الجن ٢٠: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link51 | آيات ۱۸ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link51 | آيات ۱۸ - ۲۸ سوره جّن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link52 | وجوه مختلف | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link52 | وجوه مختلف در اين كه: «مساجد، از آنِ خدا است»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link53 | مراد از كسانى كه | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link53 | مراد از كسانى كه هنگام نماز پيامبر«ص»، در اطرافش جمع مى شدند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link54 | بيان | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۶#link54 | بيان جایگاه پيامبر«ص»، نسبت به پروردگار و نسبت به مردم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link55 | علم | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link55 | علم غيب، به اصالت، از آنِ خداست و به تعليم الهى، ديگران هم مى توانند از آن برخوردار شوند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link56 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link56 | وجوه مختلف درباره معناى آيه: «فَإنّهُ يَسلُكُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصداً»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link57 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link57 | نکات سه آيه اخير، در باره علم غیبِ خاصّ خدای تعالی]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link59 | معصوم بودن پیامبران در گرفتن، حفظ و ابلاغ وحى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link59 | معصوم بودن | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link60 | عدم اختصاص علم غيب به پيامبران، به موردى خاص]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link60 | عدم اختصاص علم غيب به | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link61 | بحث روایی: رواياتى راجع به معنای: «مساجد، از آنِ خداست»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۷#link61 | | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۴
کپی متن آیه |
---|
قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَ لاَ أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً |
ترجمه
الجن ١٩ | آیه ٢٠ | الجن ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَدْعُو»: میپرستم. به کمک میطلبم. الف زائدی در رسمالخطّ قرآنی در آخر دارد.
تفسیر
- آيات ۱۸ - ۲۸ سوره جّن
- وجوه مختلف در اين كه: «مساجد، از آنِ خدا است»
- مراد از كسانى كه هنگام نماز پيامبر«ص»، در اطرافش جمع مى شدند
- بيان جایگاه پيامبر«ص»، نسبت به پروردگار و نسبت به مردم
- علم غيب، به اصالت، از آنِ خداست و به تعليم الهى، ديگران هم مى توانند از آن برخوردار شوند
- وجوه مختلف درباره معناى آيه: «فَإنّهُ يَسلُكُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ رَصداً»
- نکات سه آيه اخير، در باره علم غیبِ خاصّ خدای تعالی
- معصوم بودن پیامبران در گرفتن، حفظ و ابلاغ وحى
- عدم اختصاص علم غيب به پيامبران، به موردى خاص
- بحث روایی: رواياتى راجع به معنای: «مساجد، از آنِ خداست»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً «18» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً «19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20» قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21»
و اينكه مساجد براى خداوند است پس (در آنها) با خداوند احدى را نخوانيد و اينكه وقتى بنده خدا بر پا ايستاده و او را مىخواند نزديك بود (جنيان) بر او ازدحام كنند. بگو: من فقط پروردگارم را مىخوانم و احدى را شريك او نمىگيرم. بگو:
همانا من مالك هيچ سود و زيانى براى شما نيستم.
«1». نمل، 40.
جلد 10 - صفحه 253
نکته ها
«مساجد» جمع «مسجد» به معناى محل سجده است.
امام صادق عليه السلام فرمود: چون يهود و نصارى در مراكز عبادت خود به خدا شرك مىورزيدند، خداوند فرمود: در مساجد اسلامى با خداوند احدى را نخوانيد و خدا لعنت كند كسى كه به مسجد احترام نگذارد. «1»
«لِبَداً» به معناى تراكم اجتماع و ازدحام است.
در جمله «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» دعا به معناى عبادت است، به دليل آيه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي» «2» بنابراين خواندن غير خدا به عنوان عبادت او حرام است، امّا خواندن عادى شرك نيست.
مراد از ازدحام مردم به هنگام عبادت پيامبر كه آيه مىفرمايد: «لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً»، يا ازدحام مخالفان است براى استهزا و مزاحمت و يا ازدحام عاشقان از جن و انس براى يادگيرى.
