص) امر خلافت در امير المؤمنين (ع) و اولاد طاهرين او مستقرّ گردد و بايشان خمس واجب خودشان را ادا نكنند و اين گفتگو را با يكديگر مينمودند و خداوند سرّ آنها را فاش فرمود و منافات با عموم معنى كه قبلا ذكر شد ندارد و در آيات سابقه اشاره به اين معنى شد كه مراد از شيطان كيست و بنابراين مراد از ما نزّل اللّه ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از بعض الامر ترك آن و اداء خمس است لذا خداوند ميفرمايد پس چگونه است حال آنها و چه ميكنند وقتى كه ملائكه قبض روح آنها را نمايند در حاليكه ميزنند برويهاى آنها و پشتهاشان كه از حقّ اعراض نموده و بباطل معطوف شده و اين براى آنستكه متابعت نمودند امريرا كه موجب غضب خدا شده و كراهت داشتند خوشنودى خدا را كه در پيروى از حقّ و حقيقت است و در روايات موجب سخط بدوستى دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام و رضوان بولايت آنحضرت تفسير شده است و هيچ عمل خيرى بدون ولايت ائمه اطهار مقبول درگاه كردگار نيست پس فائدهئى براى صاحبش ندارد و باطل است آيا چنين تصوّر باطلى نمودند كسانيكه بمرض قلبى نفاق و حسد و عناد مبتلا هستند كه خداوند ظاهر نميفرمايد كينههاى ديرينه آنها را و اگر بخواهيم ما ارائه ميدهيم بتو اى پيغمبر اشخاص آنانرا پس ميشناسى آنها را بعلامات مخصوص بهر يك از آنها ولى صلاح نيست و اكنون خودت از اشارات و كنايات و كيفيّت گفتار آنها مسلّما خواهى شناخت آنانرا و خدا عالم بتمام جزئيات امور است و از تمام اعمال بندگان آشكار باشد يا نهان با خبر است و در برابر پاداش خير و شرّ خواهد داد در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده كه لحن القول دشمنى آنها با امير المؤمنين عليه السّلام است ما در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منافقين را بدشمنى آنها با حضرت امير عليه السّلام ميشناختيم و اينمعنى را از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز نقل نموده و از عبادة بن صامت روايت فرموده كه ما اولاد خودمان را معمولا آزمايش مينموديم بمحبت على بن ابى طالب عليه السّلام و چون ميديديم يكى از آنها آنحضرت را دوست ندارد
جلد 5 صفحه 14
ميدانستيم از طريق رشد و صلاح بوجود نيامده و نيز نقل نموده كه بعد از اين آيه تمام منافقين شناخته شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ بِأَنَّهُم قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطِيعُكُم فِي بَعضِ الأَمرِ وَ اللّهُ يَعلَمُ إِسرارَهُم «26»
اينکه تسويل شيطان و املاء آنها بواسطه اينکه است که اينکه منافقين گفتند براي كساني که كراهت داشتند از آنچه خداوند نازل فرموده که ما اطاعت مي كنيم شما را در بعض اموري که نازل شده و خداوند ميداند اسرار آنها را.
جلد 16 - صفحه 185
در چندين حديث از حضرت صادق و حضرت باقر عليهما السلام تفسير فرموده قريب باين مفاد که: مراد از شيطان دومي است که فريب داد اولي را و ساير منافقين را و اينکه منافقين گفتند ببني اميه که كراهت داشتند از آنچه نازل شده در امر امير المؤمنين که ما هم با شما همراهي داريم و متابعت ميكنيم در بعض امور که منع خمس باشد زيرا اگر خمس بآنها داده شود قوت ميگيرند و بر ما غالب ميشوند. و ما مكرر گفتهايم که اينکه اخبار بيان مصداق ميكند منافي با عموم نيست لذا ميگوييم:
ذلک اشاره بآنچه در آيه سابقه بيان شده بانهم منافقين که در مدينه بودند که رئيس آنها خلفاي سهگانه بودند.
قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللّهُ چه راجع بامر ولايت باشد و چه سفارشاتي که در مورد اهل بيت شده و چه راجع بخمس باشد و چه راجع بجهاد و غير اينها که بني اميه و مشركين كراهت داشتند از نزول اينکه آيات.
