القمر ٢٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link74 | وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link74 | وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))]] | ||
خط ۵۷: | خط ۵۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26» | |||
آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» | |||
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا: آيا القا شده است بر او از ميان ما و حال آنكه در ميان ما اولى و احق از او يافت مىشود. اين انكار نبوت و نزول وحى و اختصاص او به آن در ميان ايشان نه چنين است كه وحى مختص به او باشد، بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ: بلكه او بسيار بسيار دروغگو، خودپسند و متكبر باشد و مىخواهد كه به جهت اين دعوى كاذبه، بر ما ترفع و تعظم نمايد. حق تعالى به جهت رد قول ايشان بر سبيل وعيد فرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26» | |||
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31) | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 103 | |||
ترجمه | |||
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست | |||
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را | |||
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم | |||
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر | |||
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر | |||
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن | |||
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت | |||
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد | |||
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم | |||
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 104 | |||
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 105 | |||
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ أُلقِيَ الذِّكرُ عَلَيهِ مِن بَينِنا بَل هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ «25» | |||
آيا بسوي او وحي نازل ميشود در ميانه اينکه جمعيّت يا بلكه او بسيار دروغگو است و متكبّر ميخواهد تمام ما را در تحت اطاعت خود درآورد و بر ما رياست پيدا كند بر فرض قول يك نفر حتّي در موضوعات حجّت نباشد لكن احتمال صدق ميدهد که اگر يك نفر بشما گفت در راه قطاع الطريق هستند يا در اينکه مشروب زهر ريخته شده يا در اينکه بستر عقرب داخل شده احتمال صدق ميرود و به حكم عقل واجب است فحص و تحقيق كرد تا صدق و كذب او مكشوف شود بخصوص اگر ضرر عظيم باشد نبايد رمي به كذب كرد و اعتناء نكرد و چه مانع دارد که خداوند وحي فرستد بر يك نفر که از هر جهتي صالح باشد و به صلاح شناخته شده باشد که خود شما اعتراف كرديد و باو گفتيد: قَد كُنتَ فِينا مَرجُوًّا قَبلَ هذا چنانچه اشاره شد پس نبايد تعجب كرد که بگوئيد. | |||
أَ أُلقِيَ الذِّكرُ عَلَيهِ مِن بَينِنا البتّه خدا ميداند كي قابليّت رسالت دارد اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ انعام آيه 124 و نفهميده و نرسيده او را رمي بكذب كنيد و بگوئيد: | |||
بَل هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ لذا خداوند در جواب آنها ميفرمايد: | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 25)- سپس افزودند: به فرض که وحی الهی بر انسانی نازل شود «آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده» (أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا). با این که افرادی | |||
ج5، ص35 | |||
سرشناستر و معروفتر و ثروتمندتر از او پیدا میشود. | |||
در حقیقت گفتههای قوم ثمود شباهت زیادی با گفتههای مشرکان مکّه داشت که گاهی ایراد میکردند: «چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای نازل نشده که همراه او انذار کند»؟ (فرقان/ 7) سپس در پایان آیه میگوید: آنها همین موضوع را دلیل بر کذب پیامبرشان «صالح» گرفتند و گفتند: «او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است»! (بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ). چرا که میخواهد بر ما حکومت کند، و همه چیز را در قبضه خود بگیرد، و بر طبق هوسهایش رفتار کند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۰
ترجمه
القمر ٢٤ | آیه ٢٥ | القمر ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الذِّکْرُ»: وحی مراد است. «أَشِرٌ»: بسیار مغرور و متکبر. خودخواه و جاهطلب.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنَا... (۰)
أَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّکْرُ مِنْ... (۰) جُنْدٌ مَا هُنَالِکَ مَهْزُومٌ مِنَ... (۰)
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر
- وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))
- بيان چگونگى و فور آب بر سراسر زمين پس از نفرين نوح عليه السلام
- توضيحى درباره اين كه راجع به كشتى نوح (عليه السلام ) فرمود: ((و لقد تركناهاآية ...))