اخلاص، زمانى به اوج مىرسد كه انسان خودش را نبيند و هر چه هست از او ببيند. در اين آيات ابتدا مىفرمايد: من احدى را شريك او نمىدانم. سپس مىفرمايد: حتّى خودم را مالك چيزى نمىدانم. لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً ... لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً
جلوه بندگى پيامبر به اين است كه براى خود نقشى قائل نباشد و هر چه هست از او بداند و بگويد: «لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
از آغاز سوره تا اينجا، چهار بار واژه رشد بكار رفته تا هدفگيرى وحى هر لحظه مورد توجه باشد. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ، أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً، تَحَرَّوْا رَشَداً، ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
مراد از مالك سود و زيان نبودن پيامبر، آن است كه آن حضرت در برابر خداوند، به طور مستقل مالك نيست وگرنه در آيات فراوانى براى پيامبر از طرف خداوند نقش مهمى مطرح است. مانند آمرزش خواهى براى مردم: «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً» «3»،
«1». بحار الانوار، ج 72، ص 355.
«2». مؤمن، 60.
«3». منافقون، 5.
جلد 10 - صفحه 254
«تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» «1»
نكاتى چند پيرامون مسجد
1. اول بناى روى كره زمين مسجد بود. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً» «2»
2. جايگاه مسجد بايد از قداستى برخوردار باشد. چنانكه مؤمنان گفتند: بر مزار اصحاب كهف مسجدى بنا مىكنيم: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» «3»
3. اولين كار پيامبر در مدينه، ساختن مسجد بود. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ» «4»
4. بيش از ده مرتبه نام مسجدالحرام در قرآن آمده است.
5. خداوند، مسجد را خانه خود دانسته و برترين مردم، يعنى ابراهيم و اسماعيل، دو پيامبر بزرگ را خادم آن قرار داده است. «طَهِّرا بَيْتِيَ» «5»
6. براى حضور در مسجد، سفارش زينت شده است. «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» «6»
7. اگر ساخت مسجد بر اساس تقوا نباشد، و مسجد، عامل تفرقه گردد، بايد خراب شود.
«مَسْجِداً ضِراراً» «7»
8. قداست مسجد تا آنجاست كه هر كسى حق ساخت و تعمير مسجد را ندارد. «ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» «8» و اين امر، مخصوص مؤمنان متقى است. إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ... وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ «9»
9. مسجد و ساير مراكز عبادت يهود و نصارى (ديرها و صومعهها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ «10»
10. مسجد آدابى دارد از جمله اين كه با صداى بلند در آن گفتگو نشود، سخنان باطل مطرح
«1». منافقون، 5.
«2». آل عمران، 96.
«3». كهف، 21.
«4». توبه، 108.
«5». بقره، 125.
«6». اعراف، 31.
«7». توبه، 107.
«8». توبه، 17.
«9». توبه، 18.
«10». حج، 41.
جلد 10 - صفحه 255
نشود، درباره خريد و فروش صحبتى نشود و از مطالب لغو دورى گردد.
11. براى هر گامى كه به سوى مسجد برداشته شود، پاداش است.
12. نشستن در مسجد به انتظار نماز پاداش دارد.
13. مسجدى كه در آن نماز خوانده نشود، نزد خدا شكايت مىكند.
14. همسايه مسجد اگر نمازش را در مسجد نخواند، ارزشى ندارد.
15. خداوند به خاطر اهل مسجد، عذاب را از ديگران برطرف مىكند. «1»
16. شخصى از نزد معتصم (خليفه عباسى) غمناك بر مىگشت و مىگفت: سارقى به سرقت خود اعتراف كرد و خليفه فقها را جمع كرد و حكم او را پرسيد. يكى گفت: دست سارق بايد از مچ قطع شود، زيرا در آيه تيمم مىخوانيم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ» «2»* ديگرى گفت: دست را از آرنج قطع كنيد زيرا قرآن در آيه وضو مىفرمايد: «وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ»
آنگاه معتصم كه از قبل امام جواد عليه السلام را دعوت كرده بود، حكم سرقت را از حضرتش پرسيد.
