الرحمن ٣٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link122 | آيات ۳۱ - ۷۸، سوره الرحمن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link122 | آيات ۳۱ - ۷۸، سوره الرحمن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link123 | معناى جمله ((سنفرغ لكم ايها الثقلان )) و عدم منافات آن با ((لا يشغله شاءن عن شاءن))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link123 | معناى جمله ((سنفرغ لكم ايها الثقلان )) و عدم منافات آن با ((لا يشغله شاءن عن شاءن))]] | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link137 | چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۵#link137 | چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۷#link62 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۷#link62 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ «35» | |||
آن روز شعلهاى از آتش و مس گداخته بر شما فرومىريزد، پس نمىتوانيد تقاضاى يارى كنيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35) | |||
يُرْسَلُ عَلَيْكُما: فرستاده شود بر شما كه عاصى و مشرك باشند، شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ: زبانه سبز خالص كه جدا شود از آتش جهنم و دودى سياه. مراد نحاس روى گداخته است كه بر سرهاى ايشان فرو ريزند. حاصل آنكه شما را نوبتى بر زبانه آتش عذاب كنند و نوبتى ديگر به دود سياه روى يازيت معذب سازند. بنا بقولى در حينى كه نافرمانان اوامر حضرت سبحان، مبعوث شوند، زبانه آتش جهنم كشيده شود و آنها را به جهنم كشد. و چون عذاب جهنم مشاهده شود، فَلا تَنْتَصِرانِ: پس نصرت نتوانيد كرد يكديگر را در منع عقاب و دفع عذاب از هم. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35) | |||
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40) | |||
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45) | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 116 | |||
ترجمه | |||
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران | |||
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد. | |||
تفسير | |||
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 117 | |||
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 118 | |||
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 119 | |||
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُرسَلُ عَلَيكُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِرانِ (35) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) | |||
فرستاده ميشود بر شما جن و انس شعله آتش که از آتش جدا ميشود و مس گداخته آب شده پس نيست كسي که شما را ياري كند و نجات دهد از اينکه دو نحوه عذاب البته اينکه قسمت خطاب به مشركين و كفار و ضالين و مضلين از جنّ و انس است زيرا اهل ايمان هيچگونه عذابي به آنها متوجّه نميشود به فضل و كرم و رحمت و مغفرت الهي و به شفاعت شفعاء در حق عصاة مؤمنين. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 35)- این آیه برای تأکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، میافزاید: «شعلههائی از آتش بیدود، و دودهائی متراکم بر شما فرستاده میشود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه میکنند که راهی برای فرار نیست) و نمیتوانید از کسی یاری بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ). | |||
از یکسو فرشتگان شما را احاطه کردهاند و از سوی دیگر شعلههای گرم و سوزان آتش و دودهای تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا میگیرد و راهی برای گریز نیست. | |||
ج5، ص60 | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۴
ترجمه
الرحمن ٣٤ | آیه ٣٥ | الرحمن ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شُوَاظٌ»: آتش بیدود. زبانه و شعله خالص. چه بسا مراد جرقهها و اشعههای کیهانی و شدت حرارت برخورد با اتمسفر زمین و دیگر چیزها باشد که به هنگام سفرهای فضائی بر سر راه سفینهها قرار دارند. «نُحَاسٌ»: دود. شعله آمیخته با دود. آتشِ مِسگونه. مِس مذاب یا خود مِس که فلز مشهوری است. چه بسا مراد گدازهها و گازها و اشعههای مختلف کیهانی باشد. معنی دیگر آیه: آتش و دود شما را در برمیگیرد و در نتیجه نمیتوانید خویشتن را یاری دهید و از حضور و استقرار در دادگاه قیامت خود را رهائی بخشید.