- معناى ((ذكر)) و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )
- سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست در احاديث و روايات
- نمونه اى از احاديث ائمه اطهار عليه السلام كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت وحمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه
- ۲ سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع )
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه ووجوهى ديگر در اين باره
- ۳ تفال خوب و بد
- بيان اينكه تاءثير تفال و تطير مربوط به حالت نفسانى كسى است كهتفال و تطير مى كند
- نهى از فال بد زدن و توصيه توكل بر خدا در موارد تطير
- بحث از ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به ((نذر))
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط عذابى كه دامنگيرشان شد
- (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
آيا از ميان ما تنها بر او وحى نازل شده است؟ بلكه او بسيار دروغگو و خودخواه است. در آينده خواهند دانست كه دروغگو و خودخواه كيست.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25»
أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا: آيا القا شده است بر او از ميان ما و حال آنكه در ميان ما اولى و احق از او يافت مىشود. اين انكار نبوت و نزول وحى و اختصاص او به آن در ميان ايشان نه چنين است كه وحى مختص به او باشد، بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ: بلكه او بسيار بسيار دروغگو، خودپسند و متكبر باشد و مىخواهد كه به جهت اين دعوى كاذبه، بر ما ترفع و تعظم نمايد. حق تعالى به جهت رد قول ايشان بر سبيل وعيد فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
جلد 5 صفحه 103
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ أُلقِيَ الذِّكرُ عَلَيهِ مِن بَينِنا بَل هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ «25»
آيا بسوي او وحي نازل ميشود در ميانه اينکه جمعيّت يا بلكه او بسيار دروغگو است و متكبّر ميخواهد تمام ما را در تحت اطاعت خود درآورد و بر ما رياست پيدا كند بر فرض قول يك نفر حتّي در موضوعات حجّت نباشد لكن احتمال صدق ميدهد که اگر يك نفر بشما گفت در راه قطاع الطريق هستند يا در اينکه مشروب زهر ريخته شده يا در اينکه بستر عقرب داخل شده احتمال صدق ميرود و به حكم عقل واجب است فحص و تحقيق كرد تا صدق و كذب او مكشوف شود بخصوص اگر ضرر عظيم باشد نبايد رمي به كذب كرد و اعتناء نكرد و چه مانع دارد که خداوند وحي فرستد بر يك نفر که از هر جهتي صالح باشد و به صلاح شناخته شده باشد که خود شما اعتراف كرديد و باو گفتيد: قَد كُنتَ فِينا مَرجُوًّا قَبلَ هذا چنانچه اشاره شد پس نبايد تعجب كرد که بگوئيد.
أَ أُلقِيَ الذِّكرُ عَلَيهِ مِن بَينِنا البتّه خدا ميداند كي قابليّت رسالت دارد اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ انعام آيه 124 و نفهميده و نرسيده او را رمي بكذب كنيد و بگوئيد:
بَل هُوَ كَذّابٌ أَشِرٌ لذا خداوند در جواب آنها ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 25)- سپس افزودند: به فرض که وحی الهی بر انسانی نازل شود «آیا از میان ما تنها بر او وحی نازل شده» (أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا). با این که افرادی
ج5، ص35
سرشناستر و معروفتر و ثروتمندتر از او پیدا میشود.
در حقیقت گفتههای قوم ثمود شباهت زیادی با گفتههای مشرکان مکّه داشت که گاهی ایراد میکردند: «چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهای نازل نشده که همراه او انذار کند»؟ (فرقان/ 7) سپس در پایان آیه میگوید: آنها همین موضوع را دلیل بر کذب پیامبرشان «صالح» گرفتند و گفتند: «او آدم بسیار دروغگوی هوسبازی است»! (بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ). چرا که میخواهد بر ما حکومت کند، و همه چیز را در قبضه خود بگیرد، و بر طبق هوسهایش رفتار کند.
نکات آیه
۱ - ناباورى قوم ثمود نسبت به انتخاب فردى چون «صالح(ع)»، از میان همه قوم، براى دریافت وحى (أءلقى الذکر علیه من بیننا)
۲ - محور نبوت پیامبران، یادآورى ارزش ها به خلق و بیدارسازى فطرت خفته آنان است. (أءلقى الذکر علیه من بیننا) از آیه شریفه استفاده مى شود که قوم ثمود، واژه «ذکر» را بر محتواى پیام صالح(ع) اطلاق کرده اند و چه بسا این تعبیر را از خود آن حضرت گرفته باشند. به هر حال خداوند این وصف را رد نکرده است.
۳ - قوم ثمود، براساس ملاک هاى مادى خود، معتقد به وجود افرادى شایسته تر از صالح(ع) براى پیامبرى (أءلقى الذکر علیه من بیننا)
۴ - تأکید قوم ثمود بر دروغ گویى، قدرت طلبى و خودخواهى صالح(ع)، در ادعاى پیامبرى (بل هو کذّاب أشر) «أشر» به معناى متکبر و خودخواه است.
۵ - انبیا، پیامدار رهبرى اجتماعى و فکرى خویش براى جامعه * (بل هو کذّاب أشر) متهم شدن صالح(ع) به خودخواهى و قدرت طلبى، متفرع بر این است که آن حضرت، از آنان انتظار اطاعت و پذیرش فرمانش را داشته باشد.
موضوعات مرتبط
- انبیا: رهبرى انبیا ۵; مهمترین رسالت انبیا ۲; نقش اجتماعى انبیا ۵; هدایتگرى انبیا ۲
- تذکر: اهمیت تذکر ارزشها ۲
- صالح(ع): تکذیب صالح(ع) ۱; تهمت تکبر به صالح(ع) ۴; تهمت دروغگویى به صالح(ع) ۴; تهمت قدرت طلبى به صالح(ع) ۴; قصه صالح(ع) ۴; نبوت صالح(ع) ۳; وحى به صالح(ع) ۱
- فطرت: اهمیت تنبه فطرت ۲
- قوم ثمود: بینش قوم ثمود ۳; تاریخ قوم ثمود ۱; تهمتهاى قوم ثمود ۴; کفر قوم ثمود ۱
- نبوت: ملاک نبوت ۳