امام جواد عليه السلام فرمود: فقط چهار انگشت قطع شود. زيرا قرآن مىفرمايد: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» جاى سجده مخصوص خدااست و آنچه در سجده روى زمين قرار گيرد، نبايد قطع شود.
معتصم استدلال امام عليه السلام را پسنديد و به نظريه آن حضرت عمل شد. «3»
پیام ها
1- مكانهاى عبادت براى خداست. «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»
2- هفت موضعى كه هنگام سجده بر زمين نهاده مىشود مخصوص خداست و سجده براى غير خدا ممنوع است. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»
3- جايى كه به قصد مسجد ساخته شد و در آن نماز خوانده شد، احكام ويژهاى پيدا مىكند. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
4- از نظر قرآن، برخى مكانها مىتواند قداست مخصوص داشته باشد. أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا ...
5- احدى را در كنار خدا و هم رديف خدا نخوانيد. «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
«1». موارد 10 تا 15 بر اساس رواياتى است كه در ميزان الحكمه باب مسجد آمده است.
«2». نساء، 43.
«3». وسائل الشيعه، كتاب حدود، حدّ سرقت.
جلد 10 - صفحه 256
6- بندگى خدا، مقدمه تمام كمالات و رسالتهاست. «قامَ عَبْدُ اللَّهِ» (عنوان «عَبْدُ اللَّهِ» را خداوند به پيامبر عطاكرد.)
7- عبادت خداوند، نياز به قيام و انگيزه و نشاط وتصميم دارد. «قامَ عَبْدُ اللَّهِ»
8- در برابر پندارهاى باطل، بايد با صراحت اعلام موضع كرد. «قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي»
9- دعايى ارزش دارد كه خالصانه باشد. «أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً»
10- كسى كه ديگران را به اخلاص فرا مىخواند بايد خودش مخلص باشد. فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ... إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
11- در كنار توحيد، نفى شرك لازم است. «أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً»
12- سود واقعى در گرو هدايت است و كسى كه راه رشد را نپذيرد ضرر كرده است. آرى در برابر رشد چيزى جز ضرر نيست. «ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20»
قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي: بگو اى پيغمبر به مشركان اينست و جز اين نيست كه مىخوانم و مىپرستم پروردگار خود را، وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً: و شريك قرار ندهم با ذات يگانه او هيچكس را. و اين امر عجيب و منكر نيست تا موجب اتفاق شما شود بر عذاب من، بلكه تعجب از كسى است كه داعى غير خدا باشد و فراگيرنده شركاء براى ذات يگانه او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِكَ كُنَّا طَرائِقَ قِدَداً «11» وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِي الْأَرْضِ وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً «12» وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ فَمَنْ يُؤْمِنْ بِرَبِّهِ فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً «13» وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً «14» وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَكانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً «15»
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً «16» لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَداً «17» وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً «18» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً «19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20»
ترجمه
و بدرستيكه از ما شايستگانند و از ما هستند كسانيكه كمتر از اينند هستيم فرقههائى مختلف
و بدرستيكه ما دانستيم كه هرگز نميتوانيم عاجز كنيم خدا را در زمين و نميتوانيم عاجز كنيم او را بفرار
و بدرستيكه ما وقتى كه شنيديم قرآن را ايمان آورديم بآن پس هر كه ايمان آورد بپروردگارش پس نميترسد از نقصان جز او نه از ستمى
و بدرستى كه از ما هستند منقادان و از ما هستند متجاوزان پس هر كه منقاد شد پس آنگروه طلب نمودهاند راه راست را
و امّا متجاوزان
جلد 5 صفحه 287
پس باشند براى جهنم هيزم
و آنكه امر از اين قرار است اگر استقامت نموده بودند بر راه حق هر آينه ميداديم بآنها آبى فراوان
تا بيازمائيمشان در آن و هر كه روى گرداند از ياد پروردگارش در مىآورد او را در عذابى سخت
و بدرستيكه مواضع سجود براى خدا است پس نخوانيد با خدا هيچ كس را
و بدرستيكه چون برخاست بنده خدا كه بخواند او را نزديك بود آنها بوده باشند بر او متراكم و چسبنده
بگو جز اين نيست كه ميخوانم پروردگارم را و شريك نميسازم با او كسى را.