سَنُطِيعُكُم فِي بَعضِ الأَمرِ اما در امر جهاد ما سستي ميكنيم يا فرار مي كنيم يا القاء رعب ميكنيم در قلوب مجاهدين، و اما راجع بخمس ميگوئيم مختص به غنائم دار الحرب است چنانچه مذهب عامه بر اينکه است آن هم ذي القربي خود شخص است ربطي بذي القربي پيغمبر ندارد و يتامي و مساكين و إبن سبيل مؤمنين است مربوط بسادات نيست، و اما در ميراث ميگوييم: پيغمبر بر كسي ارث نميگذارد تمام صدقه است، و اما در امر ولايت از دست آنها ميگيريم و تحت نظر خود ميآوريم.
وَ اللّهُ يَعلَمُ إِسرارَهُم دو نحو تفسير شده يكي اسراري که بين منافقين و كارهين بوده چنان که مفاد جمله قبل است. ديگر بواطن آنها و اسراري که در باطن قلب آنهاست، و بعيد نيست شامل هر دو باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- آیه شریفه علت این تسویلات و تزیینات شیطانی را چنین شرح میدهد: «این به خاطر آن است که آنها به کسانی که از نزول وحی الهی (به پیامبر اسلام) ناراحت بودند گفتند: ما در بعضی از امور از شما پیروی میکنیم» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ).
کار منافق همین است که به دنبال افراد سر خورده و مخالف میگردد، و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشته باشد به همان مقدار که وجوه مشترک موجود است همکاری، بلکه اطاعت میکند.
منافقان مدینه نیز به سراغ یهود آمدند، یهود «بنی نضیر» و «بنی قریظه» که پیش از بعثت پیامبر از مبلغان اسلام بودند، اما بعد از ظهورش به خاطر حسد و کبر و به خطر افتادن منافعشان ظهور اسلام را ناخوشایند دانستند، و از آنجا که مخالفت با پیامبر اسلام و توطئه ضد او قدر مشترکی در میان منافقان و یهود بود قول همکاری به آنها دادند.
در پایان آیه آنها را با عبارتی کوتاه تهدید کرده، میگوید: «خداوند مخفی کاریها و اسرار آنها را میداند» (وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ).
هم از کفر باطنی آنها و نفاقشان آگاه است، و هم از توطئه چینها با کمک یهود، و به موقع آنها را مجازات خواهد کرد.
نکات آیه
۱- همدلى و سازش نهانى با کافران، دلیل ارتداد بیماردلان منافق (إنّ الذین ارتدّوا ... ذلک بأنّهم قالوا للذین ... سنطیعکم فى بعض الأمر) برداشت بالا بنابراین نکته است که «ذلک» اشاره به ارتداد باشد - که از آیه قبل (إنّ الذین ارتدّوا) استفاده مى شود - و با توجه به این که مراد از «الذین کرهوا...» کافران معانداند.
۲- سازش با کافران و همکارى با آنان علیه دین، مایه ارتداد است. (إنّ الذین ارتدّوا ... ذلک بأنّهم قالوا ... سنطیعکم فى بعض الأمر)
۳- تسلط شیطان بر روح منافقان، معلول گرایش آنان به کافران و اظهار همدلى با ایشان (الشیطن سوّل لهم ... ذلک بأنّهم قالوا... سنطیعکم) «ذلک» مى تواند اشاره به تسلّط شیطان باشد که از آیه قبل (الشیطان سوّل لهم) استفاده مى شود و تعبیر «بأنّهم...» در مقام تعلیل است.
۴- انسان ها، خود فراهم آورنده زمینه تسلّط شیطان بر خویش (الشیطن سوّل لهم ... ذلک بأنّهم قالوا... سنطیعکم) در صورتى که «ذالک» به تسویل هاى شیطان نظر داشته باشد; آیه در مقام بیان این نکته است که تسلّط شیطان بر انسان ها، جبرآفرین نیست; بلکه این خود انسان هایند که نخست راه را بر نفوذ و تسلّط وى مى گشایند.
۵- برخى از عناصر سست ایمان صدر اسلام، داراى روابط پنهانى با کافران (قالوا للذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فى بعض الأمر)
۶- بیماردلان و منافقان گریزان از تکالیف دینى، داراى زمینه گرایش به دشمنان اسلام (و ذکر فیها القتال رأیت الذین فى قلوبهم مرض... قالوا للذین کرهوا ... سنطیعکم) با توجه به ارتباط این آیه با آیات پیشین، مى توان نتیجه گرفت که میان بیماردلى و گریز از تکالیف دشوار و تمایل به دشمنان اسلام، ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد.
