النجم ٥٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۰: خط ۳۰:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲، سوره نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link49 | اشاره به مطالب و محتويات اين قسمت از سوره مباركه نجم]]
خط ۴۴: خط ۴۵:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل آيات : ((و انه هو اضحك و ابكى ))، ((و انه هو اغنى واقنى )) و...]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۸#link270 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۲۸#link270 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ «55» هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ «56»
پس در كداميك از نعمت‌هاى پروردگارت ترديد ايجاد مى‌كنى؟ اين (پيامبر) هشدار دهنده‌اى از سنخ هشدار دهندگان پيشين است.
جلد 9 - صفحه 339
===نکته ها===
«مؤتفكة» از «ائتفاك»، به معناى زير و رو شده و دگرگون شده است. از آنجا كه شهرهاى محلّ سكونت قوم عاد در اثر عذاب، زير و رو شد و فرو ريخت، اين عنوان درباره آنها به كار رفته است.
«أَهْوى‌» ساقط كردن و فرو ريختن و «تَتَمارى‌» به معناى مجادله همراه با ايجاد شك و ترديد است.
جمله‌ «إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌» ممكن است مربوط به قوم نوح باشد كه ظالم‌تر از عاد و ثمود بودند و ممكن است مربوط به قوم عاد و ثمود و نوح باشد، يعنى اين سه قوم از ساير اقوام هلاك شده، ظالم‌تر و طاغى‌تر بوده‌اند.
===پیام ها===
1- مجازات‌ها منحصر به قيامت نيست، خداوند برخى اقوام را در دنيا هلاك مى‌كند. «أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌»
2- از بدعاقبتى و هلاكت پيشينيان منحرف عبرت بگيريم. أَهْلَكَ عاداً ... وَ ثَمُودَ ... وَ قَوْمَ نُوحٍ‌
3- ظلم و طغيان به خصوص استمرار آن، عامل نابودى است. أَهْلَكَ‌ ... كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌
4- در مطالعه تاريخ و حوادث و تحوّلات آن، به علت و فلسفه‌ى آنها بايد توجّه كرد. «كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌»
5- هلاك شدن ستمگران، يكى از نعمت‌ها و الطاف الهى است. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ»
6- وظيفه اصلى همه‌ى پيامبران و كتب آسمانى، هشدار و انذار بوده است. «هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 340
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)
هذا نَذِيرٌ: اين پيغمبر كه حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله است پيغمبرى ترساننده باشد، مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌: از جمله ترسانندگان نخستين است، يعنى چنانچه انبياى قبل از او انذار قوم مى‌كردند از مخالفت الهى و عذاب سبحانى، او نيز به همين طريق قوم را انذار مى‌نمايد و امت خود را بهمان امر فرمايد كه ايشان امر مى‌كردند كه عبادت و اطاعت خداوند متعال بوده يا مشار اليه هذا قرآن، و مراد به نذر كتب سالفه است، يعنى اين قرآن ترساننده مردمان است از جنس كتب منذره سابقه.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه‌
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌
از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌
اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌
نزديك شد نزديك شونده‌
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مى‌خنديد و نمى‌گرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌
----
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
----
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌
----
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
----
جلد 5 صفحه 98
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
هذا نَذِيرٌ مِن‌َ النُّذُرِ الأُولي‌ (56)
بعضي‌ گفتند: اشاره بقرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ انذار مي‌كند مثل‌ صحف‌ انبياء و تورية و زبور و انجيل‌ اينهم‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و بعضي‌ گفتند: اشاره‌ ‌به‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ ‌که‌ اينهم‌ يكي‌ ‌از‌ انبياء سلف‌ ‌که‌ انذار مي‌كردند انذار مي‌فرمايد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 56)- به دنبال آیات گذشته که سخن از هلاکت اقوام پیشین به خاطر ستمگری و طغیان آنها می‌گفت، در اینجا روی سخن را به مشرکان و کفار و منکران دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «این (پیامبر یا قرآن) بیم دهنده‌ای از بیم دهندگان پیشین است» (هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی).
ج4، ص598
این که می‌گوید: پیامبر (یا قرآن) از نوع انذار کنندگان نخستین است، مفهومش این است که رسالت محمد صلّی اللّه علیه و آله و کتاب آسمانیش قرآن موضوع بی‌سابقه‌ای نیست، شبیه آن در گذشته بسیار بوده است، چرا مایه تعجب شماست
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۲۷