تفسير
جنّيان در تعقيب مقالات خودشان گويند كه بعضى از ما افراد صالح و شايستهاى هستيم كه بوظائف دينى خود كاملا عمل مينمائيم و بعضى از ما بپاى آنها نميرسيم و مراعات وظائف دينى را كمتر از آنها مينمائيم و ما داراى طريقه- هاى متفرّقهاى هستيم و صاحبان مذاهب مختلفه ميباشيم چنانچه قمّى ره فرموده و پيش از اين در شأن نزول سوره ذكر شد و ما ميدانيم كه هرگز نميتوانيم خدا را عاجز نمائيم و نگذاريم بر ما مسلّط شود اگر اراده عذاب ما را داشته باشد در زمين و نميتوانيم عاجز نمائيم او را از اينكه بگيرد ما را بفرار نمودن بآسمان يا بنفوذ نمودن در زمين و ما وقتى قرآن را كه موجب هدايت ما شد از پيغمبر اسلام شنيديم ايمان آورديم بآن و كسيكه ايمان آورد بپروردگار خود نميترسد از نقصان ثوابش و زيادى عذابش از ميزان استحقاق و بعضى از ما منقاد و مطيع و تسليم در مقابل اوامر خدايند و بعضى جابر متجاوز از حق پس كسيكه منقاد اوامر الهى باشد طلب نموده راه رشد و هدايت و صلاح را كه ميرساند او را بنعيم ابدى و اما اشخاص متعدّى و متجاوز از طريق حق هيزم آتش جهنّم خواهند بود ظاهرا تا اينجا كلام جنّيان ختم شد حال خداوند در وحى خود به پيغمبر اكرم عطف بر اخبار از استماع جنيّان و نقل اقوال آنها ميفرمايد كه و همانا امر از اين قرار است كه اگر جنّ و انس استقامت نمايند بر طريقه مرضيّه الهيّه ما آنها را مشروب نمائيم از آب فراوانى چون گفتهاند آنزمان مردم مكّه مبتلا بخشكى و سختى ارزاق عمومى بودند و خداوند به اين آيه وعده باران فراوان بآنها داده
جلد 5 صفحه 288
در صورت قبول اسلام و استقامت در آن و بعضى گفتهاند آب فراوان كنايه از توسعه رزق است و در روايات ائمه اطهار طالبان رشد و كسانيكه استقامت بر طريقه حقّه نمودند به آنانكه ثابت قدم در ولايت امير المؤمنين و اولاد معصومين او باشند و اطاعت اوامر ايشانرا نمايند و توصيف آب دادن فراوان بآشاماندن ايشان ايمانرا بدلهاى شيعيان خاص تفسير شده و اين باران فراوان يا توسعه رزق يا افاضه ايمان براى اختبار و امتحان بندگان است كه تا چه درجه در آن نعمت كه هستند شكرش را بجا ميآورند و كسيكه اعراض نمايد از شكر نعمت حق و ياد خدا و ولايت مولى چنانچه قمى ره نقل نموده خداوند او را داخل در عذاب شاقّ متصاعدى خواهد فرمود و همانا مساجد سبعه كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو شست پاى بندگان ميباشد از آن خدا و ملك او است و نبايد در سجود غير او صرف شود چنانچه در روايات متعدّده از ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده و بر طبق حكم حضرت جواد عليه السّلام در مذهب ما بدليل اين آيه چهار انگشت دزد را ميبرند و كف را باقى ميگذارند كه بايد براى خدا باشد و اين مسلّم است مع الوصف مفسّرين شيعه مساجد را بمسجدهائيكه ساخته شده و ميشود يا تمام روى زمين تفسير نمىنمايند و مدلول روايات را بر سبيل احتمال ذكر كردهاند با آنكه ظاهر