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۷۸، سوره الرحمن
- معناى جمله ((سنفرغ لكم ايها الثقلان )) و عدم منافات آن با ((لا يشغله شاءن عن شاءن))
- معناى اينكه خطاب به جن و انس فرمود نمى توانيد بگريزيد جز به سلطان
- آيه ((فيومئذ لا يسئل عن ذنبه انس و لا جان )) سرعت حساب را افاده مى كند و با آيه((وقفوهم انهم مسؤ ولون )) و امثال آن منافات ندارد
- مراد از مقام پروردگار در آيه : ((و لمن خاف مقام ربه جنتان ))
- اشاره به اقسام و مراحل خوف از مقام پروردگار و بيان اينكه مقصود از خائنان در آيه :((و لمن خاف ...)) مخلصين است
- اقوال مختلف درباره اينكه خائف از مقام رب دو بهشت دارد
- وصف آن دو بهشت
- وصف حوريان بهشتى
- مراد از ((و من دونهما جنتان ))
- همسران بهشتى (خيرات حسان ) و توصيف آنان
- ثنائى جميل بر خداوند كه اينهمه رحمت ارزانى داشتم
- بحث روايتى
- چند روايت در ذيل آيه ((و لمن مقام ريه جنتان ))
- رواياتى در ذيل آيه ((هل جزاء الاحسان الا الاحسان ))
- چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ «35»
آن روز شعلهاى از آتش و مس گداخته بر شما فرومىريزد، پس نمىتوانيد تقاضاى يارى كنيد.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
يُرْسَلُ عَلَيْكُما: فرستاده شود بر شما كه عاصى و مشرك باشند، شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ: زبانه سبز خالص كه جدا شود از آتش جهنم و دودى سياه. مراد نحاس روى گداخته است كه بر سرهاى ايشان فرو ريزند. حاصل آنكه شما را نوبتى بر زبانه آتش عذاب كنند و نوبتى ديگر به دود سياه روى يازيت معذب سازند. بنا بقولى در حينى كه نافرمانان اوامر حضرت سبحان، مبعوث شوند، زبانه آتش جهنم كشيده شود و آنها را به جهنم كشد. و چون عذاب جهنم مشاهده شود، فَلا تَنْتَصِرانِ: پس نصرت نتوانيد كرد يكديگر را در منع عقاب و دفع عذاب از هم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يُرسَلُ عَلَيكُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِرانِ (35) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36)
فرستاده ميشود بر شما جن و انس شعله آتش که از آتش جدا ميشود و مس گداخته آب شده پس نيست كسي که شما را ياري كند و نجات دهد از اينکه دو نحوه عذاب البته اينکه قسمت خطاب به مشركين و كفار و ضالين و مضلين از جنّ و انس است زيرا اهل ايمان هيچگونه عذابي به آنها متوجّه نميشود به فضل و كرم و رحمت و مغفرت الهي و به شفاعت شفعاء در حق عصاة مؤمنين.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 35)- این آیه برای تأکید آنچه در آیه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، میافزاید: «شعلههائی از آتش بیدود، و دودهائی متراکم بر شما فرستاده میشود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه میکنند که راهی برای فرار نیست) و نمیتوانید از کسی یاری بطلبید» (یُرْسَلُ عَلَیْکُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).
از یکسو فرشتگان شما را احاطه کردهاند و از سوی دیگر شعلههای گرم و سوزان آتش و دودهای تیره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا میگیرد و راهی برای گریز نیست.
ج5، ص60
نکات آیه
۱ - آتش گداخته و دودهاى متراکم، مانعى جدى در برابر جن و انس براى گریز از صحنه قیامت (لاتنفذون إلاّ بسلطن ... یرسل علیکما شواظ من نار) خطاب در «علیکما» و «لاتنتصران» متوجه جن و انس است.
۲ - فرو ریختن شراره هاى آتش و دود غلیظ، بر فضاى محشر (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس) «شواظ» به معناى شراره خالص و بدون دود و «نحاس» به معناى دود خالص و بدون آتش است. نکره آمدن آنها بیانگر شدت و غلظت آن دو مى باشد.
۳ - خلق، ناتوان از یارى رسانى به یکدیگر و عاجز از عکس العمل دفاعى در مقابل سختى هاى محشر (یرسل علیکما ... فلاتنتصران)
۴ - فضاى محشر، سخت داغ، دودآلود و نفس گیر (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس)
۵ - تحقق اراده الهى در قیامت، از طریق اسباب و علل (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران) برداشت یاد شده با توجه به دو مطلب زیر به دست مى آید: الف) آیه شریفه مربوط به قیامت باشد. ب) خداوند «شواظ» و «نحاس» را وسیله منع نفوذ و گریز خلق قرار داده است.
۶ - ظهور و تجلى اقتدار الهى بر خلق، در صحنه قیامت (یرسل علیکما ... فلاتنتصران)
۷ - جن نیز همانند انسان، آسیب پذیر از آتش و عوامل مادى (یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران)
موضوعات مرتبط
- آتش: نقش آتش ۷
- انسان: آسیب پذیرى انسان ۷; بى یاورى اخروى انسان ۳; عجز اخروى انسان ۳
- جن: آسیب پذیرى جن ۷; بى یاورى اخروى جن ۳; تشابه جن با انسان ۷; عجز اخروى جن ۳
- خدا: قدرت خدا در قیامت ۶; مجارى اراده خدا ۵
- عوامل طبیعى: نقش عوامل طبیعى ۵
- قیامت: آتش در قیامت ۱، ۲; اهوال قیامت ۴; تراکم دود در قیامت ۱; دود در قیامت ۲، ۴; ظهور حقایق در قیامت ۶; گرما در قیامت ۴; موانع فرار در قیامت ۱; ویژگیهاى قیامت ۱، ۲، ۳، ۴
- نظام علیت :۵