ترجمه

این (پیامبر) بیم‌دهنده‌ای از بیم‌دهندگان پیشین است!

|اين [پيامبر] بيم رسانى از بيم رسانان پيشين است
اين [پيامبر نيز] بيم‌دهنده‌اى از [جمله‌] بيم‌دهندگان نخستين است.
این رسول هم مانند رسولان پیشین ترساننده خلق (از قهر خدا) است.
این پیامبر [نیز] بیم دهنده ای از [زمره] بیم دهندگان پیشین است.
اين بيم‌دهنده‌اى است همانند بيم‌دهندگان پيشين.
این هشداردهنده‌ای از هشداردهندگان نخستین است‌
اين بيم‌كننده‌اى است از همان بيم كنندگان پيشين.
این (پیغمبر، یکی از پیغمبران خدا، و) از زمره‌ی بیم دهندگان پیشین است.
این (پیامبر نیز) بیم‌دهنده‌ای از (جمله‌ی) بیم‌‌دهندگان نخستین است.
این است بیم‌دهنده از بیم‌دهندگان پیشین‌


النجم ٥٥ آیه ٥٦ النجم ٥٧
سوره : سوره النجم
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«هذا»: این پیغمبر. «نَذِیرٌ»: بیم‌دهنده از عقاب خدا (نگا: فاطر / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ «55» هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ «56»

پس در كداميك از نعمت‌هاى پروردگارت ترديد ايجاد مى‌كنى؟ اين (پيامبر) هشدار دهنده‌اى از سنخ هشدار دهندگان پيشين است.

جلد 9 - صفحه 339

نکته ها

«مؤتفكة» از «ائتفاك»، به معناى زير و رو شده و دگرگون شده است. از آنجا كه شهرهاى محلّ سكونت قوم عاد در اثر عذاب، زير و رو شد و فرو ريخت، اين عنوان درباره آنها به كار رفته است.

«أَهْوى‌» ساقط كردن و فرو ريختن و «تَتَمارى‌» به معناى مجادله همراه با ايجاد شك و ترديد است.

جمله‌ «إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌» ممكن است مربوط به قوم نوح باشد كه ظالم‌تر از عاد و ثمود بودند و ممكن است مربوط به قوم عاد و ثمود و نوح باشد، يعنى اين سه قوم از ساير اقوام هلاك شده، ظالم‌تر و طاغى‌تر بوده‌اند.

پیام ها

1- مجازات‌ها منحصر به قيامت نيست، خداوند برخى اقوام را در دنيا هلاك مى‌كند. «أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌»

2- از بدعاقبتى و هلاكت پيشينيان منحرف عبرت بگيريم. أَهْلَكَ عاداً ... وَ ثَمُودَ ... وَ قَوْمَ نُوحٍ‌

3- ظلم و طغيان به خصوص استمرار آن، عامل نابودى است. أَهْلَكَ‌ ... كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌

4- در مطالعه تاريخ و حوادث و تحوّلات آن، به علت و فلسفه‌ى آنها بايد توجّه كرد. «كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌»

5- هلاك شدن ستمگران، يكى از نعمت‌ها و الطاف الهى است. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ»

6- وظيفه اصلى همه‌ى پيامبران و كتب آسمانى، هشدار و انذار بوده است. «هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 340

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)

هذا نَذِيرٌ: اين پيغمبر كه حضرت محمد صلى اللّه عليه و آله است پيغمبرى ترساننده باشد، مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌: از جمله ترسانندگان نخستين است، يعنى چنانچه انبياى قبل از او انذار قوم مى‌كردند از مخالفت الهى و عذاب سبحانى، او نيز به همين طريق قوم را انذار مى‌نمايد و امت خود را بهمان امر فرمايد كه ايشان امر مى‌كردند كه عبادت و اطاعت خداوند متعال بوده يا مشار اليه هذا قرآن، و مراد به نذر كتب سالفه است، يعنى اين قرآن ترساننده مردمان است از جنس كتب منذره سابقه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنَّ إِلى‌ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‌ (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى‌ (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى‌ (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى‌ (46)

وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى‌ (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى‌ وَ أَقْنى‌ (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى‌ (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى‌ (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى‌ (51)

وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى‌ (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى‌ (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى‌ (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى‌ (56)

أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)

فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)

ترجمه‌

و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر

و بدرستيكه او خنداند و گرياند

و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند

و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است‌

از نطفه‌اى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود

و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر

و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد

و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است‌

و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را

و ثمود را پس باقى نگذارد

و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركش‌تر

و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت‌

پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت‌

پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى‌

اين بيم دهنده‌ايست از بيم دهندگان پيشين‌

نزديك شد نزديك شونده‌

نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازنده‌اى‌

آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد

و مى‌خنديد و نمى‌گرييد

و شما مشغول بلهو و لعبيد

پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.

تفسير

خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم‌


جلد 5 صفحه 95

عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نموده‌اند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بى‌نياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بى‌نياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستاره‌اى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را


جلد 5 صفحه 96

خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغى‌تر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمى‌ماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حق‌شناس شك مى‌آورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نموده‌اند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيه‌اى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين‌


جلد 5 صفحه 97

خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.


جلد 5 صفحه 98

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


هذا نَذِيرٌ مِن‌َ النُّذُرِ الأُولي‌ (56)

بعضي‌ گفتند: اشاره بقرآن‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ انذار مي‌كند مثل‌ صحف‌ انبياء و تورية و زبور و انجيل‌ اينهم‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌است‌ و بعضي‌ گفتند: اشاره‌ ‌به‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ ‌که‌ اينهم‌ يكي‌ ‌از‌ انبياء سلف‌ ‌که‌ انذار مي‌كردند انذار مي‌فرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 56)- به دنبال آیات گذشته که سخن از هلاکت اقوام پیشین به خاطر ستمگری و طغیان آنها می‌گفت، در اینجا روی سخن را به مشرکان و کفار و منکران دعوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «این (پیامبر یا قرآن) بیم دهنده‌ای از بیم دهندگان پیشین است» (هذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی).

ج4، ص598

این که می‌گوید: پیامبر (یا قرآن) از نوع انذار کنندگان نخستین است، مفهومش این است که رسالت محمد صلّی اللّه علیه و آله و کتاب آسمانیش قرآن موضوع بی‌سابقه‌ای نیست، شبیه آن در گذشته بسیار بوده است، چرا مایه تعجب شماست

نکات آیه

۱ - قرآن و پیامبر(ص)، بیم دهنده اى از زمره بیم دهندگان گذشته تاریخ (هذا نذیر من النذر الأُولى) «هذا» هم مى تواند به پیامبر(ص) و هم به قرآن اشاره داشته باشد. در برداشت بالا، هر دو احتمال رعایت شده است.

۲ - خط انذار و هدایتگرى از جانب خداوند، داراى استمرار در طول تاریخ بشر (هذا نذیر من النذر الأُولى)

۳ - هماهنگى کتاب هاى آسمانى، در بیان انذارها و هدایت خلق أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهیم ... هذا نذیر من النذر الأُولى

۴ - اهمیت انذار، در مجموعه تعالیم پیامبران (هذا نذیر من النذر الأُولى) این که از میان همه اوصاف، صفت «نذیر» براى قرآن و پیامبراکرم(ص) و نیز پیامبران گذشته بیان شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انذارهاى انبیا ۴
  • انذار: اهمیت انذار ۴
  • انسان: انذار انسان ها ۳; هدایت انسان ها ۳
  • خدا: تداوم انذارهاى خدا ۲; تداوم هدایتهاى خدا ۲
  • قرآن: انذارهاى قرآن ۱; نقش قرآن ۱
  • کتب آسمانى: انذارهاى کتب آسمانى ۳; هدایتگرى کتب آسمانى ۳; هماهنگى کتب آسمانى ۳
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۱; نقش محمد(ص) ۱
  • منذران پیشین :۱

منابع