آيه شريفه آنستكه بودن مساجد از آن خدا موجب آنستكه عبادت غير او را هيچ جا ننمايند و بودن مساجد ساخته شده از آن خدا موجب آنستكه عبادت غير او را در آنجا نكنند نه در جاهاى ديگر و بر تمام روى زمين مساجد اطلاق نميشود بلى روى زمين مسجد است چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده جعلت لى الارض مسجدا و طهورا و نفرموده مساجدا و اين نيست جز اعراض از اخبار ائمه اطهار و تبعيّت از اقوال مردود بىاعتبار و گفتهاند وقتى حضرت ختمى مرتبت قيام بامر دعوت قريش بتوحيد و قرائت قرآن ميفرمود يا مشغول نماز ميشد آنها گرد حضرت جمع ميشدند و خود را باو مىچسباندند براى اذيت و آزار و باز داشتن از كار يا تماشاى افعال و اذكار و خداوند اينمعنى را باو وحى فرموده و آنكه بآنها بفرمايد من سخن تازهاى ندارم و كار تماشا دارى نميكنم من دعوت بتوحيد ميكنم كه پدران شما
جلد 5 صفحه 289
حضرت ابراهيم و اسمعيل ميكردند يا عبادت خداى يگانه را مينمايم و در مقابل بت سجده نميكنم و بعضى اين ازدحام و تهاجم را از جن براى تماشاى نماز و قرائت قرآن حضرت دانستهاند و بجاى قل قال قرائت نمودهاند ولى سوق آيه اخيره و آيات آتيه مؤيّد قول اوّل است و لبد بريال شير و هو متراكم و چسبنده از پشم و موى و غيره اطلاق ميشود.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل إِنَّما أَدعُوا رَبِّي وَ لا أُشرِكُ بِهِ أَحَداً «20»
بفرما جز اينکه نيست که من ميخوانم پروردگار خود را و شريك قرار نميدهم بخداي متعال احدي را:
دست حاجت چو بري پيش خداوندي بربرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 20)- در اینجا برای تحکیم پایههای توحید، و نفی هرگونه شرک که در آیات قبل به آن اشاره شده بود، نخست به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد: «بگو: من تنها پروردگارم را میخوانم (و فقط او را عبادت میکنم) و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم»! (قل انما ادعوا ربی و لا اشرک به احدا).
نکات آیه
۱ - پیامبر(ص)، مأمور بیان علنى مواضع اعتقادى خویش براى همگان (قل)
۲ - پیامبر(ص)، تنها خدا را مى خواند و به عبادت او مى پرداخت. (إنّما أدعوا ربّى)
۳ - پیامبر(ص)، هیچ کس را به عنوان شریک خدا نپذیرفت. (و لاأُشرک به أحدًا)
۴ - توحید و نفى شرک، اساس و محور دعوت پیامبر(ص) (قل إنّما أدعوا ربّى و لاأُشرک به أحدًا)
۵ - ربوبیت بى همتاى خداوند، مقتضى انحصار خواندن و عبادت به او است. (قل إنّما أدعوا ربّى و لاأُشرک به أحدًا)
موضوعات مرتبط
- توحید: اهمیت توحید ۴; دعوت به توحید ۴; زمینه توحید عبادى ۵
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; اختصاصات خدا ۵
- شرک: دعوت به رد شرک ۴
- عقیده: صراحت در بیان عقیده ۱
- محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۱; عبادت محمد(ص) ۲; فضایل محمد(ص) ۲، ۳; محمد(ص) و شرک ۳; مهمترین دعوت محمد(ص) ۴
منابع