۷- گفتار و موضع گیرى هاى انسان در رابطه با دین، داراى تأثیر عمیق بر روح و ایمان وى * (ذلک بأنّهم قالوا للذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فى بعض الأمر) از این که به زبان آوردن همدلى و هماهنگى با کافران، عامل ارتداد و یا عامل تسلّط شیطان بر انسان معرفى شده، مى توان نتیجه گرفت که هرگونه سخن و موضع گیرى انسان علیه دین، داراى آثار جدى بر روح و ایمان او است.
۸- لزوم پرهیز از هرگونه اظهار تمایل و همدلى با ناراضیان از دین (قالوا للذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فى بعض الأمر) از توبیخ شدید منافقان، به خاطر اظهار همدلى و تمایل با کافران، مطلب بالا استفاده مى شود.
۹- ترفند منافقان، در حفظ چهره ایمانى خویش، به رغم همدلى با کافران در برخى زمینه ها (قالوا ... سنطیعکم فى بعض الأمر) تعبیر «فى بعض الأمر»، مى تواند اشاره به این داشته باشد که منافقان، در عین تمایل درونى به کفر و کافران، نمى خواستند که در همه زمینه ها با کافران هماهنگ شده و کاملاً چهره کفر به خود بگیرند و از جرگه مؤمنان خارج شوند; زیرا مصالح آنان در حفظ چهره دینى خود بوده است.
۱۰- بیماردلانِ منافق، در انتظار پدید آمدن فرصت، براى همکارى با دشمنان علیه دین (قالوا للذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم فى بعض الأمر) سین در «سنطیعکم» اشاره به موقعیتى دارد که هنوز فرانرسیده است و منافقان در انتظار فرارسیدن آن هستند.
۱۱- کراهت و بیزارى از رهنمودهاى خداوند، درون مایه اصلى کفر * (قالوا للذین کرهوا ما نزّل اللّه سنطیعکم) برداشت بالا بنابراین نکته است که مراد از «الذین کرهوا...» کافران بوده و وصف «کرهوا» به جاى «کفروا» آمده باشد تا این واقعیت آشکار شود که آنچه کافران را به کفر کشانده، هواپرستى و بیزارى از دستورات دین است; نه نارسایى بیان دین و شبهات فکرى و فلسفى آنان.
۱۲- آگاهى خداوند، از توطئه ها و کارهاى پنهانى عناصر سست ایمان و منافق (و اللّه یعلم إسرارهم)
۱۳- هشدار خداوند، به افشاى اسرار توطئه هاى پنهان منافقان (و اللّه یعلم إسرارهم) تذکّر به علم خداوند، در حقیقت هشدارى است به منافقان تا گمان نکنند اسرارشان همیشه مخفى خواهد ماند.
۱۴- توجه به علم و نظارت الهى، مانع تلاش هاى پنهانى انسان علیه دین (و اللّه یعلم إسرارهم) علم الهى، از آن جهت به منافقان تذکر داده شده تا آنان، با توجّه به این حقیقت، دست از خلاف کارى بردارند.
موضوعات مرتبط
- ارتداد: عوامل ارتداد ۲
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
- انسان: نقش انسان ۴
- ایمان: عوامل مؤثر در ایمان ۷
- بیماردلان: صفات بیماردلان ۶
- تبرى: تبرى از خدا ۱۱
- خدا: زمینه اعراض از خدا ۱۱; علم غیب خدا ۱۲; هشدارهاى خدا ۱۳
- دین: اعراض از معرضان دین ۸; موانع توطئه علیه دین ۱۴
- ذکر: آثار ذکر علم خدا ۱۴; ذکر نظارت خدا ۱۴
- روح: عوامل مؤثر در روح ۷
- سخن: آثار سخن ۷
- شیطان: زمینه سلطه شیطان ۴; عوامل سلطه شیطان ۳
- کافران: آثار سازش با کافران ۱، ۲; روابط پنهانى با کافران ۵
- کفر: آثار کفر ۱۱
- گرایشها: آثار گرایش به کافران ۳; زمینه گرایش به دشمنان اسلام ۶
- منافقان: اغواپذیرى منافقان ۳; افشاى توطئه منافقان ۱۳; ترک تکلیف منافقان ۶; توطئه منافقان ۱۲; دین ستیزى منافقان ۱۰; روابط منافقان صدراسلام ۵; روش برخورد منافقان ۹; ریاکارى منافقان ۹; سازش منافقان ۱; سلطه بر منافقان ۳; صفات منافقان ۶; عوامل ارتداد منافقان ۱; فرصت طلبى منافقان ۱۰; هشدار به منافقان ۱۳
منابع
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.